امید در احادیث
۱۸ اسفند ۱۳۹۳ 0 اهل بیت علیهم السلامعناوین
تشويق به اميد واقعى :
امام على عليه السلام :
كلُّ راجٍ طالِبٌ و كُلُّ خائفٍ هارِبٌ .
هر اميدوارى جوينده است و هر بيمناكى گريزان [ از آنچه مى ترسد ] .
( الأمالي للمفيد : ۲۰۷/۳۸ )
امام على عليه السلام ـ در نامه خود به زياد ـ نوشت :
أ تَرجُو أن يُعطِيَكَ (يُؤتِيَكَ) اللّه ُ أجرَ المُتَواضِعِينَ و أنتَ عِندَهُ مِن المُتَكَبِّرِينَ ؟!
و تَطمَعُ ـ و أنتَ مُتَمَرِّغٌ في النَّعِيمِ ، تَمنَعُهُ الضَّعيفَ و الأرمَلَةَ ـ أن يُوجِبَ لكَ ثَوابَ المُتَصدِّقِينَ ؟!
و إنّما المَرءُ مَجزِيٌّ بما أسلَفَ، و قادِمٌ عَلى ما قَدَّمَ
آيا در حالى كه نزد خداوند از متكبّرانى ، اميد دارى كه پاداش فروتنان را به تو دهد،
و در حالى كه در نعمت غوطه ورى و آن را از مستمندان و بيوه زنان دريغ مى دارى ، چشم طمع به ثواب صدقه دهندگان دوخته اى؟
همانا آدمى در برابر كارهايى كه پيشاپيش فرستاده است پاداش مى بيند و نزد آنچه فرستاده است مى رود .
( نهج البلاغة : الكتاب ۲۱ )
بر حذر داشتن از اميد دروغين :
امام على عليه السلام ـ درباره كسى كه مدّعى اميدوار بودن است ـ فرمود :
يَدَّعِي بزَعمِهِ أنّهُ يَرجُو اللّه َ ، كَذَبَ و العظيمِ !
ما بالُهُ لا يَتَبَيَّنُ رجاؤهُ في عَمَلِهِ ؟! فكُلُّ مَن رجا عُرِفَ رجاؤهُ في عَمَلِهِ
و كلُّ رَجاءٍ ـ إلاّ رجاءَ اللّه ِ تعالى ـ فإنّهُ مَدخولٌ و كُلُّ خَوفٍ مُحَقَّقٌ ـ إلاّ خَوفَ اللّه ِ ـ فإنّهُ مَعلولٌ
به گمان خود ادّعا مى كند كه به خدا اميد دارد ؛ به خداى بزرگ قسم كه دروغ مى گويد؛
و گرنه چرا اميدوارى او در كردارش پيدا نيست؟ چه ، هركه اميدوار باشد ، اميد او از كردارش معلوم مى شود .
هر اميدى ، جز اميد به خدا ، ديوانگى است و هر ترس حقيقى ، جز ترس از خدا ، آفت و بيمارى است .
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۶۰ ، انظر تمام الكلام )
امام على عليه السلام ـ در پاسخ مردى كه از ايشان خواهش كرد اندرزى به او دهد ـ فرمود :
لا تَكُن مِمَّن يَرجُو الآخِرَةَ بغَيرِ العَمَلِ و يُرَجِّي التَّوبَةَ بطُولِ الأمَلِ ،
يَقولُ في الدنيا بقَولِ الزاهِدِينَ و يَعمَلُ فيها بعَمَلِ الراغِبينَ .
چونان كسى مباش كه بدون عمل ، به آخرت اميد دارد و با آرزوهاى دراز ، توبه را به تأخير مى اندازد
در نكوهش دنيا چون پارسايان سخن مى گويد . اما رفتارش رفتار دنيا خواهان است.
( نهج البلاغة : الحكمة ۱۵۰ )
امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجاتش ـ گفت :
و أعُوذُ بكَ مِن دُعاءٍ مَحجوبٍ ، و رَجاءٍ مَكذوبٍ ، و حَياءٍ مَسلوبٍ ، و احتِجاجٍ مَغلوبٍ ، و رأيٍ غَيرِ مُصِيبٍ .
و به تو پناه مى برم از دعاى محجوب [ از درگاه تو ]، و اميد دروغين، و دريدگىِ پرده حيا و شرم، و شكست خوردن در استدلال و رأى نادرست .
( بحار الأنوار : ۹۴/۱۵۶/۲۲ )
امام باقر عليه السلام :
إيّاكَ و الرَّجاءَ الكاذِبَ، فإنّهُ يُوقِعُكَ في الخَوفِ الصادِقِ .
از اميد دروغين بپرهيز، كه تو را گرفتار ترس حقيقى مى كند .
( بحار الأنوار : ۷۸/۱۶۴/۱ )
امام صادق عليه السلام ـ هنگامى كه به ايشان عرض شد : عدّه اى هستند كه گناه مى كنند و مى گويند ما [ به رحمت خدا ] اميدواريم و پيوسته در همين حالند تا مرگشان در رسد ـ فرمود :
هؤلاءِ قَومٌ يَتَرَجَّحُونَ في الأمانِيِّ كَذَبوا لَيسُوا بِراجِينَ ،
إنّ مَن رَجا شَيئا طَلَبَهُ و مَن خافَ مِن شيءٍ هَربَ مِنهُ .
اينها مردمانى هستند كه در آرزوها و خيالات خود غرقند . دروغ مى گويند .آنها اميدوار نيستند ؛
زيرا هركه به چيزى اميد داشته باشد در طلب آن مى كوشد و هركه از چيزى بترسد از آن مى گريزد .
( الكافي : ۲/۶۸/۵ )
برحذر داشتن از اميد بستن به غير خدا :
امام على عليه السلام :
اُوصِيكُم بِخَمسٍ لَو ضَرَبتُم إلَيها آباطَ الإبِلِ لكانَت لذلكَ أهلاً :
لا يَرجُوَنَّ أحَدٌ مِنكُم إلاّ رَبَّهُ ، و لا يَخافَنَّ إلاّ ذَنبَهُ ··· .
شما را به پنج چيز سفارش مى كنم كه اگر براى رسيدن به آنها بر پشت شتران بنشينيد و به همه جا سفر كنيد شايسته و بجاست :
. . هيچ يك از شما جز به پروردگار خويش اميد نبندد و جز از گناه خود نترسد .
( نهج البلاغة : الحكمة ۸۲ )
امام على عليه السلام :
اِجعَلُوا كُلَّ رجائكُم للّه ِِ سبحانَهُ و لا تَرجُوا أحَدا سِواهُ ،
فإنّهُ ما رَجا أحَدٌ غَيرَ اللّه ِ تعالى إلاّ خابَ .
هر چه اميد داريد ، به خداى سبحان داشته باشيد و به كسى جز او اميد مبنديد ؛
زيرا هيچ كس، به غير خداوند متعال اميد نبست، مگر آن كه نوميد بازگشت .
( غرر الحكم : ۲۵۱۱ )
اميد بخش ترين آيه قرآن
تفسير فرات ـ به نقل از بشر به شريح ـ :
بِشرُ بنُ شُرَيح البصريُّ :
قلتُ لمحمّدِ بنِ عليٍّ عليه السلام : أيُّ آيَةٍ في كتابِ اللّه ِ أرجى ؟ قالَ : ما يقولُ فيها قومُكَ ؟
قلت : يقولُونَ « يا عبادِي الّذينَ أسْرَفُوا على أنْفُسِهِم لا تَقْنَطُوا من رحمةِ اللّه »
قالَ : لكِنّا أهلَ البيتِ لا نَقولُ ذلكَ ،
قلتُ : فَأيَّ شيءٍ تَقولونَ فيها ؟
قالَ عليه السلام : نَقولُ « و لَسَوفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى »
الشفاعَةُ ، و اللّه ِ الشفاعَةُ ، و اللّه ِ الشفاعَةُ .
به امام باقر عليه السلام عرض كردم : كدام آيه در كتاب خدا اميدوار كننده تر است ؟
فرمود : [ علماى ] گروه تو در اين باره چه مى گويند ؟
عرض كردم : مى گويند آيه « اى بندگان من كه بر خويش ستم كرديد! از رحمت خدا نوميد مشويد » . ( الزمر : ۵۳ )
حضرت فرمود: اما نظر ما اهل بيت اين نيست .
عرض كردم : پس نظر شما چيست ؟
فرمود: به نظر ما اين آيه است :« و زودا كه پروردگارت چيزى عطايت فرمايد كه خشنود شوى » ، ( الضحى : ۵ )
آن چيز شفاعت است . به خدا قسم شفاعت است ، به خدا قسم شفاعت است .
( تفسير فرات : ۵۷۱/۷۳۴ )
در نوميدى بسى اميد است .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
كُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنكَ لِما تَرجُو
فإنّ أخِي موسى بنَ عِمرانَ ذَهَبَ لِيَقتَبِسَ نارا فَكَلَّمَهُ رَبُّهُ عزّ و جلّ .
به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه به آن اميد دارى ؛
چه ، برادرم موسى بن عمران رفت كه آتش بياورد ، اما خداوند عزّ و جلّ با او سخن گفت .
( كنز العمّال : ۵۹۰۴ )
امام على عليه السلام :
كُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنكَ لِما تَرجُو ؛
فإنّ موسى بنَ عِمرانَ عليه السلام خَرَجَ يَقتَبِسُ لِأهلِهِ نارا، فَكَلَّمَهُ اللّه ُ عزّ و جلّ فَرَجَعَ نَبيّا ،
و خَرَجَتْ مَلِكَةُ سَبَأٍ فَأسلَمَتْ مَع سُليمانَ عليه السلام ،
و خَرَجَ سَحَرَةُ فِرعَونَ يَطلُبُونَ العِزَّةَ لِفِرعَونَ فَرَجَعُوا مُؤمِنِينَ .
به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه بدان اميد دارى ؛
زيرا كه موسى بن عمران عليه السلام رفت كه براى خانواده اش آتش برگيرد اما [ در آن جا ] خداوند عزّ و جلّ با او به سخن در آمد و او پيامبر برگشت .
ملكه سبا نيز از كشور خود بيرون آمد ، اما به دست سليمان عليه السلام مسلمان شد .
و جادوگران فرعون براى تقويت قدرت فرعون بيرون آمدند ، اما [ به خدا ] ايمان آوردند و برگشتند .
( الأمالي للصدوق : ۲۴۴/۲۶۱ )
امام صادق عليه السلام :
كُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنكَ لِما تَرجُو؛ فإنّ موسى عليه السلام ذَهَبَ لِيَقتَبِسَ لِأهلِهِ نارا
فَانصَرَفَ إلَيهِم و هُو نَبِيٌّ مُرسَلٌ .
به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه بدان اميدوارى ؛
زيرا موسى عليه السلام رفت تا براى خانواده اش آتش بياورد، اما وقتى برگشت، پيامبرى مرسل بود .
( الكافي : ۵/۸۳/۲ و ۳ )
میران الحکمه،جلد چهارم.