شرح دعای عهد (قسمت بیست و چهارم)

شرح دعای عهد (قسمت بیست و چهارم)

۱۰ خرداد ۱۳۹۴ 0

 

وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ‏ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ (كِتَابُهُ) وَ أَحَاطَ بِهِ كِتَابُهُ (عِلْمُهُ)؛ به قدر مداد كلمات حق و آنچه كه علم خدا احصاء و كتاب آفرينش حق احاطه بر آن نموده است.

لفط «مداد» و «ما» ،عطف است بر «زنه». پی هر محلی که آن داشت،اینها نیز دارند.

و لفظ «احاط» ،عطف است بر «احصاه» .پس آن هم در محل صله است برای «ما».

و بالجمله ؛معنی کلام این است که :خداوندا!برسان به امام زمان ما از جانب جمیع مومنین و مومنات ،در هر جا که باشند،و از جانب من و از جانب والدین من،از درود ،به قدر وزن عرش خدا و به قدر کشش کلمات خدا و به قدر آن چه شمرده است آن را علم او و احاطه کرده است به آن کتاب او.

و عرش خداوند ،اعظم اجسام و اجرای علوی و سلفی است. پس وزن ان را به جز خداوند کسی نمی داند. بلکه ان را البته حد و حصر نیست .زیرا که «رخش می باید تن رستم کشد.» و عرش، محل نور خداوند بی نهایات است .پس خود او هم بی نهایت است ،و حدی برای وزن آن متصور نیست.(9)

و همچنین است کلام در «مداد کلمات خداوند». زیرا کلمات او را تهایت نیست.چنان که اشاره به آن شده در کریمه

قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا

بگو: «اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، قطعاً دريا پايان مى‌يابد، هر چند نظيرش را به مدد [آن‌] بياوريم.»(10)

و این عام است . و هرگز  این رشته به آخر نمی رسد.

و همچنین است کلام در انچه علم خداوند آن را احصاء نموده و آنچه کتاب خدا آن را احاطه نموده زیرا که علم بی نهایت است.پس معلومات او هم بی نهایت است. والا هم علم منتهی به منتهی الیه معلومات بود.

و کتاب خدا هم عبارت از آنچه است که کل مخلوقات او در آن جمع است،که فی الحقیقه همه، حروف آن کتاب محسوب می شوند.پس چنانچه حروف غیر محصور و بی نهایت اند.،چرا که معلومات و مقدارت خداوندند ،علم و قدرت خدا را بی نهایت نیست.(11)

همچنین،اصل کتاب او هم،البته،غیر محدود و بی نهایت است.پس احاطه او را حدی و مقداری و انتهایی متصور نیست . و گمان نکنی که خلایق هر قدر زیاد باشند انتهایی و حدی دارند،پس عدد ایشان را نهایتی است . زیرا که این گمان اشتباه است . و اگر درست باشد،لازم می آید که مُلک و سلطنت و قدرت الهی را حدی باشد که در خارج آن، خدا را احاطه ای نباشد -نعوذبالله از این اعتقاد.

بلکه حق آن است که،خلق خدا بی نهایت اند. و ایشان را نه از ازل و نه د رابد منتهی الیه متصور نیست؛ چنانکه در اخبار هم اشاره به این مطلب شده.چنانکه در تفسیر آیه « أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ ۚ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ »(12) حدیثی از حضرت امام محمد باقر -علیه السلام منقول است که فرمودند:

«تاویل این آیه آن است که؛به درستی که خداوند وقتی که فانی فرمود این خلق را و این عالم را،و ساکن شدند اهل بهشت بهشت را ،و اهل آتش آتش را،تجدید می فرماید خدا عالمی را غیر این عالم،و تجدید می فرماید خلقی را از غیر نر و ماده که عبدت می کنند او را ، و توحید می کنند او را.و خلق می فرماید برای ایشان، زمین را غیر این زمین و آسمانی را غیر این آسمان ،که سایه افکند ایشان را.

شاید تو اعتقاد می کنی که،به درستی که خداوند این است و غیر از این نیست که،خلق فرموده همین یک عالم را. یا اعتقاد می کنی که به درستی که خدا خلق نفرموده انسانی غیر شما را!

بلی، به خدا قسم! هر آینه به تحقیق خلق فرموده،هزار هزار عالم و هزار هزار آدم را،که تو در آخر این عوالم و این آدمیانی.(13)

و در بعض احادیث دیگر هم این مضمون منقول هست که از معصوم - علیه السلام- سئوال کردند که پیش از آدم که بود؟ فرمودند:آدم.

باز عرض کردند که پش از آن آدم که بود؟

فرمودند:آدم.

تا آنکه در آخر فرمودند که؛ اگر تا روز قیامت هم سئوال کنی جواب خواهی شنید که «آدم».

و همچنین در تفسیر آیه  يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ (14) در بعضی احادیث،اشاره شده به سوی برهان،بر عدم جواز انقراض خلق در عالم،به جهت عبادت و توحید. چنانکه بعض فقرات حدیث این است که شاید شما اعتقاد می کنید که چون قیامت می شود و خداوند ابدان اهل بهشت را با ارواح ایشان ،به بهشت برد و ابدان اهل نار را با ارواح ایشان به آتش برد.خداوند تبارک و تعالی عبادت کرده نمی شود در بلاد او و خلق نمی فرماید خلقی را که عبادت کنند او را و توحید کنند او را و  به بزرگی یاد کنند او را.

بلی، و هر آینه خلق خواد فرمود،خلقی را از غیر نر و ماده،که عبادت می کنند او را و توحید می کنند او را و تعظیم می کنند او را. و خلق می فرماید برای ایشان زمینی را که بردارد ایشان را،و آسمانی را که سایه افکند ایشان را- تا آخر حدیث(15)

پس معلوم شد که خلق خداوند را در ازل و ابد نهایت نیست و جایز نیست که آنها را نهایت باشد. زیرا که خداوند،همیشه باید معبود و موحد و معظم باشد. و این دلیل عام است و  در هر زمانی و در هر حدی هم جاری است.پس در هر زمانی هم باید خلق خدا را نهایت و حد نباشد. و الا در خارج آن نهایت و آن حد،خدا معبود و موحد و معظم نخواهد بود . و این جایز نیست. و قدرجامع کل خلق را ،«کتاب الله» می نامیم که هیچ چیز نیست ،مگر آنکه در آن هست.چنانکه قرآن فرمود:«مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»(16)

و فرموده:« وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»(17)

و جای دیگر فرموده:«تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ»(18) الی غیر ذلک

و این کتاب را ظاهری و باطنی است . و ظاهر آن در شریعت خاتم الانبیاء -صلی الله علیه و آله - «قرآن» است. و باطن آن البته خود «پیغمبر» صلی الله علیه و آله -یا «امام» هر زمانی است. زیرا که محیط تر از آنها چیزی متصور نیست .چنانکه در اخبار هست که کلام الله ناطق مثلا امیرالمومنین -علیه السلام-بوده(19)

پس در مقام صلوات بر امام زمان -عجل الله فرجه- در فقرات این دعا،مقصود آن است که؛خداوندا!صلواتی که در خور آن جناب باشد به آن جناب برسان.

و  در خوری او، به این است که بی نهایت باشد.مثل «وزن عرش خدا» و «مداد کلمات او» و عدد آنچه که علم او و کتاب او به آن احاطه کرده . و چون باطن کتاب خود امام است،باید باطن علم و کلمات و عرش هم خود او باشد.

زیرا که گفتیم که، اعظم از او در خلایق تصور نمی شود. پس بی نهایت حقیقی او است و بس. و هر بی نهایتی راجع به او است در باطن،اگرچه در ظاهر غیر او باشد. مثل کتاب ظاهری و علم ظاهری و عرش ظاهری. و چون باطن اشیاء غیر متناهیه خود او شد،پس باطن صلوات بی نهایت هم،خود اوست. و همین  است معنی در خور بودن ان برای او.و الا چیزی غیر او در خور او نیست. زیرا که به او نمی رسد. و قاصر از وصول به درجه و مرتبه اوست. چنانکه واضح است.

بلی،اگر گویی که بنابراین ،در خواهش صلوات از خدا،تحصیل حاصل  لازم می آید،گوییم که؛تحصیل حاصل لازم نیست. زیرا که رساندن خداوند ،صلوات را به آن جناب ،یکی از افعال او است. و رجوع افعال خداوند،همه به سوی یک فعل محیط به کل افعال است ،که مطلق خلق و ایجاد او باشد. و ظهور این یک فعل در خلق حضرت خاتم الانبیاء- صلی الله علیه و آله -شده که حقیقت نور آن حضرت،محیط به کل خلایق بوده . و بعد از آن حضرت این معنی به میراث از آن حضرت،به اوصیاء او رسیده ،تا منتهی شود به حضرت خاتم الاوصیاء عجل الله فرجه- که به نور وجود آن حضرت،جمیع اشیاء منور و موجود شده اند و هستند و خواهند بود، تا وقتی که آن حضرت شهید شوند و از دنیا بروند.

پس ان حضرت ، در زمان خود،چنانچه مظهر کمالات،بلکه مظهر ذات خداوندی است ،همچنین مظهر کل افعال خداوندی هم خواهد بود. و بنابراین خود رساندن خداوند ،صلوات را به آن حضرت هم،از وجود شریف او ظاهر می شود. و چون مکرر اشاره شده سابقاً که ظهور آن حضرت هم،یک نوع خلقتی است از خداوند؛ زیرا که بواطن خلق به آن حضرت ظاهر و ممتاز می شوند ،چنانکه به اصل وجود از کتم عدم به عرصه شهود و وجود آمده اند و از یکیدگر ممتاز شده اند. لهذا صحیح است که اگر بگوییم رساندن خدا،صلوات را به آن حضرت ،به ظهور آن حضرت هم متحقق می شود. پس محصل خواهش رساندن صلوات به آن حضرت ،خواهش ظهور آن حضرت می شود و آن حاصل نیست. پس تحصیل حاصل رد دعا لازم نیست.

و اگر خواهی آنچه در فقره «صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین»گذشت،در اینجا هم جاری کن و بگو . {و} در عالم کثرت درجات و مراتب خلق در هر درجه و مرتبه که باشند منتهی است،پس بالاتر از آن ممکن است. و خواهش صلوات ،طلب درجه بالاتر است که به حسب ظاهر حاصل نیست،پس باز هم تحصیل حاصل لازم نمی آید،چنان که واضح است.

حاصل آنکه در این فقرات،خواهش صلوات بی نهایت برای امام زمان شده،که حصول آن  بر وجه اکمل ،بسته به ظهور موفور السرور او است. و بعد از ان می گوئی


پی نوشت ها:

(9)البته مخلوق نمی تواند حدی نداشته باشدو «عرش»،علی ای حال،مخلوق است.

(10)کهف،109.

(11) بی نهایت بودن علم و قدرت،دلیلی بر بی نهایت بودن معلومات و مقدورات نمی تواند باشد؛ و عقلاً ، هر صاحب امکاناتی ،دلیلی ندارد که در حال داشتن آن امکانات، همه آنها را بذل کرده و بروز دهد. و علی القاعده،شارح (ره) نیز،خود،اینچنین نبوده است.

(12)ق،15.

(13)خصال شیخ صدوق 652/2،تفسیر نور الثقلین 108/5 ح17، به نقل از توحید شیخ صدوق. و البته همچنانکه ملاحظه می شود ،این روایت دلیلی بر صدق مدعای شارح (ره) نیست. «زیاد» با «بی نهایت»  تفاوت ماهوی دارد. و این روایت دلالت بر «بی نهایت» بودن مخلوقات و خلقت نمی کند.

(14) ابراهیم،48.

(15) ر.ک. تفسیر نور القلین108/5،ح16، به نقل از توحید صدوق

(16)انعام،38.

(17)انعام،59.

(18)نحل،89.

(19)ر.ک: ینابیع الموده/16.

منبع: مجله: موعودخرداد و تیرماه 1376، شماره3، نقل از سایت حوزه

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث