شرح دعای عهد (قسمت بیست و هفتم)
۱۰ خرداد ۱۳۹۴ 0
اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي؛خداوندا اگر در ظاهر ،حایلشود فیما بین من و میانه ظهور ظاهری امام،مرگ- ان چنانی که قرار فرموده ای ان را برای بندگان خود،واجب-پس بیرون بیاور مرا در وقت ظهور ظاهری او،از قبرمن،حال من کونی که در برکننده باشم کفن خود را،و شهرت دهنده باشم شمشیر خود را(32)، و برهنه کننده باشم نیزه خود را ،و لبیک گوینده باشم خواندن خواننده را ،در حضر و سفر
و این فقرات نیز اگرچه از شئون خواننده این دعاست و حقیقت آنها،خارج از حقیقت فعلیه او نیست ،به طریق صدق یا کذب. و لکن چون ظاهر فقرات سابقه این بود که «خداوندا! مرا زنده بدار تا وقتی که امام ظاهر شود ،از انصار و اعوان و مطیعان و شهادء نزد او شوم».لهذا در این فقره خواهش شده که اگر اجل حتمی من، قبل از ظهور امام برسد، مرا زنده فرما، در وقت ظهور او، تا خدمات او را به انجام رسانم.
و بدان که این فقرات مبنی بر آنچه است که در اخبار وارده شده، که حضرت قائم - عجل الله فرجه- به شمشیر خروج می فرماید، و خود این فقرات هم دلیل بر این مطلب است.زیرا که کلام معصوم است. بلکه این مطلب به سرحد ضرورت است که حاجت به اثبات ندارد. و بنابراین در این فقرات خواهش شده که :
«خداوند! مرا زنده فرما با این حالات که اقتدا به امام است.» یعنی چنانچه او ظاهر می شود به شمشیر، مرا هم با شمشیر زنده فرما، و چون ظهور امام -چنانچه سابقاً دانستی- قیامت صغری و خلقت جدیده صغرویه است،که نظیر خلقت جدیده قیامت کبری است، لهذا آن حضرت هم البته،خروج او، شبیه به خروج او در قیامت است؛ مثل سایر خلق. پس چنانکه خلایق از قبور خود، که مکان ایشان است، بیرون می آِند، آن حضرت هم از محل و مکان خود بیرون می آید، و محل و مکان او، مظهر ذات مقدس او است که در فوق کل کائنات است.
بلی،آن را در قبر نمی گویند. زیرا که آن حضرت در حیات خواهد بود تا وقتی که ظاهر شود.پس نخواهد مرد،تا داخل قبر شود. و بعد از آن دو مرتبه به جهت قیامت صغری، از قبر بیرون آید. و سر در این، آن است که حضرت «وجه الله» است. و او را مرگ و هلاک نخواهد بود. برخلاف سایر مردم که همه هلاک می شوند و می میرند و دو مرتبه زنده می شوند.
و علی ای حال ،حشر به جهت قیامت و خروج به شمشیر در ظاهر،منافی یکدیگر می نمایند(33).زیرا که اوضاع قیامت،جنگ ندارد. بلکه پادشاهی در ان روز مختص واحد قهار است.(34)و او را معاندی و منازعی نیست.
و از این جهت دو فقره« مُؤْتَزِراً كَفَنِي»و شَاهِراً سَيْفِي »
در بادی نظر، غیر مناسب یکدیگر می نمایند. ولکن در حقیقت منافاتی نیست . زیرا که قیامت صغری دنیا است. و در دنیا ،بنای خلقت بر نزاع و جدل است. چرا که عالم دنیا ،عالم اضداد است. و اضداد پیوسته در جنگ و جدال اند. پس جنگ و جدال زمان ظهور امام،به جهت دنیا بودن است. و خروج از قبور و ایتزار کفن، به جهت قیامت بودن است . و دراین تعجبی نیست. زیرا که هر چیزی را دو رو است، رویی به اعلی و رویی به اسفل. و در روی فوق اسفل،اعلی و قیامت است. و در روی تحت اعیل، اسفل و دنیا است(35)
و ازاینجا معلوم می شود که هر چیزی را دو حال است:«موت» و «حیات». یعنی میت است نسبت به مافوق و حی است نسبت به ماتحت؛ اعم از آنکه در حیات باشد یا مرده باشد(36)
و از اینجا آنچه سابقاً گفتیم که این فقرات دعا هم از حد خواننده خارج نیست ،به وضوح می رسد.
والحاصل ؛ در اخبار و ادعیه به سر حد ضرورت رسیده که حضرت قائم، به شمشیر خروج می فرماید.و غالب بر کل ادیان می شود. و جمیع روی زمین را از شرک و کفر و معاصی پاک می فرماید. و آن را مملو از عدل و ایمان و طاعت می فرماید. پس لازمه این، آن است که در آخر، پادشاهی مختص حق و اهل حق می شود. هر چند در اول، نزاعی و جدالی باشد. و چون اول و آخر دز ذات پاک آن جناب علی السوی است و آن حضرت منزه از تغیر احوال است(37)،لهذا به یک اعتبار پادشاهی مختص او است؛ چه در اول و چه در آخر. و به اعتبار دیگر حضرت دشمن بسیار دارد؛باز هم چه دراول و چه در اخر. زیرا که در آخر هم از دنیا یبرون نیست. و دنیا دار تضاد است. بلکه به این اعتبار اخیر، بر حسب اسباب ظاهره، مغلوبیت ان جناب هم ممکن است. چنانکه در بعضی از اخبار هست که :« در زمان قائم دوستان خدا ذلیل می شوند، و مبتلا له قتل و خوف اعداء و سایر بلاها می شوند.(38)
بلی، چون این نوع اخبار، در جنب سایر اخبار فتح و نصرت و ظفر آن جناب،اقل قلیل است، محل اعتنا نیست. و باید اعتقاد به سلطنت آن جناب نمود. مگر آنکه این نوع اخبار هم تاویل به بعض احیان یا اوایل ظهور قبل از غلبه حق بشود. که د راینصورت اعتناء به آنها هم منافی سایر اخبار و ادله نیست.
و علی ای حال، باکی نیست که این فقرات دعا را ، به این طریق معنی کنیم که «خداوندا ، اگر مده باشم، در نزد امام در این دنیا، مرا در عالم امام زنده بدار، حال کونی که لباس قیامت در بر من باشد. و شمشیر حق بر دوش من باشد. و نیزه طعن اعداء بر دست من باشد. در هر حال اجابت کننده امام باشم.» و حقیقت همه این فقرات ، در حال حیات و قبل از ظهور امام هم، برای صادق موجود است.
باقی ماند توضیح مفردات این فقره:
پس می گوییم که «حیلوه(39) موت»، حجبات دنیویه است. و آنهابه موت برطرف می شود و لکن مشاهده محبوب ،موقوف به حیات ثانیه مجدده است. و از این جهت ، خواهش اخراج از قبر،که کنایه از حیات است ،شده. و بنابراین ،موت دنیا است که فنا در ان (40) در جنب عقبی عدم است.یعنی حجبات آن و نفس آن محکوم به عدمند. هر چند در حد خود وجود داشته باشند. و حتمیت این موت لازمه وجود ظاهری او است. زیرا که در مرتبه باشد فوق آن ممکن است.پس (41)در جنب ان فنا اسات. و ان بعد از آن خواهد آمد. و بعد از آمدن ، نسبت به ان باقی خواهد ماند؛ ابداً مانند حیات آخرت نسبت به دنیا زیرا که «وجه الله » است نسبت به آن. و «وجه الله» باقی است ابداً و او را هلاک نیست.(42)
پی نوشت ها:
(32)
(33)اصل: می نماید.
(34) اشاره به آیه شریفه «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ».(غافر/16)
(35) فقرات اخیر دعا، ظهور در وقوع رجعت، در زمان ظهور ان حضرت - صلوات الله علیه دارد. و همانگونه که در روایات وارد شده، در زمان موفور السرور ظهور آن بزرگوار، عده ای از مومنین و نیز عده ای از فساق را که در گذشته بوده اند، خدای متعال، به دنیا برخواهد گردانید،لذا با توجه به مساله رجعت، که از مسلمیات مذهب اهل البیت- صلوات الله علیهم اجمعین- است؛ نیاز به توجیهات دیگری نیست.
(36) بلکه حیات او چون راجع به «وجه الله» است، ابدی است ؛ هر چند نسبت به مافوق موت و زوال باشد.{؟!}( در هامش نسخه و از شارح -ره)
(37) مطلب فوق ظاهراً خلاف عقل و نقل است.
(38)چنین عبارتی هم می تواند ناظر بر زمان امامت و ولایت ایشان باشد، که از ابتدای غیبت صغری شروع شده و هم می تواند ناظر بر زمان ظهور تا تسلط ظاهری ایشان به دشمنان باشد. و دلیلی ندارد که مراد، زمان حکومت آن بزرگوار باشد. و در هر حال عبارت مزبور، مضمونی هست که در حدیث معروف به لوح حضرت زهرا -صلوات الله علیها- آمده است: فیذل اولیائی فی زمانه . و تتهادی رووسهم. کما تتهادی رووس التراک و الدیلم.فیقتلون و یحرقون و یکونون خائفین، مرعوبین، و جلین. تصبغ الارض بدمائهم و یفشو الویل و الرنه فی نساءهم.ر.ک:کافی528-527/1)
(39)حیلوله: حایل دشن میان دو چیز،میان دو چز در امدن و حایل شدن.
(40)اصل: در فناء آن
(41) اصل: پس که.
(42) اشاره است به آیه شریفه «وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ.»(الرحمن،27)
منبع: مجله: موعودخرداد و تیرماه 1376، شماره3، نقل از سایت حوزه