شرح دعای عهد (قسمت سی و یکم)
۱۰ خرداد ۱۳۹۴ 0
وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلاَدَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ؛و عمارت فرما خداوندا! به سبب امام، شهرهای خود را . و زنده فرما! به او ، بندگان خود را . پس به درستی که تو فرموده ای و فرمایش تو حق است ، که ظاهر شد تباهی در بیابان و دریا، به سبب آنچه کسب کرده است دستهای مردم.
و «تعمیر بلاد»
به سبب ظهور آن حضرت خواهد شد، که غالب بر بلاد خواهد شد. و قواعد عدل و داد را در آنها، جاری خواهد فرمود. و اگر نه ، بلاد ملک خداوند، همیشه معمور است. زیرا که سلطنت و قدرت او تمام است. و به هیچ وجه ، نقصی را راه به آنجا نیست . (12) و همچنین است کلام در «حیات بندگان »، به سبب ظهور امام، که آن هم کنایه از ظهور صلاح ایشان است، بعد از خفاء آن، در اول خلقت. و الا هرگز خلقت خالی از مصالح کامنه (13) نیست. زیرا که خداوند حکیم و کامل است و به مقتضای آن فاعل است و تغییری به او راه نمی یابد.
و ممکن است که فقره «احی به عبادک »،
اشاره به زنده شدن ایشان بعد از موت باشد که آن را «رجعت » می نامیم. و به عبارت اخری، قیامت صغری می نامیم. ولکن احتمال اول اقرب و انسب است به فقره «و اعمر اللهم به بلادک ».
و علی ای حال ، چون طلب تعمیر و احیاء بلاد و عباد، دلیل اثبات خرابی و موت فعلی است. و آنها به سبب خود بلاد و عباد است نه خداوند، لهذا در استدلال بر ثبوت خرابی و موت اشاره شده که باعث آنها اعمال مردم است که بد است. چنانکه خداوند در آیه «ظهر الفساد» (14) - تا آخر بیان آن را فرموده.
و بالجمله; در توضیح این فقره می گوییم که: شبهه ای نیست که قدرت خداوند و حکمت او،تمام است و بنابراین تمکین او، مردم را به جهت افساد ملک او محال است. زیرا که این ، ابطال حکمت خواهد شد. و حال آنکه مصلحت مقصوده در حکمت ، به مقتضای عموم قدرت ، باید لا محاله به عمل بیاید. پس مقصود از فسادی که مترتب می شود بر اعمال مردم، نیست مگر آن چیزی که راجع به قصور، تقصیر خود ایشان می شود، در استعداد و قبول خیرات و مصالح مفاضه (15) از خداوند.
و بنابراین مقصود از تعمیر بلاد که کنایه از رفع فساد است، و احیاء عباد که کنایه از ترقی ایشان از حضیض قصور و تقصیر است، آن است که چون ظهور امام، موجب رشد و هدایت و صلاح عباد و بلاد است، لهذا در این فقره خواهش شده که: خداوندا! فساد بلاد و عباد را به ظهور امام رفع فرما.
و بعد از ذکر، وجه فساد بلاد و عباد; که اعمال مردم باشد، متفرع بر آن می کنی، خواهش وجه صلاح ایشان را، که ظهور امام باشد و می گویی:
پی نوشت ها:
12. چنانچه در کریمه «و احیینابه بلدة میتا»(ق، آیه 11) تفسیر شده حیات زمین و بلده، به ظهور صلاح ثمار و نباتات آن . فتدبر منه.
13. کامنه: مؤنت کامن; پنهان ، پوشیده شونده.
14.روم، آیه 41 .
15. مفاضه: افاضه شده. به فیض داده شده .
منبع: مجله: موعودخرداد و تیرماه 1376، شماره3، نقل از سایت حوزه