چهل حدیث «گهرهای حسنی» علیه السلام
۱۶ بهمن ۱۴۰۰ 0 اهل بیت علیهم السلامحدیث اول: خـداشناسی
امام مجتبى عليه السلام با تفسير «بسمله»[ ـ بسمله، مصدر قراردادى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است.]
راه فطرت (كه يكى از قوى ترين برهانهاى خداشناسى است) را بيان مى كند، آن حضرت فرمـود
راه فطرت (كه يكى از قوى ترين برهانهاى خداشناسى است) را بيان مى كند، آن حضرت فرمـود
اللّه ُ هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخْلُوقٍ عِنْدَ اِنْقِطاعِ الرَّجاءِ
مِنْ كُلِّ مَنْ دُونَهُ وَتُقَطَّعُ الأسْبابَ مِنْ جَميعِ مَنْ سِواهُ تَقُولُ بِسْمِ اللّه ِ
أَيْ أَسْتَعينُ عَلى أُمُورِي كُلِّها بِاللّه ِ الَّذِي لا تُحِقُّ الْعِبادَةُ إلاّ لَهُ، المُغيثُ إذا اسْتُغيثَ وَالُمجيبُ إذا دُعِى
مِنْ كُلِّ مَنْ دُونَهُ وَتُقَطَّعُ الأسْبابَ مِنْ جَميعِ مَنْ سِواهُ تَقُولُ بِسْمِ اللّه ِ
أَيْ أَسْتَعينُ عَلى أُمُورِي كُلِّها بِاللّه ِ الَّذِي لا تُحِقُّ الْعِبادَةُ إلاّ لَهُ، المُغيثُ إذا اسْتُغيثَ وَالُمجيبُ إذا دُعِى
خداوند متعال وجودى است كه همه موجودات در نيازمندى و سختيها به او پناه مى برند، به ويژه هنگامى كه اميد از غير او قطع گردد
و همه وسائط و اسباب را ناچيز ببيند. [يعنى فطرت خداشناسى، انسان را در تنگناها به سوى واجب الوجود هدايت مى كند]اين كه مى گويى:
«بسم اللّه ..»؛ يعنى يارى و كمك مى خواهم در همه كارهايم از خداوندى كه عبادت (خضوع و كرنش) براى غيرش سزاوار نيست،
او فريادرسى است كه به هنگام دادخواهى دستگيرى مى نمايد، و اگر كسى بخواندش پاسخ مى گويد.»
و همه وسائط و اسباب را ناچيز ببيند. [يعنى فطرت خداشناسى، انسان را در تنگناها به سوى واجب الوجود هدايت مى كند]اين كه مى گويى:
«بسم اللّه ..»؛ يعنى يارى و كمك مى خواهم در همه كارهايم از خداوندى كه عبادت (خضوع و كرنش) براى غيرش سزاوار نيست،
او فريادرسى است كه به هنگام دادخواهى دستگيرى مى نمايد، و اگر كسى بخواندش پاسخ مى گويد.»
بحارالانوار، ج3، ص41، ح16 به نقل از تفسيرامام حسن عسكرى عليه السلام
حدیث دوم: خشـنودى خــداوند
به امام مجتبى عليه السلام گفته شد، كه اباذر ـ ره ـ مى گفت:
«فقر و تنگدستى را از بى نيازى، و بيمارى را از تندرستى و سلامتى بيشتر دوست دارم». حضرت فرمود
«فقر و تنگدستى را از بى نيازى، و بيمارى را از تندرستى و سلامتى بيشتر دوست دارم». حضرت فرمود
رَحِمَ اللّه ُ أَباذَرَ، أَمّا أَنَا أَقُولُ: مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسْنِ اِخْتِيارِاللّه ِ لَمْ يَتَمَنَّ أَنَّهُ فِي غَيْرِ الْحالَةِ
الَّتِي اخْتارَاللّه ُ لَهُ، وَهَذا حَدُّ الوُقُوفِ عَلى الرِّضا بِما تَصَرَّفَ بِهِ الْقَضاءُ
الَّتِي اخْتارَاللّه ُ لَهُ، وَهَذا حَدُّ الوُقُوفِ عَلى الرِّضا بِما تَصَرَّفَ بِهِ الْقَضاءُ
خداوند ابوذر را رحمت كند امّا من مى گويم: آن كس كه بر حسن اختيار خداوند اعتماد كند، چـيزى را نمى طلـبد
كه جز خـداوند برايش انتـخاب كرده باشـد. و اين است معـناى خشنودى در برابر حكم خداوند ـ سبحان ـ.
كه جز خـداوند برايش انتـخاب كرده باشـد. و اين است معـناى خشنودى در برابر حكم خداوند ـ سبحان ـ.
ـ تاريخ الخلفاء، ص191؛ تهذيب، ابن عساكر، ج4، ص217 بيانگر مضمون فوق است.
حدیث سوم: شـناخت قـرآن مجـيد
امام حسن مجتبى عليه السلام در توصيف و شرح حال قرآن مجيد فرمود
إنَّ هَذَا القُرآنَ فِيهِ مَصابِيحُ النُّورِ، وَشِفاءُ الصُّدُورِ، فَلْيَجُلْ جالٌ بَصَرَهُ وَ يَفْتَحُ لِلْضِّياءِ نَظَرَهُ،
فَإِنَّ التَّفْكِيرَ حَياةُ القَلْبِ البَصيرِ، كَما يَمْشِى المُسْتَنِيرُ فِى الظُّلُماتِ بِالنُّورِ
فَإِنَّ التَّفْكِيرَ حَياةُ القَلْبِ البَصيرِ، كَما يَمْشِى المُسْتَنِيرُ فِى الظُّلُماتِ بِالنُّورِ
در اين قرآن است چراغهاى درخشنده هدايت و شفاى دلها و قلب ها، پس بايد دلها را با فروغ تابناكش روشن ساخت
و با گوش فرادادن به فرامينش، قلب را كه مركز فرماندهى بدن است، در اختيارش گذاشت؛
زيرا به وسيله انديشيدن، قلب، زندگىِ روشن خود را مى يابد، همان طورى كه رهروان در پرتو نور از تاريكيها گذر مى كنند و مى رهند.»
و با گوش فرادادن به فرامينش، قلب را كه مركز فرماندهى بدن است، در اختيارش گذاشت؛
زيرا به وسيله انديشيدن، قلب، زندگىِ روشن خود را مى يابد، همان طورى كه رهروان در پرتو نور از تاريكيها گذر مى كنند و مى رهند.»
كشف الغمه، ابو الفتح اربلى، ج2، ص199؛ بحارالانوار، ج75، ص112، ح6؛
اصول كافى، شيخ كلينى، ج2، ص600، ح5، باب فضل القرآن: روايت فوق را
مرحوم كلينى با اختلاف مختصرى از امام صادق ـ ع ـ نقل كرده است.
اصول كافى، شيخ كلينى، ج2، ص600، ح5، باب فضل القرآن: روايت فوق را
مرحوم كلينى با اختلاف مختصرى از امام صادق ـ ع ـ نقل كرده است.
حدیث چهارم: پيـروان حقيقى قـرآن
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود
ما بَقِىَ فِى الدُّنْيا بَقِيَّةٌ غَيْرَ هَذَا القُرآنِ فَاتَّخـِذُوهُ إماما يَدُلُّكُمْ عـَلى هُداكُمْ،
وَإنَّ أَحَقَ النّاسِ بِالقُرآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَإنْ لَمْ يَحْفَظْهُ وَأَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ وَإنْ كانَ يَقْرَأُهُ
وَإنَّ أَحَقَ النّاسِ بِالقُرآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَإنْ لَمْ يَحْفَظْهُ وَأَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ وَإنْ كانَ يَقْرَأُهُ
تنها چيزى كه در اين دنياى فانى، باقى مى ماند قرآن است، پس قرآن را پيشوا و امام خود قرار دهيد،
تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد. همانا نزديك ترين مردم به قرآن كسانى هستند كه بدان عمل كند،
گرچه به ظاهر (آيات) آن را حفظ نكرده باشند و دورترين افراد از قرآن كسانى هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قارى و خواننده آن باشند
تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد. همانا نزديك ترين مردم به قرآن كسانى هستند كه بدان عمل كند،
گرچه به ظاهر (آيات) آن را حفظ نكرده باشند و دورترين افراد از قرآن كسانى هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قارى و خواننده آن باشند
ارشاد القلوب، ديلمى، ص102
حدیث پنجم: قـرآن در صحنه قـيامت
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود
إنَّ هذا القُرآنَ يَجِئُ يَوْمَ القِيمَةِ قائِدا وسائِقا يَقُـودُ قَوْما إلَى الجـَنـَّةِ أَحَلُّوا حَلالَهُ وَحَرَّمُوا
حَرامَهُ وآمَنُوا بِمُتَشابِهِهِ ويَسُـوقُ قَوْما إلَى النـّارِ ضَيَّعُوا حُدُودَهُ وأَحْكامَهُ وَاسْتَحَلُّوا حَرامَهُ
حَرامَهُ وآمَنُوا بِمُتَشابِهِهِ ويَسُـوقُ قَوْما إلَى النـّارِ ضَيَّعُوا حُدُودَهُ وأَحْكامَهُ وَاسْتَحَلُّوا حَرامَهُ
قرآن در صحنه قيامت به صورت رهبر و امام ظهور يافته، مردم را به دو دسته تقسيم مى كند: ۱ ـ كسانى كه به قرآن عمل نموده،
حلال و حرام آن را همانگونه كه هست بجا آورده اند و متشابه آن را با قلب پذيرا شده اند، قرآن اينان را به سوى بهشت جاويدان هدايت مى نمايد.
۲ ـ آنان كه حدود و قوانينش را ضايع نمودند و محرّماتش را حلال شمرده و به آن تعدّى كردند، قرآن آنها را به سوى آتش (جهنّم) روانه مى سازد.
حلال و حرام آن را همانگونه كه هست بجا آورده اند و متشابه آن را با قلب پذيرا شده اند، قرآن اينان را به سوى بهشت جاويدان هدايت مى نمايد.
۲ ـ آنان كه حدود و قوانينش را ضايع نمودند و محرّماتش را حلال شمرده و به آن تعدّى كردند، قرآن آنها را به سوى آتش (جهنّم) روانه مى سازد.
ارشاد القلوب، ديلمى، ص103، مركز نشر كتاب
حدیث ششم: فضـايل اهـل بيت عليهم السلام
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود
أَيُّهَا النّاسُ اِعْقِلُوا عَنْ رَبِّكُمْ، إنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحا وآلَ إبراهيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى العالَمينَ،
ذُرِّيَةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللّه ُ سَميعٌ عَليمٌ، فَنَحْنُ الذُرِّيَةُ مِنْ آدَمَ وَالأُسْرَةُ مِنْ نُوحٍ، وَالصَّفْوَةُ مِنْ إبراهيمَ،
وَالسُّلالَةُ مِنْ إسماعيلَ وَآلُ مُحَمَّدٍ نحْنُ، فيكُمْ كَالسَماءِ المَرْفُوعَةِ وَالأرْضِ المَدْحُوَّةِ وَالشَّمْسِ الضاحِيَةِ وَكَالشَّجَرَةِ الزَّيْتُونَةِ،
لا شَرْقِيَّةٌ وَلا غَربيَّةٌ الَّتى زَيْتُها النَبِيٌّ صلي الله عليه و آله وَعَلِىٌّ فَرْعُها، وَنَحْنُ وَاللّه ِ ثَمَرَةُ تِلْكَ الشَّـجَرَةِ،
فَمَنْ تَعـَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصـانِها نَجَى وَمَنْ تَخَلـَّفَ عَنْها فَإلَى النّارِ هَوى
ذُرِّيَةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللّه ُ سَميعٌ عَليمٌ، فَنَحْنُ الذُرِّيَةُ مِنْ آدَمَ وَالأُسْرَةُ مِنْ نُوحٍ، وَالصَّفْوَةُ مِنْ إبراهيمَ،
وَالسُّلالَةُ مِنْ إسماعيلَ وَآلُ مُحَمَّدٍ نحْنُ، فيكُمْ كَالسَماءِ المَرْفُوعَةِ وَالأرْضِ المَدْحُوَّةِ وَالشَّمْسِ الضاحِيَةِ وَكَالشَّجَرَةِ الزَّيْتُونَةِ،
لا شَرْقِيَّةٌ وَلا غَربيَّةٌ الَّتى زَيْتُها النَبِيٌّ صلي الله عليه و آله وَعَلِىٌّ فَرْعُها، وَنَحْنُ وَاللّه ِ ثَمَرَةُ تِلْكَ الشَّـجَرَةِ،
فَمَنْ تَعـَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصـانِها نَجَى وَمَنْ تَخَلـَّفَ عَنْها فَإلَى النّارِ هَوى
اى مردم علم و معرفت را از پروردگار خود بياموزيد. همانا خداوند بزرگ آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را براى جهانيان، به پيامبرى برگزيد،
آنان دودمانى بودند كه (پاكى، تقوا و فضيلت را) بعضى از بعض ديگر گرفته بودند. خداوند (به كوششهاى آنان در راه رسالت) شنوا و داناست.
مردم! ما ـ اهل بيت ـ از فرزندان آدم و دودمان نوح و فرزندان برگزيده ابراهيم و تبار اسماعيليم، ما آل محمد، در ميان شما همانند آسمان بلند
و همچون زمين گسترده و مثل خورشيد پر فروغيم. همانند درخت زيتونيم كه نه به شرق مايل است و نه به غرب.
درختى كه ريشه اش رسول خدا صلي الله عليه و آله است و شاخه اش على بن ابى طالب عليه السلام. سوگند به خدا ما (اهل بيت) ميوه آن درختيم،
پس هر كس به يكى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات مى يابد (و سعادتمند است) و هر كس از آن جدا شود جايگاهش آتش است.»
آنان دودمانى بودند كه (پاكى، تقوا و فضيلت را) بعضى از بعض ديگر گرفته بودند. خداوند (به كوششهاى آنان در راه رسالت) شنوا و داناست.
مردم! ما ـ اهل بيت ـ از فرزندان آدم و دودمان نوح و فرزندان برگزيده ابراهيم و تبار اسماعيليم، ما آل محمد، در ميان شما همانند آسمان بلند
و همچون زمين گسترده و مثل خورشيد پر فروغيم. همانند درخت زيتونيم كه نه به شرق مايل است و نه به غرب.
درختى كه ريشه اش رسول خدا صلي الله عليه و آله است و شاخه اش على بن ابى طالب عليه السلام. سوگند به خدا ما (اهل بيت) ميوه آن درختيم،
پس هر كس به يكى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات مى يابد (و سعادتمند است) و هر كس از آن جدا شود جايگاهش آتش است.»
الروائع المختارة، سيد مصطفى موسوى، ص72، خطبه 45؛ به نقل از جلاء العيون، سيد عبد اللّه شبّر
حدیث هفتم: مكارم اخـلاق چيست؟
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود
مَكارِمُ الأَخْلاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ اليَأْسِ و إِعْطاءُ السائِلِ و حُسنُ الْخُلقِ وَ الْمُكافاةُ بِالصَنائِعِ
وَ صِلَةُ الرَحِمِ وَالتَّذَمُّمُ عَلَى الْجارِ وَ مَعْـرِفَةُ الْحَـقِّ لِلصّاحِبِ، وَ قِرَى الضَّيْفِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَياءُ
وَ صِلَةُ الرَحِمِ وَالتَّذَمُّمُ عَلَى الْجارِ وَ مَعْـرِفَةُ الْحَـقِّ لِلصّاحِبِ، وَ قِرَى الضَّيْفِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَياءُ
مكارم اخلاق ده چيز است: ۱. راستگوئى ۲. نوميدى راستين از غير خدادر بعضى نسخه ها «صدق البأس» آمده است بأس داراى دو معنى است:
1 ـ شجاعت 2 ـ فقر و تنگدستى ۳. بخشش به نيازمندان ۴. خوش خلقى ۵. پاداش در برابر خدمات ديگران ۶. پيوند و رفت و آمد با خويشاوندان
۷. حمايت از همسايه ۸. توجّه به حقوق دوستان ۹. مهمان نوازى ۱۰. و مهمترين اينها شرم و حياء است.
1 ـ شجاعت 2 ـ فقر و تنگدستى ۳. بخشش به نيازمندان ۴. خوش خلقى ۵. پاداش در برابر خدمات ديگران ۶. پيوند و رفت و آمد با خويشاوندان
۷. حمايت از همسايه ۸. توجّه به حقوق دوستان ۹. مهمان نوازى ۱۰. و مهمترين اينها شرم و حياء است.
. تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 215.
حدیث هشتم: آرامش در پرتو ولايت
امام مجتبى عليه السلام در حضور پدر گرامى اش خطبه اى خواند كه در بخشى از آن فرمود
أَمّا بَعْدُ فَإنَّ عَلِيّا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنا وَمَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرا، أَقُولُ قَوْلِي هَذا، وَأَسْتَغْـفِرُ اللّه َ لِي وَلَـكُمْ
همانا على بن ابى طالب عليه السلام دربى است كه هركس بر آن وارد شود؛ يعنى او را بشناسد و بر او اقتدا كند، آرامش و امنيت كامل را درمى يابد
و هركس به آن درب روى نياورد و مخالفت با او كند كفر و بدبختى و تيره روزى او را فرا خواهد گرفت، سپس فرمود: اين گفته و مطلب اساسى من است،
آنگاه براى خود و ديگران طلب رحمت و آمرزش نموده و گفت: استغفر اللّه لى ولكم و آنگاه از منبر فرود آمد.»
و هركس به آن درب روى نياورد و مخالفت با او كند كفر و بدبختى و تيره روزى او را فرا خواهد گرفت، سپس فرمود: اين گفته و مطلب اساسى من است،
آنگاه براى خود و ديگران طلب رحمت و آمرزش نموده و گفت: استغفر اللّه لى ولكم و آنگاه از منبر فرود آمد.»
الروائع المختارة، ص7؛ تفسير فرات كوفى، ح54، ص79؛ بحارالانوار، ج43، ص351
حدیث نهم: آمرزش گناه در پرتو محبّت
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «سوگند به خداوند كه كسى دوست نمى دارد ما را ـ گر چه در دورترين نقاط؛ همچون ديلم
[ ـ اهل نجوم مى گويند دَيْلَمْ سرزمينى است در اقليم قاره چهارم كه طول آن 75 درجه و عرض آن 10/36
سى و شش درجه و ده دقيقه مى باشد. (معجم البلدان، ج2، ص614)]
[ ـ اهل نجوم مى گويند دَيْلَمْ سرزمينى است در اقليم قاره چهارم كه طول آن 75 درجه و عرض آن 10/36
سى و شش درجه و ده دقيقه مى باشد. (معجم البلدان، ج2، ص614)]
وَاللّه ِ لا يُحِبُّنا عَبْدٌ أَبَدا وَلَوْ كانَ أَسيرا فِى الدَّيْلَمِ إلاّ نَفـَعَهُ حُبـُّنا
وَإنَّ حُبَّنا لَيُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنِيآدَمَ كَما يُساقِطُ الريحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ
وَإنَّ حُبَّنا لَيُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنِيآدَمَ كَما يُساقِطُ الريحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ
اسير باشد ـ مگر اين كه دوستى ما به حال او مفيد خواهد بود، همانا ولايت و محبت ما ـ اهل بيت ـ
گناهان فرزندان آدم را از بين مى برد همان طورى كه باد، برگ درختان را از شاخه و تنه او جدا مى كند و به زمين مى ريزد.»
گناهان فرزندان آدم را از بين مى برد همان طورى كه باد، برگ درختان را از شاخه و تنه او جدا مى كند و به زمين مى ريزد.»
بحارالانوار، ج44، ص25
حدیث دهم: غفلت در دنيا و پشيمانى در آخرت
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود:
النّاسُ فِي دارِ سَهْوٍ وَ غَفْلَةٍ يَعْمَلُونَ وَلا يَعْلَمُونَ فَاِذا صارُوا إلى الآخِرَةِ صارُوا اِلى دارِ يَقينٍ يَعْلَمُونَ وَ لا يَعْمَلُونَ
مردم] در اين دنيا] در خانه بى خبرى و غفلت بسر مى برند، پس هر كارى را انجام مى دهند، نمى دانند [ثمرش را]
و چون به خانه آخرت روند، به وادى يقين در آيند و همه چيز را بدانند و لكن نتوانند عمل سودمندى را در آنجا براى خويش انجام دهند.
و چون به خانه آخرت روند، به وادى يقين در آيند و همه چيز را بدانند و لكن نتوانند عمل سودمندى را در آنجا براى خويش انجام دهند.
سيدعبدالله شبّر، مصابيح الانوار، ج 2، ص 271.
حدیث یازدهم: حـكومت و اهل بيت عليهم السلام
امام مجتبى عليه السلام در پاسخ به نامه اى كه معاويه براى آن حضرت فرستاده بود، چنين جواب دادند
إنَّما هذَا الأمْرُ لِي وَالخِلافَةُ لِي وَلِأهْلِ بَيْتِي، وَإنَّها لَُمحَرَّمَةٌ عَلَيْكَ وَعَلى أَهْلِ بَيْتِكَ سِمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله . وَاللّه ِ
لَوْ وَجَدْتُ صابِرينَ عارِفينَ بِحَقّى غَيْرَمُنْكِرينَ ما سَلَّمْتُ لَكَ وَلا أَعْطَيْتُكَ ما تُريدُ
همانا اين امر (حكومت) و جانشينى رسول خدا صلي الله عليه و آله از آنِ من و مربوط به اهل بيت من است و بر تو و خاندانت حرام است.
اين مطلب را از رسول خدا صلي الله عليه و آلهشنيده ام. سپس فرمود: سوگند به خداوند، چنانچه يارانى آگاه و آشنا به حقم، مى يافتم
(كه در راه احياى حق ايستادگى مى نمودند) حكومت را به تو واگذار نمى كردم و آنچه را كه تو مى خواستى، به تو نمى دادم».
اين مطلب را از رسول خدا صلي الله عليه و آلهشنيده ام. سپس فرمود: سوگند به خداوند، چنانچه يارانى آگاه و آشنا به حقم، مى يافتم
(كه در راه احياى حق ايستادگى مى نمودند) حكومت را به تو واگذار نمى كردم و آنچه را كه تو مى خواستى، به تو نمى دادم».
بحارالانوار، ج44، ص45.
حدیث دوازدهم: فرجـام امامان راستين
جناده گويد: در روزهاى واپسين عمر امام مجتبى عليه السلام خدمت آن حضـرت رسيدم، آن حضـرت به من نگاهى كرد و فـرمــود
وَاللّه ِ لَقَدْ عَهِدَ إلَيْنا رَسُولُ اللّه ِ يَمْلِكُهُ إثناعَشَرَ إماما مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَفاطِمَةَ، ما مِنّا إلاّ مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ
سوگند به خداوند كه رسول خدابما وعده نمود: امامت و وصايت بعد از او را دوازده نفر بدست مى گيرند، يازده نفر آنان از فرزندان على وفاطمه عليهماالسلام هستند.
سپس حضرت فرمود: ما جانشينان او در فرجام كار، در راه خدا يا مسموم مى گرديم و يا كشته مى شويم.»
سپس حضرت فرمود: ما جانشينان او در فرجام كار، در راه خدا يا مسموم مى گرديم و يا كشته مى شويم.»
بحارالانوار، ج44، ص139؛ جلاءالعيون، شبّر، ج1، ص370
حدیث سیزدهم: شيعيان كيست اند و دوستان كدام اند
مردى رو به امام حسن عليه السلام كرد و سپس گفت: «اى پسر رسول خدا من شيعه شما هستم.» امام عليه السلام فرمود:
يا عَبْدَ اللّه ِ إنْ كُنْتَ لَنا فِى أَوامِرِنا وَزَواجِرِنا مُطيعا فَقَـدْ صَـدَقْـتَ،
وَإنْ كُنْـتَ بِخِـلافِ ذلِكَ فَلا تَزِدْ فِي ذُنُوبِكَ بِدَعْواكَ مَرْتَبَةً شَـريفَةً لَسْتَ مِنْ أَهـْلِها،
لا تَقُلْ أَنَا مِنْ شِيعَتِـكُمْ ولكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مُوالِيكُمْ وَمُحِبِّيكُمْ وَمُعادِي أَعْدائِكُمْ وَأَنتَ فِى خَيْرٍ وَإلى خَيْرٍ
وَإنْ كُنْـتَ بِخِـلافِ ذلِكَ فَلا تَزِدْ فِي ذُنُوبِكَ بِدَعْواكَ مَرْتَبَةً شَـريفَةً لَسْتَ مِنْ أَهـْلِها،
لا تَقُلْ أَنَا مِنْ شِيعَتِـكُمْ ولكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مُوالِيكُمْ وَمُحِبِّيكُمْ وَمُعادِي أَعْدائِكُمْ وَأَنتَ فِى خَيْرٍ وَإلى خَيْرٍ
اى بنده خدا، اگر در انجام واجبات و خوددارى از محرمات (گناهان) پيرو ما هستى و تبعيت مى كنى كه راست مى گويى، و چنانچه اينگونه نيستى،
با اين ادّعاى دروغ بر گناهان خود افزودى؛ زيرا شيعه و پيرو ما از مقام والا و بلندى برخوردار است و تو اهل آن نيستى، مگو كه من شيعه تو هستم،
بلكه بگو من از دوستان و هواداران و نيز از بدخواهان دشمنان شمايم، در اين صورت تو در خير و نيكى بسر مى برى و در مسير خير خواهى قرار دارى
با اين ادّعاى دروغ بر گناهان خود افزودى؛ زيرا شيعه و پيرو ما از مقام والا و بلندى برخوردار است و تو اهل آن نيستى، مگو كه من شيعه تو هستم،
بلكه بگو من از دوستان و هواداران و نيز از بدخواهان دشمنان شمايم، در اين صورت تو در خير و نيكى بسر مى برى و در مسير خير خواهى قرار دارى
مجموعه ورام، ص113، چاپ تهران، مؤسسه حيدرى.
حدیث چهاردهم: معيارهاى دوسـتان سالم
مردى از امام حسن عليه السلام خواست كه دوست و همنشين وى باشد، امام عليه السلام سه شرط را برايش مطرح نمود
إيّاكَ أَنْ تَمْدَحَنى فَأَنا أَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْكَ أَوْ تُـكَذِّبَنى فَإنَّـهُ لا رَأْىَ لِمَـكْذُوبٍ أَوْ تَغْتابَ عِنْدِى أَحَدا،
فَقالَ لَهُ الرَجُلُ: إئذِنْ لِي فِى الإنْصِرافِ. فَقالَ عليه السلام : نَعَمْ إذا شِئْتَ
فَقالَ لَهُ الرَجُلُ: إئذِنْ لِي فِى الإنْصِرافِ. فَقالَ عليه السلام : نَعَمْ إذا شِئْتَ
فـرمــود: ۱ ـ اوّل آن كه از من ستايش و تعريف نكنى؛ زيرا من نسبت به خودم از تو آگاه ترم. ۲ ـ مرا دروغگو ندانى؛ زيرا دروغگو رأى و عقيده درستى ندارد.
۳ ـ مبادا در برابر من از كسى غيبت كنى. چون آن مرد شرايط دوستى با آن حضرت را دشوار ديد گفت:
۳ ـ مبادا در برابر من از كسى غيبت كنى. چون آن مرد شرايط دوستى با آن حضرت را دشوار ديد گفت:
تحف العقول عن آل الرسول، ص236، باب حكمه عليه السلام و مواعظه
حدیث پانزدهم: سـياست از ديدگاه معصوم
مردى از امام مجتبى عليه السلام پرسيد: سياست چيست؟فـرمـود
هِيَ أَنْ تَرْعى حُقُوقَ اللّه ِ، حُقُوقَ الأحْياءِ، وَحُقُوقَ الأمواتِ. فَأمّا حُقُوقُ اللّه ِ فَأداءُ ما طُلِبَ وَاجْتِنابُ عَمّا نُهِىَ. وَأمّا حُقُوقُ الأحْياءِ:
فَهِىَ أَنْ تَقُومَ بِواجِبِكَ نَحْوَ إخْوانِكَ، وَلا تَتَأخَّرَ عَنْ خِدْمَةِ أُمَّتِكَ وَأَنْ تُخَلِّصَ لِوَلِىِّ الأمْرِ ما أَخْلَصَ لِأُمَّتِهِ وأنْ تَرْفَعَ عَقِيرَتَكَ فِى وَجْهِهِ
إذا ما حادَ عَنِ الطَّريقِ السَويّ. وأمّا حُقُوقُ الأمواتِ: فَهِىَ أنْ تُذْكَرَ خَيْراتِهِمْ وَتَتَغاضى عَنْ مَساوِئِهِمْ فَإنَّ لَهُمْ رَبّا يُحاسِبُهُمْ
فَهِىَ أَنْ تَقُومَ بِواجِبِكَ نَحْوَ إخْوانِكَ، وَلا تَتَأخَّرَ عَنْ خِدْمَةِ أُمَّتِكَ وَأَنْ تُخَلِّصَ لِوَلِىِّ الأمْرِ ما أَخْلَصَ لِأُمَّتِهِ وأنْ تَرْفَعَ عَقِيرَتَكَ فِى وَجْهِهِ
إذا ما حادَ عَنِ الطَّريقِ السَويّ. وأمّا حُقُوقُ الأمواتِ: فَهِىَ أنْ تُذْكَرَ خَيْراتِهِمْ وَتَتَغاضى عَنْ مَساوِئِهِمْ فَإنَّ لَهُمْ رَبّا يُحاسِبُهُمْ
سياست، رعايت حقوق خدا، و حقوق زندگان از مردم و حقوق اموات آنان است. اما حق خداوند:
انجام دادن فرايض (واجبات) و دورى كردن از آنچه ما را نهى كرده است (محرّمات).
اما حقوق زندگان: اين كه وظيفه خود را نسبت به مردم انجام دهى و هرگز از خدمت
انجام دادن فرايض (واجبات) و دورى كردن از آنچه ما را نهى كرده است (محرّمات).
اما حقوق زندگان: اين كه وظيفه خود را نسبت به مردم انجام دهى و هرگز از خدمت
الروائع المختارة، سيد مصطفى موسوى، ص118؛ مجموعه ورام، ص301.
حدیث شانزدهم: عــزّت مـؤمـن
امام مجتبى عليه السلام فرمود
لَوْ جَعـَلْتُ الدُنْيا كُلَّها لُقْمـَةً واحِدَةً لَقَمْتُها مَنْ يَعْبُدُ اللّه َ خالِصا لَرَأَيْتُ أَنّى مُقـَصِّرٌ فِى حَقِّهِ،
وَلَوْ مَنَعْتُ الكافِرَ مِنْها حَتّى يَمُوتَ جُوعا وَعَطَشا ثُمَّ أَذَقْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الماءِ لَرَأَيْتُ أَنّى قَدْ أَسْرَفْتُ.»
وَلَوْ مَنَعْتُ الكافِرَ مِنْها حَتّى يَمُوتَ جُوعا وَعَطَشا ثُمَّ أَذَقْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الماءِ لَرَأَيْتُ أَنّى قَدْ أَسْرَفْتُ.»
اگر همه دنيا را تبديل به يك لقمه غذا كنم و به انسانى كه خدا را از روى خلوص عبادت مى كند بخورانم، درباره او كوتاهى كرده
و خودم را مقصّر مى دانم و چنانچه فرد كافرى را گرسنگى دهم تا به آن اندازه كه جانش از شدّت گرسنگى
و تشنگى به لب برسد، آنگاه مقدارى كمى آب به او بدهم، خود را نسبت به او اسراف كار مى پندارم.»
و خودم را مقصّر مى دانم و چنانچه فرد كافرى را گرسنگى دهم تا به آن اندازه كه جانش از شدّت گرسنگى
و تشنگى به لب برسد، آنگاه مقدارى كمى آب به او بدهم، خود را نسبت به او اسراف كار مى پندارم.»
مجموعه ورام، ص350
حدیث هفدهم: انتخــاب دوسـت
امام مجتبى عليه السلام فرمود
يا بُنَيَّ لا تُؤاخِ أَحَدا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَمَصادِرَهُ فَإذا اسْتَنْبَطْتَ الخُبْرَةَ وَرَضِيتَ العِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إقالَةِ العَثْرَةِ وَالمُواساةِ فِى العُسْرَةِ
پسرم با هيچ كس پيمان دوستى مبند مگر اين كه بدانى از كجا مى آيد و به كجا مى رود؛ يعنى خصوصيات اخلاقى
و خانوادگى اش را بدست آور، و چون دقيق بررسى كردى و او را انسانى شايسته يافتى، بر پايه گذشت
و اغماض و برادرى در سختيها و لغزشها با او رفتار كن و دوستى ات را استمرار بخش.»
و خانوادگى اش را بدست آور، و چون دقيق بررسى كردى و او را انسانى شايسته يافتى، بر پايه گذشت
و اغماض و برادرى در سختيها و لغزشها با او رفتار كن و دوستى ات را استمرار بخش.»
تحف العقول عن آل الرسول، ص233، باب حكمه عليه السلام و مواعظه
حدیث هجدهم: توجه به حقـوق ديگران
امام مجتبى عليه السلام فرمود
أَعْرَفُ الناسِ بِحُقُوقِ إخوانِهِ وَأَشَدُّهُمْ قَضاءا لَها أَعْظَمُهُمْ عِنْدَاللّه ِ شَأْنا وَمَنْ تَواضَعَ فِى الدُّنْيا
لاِءخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَاللّه ِ مِنَ الصِّدِيقينَ وَ مِنْ شيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبى طالِبٍ عليه السلام
لاِءخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَاللّه ِ مِنَ الصِّدِيقينَ وَ مِنْ شيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبى طالِبٍ عليه السلام
والاترين مقام در نزد خداوند از آن كسى است كه آشنا به حقوق مردم باشد
وسعى در اداى آن نمايند، وكسى كه در برابر برادران دينى اش تواضع داشته باشد،
خداوند او را از راستگويان وشيعيان على بن ابيطالب عليه السلام محسوب خواهد كرد.»
وسعى در اداى آن نمايند، وكسى كه در برابر برادران دينى اش تواضع داشته باشد،
خداوند او را از راستگويان وشيعيان على بن ابيطالب عليه السلام محسوب خواهد كرد.»
حياة الامام الحسن بن علي عليهماالسلام، ج1، ص319؛ مجموعه ورام، ص312، چاپ تهران، مؤسسه حيدرى
حدیث نوزدهم: نيــكى چيست؟
امام مجتبى عليه السلام فرمود
اَلْمَعْرُوفُ مالَمْ يَتَقَدَّمَّهُ مَطَلٌ وَلا يَتْبَعُهُ مَنٌّ وَ الإعـْطاءُ قَبْلَ السُؤالِ مِنْ أكْبَرِ السُؤدَدْ
كار نيك آن است كه قبل از انجامش هيچگونه سستى و مسامحه اى انجام نگيرد
و بعد از پايان كار هيچ منّتى همراه نداشته باشد] بعد فرمود: [بخشندگى قبل از سؤال كردن نشانه بزرگوارى است.
و بعد از پايان كار هيچ منّتى همراه نداشته باشد] بعد فرمود: [بخشندگى قبل از سؤال كردن نشانه بزرگوارى است.
بحار الانوار، ج 75، ص 112، ب 19، ح 7
حدیث بیستم: عبادت در سرزمين عرفات
امام حسن عليه السلام فرمود
إِنَّ اللّه َ تَعالَى يُباهي مَلائِكَتَهُ بِعِبادِةِ يَوْمِ عَرَفَةِ فَيَقُولُ: عِباِدي جاؤُنِي شُعْثا يَتَعَرَّضُونَ لِرَحْمَتِي
فَأُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ غَفَرَتُ لُِمحْسِنِهِمْ وَ شَفَّعْتُ مُحْسِنَهُمْ فِيمُسِيئِهِمْ وَإِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمِثْلُ ذلِكَ
فَأُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ غَفَرَتُ لُِمحْسِنِهِمْ وَ شَفَّعْتُ مُحْسِنَهُمْ فِيمُسِيئِهِمْ وَإِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمِثْلُ ذلِكَ
همانا خداوند مباهات و افتخار به بندگانِ خود در سرزمين عرفات مى كند و به فرشتگان خود مى گويد:
بندگانِ من بر روى خاكها نشسته اند و طلب رحمت مى كنند گواه باشيد كه من نيكوكاران آنها را بخشيدم
و آنان را شافع و واسطه در بخشش گناهكاران آنها قرار دادم و به هنگام قيامت نيز آنان شفاعت مى كنند.
بندگانِ من بر روى خاكها نشسته اند و طلب رحمت مى كنند گواه باشيد كه من نيكوكاران آنها را بخشيدم
و آنان را شافع و واسطه در بخشش گناهكاران آنها قرار دادم و به هنگام قيامت نيز آنان شفاعت مى كنند.
تاريخ ابن عساكر، ج 12، ص 529.
حدیث بیست و یکم: تـقــوا
بخشى از سخنان امام عليه السلام درباره پرهيزكارى
«إتَّقُوااللّه َ عِبادَاللّه ِ وَجِدُّوا فِى الطَّلَبِ وَتِجاهَ الهَرَبِ وَ بادِرُوا العَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ
وَهادِمِ اللَّذّاتِ، فَإنَّ الدُنْيا لا يَدُومُ نَعيمُها وَلا تُؤْمَنُ فَجِيعُها وَلا تُتَوَقّى مَساوِيها، غُرُورٌ حائِلٌ و سِنادٌ مائِلٌ.»
وَهادِمِ اللَّذّاتِ، فَإنَّ الدُنْيا لا يَدُومُ نَعيمُها وَلا تُؤْمَنُ فَجِيعُها وَلا تُتَوَقّى مَساوِيها، غُرُورٌ حائِلٌ و سِنادٌ مائِلٌ.»
اى بندگان خدا، از نافرمانى در برابرش بپرهيزيد. و براى تحقّق خواسته هاى خويش كوشش نماييد و از كارهاى ناروا بگريزيد
قبل از اينكه سختيها به شما رو آورد و به آغوش مرگ بيفتيد به كارهاى نيك مبادرت ورزيد.
همانا نعمتهاى دنيا زودگذر و ناپايدار است و كسى از خطرها در امان نيست و مصون از بدبختيها نخواهد بود،
دنيا فريب گر مانعِ خوشبختى است و تكيه گاهى سست و بى اساس است.»
قبل از اينكه سختيها به شما رو آورد و به آغوش مرگ بيفتيد به كارهاى نيك مبادرت ورزيد.
همانا نعمتهاى دنيا زودگذر و ناپايدار است و كسى از خطرها در امان نيست و مصون از بدبختيها نخواهد بود،
دنيا فريب گر مانعِ خوشبختى است و تكيه گاهى سست و بى اساس است.»
تحف العقول عن آل الرسول، ص236
حدیث بیست و دوم: چـگونـگى ورود به نمـاز
امام حسن مجتبى عليه السلام هرگاه مى خواست نماز بپا دارد، بهترين لباسهاى
خويش را مى پوشيد، بعضى از آن حضرت سبب آن را پرسيدند
خويش را مى پوشيد، بعضى از آن حضرت سبب آن را پرسيدند
إنَّ اللّه َ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبّى وَقَرَأَ الآية: يا بَنى آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ.
همانا خداوند زيبا است (منبع و مجمع همه زيباييها است) و زيبايى را دوست دارد و چنانچه من در وقت اقامه نماز
لباس زيبا به تن مى كنم فقط به خاطر پروردگار و خالقم مى باشد. در آن هنگام آيه شريف ذيل را خواند:
اى انسانها به هنگام عبادت خداوند، لباسهاى زيبا و زينتى خود (بهترين لباسهايتان) را بپوشيد.
لباس زيبا به تن مى كنم فقط به خاطر پروردگار و خالقم مى باشد. در آن هنگام آيه شريف ذيل را خواند:
اى انسانها به هنگام عبادت خداوند، لباسهاى زيبا و زينتى خود (بهترين لباسهايتان) را بپوشيد.
[ اعراف : 31] تفسير صافى، ملا محسن فيض كاشانى، ج 2، ص 189، ذيل آيه شريفه: 31
حدیث بیست و سوم: دعــاى قنـوت
ابى الجوزاء مى گويد: خدمت امام مجتبى عليه السلام بودم كه در دعا، دست چنين مى فرمود:
السلام : «رَبِّ اهْدِنى فيمَنْ هَدَيْتَ وَعافِني فيمَنْ عافَيْتَ وَتَوَلَّنى فيمَنْ تَوَلَّـيْتَ وَبـارِكْ لى فيما أَعْـطَيْتَ
وَقِني شَرَّ ما قَضَيْتَ إِنَّكَ تَقْضي وَلا يُقْضى عَلَيْكَ إِنَّهُ لا يـُذِلُّ مَنْ والَيْتَ تَبارَكَ رَبَّنا وَتَعـالَيْتَ
وَقِني شَرَّ ما قَضَيْتَ إِنَّكَ تَقْضي وَلا يُقْضى عَلَيْكَ إِنَّهُ لا يـُذِلُّ مَنْ والَيْتَ تَبارَكَ رَبَّنا وَتَعـالَيْتَ
پروردگارا؛ مرا به راه كسانى هدايت كن كه خود، آنها را هدايت فرمودى، و سلامتى را آن گونه عنايت كن كه به آنها عنايت كردى و دوست بدار
مرا همانطورى كه آنها را دوست داشتى و بركت ده در آنچه بر من ارزانى داشتى و نگهدار مرا از شرّ و بدى آنچه حكم كردى ـ ] در سايه اعمال زشت،
بعضى از شرور به صورت طبيعى سراغ انسـان مى آيد كه عكس العمل افعال و كردار شخص است] ـ همانا تو حاكم بر همه اشيائى
و هيچ چيز بر تو غالب نخواهد بود، پروردگارا خوار و ذليل نمى شود كسى را كه تو دوست بدارى، پاك و منزه و بلند مرتبه است پروردگار ما.»
مرا همانطورى كه آنها را دوست داشتى و بركت ده در آنچه بر من ارزانى داشتى و نگهدار مرا از شرّ و بدى آنچه حكم كردى ـ ] در سايه اعمال زشت،
بعضى از شرور به صورت طبيعى سراغ انسـان مى آيد كه عكس العمل افعال و كردار شخص است] ـ همانا تو حاكم بر همه اشيائى
و هيچ چيز بر تو غالب نخواهد بود، پروردگارا خوار و ذليل نمى شود كسى را كه تو دوست بدارى، پاك و منزه و بلند مرتبه است پروردگار ما.»
ـ الامام المجتبى ابومحمد الحسن بن على ـ عليهماالسلام ـ ، حسن المصطفوى، ص250؛ به نقل از تهذيب ابن عساكر، ج4، ص199
حدیث بیست و چهارم: چگونگى ورود به مسجد
امام مجتبى عليه السلام به هنگام ورود به مسجد، سر را به طرف آسمان بلند مى كرد و مى فرمود
اِلهى ضَيْفُكَ بِبابِكَ يا مُحْسِنُ قَدْ أَتاكَ المُسِى ء، فَتَجاوَزْ عَنْ قَبيحِ ما عِنْدي بَجَميلِ ما عِنْدَكَ ياكَريمُ
پروردگارا مهمان تو، جلو در خانه ات ايستاده است. اى نيكوكار، بنده تباه كار و بدرفتار به درگاهت شتافته،
از زشتيهايى كه مرتكب شده به خاطر زيباييهايى كه در نزد تواست، درگذر وببخش، اى بخشنده كريم
از زشتيهايى كه مرتكب شده به خاطر زيباييهايى كه در نزد تواست، درگذر وببخش، اى بخشنده كريم
بحارالانوار، ج43، ص339؛ جلاءالعيون، ج1، ص321
حدیث بیست و پنجم: فوايد رفت و آمد به مسجد
امام مجتبى عليه السلام فرمود
مَنْ أَدامَ الاِخْتِلافَ إلَى المَسْجِدِ أَصابَ إحدى ثَمانِ: آيَةً مُحْكَمةً، وَأَخا مُسْتَفادا
وَعِلْما مُسْتَطْرِفا، وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَكَلِمَةً تَدُلُّ عَلَى الهُدى، أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدى وَتَركَ الذُّنُوبِ حُبّا أَوْ خَشْيَةً
وَعِلْما مُسْتَطْرِفا، وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَكَلِمَةً تَدُلُّ عَلَى الهُدى، أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدى وَتَركَ الذُّنُوبِ حُبّا أَوْ خَشْيَةً
كسى كه به مسجد رفت و آمد (تردّد) داشته باشد، بر يكى ـ يا بيشتر ـ از نعمتهاى هشتگانه دسترسى پيدا خواهد نمود: ۱ ـ استدلالهاى استوار
و محكم در امور دينى خود (اعتقادى، فقهى، سياسى و...)؛ ۲ ـ دستيابى به دوستان سودمندى كه تردّد با آنها مايه بهره ورى است؛
۳ ـ معلومات و دانش تازه و شگفت انگيز؛ ۴ ـ رحمت و نعمتى كه چشم به راه اوست؛
۵ ـ دستيابى به سخنان هدايت كننده اى كه شخص را به راه راست رهبرى مى كند؛
۶ ـ دستيابى به مطالبى كه انسان را از پستيها و ضد ارزشها دور مى دارد؛
۷ ـ دورى از گناه و محرمات يا بدان جهت كه ترك گناه را دوست مى دارد؛
۸ ـ دورى از گناه و محرمات يا بدان جهت كه مى ترسد گرفتار عقوبت الهى شود
يا آبرو و حيثيت خود را با انجام گناه از بين ببرد.»
و محكم در امور دينى خود (اعتقادى، فقهى، سياسى و...)؛ ۲ ـ دستيابى به دوستان سودمندى كه تردّد با آنها مايه بهره ورى است؛
۳ ـ معلومات و دانش تازه و شگفت انگيز؛ ۴ ـ رحمت و نعمتى كه چشم به راه اوست؛
۵ ـ دستيابى به سخنان هدايت كننده اى كه شخص را به راه راست رهبرى مى كند؛
۶ ـ دستيابى به مطالبى كه انسان را از پستيها و ضد ارزشها دور مى دارد؛
۷ ـ دورى از گناه و محرمات يا بدان جهت كه ترك گناه را دوست مى دارد؛
۸ ـ دورى از گناه و محرمات يا بدان جهت كه مى ترسد گرفتار عقوبت الهى شود
يا آبرو و حيثيت خود را با انجام گناه از بين ببرد.»
ـ الروائع المختارة، ص111؛ به نقل از: عيون الأخبار، ابن قتيبه، ج3، ص3؛ در بعضى نسخه ها «أو تردعه عن ردى» مى باشد.
حدیث بیست و ششم: تـوجه به قــيامت
گاهى امام عليه السلام را محزون و اندوهگين مى ديدند، بطورى كه اشكهاى چشم امام عليه السلام بر روى صورتش جارى بود،
از آن حضرت مى پرسيدند: چرا شما محزونيد و گريه مى كنيد؟! و حال آن كه شما وارث پيامبر و وصى او هستيد، فرمود
از آن حضرت مى پرسيدند: چرا شما محزونيد و گريه مى كنيد؟! و حال آن كه شما وارث پيامبر و وصى او هستيد، فرمود
إنّما أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ: لِهَوْلِ المُطْلَعِ، و فَراقِ الأحِبَّةِ
گريه من براى دو چيز است: ۱ ـ وحشت از ورود به صحنه قيامت
۲ ـ جدايى از دوستان و عزيزانى كه انسان بدانها وابسته و علاقه مند است
۲ ـ جدايى از دوستان و عزيزانى كه انسان بدانها وابسته و علاقه مند است
.بحارالانوار، ج44، ص150؛ الوافى، فيض كاشانى، ج2، ص174
حدیث بیست و هفتم: ماه رمضان ماه آزمايش
روز عيد فطرى بود، امام مجتبى عليه السلام به جمعى كه مشغول
به بازى و خنده بودند برخورد، بالاى سر آنان ايستاد و فرمود
به بازى و خنده بودند برخورد، بالاى سر آنان ايستاد و فرمود
إِنَّ اللّه َ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَيَسْتَبِقُونَ فيهِ بِطاعَتِهِ إلى مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفازُوا
وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا، فَالْعَجَبَ كُلَّ العَجَبِ مِنْ ضاحِكٍ لاعِبٍ فِي اليَوْمِ الَّذي يُثابُ فيهِ الُمحْسِنُونَ
وَيَخْسَرُ فيهِ المُبْطِلُونَ، وَأيْمُ اللّه ِ لَوْ كُشِفَ الغِطاءُ لَعَلِمُوا أَنَّ الُمحْسِنَ مَشْغُولٌ بِإحْسانِهِ وَالمُسى ءَ مَشْغُولٌ بِإساءَتِهِ،» ثـُمَّ مـَضى
وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا، فَالْعَجَبَ كُلَّ العَجَبِ مِنْ ضاحِكٍ لاعِبٍ فِي اليَوْمِ الَّذي يُثابُ فيهِ الُمحْسِنُونَ
وَيَخْسَرُ فيهِ المُبْطِلُونَ، وَأيْمُ اللّه ِ لَوْ كُشِفَ الغِطاءُ لَعَلِمُوا أَنَّ الُمحْسِنَ مَشْغُولٌ بِإحْسانِهِ وَالمُسى ءَ مَشْغُولٌ بِإساءَتِهِ،» ثـُمَّ مـَضى
خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه و بهره بردارى براى مخلوق خويش قرار داده كه با اطاعت و بندگى بر يكديگر پيشى و سبقت گيرند
و خشنودى خداى را به دست آورند، گروهى سبقت جستند و مسابقه را بردند و گروهى ديگر عقب ماندند و متضرر شدند.
شگفت و تعجب از آنانى است كه در روز پاداش گرفتن نيكوكاران و زيان ديدن بى هدفان، به خنده و لهو و لعب پرداخته اند.
به خدا قسم اگر حجابها بركنار شود، خواهيد ديد نيك رفتار به نيكى خويش مشغول است و بدكردار به رفتار بدش گرفتار؛
يعنى قيامت را به چشم خويش مى بيند و نتايج رمضان را مشاهده مى كند. سپس آنها را به حال خويش وا گذاشت و رفت.»
و خشنودى خداى را به دست آورند، گروهى سبقت جستند و مسابقه را بردند و گروهى ديگر عقب ماندند و متضرر شدند.
شگفت و تعجب از آنانى است كه در روز پاداش گرفتن نيكوكاران و زيان ديدن بى هدفان، به خنده و لهو و لعب پرداخته اند.
به خدا قسم اگر حجابها بركنار شود، خواهيد ديد نيك رفتار به نيكى خويش مشغول است و بدكردار به رفتار بدش گرفتار؛
يعنى قيامت را به چشم خويش مى بيند و نتايج رمضان را مشاهده مى كند. سپس آنها را به حال خويش وا گذاشت و رفت.»
تحف العقول عن آل الرسول، ص236.
حدیث بیست و هشتم: چاره انديشى در ترك گناه
مردى خدمت امام مجتبى عليه السلام رسيد، عرض كرد: من بنده اى گنهكارم و برانجام معصيت
عادت نموده ام نمى توانم گناه نكنم. اى فرزند پيامبر خدا، مرا پند و اندرز ده و موعظه كن. حضرت فرمود
عادت نموده ام نمى توانم گناه نكنم. اى فرزند پيامبر خدا، مرا پند و اندرز ده و موعظه كن. حضرت فرمود
اِفْعَلْ خَمْسَةَ أَشْياءٍ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، لا تَأْكُلْ رِزْقَ اللّه ِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَاطْلُبْ مَوْضِعا لا يَراكَ اللّه ُ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ،
وَاْخْرُجْ مِنْ وِلايَةِ اللّه ِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَإذا جاءَ مَلَكُ المَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ
وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَإذا أَدْخَلَكَ مالِكُ النّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النّارِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ
وَاْخْرُجْ مِنْ وِلايَةِ اللّه ِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَإذا جاءَ مَلَكُ المَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ
وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَإذا أَدْخَلَكَ مالِكُ النّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النّارِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ
چنانچه نمى توانى ترك گناه كنى، پنج كار را انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن:
۱ ـ روزى خداى را نخور. ۲ ـ گناه را در جايى انجام ده كه خداوند تو را نبيند.
۳ ـ از سرزمين خدا خارج شو، (و برو به جايى كه در زير سلطه و قدرت خداوند نباشد!).
۴ ـ آنگاه كه فرشته مرگ (عزرائيل) خواست جانت را بگيرد او را از خود دور كن.
۵ ـ هنگامى كه مالك دوزخ خواست تو را داخل آتش كند، پس با قدرت ايستادگى كن
و داخل نشو. اين پنج عمل را انجام بده، بعد هر چه خواستى گناه كن.»
۱ ـ روزى خداى را نخور. ۲ ـ گناه را در جايى انجام ده كه خداوند تو را نبيند.
۳ ـ از سرزمين خدا خارج شو، (و برو به جايى كه در زير سلطه و قدرت خداوند نباشد!).
۴ ـ آنگاه كه فرشته مرگ (عزرائيل) خواست جانت را بگيرد او را از خود دور كن.
۵ ـ هنگامى كه مالك دوزخ خواست تو را داخل آتش كند، پس با قدرت ايستادگى كن
و داخل نشو. اين پنج عمل را انجام بده، بعد هر چه خواستى گناه كن.»
اثنى عشرية، محمد بن قاسم حسينى، ص12.
حدیث بیست و نهم: رذائل اخلاقى (تكبّر،حرص،حسد)
در مورد آثار شوم بعضى از رذائل اخلاقى، امام مجتبى عليه السلام فرمودند
هَلاكُ النّاسِ فى ثَلاثٍ: اَلْكِبْرُ وَالحِرْصُ وَالْحَسَدُ، فَالكِبْرُ هَلاكُ الدّينِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْليسُ
وَ الحِرْصُ عَدُوُّ النَفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الجَنَّةِ وَ الحَسَدُ رائِدُ السُوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قابيلُ هابيلَ
وَ الحِرْصُ عَدُوُّ النَفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الجَنَّةِ وَ الحَسَدُ رائِدُ السُوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قابيلُ هابيلَ
سه چيز مردم را به هلاكت مى رساند: تكبّر، حرص و آز، حسد. پس خودبينى و تكبر، دين انسان را از بين مى برد،
همانطورى كه شيطان تكبر كرد و دينش نابود شد و منفور گرديد. حرص و آز دشمن شخصيت هر فرد است همانطور كه آدم ابوالبشر
(بواسطه حرصى كه در وى به وجود آمد) از بهشت رانده شد. حسد (آرزوى زوال نعمت از ديگران) راهبر بدبختيها
و تيره روزيها است، بواسطه حسد قابيل هابيل را كشت.»
همانطورى كه شيطان تكبر كرد و دينش نابود شد و منفور گرديد. حرص و آز دشمن شخصيت هر فرد است همانطور كه آدم ابوالبشر
(بواسطه حرصى كه در وى به وجود آمد) از بهشت رانده شد. حسد (آرزوى زوال نعمت از ديگران) راهبر بدبختيها
و تيره روزيها است، بواسطه حسد قابيل هابيل را كشت.»
الروائع المختارة، سيد مصطفى موسوى، ص116
حدیث سی ام: بُـخـــل
حضرت على عليه السلام فرمود
البُخْلُ جامِعٌ لِلْمَساوى وَالعُيُوبِ وَ قاطِعٌ لِلْمَوَدّاتِ مِنَ القُلُوبِ.»...
فَقالَ عليه السلام : «هُوَ أَنْ يَرَى الرَجُلُ ما أَنْفَقَهُ تَلَفا وَأَمْسَكَهُ شَرَفا
فَقالَ عليه السلام : «هُوَ أَنْ يَرَى الرَجُلُ ما أَنْفَقَهُ تَلَفا وَأَمْسَكَهُ شَرَفا
بخل سرآمد همه بديها و زشتيها است، كه محبت و دوستى را از دلها مى زدايد.» مردى پرسيد بخل چيست؟
« در جواب آن مرد فرمود: بخل آن است كه انسان هرآنچه را تلف شده و آنچه ذخيره ساخته را براى خود شرافت بداند.
« در جواب آن مرد فرمود: بخل آن است كه انسان هرآنچه را تلف شده و آنچه ذخيره ساخته را براى خود شرافت بداند.
حياه الامام الحسن، باقر شريف قرشى، ج1، ص319
حدیث سی و یکم: آداب غــذا خـوردن
امام مجتبى عليه السلام فرمود
فِى المائِدَةِ اثْنَتَى عَشَرَ خِصْلَةً يَجِبُ عَلى كُلِ مُسْلِمٍ أَنْ يَعْرِفَها، أَرْبَعٌ فيها فَرْضٌ،
وَأَرْبَعٌ سُنَّةٌ، وَأَرْبَعٌ تَأْديبٌ: الفَرْضُ: المَعْرِفَةُ، الرِّضا، التَّسْمِيَةُ، الشُّكْرُ. اَلسُّنَّةُ:
الوُضُوءُ قَبْلَ الطَعامِ، الجُلُوسُ عَلى_'feالجانِبِ الأيْسَرِ، الاكْلُ بِثَلاثَةِ أَصابِعَ، وَلَعْقِ الأصابِعِ.
التَأْدِيبُ: الاكْلُ مِمّا يَليكَ، تَصْغِيرُ اللُّقْمَةِ، تَجْويدُ المَضْغِ، قِلَّةُ النَظَرِ فى وُجُوهِ الناسِ
وَأَرْبَعٌ سُنَّةٌ، وَأَرْبَعٌ تَأْديبٌ: الفَرْضُ: المَعْرِفَةُ، الرِّضا، التَّسْمِيَةُ، الشُّكْرُ. اَلسُّنَّةُ:
الوُضُوءُ قَبْلَ الطَعامِ، الجُلُوسُ عَلى_'feالجانِبِ الأيْسَرِ، الاكْلُ بِثَلاثَةِ أَصابِعَ، وَلَعْقِ الأصابِعِ.
التَأْدِيبُ: الاكْلُ مِمّا يَليكَ، تَصْغِيرُ اللُّقْمَةِ، تَجْويدُ المَضْغِ، قِلَّةُ النَظَرِ فى وُجُوهِ الناسِ
سزاوار است مسلمان هنگام غذاخوردن دوازده چيز را رعايت نمايد. كه چهارتاى آن واجب (اخلاقى) و چهار امر ديگر آن
سنت و سيره اسلامى است و چهارتاى باقى مانده، از آداب محسوب مى گردد. اما چهار امر لازم: ۱ ـ شناسايى غذا
۲ ـ خشنود بودن بدانچه روزى ات گرديده ۳ ـ نام خدا را بر زبان جارى كردن (بسم اللّه گفتن) ۴ ـ شكر گزارى در برابر نعمتى كه به تو داده شده.
اما چهار موضوعى كه مراعات آن ثواب وسنّت است: ۱ ـ وضو گرفتن پيش از شروع به غذا ۲ ـ نشستن بر جانب چپ بدن ۳ ـ غذا را با سه انگشت بردارد و بخورد.
۴ ـ انگشتان خود را بليسد. و چهار امر باقى مانده كه از ادب اسلامى به شمار مى رود: ۱ ـ لقمه را از جلو خويش بگيرد
۲ ـ لقمه هاى غذا را كوچك بردارد ۳ ـ غذا را خوب بجود ۴ ـ به صورت ديگران نگاه نكند.»
سنت و سيره اسلامى است و چهارتاى باقى مانده، از آداب محسوب مى گردد. اما چهار امر لازم: ۱ ـ شناسايى غذا
۲ ـ خشنود بودن بدانچه روزى ات گرديده ۳ ـ نام خدا را بر زبان جارى كردن (بسم اللّه گفتن) ۴ ـ شكر گزارى در برابر نعمتى كه به تو داده شده.
اما چهار موضوعى كه مراعات آن ثواب وسنّت است: ۱ ـ وضو گرفتن پيش از شروع به غذا ۲ ـ نشستن بر جانب چپ بدن ۳ ـ غذا را با سه انگشت بردارد و بخورد.
۴ ـ انگشتان خود را بليسد. و چهار امر باقى مانده كه از ادب اسلامى به شمار مى رود: ۱ ـ لقمه را از جلو خويش بگيرد
۲ ـ لقمه هاى غذا را كوچك بردارد ۳ ـ غذا را خوب بجود ۴ ـ به صورت ديگران نگاه نكند.»
من لا يحضره الفقيه، ج3، ص227، ح38.
حدیث سی و دوم: شسـتن دست قبل از غـذا
امام مجتبى عليه السلام فرمود
غَسْلُ اليَـدَيْنِ قَبْـلَ الطَعامِ يُنْفى الفَقْرَ وَبَعْدَهُ يُنْفى الهَمَّ
شستشوى دو دست قبل از غذا، فقر و بيچارگى را از بين مى برد و بعد از غذا، غم و غصه را از بين مى برد
اثنى عشرية، ص۵۵، و نيز حديث فوق از امام صادق ـ ع ـ نقل شده. ركـ : فروع كافى، ج۶، ص۲۹۰
حدیث سی و سوم: چـرا وحشت از مـرگ؟
مردى از امام مجتبى عليه السلام پرسيد: چرا سفر مرگ براى ما ناخوش آيند است و از او استقبال نمى كنيم؟! حضرت فرمود
إنَّكُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَعَمَّرْتُمْ دُنْياكُمْ، فَأَنْتُمْ تَكْرِهُونَ النُّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرانِ إلى الخَرابِ
شما خانه آخرت را خراب كرده ايد و خانه دنيا را آباد، طبيعى است كه انتقال از اقامتگاه آباد به جايگاه خراب براى شما ناخوشايند است .
بحارالانوار، ج44، ص110، ح1.
حدیث سی و چهارم: هرگز نيازمند را دست خالى برنگردانيد
گروهى در محضر امام مجتبى عليه السلام بودند، از حضرت سؤال كردند: «چگونه است كه
شما هرگز سائل و نيازمندى را نااميد برنمى گردانيد، گرچه سوار بر اشتر، در حالت رفتن باشيد؟
شما هرگز سائل و نيازمندى را نااميد برنمى گردانيد، گرچه سوار بر اشتر، در حالت رفتن باشيد؟
إنّى لِلّهِ سـائِلٌ، وَفيهِ راغِبٌ، وَأَنـا أَسْتَحْـيى أنْ أَكُونَ سائِلاً وَأَرُدَّ سائِلاً، وَإِنَ اللّه َ عَوَّدَنى عادَةً
أَنْ يـُفيضَ نِعَمَهُ عَلَيَّ وَعـَوَّدْتُهُ أَنْ أَفيضَ نِعَمَهُ عَلَى النّاسِ فَأَخْشى إنْ قَطَعْتُ العادَةَ أَنْ يَمْنَعَنى العادَةَ.
أَنْ يـُفيضَ نِعَمَهُ عَلَيَّ وَعـَوَّدْتُهُ أَنْ أَفيضَ نِعَمَهُ عَلَى النّاسِ فَأَخْشى إنْ قَطَعْتُ العادَةَ أَنْ يَمْنَعَنى العادَةَ.
فرمود: من هم به درگاه خداوند محتاج و سائلم و مى خواهم كه خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم كه با چنين اميدوارى،
سائلان را نااميد كنم، خدايى كه نعمتهايش را بر من ارزانى داشته، مى خواهد كه من هم به مردم كمك كنم
و مى ترسم كه اگر بخشش خود را از مردم دريغ دارم، خداوند هم به من عنايتش را دريغ دارد و منع نمايد.
سائلان را نااميد كنم، خدايى كه نعمتهايش را بر من ارزانى داشته، مى خواهد كه من هم به مردم كمك كنم
و مى ترسم كه اگر بخشش خود را از مردم دريغ دارم، خداوند هم به من عنايتش را دريغ دارد و منع نمايد.
نورالابصار، شبلنجى، ص123؛ كنز المدفون، جلال الدين سيوطى، ص434؛ به نقل از بلاغة الامام الحسن عليه السلام، ص135
حدیث سی و پنجم: نيكى را اينگونه پاسخ دهيد
انس بن مالك مى گويد: يكى از كنيزان امام مجتبى عليه السلام دسته گلى را بـه آن حضـرت هـديه كرد. حضـرت در پاسـخ بـه او فرمود
ْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللّه ِ!» فَقيلَ لَهُ فى ذلِكَ: فقال عليه السلام: «هكَذا أَدَّبَنا اللّه ُ ـ تعالى ـ
قالَ: (إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها)[ ـ نساء : 85] وَكانَ أَحْسَنُ مِنْها اِعْتـاقـُها.
قالَ: (إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها)[ ـ نساء : 85] وَكانَ أَحْسَنُ مِنْها اِعْتـاقـُها.
: تو را در راه خدا آزاد نمودم. پس از اين پاسخ زيبا، بعضى گفتند: در برابر يك دسته گل آزادى او، يعنى چه؟! حضرت
فرمود: خداوند اينگونه ما را تربيت نموده است؛ زيرا فرموده: آنگاه كه جهت احترام به شما، هديه اى دادند و يا تهنيتى فرستادند،
شما با وضع بهترى پاسخـگوى تحيّت آنان بـاشيد. و سپـس فـرمود: برتر از هديه او، آزادى و رهاييش بود.
فرمود: خداوند اينگونه ما را تربيت نموده است؛ زيرا فرموده: آنگاه كه جهت احترام به شما، هديه اى دادند و يا تهنيتى فرستادند،
شما با وضع بهترى پاسخـگوى تحيّت آنان بـاشيد. و سپـس فـرمود: برتر از هديه او، آزادى و رهاييش بود.
بحارالانوار، ج43، ص343، ح15، و بلاغة الامام الحسن عليه السلام، ص 14 تحقيق حائرى
حدیث سی و ششم: اهـميت غـذاى روحـى
امام مجتبى عليه السلام فرمود
عَـجِبْتُ لِمَنْ يَتَفَكَّـرُ فى مَـأْكُولِهِ كَيْـفَ لا يَتَفَـكَّـرُ فى مَعْـقُـولِهِ، فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ، وَيُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْدِيهِ
در شگفتم از كسى كه درباره خوراكيهاى خود انديشه و تأمل مى كند و ليكن درباره نيازمنديهاى فكرى و عقلى اش تأمل نمى كند،
پرهيز مى كند از آنچه معده اش را اذيت مى نمايد و سينه و قلب خود را از پست ترين چيزها پر مى كند.»
پرهيز مى كند از آنچه معده اش را اذيت مى نمايد و سينه و قلب خود را از پست ترين چيزها پر مى كند.»
بحارالانوار، ج1، ص218
حدیث سی و هفتم: خـانه دنيا سرگرمى است
مردى خدمت امام مجتبى عليه السلام رسيد و گفت: آقا! خانه اى تازه ساخته ام دوست دارم در آن منزل جهت تيمن
و تبرك داخل شويد و دعا كنيد، امام عليه السلام به منزل آن شخص داخل شد و نگاهى به اطراف كرد و فرمود:
و تبرك داخل شويد و دعا كنيد، امام عليه السلام به منزل آن شخص داخل شد و نگاهى به اطراف كرد و فرمود:
أَخْرَبْتَ دارَكَ وَعَمَّرْتَ دارَ غَيْرِكَ أَحَبَّكَ مَنْ فِى الأرْضِ وَمَقَّتَكَ مَنْ فِى السَّماءِ
ويران كردى خانه خويش را و آبادى كردى خانه ديگران را، زمينيها دوستدار تو شدند و عرشيان دشمن تو.»
الارشاد لمن طلب الرشاد، شيخ حسن نائينى، ص95
حدیث سی و هشتم: مراعات سه نكته درجامعه
امام مجتبى عليه السلام فرمود
حُسْنُ السُؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ وَمُداراةُ الناسِ نِصْفُ العَقْلِ وَالْقَصْدُ فِى المَعيشَةِ نِصْفُ المَؤُونَةِ
پرسش صحيح و نيكو، نيمى از دانش است. سازش و مدارا نمودن با مردم نيمى از تدبير
و انديشه انسانى است. ميانه روى و مراعات اقتصاد در زندگى، نيمى از مخارج انسان را مى كاهد.»
و انديشه انسانى است. ميانه روى و مراعات اقتصاد در زندگى، نيمى از مخارج انسان را مى كاهد.»
شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج4، ص333 چهار جلدى
حدیث سی و نهم: جـانشيـنان پـيامبر صلى الله عليه وآله
اصبغ بن نباته مى گويد امام مجتبى عليه السلام فرمود:
اَئِمَةُ بَعْدَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله اِثْنا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ أَخيالحُسَين، وَمِنهُم مَهْدِيُّ هذِهِ الاُمَّةِ
امامان و پيشوايان بعد از پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهدوازده نفر هستند كه نُه نفر آنها از فرزندان برادرم حسين مى باشند و از جمله آنها: مهدىِ اين امّت است.
معجم احاديث الامام المهدى، ج3، ص171 به نقل از اثبات الهداة، ج1، ص599-598، ب9، ف27، ح569؛ بحارالانوار، ج36، ص383، ب43، ح1.
حدیث چهلم: مهدى (عج) از زبان امام مجتبى عليه السلام !
امام مجتبى عليه السلام فرمود
ذلِكَ التاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخىالحُسَيْنِ ابْنُ سَيِّدَةِ الإماءِ، يُطيلُ اللّه ُ عُمْرَهُ فى غَيْبَتِهِ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ
فى صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، وَذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللّه َ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٍ
فى صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، وَذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللّه َ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٍ
آن نهمين نفر، از فرزندان برادرم حسين فرزند اشرف كنيزان ـ نرجس ـ[ ـ نرجس بنت يشوعا بن قيصر پادشاه روم بوده است كه به شمعون از حواريون
عيسى ـ ع ـ نسبت داده مى شود وى در جنگ هاى روم با مسلمانان جهت مداواى مجروحين شركت كرده بود.
در جنوب شرقى اروپا به دست گروه گشتى رزمى مسلمانان اسير گشت، آنگاه كه او را بهمراه ديگر اسرا به پشت جبهه انتقال دادند.
گفت: نام من نرجس است كه معمولاً كنيزها را بدان نام مى خواندند و اين واقعه در زمان امام دهم على النقى ـ ع ـ اتفاق افتاد،
بشر بن سليمان از سوى امام هادى ـ ع ـ او را خريدارى كرد مدّتى وقت خود را به آموزش معارف اسلامى گذراند و سپس امام هادى ـ ع ـ
او را به عقد فرزندش امام حسن عسكرى ـ ع ـ درآورد و مراحل كمال را در خدمت آن بزرگوار طى كرد، پس از مدّتى اين خانم عزيز و عفيف و پاكدامن مادر
حضرت قائم ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ گرديد. (قادتنا كيف نعرفهم، آيت اللّه العظمى ميلانى، ج7، ص209؛ به نقل از يوم الخلاص، ص61)] است،
در دوران غيبتش خداوند طولانى مى كند عمرش را، سپس او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد،
آشكار خواهد ساخت. تا بدينوسيله خداوند ثابت كند كه بر ايجاد همه اشياء قادر و توانا است.»
عيسى ـ ع ـ نسبت داده مى شود وى در جنگ هاى روم با مسلمانان جهت مداواى مجروحين شركت كرده بود.
در جنوب شرقى اروپا به دست گروه گشتى رزمى مسلمانان اسير گشت، آنگاه كه او را بهمراه ديگر اسرا به پشت جبهه انتقال دادند.
گفت: نام من نرجس است كه معمولاً كنيزها را بدان نام مى خواندند و اين واقعه در زمان امام دهم على النقى ـ ع ـ اتفاق افتاد،
بشر بن سليمان از سوى امام هادى ـ ع ـ او را خريدارى كرد مدّتى وقت خود را به آموزش معارف اسلامى گذراند و سپس امام هادى ـ ع ـ
او را به عقد فرزندش امام حسن عسكرى ـ ع ـ درآورد و مراحل كمال را در خدمت آن بزرگوار طى كرد، پس از مدّتى اين خانم عزيز و عفيف و پاكدامن مادر
حضرت قائم ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ گرديد. (قادتنا كيف نعرفهم، آيت اللّه العظمى ميلانى، ج7، ص209؛ به نقل از يوم الخلاص، ص61)] است،
در دوران غيبتش خداوند طولانى مى كند عمرش را، سپس او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد،
آشكار خواهد ساخت. تا بدينوسيله خداوند ثابت كند كه بر ايجاد همه اشياء قادر و توانا است.»