بحثی پیرامون صفات خداوند

بحثی پیرامون صفات خداوند

۲۵ بهمن ۱۳۹۳ 0

گفتار زیر شرح مختصری از آیة الله مکارم شیرازی است، پیرامون مشهورترین صفات ثبوتى خداوند؛

این سؤال مطرح مى شود که چرا دانشمندان «عقاید و مذاهب» صفات محدودى براى خداوند شمرده اند؟

پاسخ آن این است که آنها اصول صفات خداوند را مورد مطالعه قرار داده اند، نه این که صفات او را در همان چند عدد منحصر سازند. و تازه تعدّد این صفات ساخته عقل ماست، زیرا ما از این نظر که محدود هستیم، صفات او را از دریچه هاى مختلف مى بینیم وگرنه تمامى صفات او از حقیقت واحدى خبر مى دهند، و به عبارت دیگر تمام این «مفاهیم مختلف» فقط یک وجود دارند یک وجود یگانه از تمام جهات و آن هم عین ذات بى پایان اوست.

1ـ یکتائى خداوند

توحید یکى از محکهاى آزمایش ادیان صحیح و باطل است. یعنى مجسّم شدن معناى توحید و یگانگى خدا با آن باریک بینى و موشکافى لازم میدان آزمایشى است که مى توانیم ادیان مختلف را با آن بسنجیم؛ توحید کامل نشانه پاکى دین و شرک و دوگانگى و چندگانگى نشانه خرافى بودن یک آیین است.
اما باید دید این که مى گوییم «خداوند یکتا و یگانه است» یعنى چه؟
مختصرا باید گفت مفهوم این جمله را باید در دو قسمت جستجو کرد:
نخست این که «هیچ گونه شبیه و نظیر و مانندى براى ذات بى پایان خدا تصوّر نمى شود».
دوّم این که «ذات خدا مرکب از اجزایى نیست، و هیچ گونه ترکیبى در ذات او امکان ندارد». و اگر معناى توحید را غیر از این بگیریم در اشتباه قرار گرفته ایم.

2ـ چرا خدا دیده نمى شود؟

گفتیم هر جسمى از جهات گوناگونى محدود است. و نیز مى دانیم که هر جسمى همواره در تغییر و تحوّل است، این تغییر و تحوّل به سوى تکامل و یا نقصان است یعنى یا کمالى را دریافت مى دارد و یا کمالى را از دست مى دهد.
بنابراین وجودى که از هر جهت کامل و نامحدود است، تغییر و تحوّل در او راه ندارد، و لذا نمى تواند جسم هم باشد، و هر چیزى جسم نباشد مکان و رنگ و جهتى هم ندارد. و روى این گفته خداوند هرگز قابل رؤیت نخواهد بود. زیرا جسم نیست و براى رؤیت یک چیز محدودیّت مکان و رنگ لازم است، پس نباید انتظار دیدن او را داشته باشیم.

3ـ خداوند کجاست؟

«خداوند همه جا هست و در عین حال جا و مکان هم ندارد» امّا آیا مى شود این گفته را پذیرفت؟
در پاسخ مى گوییم آرى، زیرا مطالعه در گفته هاى گذشته این حقیقت را ثابت مى کند. گفتیم خداوند «وجودى است بى پایان و نامحدود» وجود بى پایان نمى تواند در یک نقطه باشد زیرا در این صورت محدود خواهد شد و این که مى گوییم همه جا هست یعنى اساساً او مافوق مکان است، لذا مکانها در برابر او یکسان مى باشند و هیچ کس و به هیچ چیز از دیگرى نزدیکتر نیست. امّا تصوّر این حقیقت براى ما که با موجودات مادى همواره سر و کار داریم کمى مشکل است.
بنابراین ناچار باید به کمک یک مثال این حقیقت را مجسّم ساخت و آن این که:
«اگر از ما بپرسند حاصل ضرب (2×2) چقدر مى شود؟ خواهیم گفت چهار، حال اگر بپرسند در کجا حاصل ضرب (2×2) چهار مى شود؟ فوراً خواهیم گفت در همه جا، یعنى اساساً این حقیقت جا و مکان میان ماده که مجرد محض و مافوق جهان ماده است هرگز نقطه مشخصى براى او تصوّر نمى توان کرد.

4ـ خداوند تواناست

حیوانات گوناگون، پرنده هاى مختلف، با آن پرها و منقارهاى زیبا، ماهیهاى متفاوت و گیاهان و درختان سرسبز و خرم و گلهاى رنگارنگ را دیده اید؟
اگر ندیده اید سرى به باغ وحش و موزه هاى علوم طبیعى مخصوصاً غرفه هاى گیاه شناسى بزنید و یا قدمى در جنگلها بگذارید و تنوع گیاهان و جانداران را ببینید. و آن گاه به یاد آورید که «مصالح اصلى» این جهان پهناور چیزى جز همین اتمهاى ساده نیست. سپس بیندیشید سازنده این جهان با این مصالح ساده و محدود چه نقشهاى عجیبى را ابداع کرده، و چه طرحهاى دل فریبى را ریخته است آیا اینها نشانه قدرت بى پایان و نامحدود نیست؟
ما در سابق ثابت کردیم که خداوند یک هستى بى پایان و نامحدود است. چنین وجودى مسلّماً بر همه چیز تواناست، زیرا عجز و ناتوانى از انجام یک منظور، یا به واسطه محدود بودن قدرت خالق است، یا بر اثر محدود بودن وسایل تولید، و یا وجود موانع، ولى اگر کسى داراى قدرت نامحدودى بود وسایل تولید در اختیار اوست، و موانع را مى تواند از سر راه بردارد.
قرآن مى گوید: «وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُعْجِزَهُ شَىْء فِى السَّموَاتِ وَ لاَ فِى الاَْرْضِ إِنَّهُ کَانَ عَلِیماً قَدِیراً»;(فاطر، 43) هیچ چیز او را عاجز نخواهد ساخت چه آن چیزهایى که در آسمانها هستند و چه آنهایى که در زمینند، او از همه چیز آگاه و بر همه چیز قادر است).

5ـ علم بى پایان خداوند

براى اثبات این مطلب دانشمندان دلایل متعدّدى ذکر کرده اند که از میان همه دو راه زیر را انتخاب مى کنیم:
1. از راه نظم جهان هستى
2. از طریق حضور خداوند در همه جا

1ـ آفرینش هر چیز دلیل بر علم او به همه چیز است

در آغاز بحث خداشناسى دانستیم که در سراسر این جهان نظم واحد و ثابتى حکومت مى کند، آثار این نظام حیرت انگیز در قیافه تمام موجودات این جهان دیده مى شود، و هر اندازه بر علم و دانش ما افزوده گردد، وحدت و یکپارچگى این جهان و هماهنگى قوانین منظّم آن و حکومت نظام دقیق و حساب شده اى بر آن، روشن تر مى شود.
در وجود خود ما، در اعضاى پیکر ما، در ساختمان اعصاب و مغز ما و در غرائز و روحیات ما، هزاران گواه براى این نظم و هماهنگى عجیب دیده مى شود.
با توجّه به این نظام دقیق و با توجّه به این که هر دستگاه منظم، از وجود یک مبدأ علم و قدرت خبر مى دهد، ثابت مى شود که پدید آورنده این دستگاه از تمام جزئیات کار خود قبلا با خبر بوده است، زیرا نظم و حساب در تمام جزئیات آن مشاهده مى شود و هر کجا نظم و حساب است علم و دانش و نقشه و طرح محاسبه شده اى در کار بوده.
این دلیل نه تنها علم او را نسبت به تمام اجزا و جزئیات جهان امروز ثابت مى کند، بلکه دلیل بر علم او نسبت به تمام حوادث آینده و گذشته جهان هستى نیز هست.
زیرا «گذشته» و «حال» و «آینده» همچون حلقه هاى زنجیر کاملا به یکدیگر مربوط هستند، حوادث فعلى معلول یک سلسله حوادث گذشته و علّت حوادث آینده است کسى که از جزئیات این حوادث و کیفیت و کمیت آنها در حال حاضر باخبر باشد به خوبى از تاریخچه گذشته و وضع آینده آنها مطلع خواهد بود.

2ـ کسى که همه جا حاضر است همه چیز را مى داند

بارها گفته ایم او وجودى است «نامحدود» و ما «محدود». براى ما که محدودیم «گذشته» و «آینده» و «دور» و «نزدیک» وجود دارد، زیرا ما از نظر زمان محدود هستیم، آن وقت که نبوده ایم گذشته است و آن چه بعد از ما خواهد بود آینده است.
از نظرمکان نیز محدودیم، چون این جا هستیم طبعاً در جاى دیگر نخواهیم بود، امّا وجودى که از هیچ نظر محدودیّت ندارد، براى او گذشته آینده و حال، این جا و آن جا معنى ندارد، همه جا هست و در همه زمانها بوده و خواهد بود، بنابراین چنین کسى معنا ندارد از چیزى بى اطّلاع باشد.
بعضى از دانشمندان براى روشن ساختن این موضوع مثال خوبى زده اند مى گویند فرض کنید ما در اطاق کوچکى زندانى هستیم که فقط یک روزنه کوچک به خارج دارد، و باز فرض کنید در همان حال قطار شترى از مقابل این روزنه بگذرد بدیهى است ما قطار شتران را نمى توانیم با هم ببینیم، بلکه شترها به همان وقار مخصوص از برابر آن روزنه یک یک مى گذرند اوّل سرو گردن یک شتر پیدا مى شود، بعداً کوهان و شکم، سپس پا و دم او، حال اگر ما در پشت بام این اطاق قرار داشتیم آیا باز هم شتران و بخشهاى مختلف بدن آنها را به تدریج مى دیدیم؟ مسلّماً نه، بنابراین کسى که مافوق چهار دیوار محدود ماده ست او در همه جا حاضر مى باشد، همه حوادث را در تمام قرون و اعصار مى بینند، این ماییم که همچون یک زندانى در محدوده زمان و مکان قرار گرفته ایم و حوادث را جز به جز مى بینیم.
امّا او از کرانه هاى «ازلیّت» تا «ابدیّت» یعنى از گردش تمام ستارگان و کهکشانها و عالم پرغوغاى سحابیها، از حرکات مرموز الکترونهاى جهان در دل اتمها، از جنبش میلیاردها موجود زنده کوچک و بزرگ در اعماق دریاها، از لرزش برگهاى درختان تمام کوها وجنگلها، از تاریخچه قطعى شکفتن هر غنچه و باز شدن گلبرگها، از جریان امواج نسیمها در قله کوهها و خمیدگى دره ها، از همه چیز این عالم آگاه است.
قرآن مى فرماید:
1ـ (أَلاَ یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ; آیا آن که آفریننده جهان است از اسرار مخلوقات خود باخبر نیست؟ با این که از تمام دقائق آن آگاه است)(ملک، 14).
2ـ (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مَنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ; ما انسان را آفریدیم و اسرار و وسوسه هاى درون دل او را مى دانیم (چرا ندانیم با این که) ما نسبت به او از خود او نزدیکتریم)(سوره ق، 16).

6ـ خداوند عادل است

خدا عادل است یعنى هر چیز را در جاى خود قرار مى دهد و هر کس را مطابق عملش جزا و پاداش مى دهد.
زیرا خداوندى که از تمام حقایق و اسرار با خبر است و چیزى در برابر علم و دانش او مخفى نیست، خدایى که بر هر چیز قادر و تواناست خدایى که از همگان بى نیاز است و همه به او نیازمندند وکمالى نیست که در وجود او نباشد، معنا ندارد ظلم و ستم و یا کار ناقص و یا بى مورد انجام دهد.

1ـ کسى ظلم مى کند که نیازى دارد یا «ضعیف و زبون و ناتوان» است و نمى تواند به منظور خود نائل گردد، لذا با پایمال کردن حقوق دیگران وتعدّى و ستم، نیازمندیهاى خود را تأمین مى کند.
2ـ ممکن است کسى نیازمند و ناتوان نباشد باز ظلم و ستم کند، ازاین نظر که «نادان» است، زیرا یکى ازسرچشمه هاى ظلم و ستم جهل و نادانى و بى خبرى از نتایج آن است.
3ـ باز ممکن است کسى را فرض کنیم که نه احتیاجى دارد و نه از انجام مقاصد خود عاجز است، عواقب شوم ظلم را نیز مى داند در عین حال ظلم و ستم مى کند این عمل ممکن است بر اثر کینه توزى، بخل، حسادت و احساس حقارت، و مانند اینها باشد.
امّا کسى که از همگان بى نیاز است و از همه چیز باخبر و بر همه چیز قدرت و توانایى دارد و ضعف و زبونى و حقارت و کینه توزى و بخل و حسادت درباره او مفهوم ندارد. ممکن نیست کوچکترین ظلم و ستمى از او سر زند، او برتر و بالاتر از اینهاست.
این آسمان پهناور، این کهکشانها و سحابیها، این همه کرات بى شمار، این همه جنبندگان و جانوران و گیاهان و مانند آنها در برابر او مانند ذره اى است که در فضا معلّق باشد، و در برابر نور آفتاب خودنمایى کند و همین که اشعه طلایى آفتاب برچیده شد از نظرها محو گردد. آیا در مورد چنین کسى ظلم و ستمگرى مفهومى دارد؟
طرز تقسیم عادلانه نور و ظلمت، نیروى جاذبه و دافعه، نیازمندیها و اعضاى گوناگون و ابزارى که موجودات مختلف براى ادامه حیات خود به آن محتاج هستند، دستگاه برنشى ماهیان، دستگاه تنفس جانوران، بالهاى نیرومند پرندگان، ریشه هاى مختلف گیاهان، سرعت گردش خون به تناسب احتیاج سلولها، و هزاران هزار مانند اینها نمونه اى از عدالت عمومى اوست.

___________________________
منبع:

عقیده یک مسلمان، آیة الله مکارم شیرازی
 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث