آيا رؤيا حقيقت دارد؟ (از علامه طباطبایی)
۲۱ بهمن ۱۳۹۳ 0
دانشمندان طبيعى اروپا براى رؤيا حقيقتى قايل نيستند و بحث از ارتباط آن با حوادث خارجى را واجد وزن علمى نمىدانند، جز بعضى از روانشناسان كه دربارۀ آن تحقيقاتى كردهاند و عليه دسته اول به خوابهايى كه پرده از امور پنهانى برمىدارد، يا از حوادث آينده خبر مىدهد، بهطورىكه نمىتوان آنها را حمل بر تصادف و اتفاق كرد، استدلال نمودهاند.
نظر قرآن در این باره
در قرآن شريف خوابهايى از پيغمبر و جز ايشان نقل و تصديق شده است. از جمله خواب حضرت ابراهيم دربارۀ ذبح اسماعيل، خواب حضرت يوسف، خواب رفقاى زندانى آن حضرت، خواب ملك مصر و خواب رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله را دربارۀ فتح مكه مىتوان نام برد و در رواياتى كه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمۀ اطهار عليه السّلام نقل شده نيز شواهدى وجود دارد. همۀ ما يا خودمان خوابهايى ديدهايم كه دلالت بر امور مخفى يا حل مشكلات علمى يا وقوع حوادثى در آينده داشته و يا از ديگران اينگونه خوابها را شنيدهايم.
اين خوابها را مخصوصا خوابهاى صريحى كه احتياج به تعبير ندارد نمىتوان اتفاقى و بهطور كلى بىارتباط با جريانى كه قابل انطباق با آنها است، دانست. البته نمىتوان انكار كرد كه بعضى از عوامل درونى از قبيل امراض و انحرافات مزاجى و خستگى و پرى شكم و همچنين پارهاى از عوامل بيرونى از قبيل گرما و سرما و ديگر چيزها در قوۀ خيال تأثير دارد و قوۀ مخيله نيز در خواب مؤثر مىباشد. مثلا كسى كه تحتتأثير حرارت يا برودت شديد واقع شده در خواب آتشهاى شعلهور يا برف و يخ مىبيند و كسى كه امتلاى معده و انحراف مزاج دارد خوابهاى مشوش و بىسروته مىبيند.
همچنين اخلاقيات و صفات نفسانى نيز در رؤيا بىتأثير نيست و به همين جهت اكثر خوابها در اثر تخيلاتى است كه اسباب داخلى و خارجى موجب آنها شده و در واقع نشاندهندۀ كيفيت تأثير آن اسباب مىباشد. دانشمندان طبيعى فقط همين اسباب را بررسى كردهاند و نتيجه گرفتهاند كه خواب حقيقتى ندارد، ولى همانطور كه تأثير اين اسباب را نمىتوان انكار كرد، حقيقت داشتن پارهاى از رؤياها و ارتباط آنها را با امور خارجى نيز نمىتوان انكار نمود.
آیا نفس با رویا اتصال دارد؟
كسى كه خواب مىبيند كه در فلان روز فلان جريان واقع خواهد شد و در همين موقع معين هم واقع مىشود، نمىتوان گفت: نفس او با حادثهاى كه هنوز وجود نيافته ارتباط پيدا كرده است، زيرا ارتباط وجودى بين موجود و معدوم محال است.
همچنين كسى كه خواب مىبيند كه در فلان مكان ظرفى چنين و چنان دفن است، و يا فلان مقدار سكۀ طلا و نقره در آن موجود است و بعد از بيدار شدن، به سراغ آنجا مىرود و زمين را حفر مىكند و ظرف را با همان خصوصيات مىيابد، نمىتوان گفت كه نفس وى با آن ظرف اتصال داشته است، زيرا اتصال نفس با امور مادى از راه حواس صورت مىگيرد و ظرفى كه با فاصله زير خاك قرار گرفته، قابل درك حسى نيست، به همين جهت گفتهاند كه ارتباط نفس با اينگونه حوادث و اشيا از راه اتصال به علل و اسباب آنهاست.
توضيح آنكه: جهان هستى مشتمل بر سه عالم است:
عالم طبيعت: كه با آن آشنايى كامل داريم.
عالم مثال: كه از نظر مرتبۀ وجود، فوق عالم طبيعى است و موجودات آن صورتهاى بىمادهاى هستند و نسبت به موجودات مادى جنبۀ عليت دارند.
عالم عقل: كه فوق عالم مثال است و در آن حقايق موجودات بدون ماده و صورت موجودند و نسبت به موجودات عالم مثال جنبۀ عليت دارند.
نفس انسان بواسطۀ تجردش با عوامل فوق طبيعت سنخيت دارد و در موقع خواب كه اشتغال به ادراكات حسى ندارد، طبعا به عالمى كه با آن سنخيت دارد برمىگردد و برطبق استعداداتش حقايقى از آن عالم را مشاهده مىكند. نفس كامل كه قدرت درك مجردات را با همان تجرد عقلى آنها دارد، علل و اسباب را به نحو كليت درك مىكند، ولى نفسى كه به آن پايه از كمال نرسيده؛ حقايق كلى را با صورتهاى جزيى حكايت مىكند.
چنانكه ما معناى سرعت كلى را با تصور يك جسم سريع الحركة و معناى عظمت را با تصور كوه حكايت مىكنيم و نفسى كه هنوز به مرحلۀ تجرد عقلى نرسيده، در عالم مثال متوقف مىشود و گاهى علل و اسباب اشيا را در عالم مثال به همان صورت واقعى مشاهده مىكند و در آنها دخل و تصرفى نمىنمايد و اين همان خوابهاى صريحى است كه غالبا اهل صدق و صفا مىبينند و گاهى موجودات مثالى را به صورتهايى كه با آنها مأنوس است، درك مىكنند، چنانكه علم را به صورت نور و جهل را به صورت ظلمت مىبيند و حتى ممكن است ذهن از يك معنى بهمعناى ضد آن منتقل شود.
از اينگونه خوابها همان خواب مشهورى است كه نقل مىكند: مردى نزد ابن سيرين معبر معروف آمد و گفت: خواب ديدم كه مهرى به دست دارم و دهان و عورت مردم را با آن مهر مىكنم، ابن سيرين گفت: تو مؤذن مىشوى و مردم با اذان تو روزه مىگيرند و از خوردن و آميزش جنسى خوددارى مىكنند.
رؤياى صريح و غير صريح
از آنچه گفته شد، به دست آمد كه خواب بر دو قسم است؛ خواب صريح كه نفس خواب بيننده تصرفى در مشاهدات خود نكرده و احتياج به تعبير ندارد، و خواب غير صريح كه نفس در آنچه ديده تصرفاتى كرده و از اين جهت احتياج به تعبير و بازگرداندن صورت ذهنى او به صورت حقيقى و اولى دارد، مانند تعبير نور به علم و ظلمت به جهل و حيرت.
خوابهاى غير صريح نيز به دو دسته تقسيم مىشوند: يكى خوابهايى كه انتقال و حكايت در آنها روشن است و بهآسانى مىتوان آنها را به اصل برگرداند، مانند مثالهاى گذشته، و ديگر خوابهايى كه تصرفات نفس در آنها پيچيده و مبهم است و يافتن مشهودات اصلى براى شخص معبر سخت و يا غيرممكن است. اين دسته از خوابها همان خوابهايى است كه آنها را «اضغاث احلام» مىنامند و پوچ و بىتعبير مىدانند.
اين خلاصۀ بحثى است كه دانشمندان علم النفس دربارۀ رؤيا كردهاند و در قرآن شريف مؤيداتى براى آن مىتوان يافت. مثلا موضوع بازگشت نفس به عالم فوق طبيعت در حال خواب از اين دو آيه استفاده مىشود: «هُوَ اَلَّذِي يَتَوَفّٰاكُمْ بِاللَّيْلِ» (انعام/60), «اَللّٰهُ يَتَوَفَّى اَلْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهٰا وَ اَلَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنٰامِهٰا فَيُمْسِكُ اَلَّتِي قَضىٰ عَلَيْهَا اَلْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ اَلْأُخْرىٰ» (زمر/42)
ظاهر اين آيات شريفه اين است كه نفس در حال خواب از بدن گرفته مىشود و تعلقش به حواس ظاهر قطع مىگردد و بازگشت به سوى پروردگار مىكند، بازگشتى كه مشابه بازگشت آن در حال مرگ است.
همچنين به اقسام سهگانۀ رؤيا نيز اشاراتى موجود است. مثلا خواب حضرت ابراهيم عليه السّلام و خواب رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله از نوع اول و خواب رفقاى زندانى يوسف از نوع دوم مىباشد و به خوابهاى پيچيده و مبهم نيز اشاره شده، در آنجا كه از معبرين مصر حكايت مىكند كه خواب ملك را از «اضغاث احلام» دانستند.