احترام على بن جعفر به امام جواد عليه السّلام
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ 0على بن جعفر(برادر امام موسی کاظم) ، سيّد بزرگمرد و آقاى بزرگوارى است كه روايت كننده حديث است، طريق درست و استوار در اخذ احاديث مى پيمايد، بسيار باتقوا و پرفضيلت است، او به دامن علم و كمال برادرش امام كاظم عليه السّلام بسيار چنگ مى زد، و شيفته برادرش بود، علاقه وافر به گرفتن برنامه هاى دينى، از محضر برادرش امام كاظم عليه السّلام داشت، او داراى مسائل مشهور است كه از امام كاظم عليه السّلام پرسيده، و جوابهاى آن مسائل را بدون واسطه از امام كاظم عليه السّلام شنيده و روايت كرده است. او ملازم برادرش بود، حتّى در چهار سفر عمره، كه امام كاظم عليه السّلام با عيال و فرزندان خود به سوى مكّه می رفت، او همراه آنها در خدمت برادرش بود.
روايت شده: روزى على بن جعفر، در نزد حضرت جواد عليه السّلام بود، در آن هنگام طبيب، براى رگ زدن (نوعی روش درمانی) نزد حضرت جواد عليه السّلام آمد، على بن جعفر برخاست و به حضرت جواد عليه السّلام گفت: اى آقاى من! بگذار طبيب اوّل رگ مرا بشكافد، بعد رگ تو را، تا تيزى آهن (نشتر) را قبل از تو من احساس كنم.
و هرگاه حضرت جواد عليه السّلام برمی خاست برود، على بن جعفر جلوتر برمی خاست و كفشهاى حضرت جواد عليه السّلام را جفت میكرد.
احترام علی بن جعفر به امام جواد علیه السلام
شيخ كلينى (ره) از محمّد بن حسن بن عماد روايت می كند كه گفت:
"من در حضور على بن جعفر (عموى امام رضا عليه السّلام) در مدينه نشسته بودم، دو سال بود كه در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، نزد او می رفتم و احاديثى را كه از برادرش امام كاظم عليه السّلام شنيده بود، مى فرمود و من مى نوشتم، (و شاگرد او بودم) در اين هنگام ناگاه ديدم ابو جعفر (حضرت جواد عليه السّلام در سنين كودكى) در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر او وارد شد، على بن جعفر [با آن سنّ و سال] تا حضرت جواد عليه السّلام را ديد، شتابان برخاست با پاى برهنه و بدون رداء، به سوى حضرت جواد عليه السّلام رفت و دست او را بوسيد، و احترام شايان به او نمود، حضرت جواد عليه السّلام به او فرمود: «اى عمو بنشين، خدا تو را رحمت كند».على بن جعفر گفت: «اى آقاى من، چگونه بنشينم، با اينكه تو ايستاده اى؟».هنگامى كه على بن جعفر (ع) به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش، او را سرزنش كردند و به او گفتند: «تو عموى پدر او (حضرت جواد عليه السّلام) هستى، در عين حال اين گونه در برابر او كوچكى می كنى (و دستش را می بوسى) و ...؟».على بن جعفر گفت: ساكت باشيد، آنگاه ريش خود را به دست گرفت و گفت: «اگر خداوند اين ريش سفيد را شايسته (امامت) ندانست، و اين كودك را شايسته دانست و به او چنان مقامى داد، من فضيلت او را انكار كنم؟ پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم» «1».
پی نوشت
(1) اصول كافى، ج 1، ص 322
منبع: نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام، شیخ عباس قمی, ص: 395