برخی از مورخان، فتح مکه به دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یاران آن حضرت را سیزدهم و برخی دیگر بیستم رمضان دانسته اند. منشا فتح مکه و درگیری مسلمانان با کفار قریش، این بود که آنان شرایط صلح حدیبیه را نقض کردند تا این که زمان موعود فرا رسید و مسلمانان این شهر مقدس را فتح کردند. از آن پس، کار اسلام پابرجا و شالوده دین پی ریزی شد.
وعده بازگشت به مکه
«إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ ۚ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَىٰ وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»(قصص،85)
در حقيقت، همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقيناً تو را به سوى وعدهگاه بازمىگرداند. بگو: «پروردگارم بهتر مىداند چه كس هدايت آورده و چه كس در گمراهى آشكارى است؟»
هنگامى كه پيامبر ص به قصد هجرت از" مكه" به سوى" مدينه" مىآمد به سرزمين جحفه كه فاصله چندان زيادى از مكه ندارد رسيد، به ياد موطنش" مكه" افتاد، شهرى كه حرم امن خدا است و خانه كعبه كه قلب و جان پيامبر با آن پيوند ناگسستنى داشت در آنجا است، آثار اين شوق كه با تاثر و اندوه آميخته بود در چهره مباركش نمايان گشت، در اينجا پيك وحى خدا جبرئيل نازل شد و پرسيد آيا به راستى به شهر و زادگاهت اشتياق دارى؟ پيامبر فرمود:آرى، جبرئيل عرض كرد: خداوند اين پيام را براى تو فرستاده: إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ" آن كس كه اين قرآن را بر تو فرض كرده است تو را به سرزمين اصليت بازمىگرداند" «1» و مىدانيم اين وعده بزرگ سرانجام تحقق يافت و پيامبر اسلام ص پيروزمندانه با ارتشى نيرومند و قدرت و عظمت فراوان به مكه بازگشت، و حرم امن خدا بدون جنگ و خونريزى به او تسليم شد.بنا بر اين آيه فوق يكى از پيشگوييهاى اعجازآميز قرآن است كه چنين خبرى را به طور قطع و بدون هيچ قيد و شرط بيان كرده و بعد از مدت كوتاهى تحقق يافت.
نخستين آيه از اين آيات طبق مشهور در سرزمين" جحفه" در مسير پيامبر ص به سوى مدينه نازل شد، او مىخواهد به يثرب برود و آن را" مدينة الرسول" كند، هسته اصلى حكومت اسلامى را در آنجا تشكيل دهد و استعدادهاى نهفته را شكوفا سازد، و آنجا را پايگاه و سكويى براى دستيابى به حكومت گسترده الهى و اهدافش قرار دهد، اما با اين حال عشق و دلبستگى او به مكه سخت او را آزار مىدهد و دورى از اين حرم امن الهى براى او بسيار ناگوار است.اينجا است نور وحى به قلب پاكش مىتابد و بشارت بازگشت به سرزمين مالوف را به او مىدهد، و مىگويد:" همان كسى كه قرآن را بر تو فرض كرد تو را به جايگاه و زادگاهت باز مىگرداند" (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ).
غم مخور همان خدايى كه موسى را در طفوليت به مادرش بازگرداند،
همان خدايى كه او را بعد از يك غيبت ده ساله از مصر به زادگاه اصليش بازگردانيد تا چراغ توحيد را برافروزد و حكومت مستضعفان را تشكيل دهد و قدرت فرعونيان طاغوتى را درهم بشكند،
همان خدا تو را با قدرت و قوت تمام به مكه باز مىگرداند، و چراغ توحيد را با دست تو در اين سرزمين مقدس برمى افروزد.
همان خدايى كه قرآن را بر تو نازل كرد و ابلاغش را فرض نمود و احكامش را واجب گردانيد، آرى خداى قرآن، خداى با عظمت زمين و آسمان اين امور در برابر قدرتش سهل و آسان است.
سپس مى افزايد در برابر خيرهسرى مخالفان سرسخت" بگو: پروردگار من از همه بهتر مىداند چه كسى هدايت را از سوى او آورده، و چه كسى در ضلال مبين است" (قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ)(2)
رؤياى صادقه پيامبر (ص) و فتح مکه
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ ۖ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَٰلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا(فتح،27)
حقاً خدا رؤياى پيامبر خود را تحقّق بخشيد [كه ديده بود:] شما بدون شكّ، به خواست خدا در حالى كه سر تراشيده و موى [و ناخن] كوتاه كردهايد، با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهيد آمد. خدا آنچه را كه نمىدانستيد دانست، و غير از اين، پيروزى نزديكى [براى شما] قرار داد.
پيامبر ص در مدينه خوابى ديد كه به اتفاق يارانش براى انجام مناسك" عمره" وارد مكه مىشوند، و اين خواب را براى ياران بيان كرد، همگى شاد و خوشحال شدند، اما چون جمعى تصور مىكردند تعبير و تحقق اين خواب در همان سال واقع خواهد شد، هنگامى كه مشركان راه ورود به مكه را در حديبيه به روى آنها بستند، گرفتار شك و ترديد
هم ممكن است نادرست از آب در آيد؟ مگر بنا نبود ما به زيارت خانه خدا مشرف شويم؟ پس چه شد اين وعده؟ و كجا رفت آن خواب رحمانى؟! پيامبر ص در پاسخ اين سؤال فرمود: مگر من به شما گفتم اين رؤيا همين امسال تحقق خواهد يافت؟
آيه فوق در همين رابطه در طريق بازگشت به مدينه نازل شد و تاكيد كرد كه اين رؤياى صادقه بوده و چنين مساله حتمى و قطعى و انجام شدنى است.
مى فرمايد:" خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داده صدق و حق بود" (لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ) «1».
سپس مى افزايد:" به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مى شويد در نهايت امنيت، و در حالى كه سرهاى خود را تراشيده، يا ناخن هاى خود را كوتاه كرده ايد، و از هيچكس ترس و وحشتى نداريد" (لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ).
" ولى خداوند چيزهايى مىدانست كه شما نمى دانستيد" (فعلم ما لم تعلموا).
و در اين تاخير حكمتى بود" و قبل از آن فتح نزديكى قرار داد" (فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً)
تدبیر مسالمت آمیز برای فتح مکه و جلوگیری از خونریزی
«هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ ۚ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا»(فتح،25)
آنها بودند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانى [شما] كه بازداشته شده بود به محلش برسد، و اگر [در مكه] مردان و زنان با ايمانى نبودند كه [ممكن بود] بىآنكه آنان را بشناسيد، ندانسته پايمالشان كنيد و تاوانشان بر شما بماند [فرمان حمله به مكه مىداديم] تا خدا هر كه را بخواهد در جوار رحمت خويش درآورد. اگر [كافر و مؤمن] از هم متمايز مىشدند، قطعاً كافران را به عذاب دردناكى معذب مىداشتيم.
اين آيه اشاره به گروهى از مردان و زنان مسلمان است كه به اسلام پيوستند ولى به عللى قادر به مهاجرت نشده، و در مكه مانده بودند.
اگر مسلمانان به مكه حمله مى كردند جان اين گروه از مسلمانان مستضعف مكه به خطر مى افتاد، و زبان مشركان باز مىشد، و مىگفتند لشكر اسلام نه بر مخالفان خود رحم مىكند و نه حتى به پيروان و موافقان، و اين عيب و عار بزرگى بود.
اين احتمال نيز داده شده كه يك هدف از" صلح حديبيه" اين بود كه گروهى از مشركان كه قابل هدايت بودند، هدايت شوند و وارد رحمت خدا گردند.
تعبير به" مَنْ يَشاءُ" (هر كس را بخواهد) به معنى كسانى است كه شايستگى و لياقت دارند، زيرا مشيت الهى هميشه از حكمت او سرچشمه مىگيرد، و حكيم بدون دليل ارادهاى نمىكند، و بيحساب كارى انجام نمىدهد.
و در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مى افزايد:" اگر صفوف مؤمنان از كفار در مكه جدا مىشد و بيم از ميان رفتن مؤمنان مكه نبود ما كافران را به عذاب دردناكى مجازات مىكرديم و آنها را با دست شما سخت كيفر مىداديم" (لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً).
فتح مکه،بزرگترین پیروزی اسلام
«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ*وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا*فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»(نصر،3-1)
چون يارى خدا و پيروزى فرا رسد*و ببينى كه مردم دستهدسته در دين خدا درآيند*پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه، كه وى همواره توبهپذير است.
منظور از آن فتح مكه است كه چنين بازتاب گسترده اى داشت، فتح مكه، فصل نوينى در تاريخ اسلام گشود، چرا كه مركز اصلى شرك متلاشى شد، بتها از ميان رفت، اميد بتپرستان به ياس و نوميدى مبدل گشت، و موانعى كه بر سر راه ايمان مردم به اسلام وجود داشت، برچيده شد.
به همين دليل فتح مكه را بايد مرحله تثبيت اسلام، و استقرار آن در جزيرة العرب، و سپس در جهان دانست، و لذا بعد از فتح مكه ديگر هيچ مقاومتى از ناحيه مشركان (جز در يك مورد كه آن هم به سرعت سركوب شد) ديده نشد، و مردم از تمام نقاط جزيره براى پذيرش اسلام خدمت پيامبر ص مىآمدند.
در ذيل آيه سه دستور مهم به پيغمبر اكرم ص (و طبعا به همه مؤمنان) مىدهد كه در حقيقت شكرانهاى براى اين پيروزى بزرگ، و واكنش مناسبى در برابر اين نصرت الهى است، دستور به" تسبيح" و" حمد" و" استغفار"." تسبيح" به معنى منزه شمردن خداوند از هر گونه عيب و نقص است، و" حمد" براى توصيف او به صفات كماليه است، و" استغفار" در برابر نقصانها و تقصيرهاى بندگان است.
اين پيروزى بزرگ سبب شد كه افكار شرك آلود زدوده شود، كمال و جمال خداوند ظاهرتر گردد، و گمك ردهراهان به سوى حق بازگردند.
اين فتح عظيم سبب شد كه افراد گمان نكنند خداوند يارانش را تنها مىگذارد (پاكى از اين نقص) و نيز بدانند كه خداوند بر انجام وعده هايش توانا است (موصوف بودن به اين كمال) و نيز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف كنند(2)
مطالب مرتبط دانشامه اسلامی:
پی نوشت ها:
(1)" مجمع البيان"،" تفسير كبير فخر رازى"،" تفسير قرطبى"،" تفسير الميزان" و تفاسير ديگر.
(2)تفسير نمونه
(3)مناسبت های قمری در قرآن،مرتضی بذرافشان،مرکزپژوهش های صدا و سیما،1387،صص58-59.
نویسنده: فرزانه صفائی