شرح دعای عهد (قسمت بیست و پنجم)
۱۰ خرداد ۱۳۹۴ 0
اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِيلاَ أَحُولُ عَنْهَا وَ لاَ أَزُولُ أَبَداً؛خداوندا به درستی که من تازه می کنم،از برای امام زمان -عجل الله فرجه- در صبح این روز که در آنم و در هر روز و هر وقت دیگر،که زنده باشم از ایام حیات خودم،عهد به اطاعت و محبت امام خود را ، و بستن قلب خود را به اعقتاد و معرفت او و بیعت کردن از برای او به امامت و خلافت ،حالِ کَونی که این عهد و عقد و بیعت در گردن من باشد. به طریقی که ،جا به جا نشوم و تغییر نیابم از آن، و برطرف نشوم در آن،هرگز
و معنی تازه کردن این امور،تکرار و تذکار و تشبید مبانی آنها است،که بعارت از ظهور و وضوح امر ان حضرت باشد و به دلایل و بینات و به رویت به عین بصیرت آثار حقیت و حیات و غیبت آن بزرگوار را و به آنکه در خود بیایند آثار تصرف آن بزرگوار را در باطن و ظاهر. اگرچه به افاضه خداوند باشد فیوض خود را،به توسط آن بزرگوار
پس این فقره ،فی الحقیقه اشاره به سه مقام است:
اول: آنکه اثبات حقیت و امامت آن جناب را به دلایل و بینات می کنم به اینکه می گویم؛
اگر آن حضرت نبود من هم نبودم. و اگر حق نبود من هم حق نبودم. و اگر امام نبود من هم ماموم نبودم. واگر متبوع نبود ،من تابع نبودم. و اگر نور نبود من هم ظلمت صرف نبودم. و اگر او صاحب اختیار کل موجوادت نبود ،موجودی در وجود او نبود . و اگر او نبود خدا را حکمتی نبود . و اگر او باطل بود،خلقت جمیع خلایق بر بطلا بود. و اگر او امام دوازدهم نبود،خدا و رسول -نعوذبالله -کاذب بودند. و اگر حیات و غیبتی آن جناب را نبود ،علانیه ظاهر بود -الی غیر ذلک از تقریرات لا تعذُّ و لا تحُحصی - که کل دلیل بر مدعی است.
و آنچه مشاهده می شود از بطلان توالی مذکوره و ثبوت نقیض انها،بینات بر مدعی است ،که همگی گواهی به وجود و حقیت و امامت و خلافت و غیبت و حیات آن حضرت در مقام خود می دهند.
مقام دویم: انکه اثبات جمیع مذکورات را،به رویت به عین بصیرت می کنم . زیرا که آثار آنها در جمیع عالم برای اهل نظر واضح و لایح است. هرچند کسانی که دیده بصیرت ایشان را پرده های غفلت و شهوات نفس و ظلمت معاصی پوشیده ،آنها را مشاهده ننمایند و یقین به آنها نکنند.
مقام سیم : آنکه، اثبات امور مذکوره را به این می کنم که، آثار آنها را در وجود خود می بینم . و می بینم که صاحب آثار،امام زمان است، اگرچه به وساطت او است ،فیما بین من و خدا. و چون صاحب آن اثار امام است ،مباشر تصرف در آنها اوست. و این معنی اگرچه بیان او به لسان قال، خالی از اشکال نیست،و لکن زبان حال به آن گویاست.
که اگر چنین نبود چرا گویا به این کلمات بودم؟ و چرا عهد را تازه می کردم؟ و چرا عقد قلبی و بیعت می کردم؟ و چرا ابالی وار اندیشه در انجام این ادعاها نیم کردم؟ و چرا پیوسته بر این ادعاها در مقام خود حرکت نمی کردم ؟ و همیشه بر سر آنها بودم و تا زنده بودم دست از انها بر نمی داشتم.
و بلاجمله این گونه اطوار و گفتار که ظاهر است ،عنوان باطن است پس باطن را سبب است که تصرف در آن کرده و باطن مسبب آن و متحرک به حرکت آن و ساکن به سکون آن است.مانند سایه ،نسبت به صاحب سایه. که هر که سایه را ببیند صاحب سایه را دیده و از احوالات او پی به احوالات آن می برد.و از اینجا معلوم می شود که در این فقرات این دعا،کمال توجه به مطلوب است و الا ادعاه تجدید عهد دروغ است . و علی ای حال،تحقق تجدد عهد، به ترقی در درجات معرفت امام است،در سه مقام مذکور،و الا لازم نبود که این دعا را در چهل صباح بخوانند . بلکه در عمری یک دفعه هم کافی بود . پس باید که در هر روزی مرتبه ای را تحصیل کنند که در روز سابق بر آن، آن مرتبه حاصل نباشند، تا وقتی که عدد ایاام به چهل منتهی شود که کمال آن در آن است . مانند انسان که به چهل سالگی کامل می شود.(20)
و باید که این دعا را هر روزه صبح بخوانند. زیرا که صبح،اول روز است و مطلوب آن است که چیزی و جزوی از روز به بطالت نگذرد.بلکه از اول آن تا آخر آن، آدمی باید بسته به عهد امام باشد. و ریسمان عقد و بیعت او در گردن او باشد،تا بی سر و ناقص نباشد. و شرف هر چیزی به سر اوست که به آن ممتاز از غیر باشد. به لباس مشترک بین الکل پوشانید.اگرچه ما به الامتیازی غالباً در ان هم هست. و از اینجا معلوم می شود که چه قدر اهتمام به شان صبح است. پس حفظ آن و مراقبه احوال آن بسیار مطلوب است ،تا چون آفتاب جمال لا کمال حضرت ذوالجلال از افق غیبت سر بزند و امام عصر- عجل الله فرجه- ظاهر شود ،آدمی در خواب غفلت نباشد و مشغول به ذکر خدا و انتظار فرج باشد.
پس این حال ،باعث سرعت در اجابت امام شود؛ به تصدیق و ایمان به او،که سبب مزیت قرب به سوی او گردد. و الا اگر او ظاهر شود و تو در خواب باشی تا بیدار نشده ای،فرقی فیما بین تو و اموات نخواهد بود. و اگر از اول شب تا وقت سحر هم مشغول به عبادت باشی ،در آن وقت، نمودی نخواهد داشت. و به کار تو هم نخواهد آمد،و حال آنکه در خواب باشی.
و بالجمله ؛ زمان ظهور امام،قیامت صغری است. و چنانکه امتداد روز قیامت کبری،پنجاه هزار سال است،همچنین امتداد روز قیامت صغری هم باید پنجاه هزار سال باشد.(21)اگرچه این کوچک تر از آن باشد، بر حسب نسبت فیما بین صغری و کبری . ولکن هرچه باشد یک روز است. و آن را اولی و آخری است. و اگر اول آن را نداشته باشی ،زیان بسیاری داری.اگرچه وسط و آخر آن را داتشه باشی. و روزهای دنیا همه به جهت این یک روز است. پس اهتمام به شان این روز بسیار باید کرد که از اول آن تا آخر انو و از این جهت بعد از «صبیحه یومی هذا» می گویی :«و ما عِشتُ مِن ایامی.» که سایز ایام هم متممات صبح امروز است ،که همه ناظر به یوم القیامه است.
و الحاصل؛ گویا این فقره این دعا،کنایه است از ظهور امام -عجل الله فرجه- که مقصود آن است که چون امام ظاهر شد،من مومن به او خواهم بود،در اول ظهور او تا هرچه بعد از آن که ایام عمر من باشد. و چون عمر من به سر آمد و شان دیگر مرا خواهد بود که خدا به آن ،عالم است و مراد در دانستن ان حال تکلیفی نیست.
و از آنچه در ترجمه «عهد» و «عقد» و «بیعت» گفتیم معلوم شد که «عهد: ظاهر در پیمان عملی است . و «عقد»،ظاهر در اعتقاد قلبی. و «بیعت»،ظاهر در تسلیم امر مُلکی است .پس(22)،تمامیت اخلاص در خدمت امام (به) هر سه است. و از این جهت است که تا آدمی اعمال خود را موافق رضای خدا، و رسول و ائمه - علیهم السلام - نکند،معرفت و اعتقاد او به درجه کمال نمی رسد. و تا معرفت و اعتقاد خود را کامل نکند ،فی الحقیه (در) امر امامت و
و باید که این دعا را هر ذور صبح بخوانند . زیرا که صبح ،اول روز است و مطلوب آن است که چیزی و جزوی از روز به بطالت نگذرد. بلکه از اول آن تا آخر آن، آدمی باید بسته به عهد امام باشد. و ریسمان عقد و بیعت او در گردن او باشد،تا بی سر و ناقص نباشد. و شرف هر چیزی به سر او است که به آن ممتاز از غیر باشد
پی نوشت ها:
(20) ر. ک: سفینه البحار505/1-504،ذیل «ربع» . و مکیال المکارم 51/2.
(21)قیاس مزبور قیاسی مع الفارق است.
(22)اصل:پس از
منبع: مجله: موعودخرداد و تیرماه 1376، شماره3، نقل از سایت حوزه