اطاعت از خدا در نهج البلاغه
۱۷ فروردین ۱۳۹۴ 0 معارفالف. اطاعت از خدا
1. فرمان خدا نيكوست
فى و صيته لابنه: أنه (يعنى الله سبحانه) لم يأمرك الا بحَسن، و لم ينهك الا عن قبيح.
در سفارش به فرزند خود، مى فرمايد: خداى سبحان تو را جز به آنچه نيكوست فرمان نداده و جز از آنچه زشت است، باز نداشته است.1
2. يكى از انگيزه هاى شكر گزارى
من كتابه له الى الحارث الهمدانى: أكثر أن تنظر الى من فُضّلتَ عليه؛ فان ذلك من أبواب الشكر.
در نامه خود به حارث همدانى مى فرمايد: به كسى كه بر او برترى داده شده اى بسيار بنگر؛ زيرا اين كار يكى از انگيزه هاى شكر گزارى است.2
3. طاعت تنها از خدا
لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق.
طاعت مخلوق در نافرمانى خالق نشايد.3
4. سفارش على عليه السلام به فرزندش
لا تخلفن ورائك شيئا من الدنيا، فانك تخلفه لاحد رجلين: إما رجل عمل فيه بطاعة الله فسعد بما شقيت به، و اما رجل عمل فيه بمعصية الله فشقى بما جمعت له؛ فكنت عونا له على معصيته، و ليس أحد هذين حقيقا أن توثره على نفسك.
به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود: از متاع دنيا چيزى براى خود باقى مگذار؛ چرا كه آن را برای يكى از اين دو شخص مى گذارى: يا كسى كه آن را در اطاعت خدا صرف مى كند و با آنچه تو به خاطرش بدبخت شدى، خوشبخت مى شود. و يا كسى كه آن را در معصيت خدا به كار گيرد و با آن بدبخت مى گردد، پس تو ياور او شدى در گناهى كه كرده، پس هيچ كدام از اين سزاوار نيستند كه آن ها را بر خود مقدم دارى.4
5. اطاعت بدون عذر
عليكم بطاعة من لا تعذرون بجهالته.
بر شما باد به فرمانبردارى و اطاعت از كسى كه در نشناختنش عذرى ندارید.5
6. فرمانبردارى از خدا
استتمّوا نعم الله عليكم بالصبر على طاعته، و المجانبة لمعصيته.
نعمت های خداوند را بر خود تمام كنيد با صبر و شكيبايى بر فرمانبردارى از او، و كناره گيري از معصيت و نافرمانىاش.6
7. بزرگ ترين حسرت در قيامت
ان أعظم الحسرات يوم القيامة حسرة رجل كسب مالا فى غير طاعة الله، فورثه رجل فأنفقه فى طاعة الله سبحانه، فدخل به الجنة، و دخل الاول به النار.
بزرگ ترين حسرت در روز قيامت، حسرت كسى است كه ثروتى را از راه نامشروع به دست آورده و مردى آن را به ارث برده و در راه اطاعت خدا صرف كرده و به بهشت رفته و آن اولى به خاطر همان مال به دوزخ رفته.7
8. شناساندن پروردگار
بعث الله محمدا صلى الله عليه و آله، بالحق ليخرج عباده من عبادة الاوثان الى عبادته، و من طاعة الشيطان الى طاعته.
خداوند حضرت محمد صلى الله عليه و آله را به راستى برانگيخت تا بندگانش را از پرستش بت ها باز داشته و به عبادت او سوق دهد و آن ها را از اطاعت شيطان به فرمانبردارى از حق وادارد.8
9. موجبات خشنودى خدا
هيهات! لا يُخدع الله عن جنته، و لا تُنال مرضاته الا بطاعته.
هيهات! بخشش خدا را با فريب نمى توان از او گرفت و خشنودى او جز با طاعتش به دست نيايد.9
10. نهايت خشنودى خدا
أوصاكم بالتقوى و جعلها منتهى رضاه و حاجته من خلقه.
خداوند شما را به پرهيزگارى سفارش كرد و آن را منتهاى خشنودى خود و خواسته اش از بندگان خويش قرار داد.10
11. ستون حق
ان الله سبحانه قد جعل للخير أهلا و للحق دعائم و للطاعة عِصَما.
همانان خداى سبحان براى خير و خوبى اهلى و براى حق ستون هايى و براى اطاعت و بندگى نگاهدارانى قرار داده است.11
12. پاس بزرگى خدا
لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب أن لا يعصى شكرا لنعمه.
اگر خداوند براى نافرمانى از خود بيم (آتش) هم نمى داد، باز واجب بود كه به پاس نعمت هايش نافرمانى نشود.12
13. شايسته فرمانبرى
فطوبى لذى قلب سليم، أطاع من يهديه، و تجنب من يرديه، و أصاب سبيل السلامة ببصر من بصره، و طاعة هاد أمره.
خوشا به حال كسى كه دلى سالم و پاك از آلودگى دارد، اطاعت مى كند هدايت كننده اش را، اجتناب مى كند از هلاك كننده اش و راه سلامت را پيش مى گيرد با بينايى كسى كه او را بينا مى سازد و با اطاعت هدايت كننده اى كه او را دستور دهد.13
14. پرهيز از كوتاهى در كار
ان الله سبحانه جعل الطاعة غنيمة الاكياس عند تفريط العجزة.
خداوند سبحان اطاعت را غنيمت هوشياران خردمند قرار داده در آن هنگام كه مردم ناتوان قصور نمايند.14
15. بهترين ذكر
أفيضوا فى ذكر الله فإنه أحسن الذكر و ارغبوا فيما وعد المتقين فان وعده أصدق الوعد.
در ذكر خداوندى حركت كنيد كه بهترين ذكر است و علاقه پيدا كنيد به آنچه كه خداوند متقيان را وعده فرموده است ؛ زيرا وعده خداوندى راست ترين وعده ها است.15
16. جايگاه فرمانبرداران حق
أهل الطاعة فأثابهم بجواره، و خلدهم فى داره، حيث لا يظعن النزال، و لا تتغير بهم الحال، و لا تنوبهم الافزاع، و لا تنالهم الاسقام.
خدا به فرمانبرداران با قرار دادنشان در كنار رحمت و پناه خود پاداش مى دهد و آنان را در سراى خود، (سرايى كه براى اهل طاعت آماده ساخت يعنى بهشت) جاودانه ساكن مى سازد، سرايى كه فرود آيندگان در آن به جاى ديگرى كوچ نمى كنند و حالشان دگرگون نمى گردد. هيچ گونه بيمى به آنان راه نمى يابد و هيچ نوع بيمارى به ايشان نمى رسد.16
17. خير خواه ترين و خياتنكارترين مردم
ان انصح الناس لنفسه أطوعهم لربه؛ و ان أغشهم لنفسه أعصاهم لربه.
خيرخواه ترين مردم نسبت به خويش، كسی است كه در برابر پروردگارش از همه فرمانبردارتر باشد و خيانتكارترين آن ها به خود، نافرمان ترين آن ها از پروردگار خويش است.17
18. ستايش حق
نحمده على ما وفق له من الطاعة و ذاد عنه من المعصية.
ستايش مى كنيم خدا را براى توفيق اطاعت كه به ما عنايت فرمود و ما را از معصيت بركنار فرمود.18
19. اطاعت و معصيت خداوند
اعلموا! أنه ما من طاعة الله شىء الا يأتى فى كُره و ما من معصية الله شىء الا ياتى فى شهوة.
بدانيد خداوند را در هيچ چيز نمى توان اطاعت كرد مگر با زحمت، و در هيچ چيز نمى توان خدا را معصيت كرد مگر با ميل و رغبت.19
20. جاده هاى مستقيم براى طاعت خدا
ان للطاعة أعلاما واضحة، و سبلا نيّرة، و محجّة نهجة، و غاية مُطلّبة، يَرِدها الاكياس، و يخالفها الانكاس.
به راستى براى اطاعت از خداوند نشانه هاى آشكار و راه هايى روشنى بخش و جاده اى مستقيم و واضح و عاقبتى مطلوب است كه هوشمندان به آن نشانه ها و راه ها وارد مى شوند (و از آن ها هدايت مى جويند) و فرومايگان با آن ها به مخالفت بر مى خيزند و به راه خلاف مى روند.20
21. بهترين اطاعت
من كتابه الى الحارث الهمدانى: أطع الله فى جميع أمورك؛ فان طاعة الله فاضلة على ماسواها.
در نامه خود به حارث همدانى مى فرمايد: در تمام كارهاى خود از خدا اطاعت كن؛ زيرا فرمانبردارى از خدا بهترين اطاعت هاست.21
22. حفظ خداوند از مردم
انما الناس مع الملوك و الدنيا، الا من عَصم الله.
مردم از پادشاهان (و قدرتمندان) و دنيا تبعيت مى كنند، مگر كسى كه خدا او را حفظ فرمايد.22
23. عاقبت خروج
ان للطاعة أعلامآ واضحة...من نكب عنها جار عن الحق، و خبط فى التيه، و غيّر الله نعمته، و أحلّ به نقمتة.
براى اطاعت نشانه هاى روشنى است... هر كس از آن راه هاى روشن منحرف شد تجاوز از حق نمود و در بيابان گمراهى سر در گم گشت و خداوند نعمت او را دگرگون ساخت و عذاب خود را بر او فرود آورد.23
24. فرمانبرى از خدا
لم تخلق الخلق لوحشة، و لا استعملتهم لمنفعة ...، و لا ينقص سلطانك من عصاك، و لا يزيد فى ملكك من اطاعك.
خداوندا! مخلوقات را براى دفع وحشت نيافريدى .... و كسى كه تو را معصيت كند از سلطه تو نكاهد و كسى كه اطاعتت كند بر ملك تو نيفزايد.24
25. آثار اطاعت از خدا
خلق الخلق حين خلقهم غنيا عن طاعتهم، آمنا من معصيتهم، لانه لا تضره معصية من عصاه و لا تنفعه طاعة من أطاعه.
هنگامى كه مخلوقات را آفريد از اطاعت آنان بى نياز بود و از معصيت آنان در امان ؛ زيرا گناه هر كس كه او را گناه كرد ضررى به او نرساند و اطاعت كسى كه او را اطاعت مى كند نفعى براى او ندارد.25
26. لطف دائم خدا
لم تخل من لطفه مطرف عين فى نعمة يحدثها لك، أو سيئة يسترها عليك، أو بلية يصرفها عنك! فما ظنك به لو أطعته.
هرگز از لطف و عنايت او خالى نيستى، حتى يك چشم برهم زدن، چه با بخشيدن نعمتى كه براى تو به وجود مى آورد، يا زشتى كه بر تو مى پوشاند يا بلايى كه از تو بر مى گرداند، با اين حال چه گمان مى كنى درباره اين خداوند اگر اطاعتش كنى.26
27. آثار اطاعت از خدا
لو قد عاينتم ما قد عایَن من مات منكم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و أطعتم.
اگر آنچه را كه مردگان درك كرده اند و ديده اند شما هم بوديد، مى ترسيديد و وحشت مى كرديد، پس گوش به دستور خدا مى داديد و فرمان مى برديد.27
28. نتيجه پناه بردن به خدا
لو أن الناس حين تنزل بهم النقم و تزول عنهم النعم فزعوا الى ربهم بصدق من نياتهم و وَلَه من قلوبهم، لردّ عليهم كل شارد، و أصلح لهم كل فاسد.
اگر مردم در آن هنگام كه سختى ها بر آنان فرود مى آيد و نعمت ها از آنان زايل مى گردد، به پروردگارشان با نيت راستين و اشتياق شديدى از دل هايشان بنالند و التماس می كردند، خداوند متعال هر آن چه را كه از آنان گريزان شده است، به آنان بر مى گرداند و هر فاسدى را كه به آنان روى آورده است اصلاح مى کرد.28
29. عيد واقعى
كل يوم لا يُعصى الله فيه فهو عيد.
هر روزى كه در آن خداى را نافرمانى نكنند عيد است.29
30. فرمانبرى از خدا
ان ولىّ محمد من أطاع الله و إن بَعُدت لُحمته، و ان عدو محمد من عصى الله و ان قربت قرابته !
همان دوستدار محمد (صلى الله عليه و آله) و نزديك به او كسى است كه از خدا فرمان ببرد، اگر چه نسبش از آن حضرت دور باشد، و دشمن محمد صلى الله عليه و آله كسى است كه از انجام فرمان خدا سرپيچى كند، اگر چه خويشاوندى او نسبت به حضرت صلى الله عليه و آله نزديك باشد.30
31. اطاعت از خدا
أطعيوا الله و لا تعصوه، و اذا رأيتم الخير فخدوا به، و اذا رأيتم الشر فأعرضوا عنه.
اطاعت خدا كنيد و معصيت او را نكنيد، اگر چيز خوبى ديديد آن را عمل كنيد و اگر شرى ديديد آن را رد كنيد.31
32. فرمان بردن از خدا
احذر أن يراك الله عند معصيته و يفقدك عند طاعته فتكون من الخاسرين، و اذا قويتَ فاقوِ على طاعة الله، و اذا ضعفت فاضعُف عن معصية الله.
بترس از اين كه خداوند تو را در حال گناه و نافرمانى ببيند و فرمانبردارى از تو نبيند، و گرنه از زيانكاران باشى. پس اگر توانايى، در فرمانبردارى حق توانا باش. و اگر ناتوانى، از نافرمانى حق ناتوان شو.32
33. بيناترين ديدگان و شنواترين گوش ها
ألا ان ابصر الابصار ما نفذ فى الخير طرفه! الا ان اسمع الاسماع ما وعى التذكير و قبله !
بدانيد كه بيناترين ديدگان ديده اى است كه نگاهش به خير و صلاح باشد، بدانيد كه شنواترين گوش هاى گوشى است كه پند و اندرز را بشنود و پذيرا شود.33
34. ترس ملاقات با خدا
اتق الله الذى لا بدّ لك من لقائه، و لا منتهى لك دونه.
از خدايى كه بى گمان او راملاقات خواهى كرد بترس كه تو را غير از او نهايتى نيست و سرانجام به سوى او باز خواهى گشت.34
35. هدايت امام
اخرجوا الى الله بما افترض عليكم من حقه، و بيّن لكم من وظائفه، أنا شاهد لكم و حجيج يوم القيامة عنكم.
به سوى خدا روى آوريد و حق آنچه را كه به شما واجب نموده است و آن ها را نيز بيان كرده است به خوبى ادا كنيد، من روز قيامت براى شما گواه و از طرف شما حجت و دليل خواهم آورد.35
ب. اطاعت از غیر خدا
36. همه مردم آزادند
لا تكن عبدَ غيرك و قد جعلك الله حرا، و ما خيرُ خيرٍ لا يُنال الا بشر، و يُسر لا يُنال الا بعُسر.
بنده ديگرى مباش كه خدا تو را آزاد آفريد. چه خوبى است آن خوبى كه جز با بدى به دست نيايد و چه آسانى است آن آسانى كه جز با سختى به چنگ نيايد؟36
37. به غير از خدا روى نياوريد
أيها الناس! غير المغفول عنهم، و التاركون الماخوذ منهم. مالى أراكم عن الله ذاهبين، و الى غيره راغبين !
اى مردمى كه از كار شما غافل نيستند و اى مردمى كه (خدا و اوامر او را) رها كرده ايد و (هر چه داريد از جان، مال و فرزند) از شما گرفته مى شود، چه شده است كه مى بينم از خدا روى گردان شده ايد و به غير او روى آورده ايد!37
38. خير خواه ترين مردم
ان أنصح الناس لنفسه أطوعهم لربه، و ان أغشهم لنفسه أعصاهم لربه.
خيرخواه ترين مردم نسبت به خويش، اطاعت كننده ترين آن ها از پروردگار است و فريبنده ترين مردم نسبت به خود نافرمان ترين آنها از پروردگار خويش مى باشد.38
39. نافرمانى از خدا
من كلامه لاهل الكوفة: أيها الشاهدة ابدانهم، الغائبه عنهم عقولهم، المختلفة اهواؤهم، المبتلى بهم أمراوهم، صاحبكم يطيع الله و أنتم تعصونه، و صاحب أهل الشام يعصى الله و هم يطيعونه!
در سخنان به كوفيان مى فرمايد: اى مردمى كه پيكرهايشان پيداست و خردهايشان از وجود آنها رخت بر بسته است! خواهش ها و اهدافشان گونه گونه است، و امرايشان به آنها گرفتار شده اند. زمامدار شما خدا را فرمان مى برد و شما او را نافرمانى مى كنيد و زمامدار شاميان خدا را نافرمانى مى كند و آنها از او فرمان مى برند!39
40. خير از ديدگاه امام عليه السلام
سئل عن الخير ما هو! فقال عليه السلام: ليس الخير أن يكثر مالك و ولدك، ولكن الخير أن يكثر علمك، و أن يعظم حلمك، و أن تباهى الناس بعبادة ربك.
از امام عليه السلام سئوال شده: خير چيست؟ فرمود: خير آن نيست كه دارايى و فرزندت زياد شود، بلكه خير و خوبى آن است كه دانشت افزون شود و حلم و بردبارى ات بزرگ و ثابت گردد و بتوانى با پرستش پروردگارت در ميان مردم فخر و مباهات كنى.40
41. عاقبت مطيعان تنبلى
من أطاع التوانى ضيع الحقوق، و من اطاع الواشى ضيع الصديق.
هر كس مطيع سستى و سهل انگارى باشد (سهل انگارى بر او چيره گردد) حقوق و منافع خود را ضايع و تباه مى سازد و كسى كه از سخن چين اطاعت كند (و سخن او را بپذيرد) دوست خود را از دست مى دهد.41
42. نيرومندى در اطاعت خداوند
احذر أن يراك الله عند معصيته و يفقدك عند طاعته فتكون من الخاسرين، و اذا قويت فَاقوِ على طاعة الله و اذا ضعفت فاضعف عن معصية الله.
بترس از ان كه خداوند تو را در حال عصيان ببيند و در فرمانبردارى اش نبيند كه در شمار زيانكاران خواهى بود و هرگاه نيرومند شدى در طاعت خدا باش و چون ضعيفى از معصيت و نافرمانى اش ناتوانى كن.42
43. ترك خير خداوندى
عباد الله! انه ليس لِما وعد الله من الخير مَترَكٌ، و لا فيما نهى عنه من الشر مَرغَبٌ.
اى بندگان خدا! آن خيرى كه خدا وعده داده است ترك كردنش شايسته نيست و رغبت به آن شرى كه از آن نهى فرموده است جايز نيست.43
44. بندگى غير خدا
تدبّروا احوال الماضين من المومنين قبلكم، كيف كانوا فى حال التمحيص و البلاء... اتخذتهم الفراعنة عبيدا فساموهم سوء العذاب و جرعوهم المرار.
در حالات مردمان با ايمان كه پيش از شما از اين دنيا گذشته اند كه چگونه زندگى را در حال ضعف و بلا سپرى كردند،... فراعنه و طاغوت ها آنان را بردگى خود گرفتند و عذاب بدى به آنان دادند و تلخى ها را جرعه جرعه به آنان نوشاندند.44
45. پرهيز از نافرمانى خالق
اتقوا معاصى الله فى الخلوات؛ فانّ الشاهدَ هو الحاكم.
از نافرمانى خدا بپرهيزيد و در خلوت گناه نكنيد كه گواه (بر گناه شما) خود، حاكم بر آن است.45
__________________________
پی نوشت:
- نامه 31.
- نامه 69.
- حكمت 165.
- حكمت 416.
- حكمت 156.
- خطبه 188.
- حكمت 429.
- خطبه 147.
- خطبه 129.
- خطبه 183.
- خطبه 214
- حكمت 290.
- خطبه 110.
- حكمت 331.
- خطبه 110.
- خطبه 109.
- خطبه 86.
- خطبه 194.
- خطبه 176.
- نامه 30.
- نامه 69.
- خطبه 210.
- نامه 30.
- خطبه 109.
- خطبه 193.
- خطبه 223.
- خطبه 20.
- حكمت 428.
- حكمت 428.
- حكمت 96.
- خطبه 167.
- حكمت 383.
- خطبه 105.
- نامه 12.
- خطبه 175.
- نامه 31.
- خطبه 175.
- خطبه 86.
- خطبه 97.
- حكمت 94.
- حكمت 239
- حكمت 383.
- خطبه 157.
- خطبه 192.
- حكمت 324.
منبع: نهج البلاغه موضوعى، عباس عزيزى