سخاوت امام حسن علیه السلام
۰۱ تیر ۱۳۹۴ 0ابو نعيم در كتاب حلية مى نويسد: حسن بن على (ع) دو بار آنچه داشت از اثاث زندگيش با خداى خود به دو بخش مساوى تقسيم كرد، و نيز به سند خود آورده است كه: حسن بن على (ع) مال خدا را از دارايى خود خارج ساخت. و سه بار دارايى خود را به دونيم كرد و نيمى را در راه خداى تعالى بخشيد. چنان كه يك جفت كفش را به مستمندان مى داد و يك جفت را براى خود نگه مى داشت. شبيه اين روايت را محمد بن حبيب در كتاب امالى ذكر كرده است.
ابن سعد در طبقات مى نويسد: (امام حسن (ع) سه بار مال خود را به دو قسمت تقسيم كرد. يك قسمت را در راه خدا بخشيد و قسمت ديگر را براى خود نگه داشت؛ تا آنجا كه يك جفت كفش را به مستمندان مى بخشيد و يك جفت را براى خود برمى داشت، و همچنين دو بار مال خدا را از اموال خود خارج ساخت.
ابن شهر آشوب در مناقب آورده است: مردى از او چيزى خواست. آن حضرت پنجاه هزار درهم و پانصد دينار بخشيد و به وى گفت، كسى را براى حمل اين بار بياور، و چون كسى را حاضر كرد، عباى خود را به او داد و گفت اين هم اجرت باربر.
عربى براى درخواست كمك به حضورش آمد. آن حضرت فرمود: هر چه در خزانه هست به او بدهيد. بيست هزار درهم بود. همه را بر عرب دادند. گفت مولاى من اجازه ندادى كه حاجتم را بگويم و مديحه اى را در شأن تو بخوانم، آن حضرت در پاسخ اشعارى انشا كرد، بدين مضمون كه ما گروهى هستيم كه پيش از سؤال به مردم احسان مى كنيم.
مدائنى روايت كرده است: حسن و حسين و عبد اللّه بن جعفر به راه حج مى رفتند. توشه و اثاث آنان گم شد. گرسنه و تشنه بر خيمه اى رسيدند كه پير زنى در آن زندگى مى كرد. از او آب طلبيدند. گفت: اين گوسفند را بدوشيد و شير آن را بياشاميد. چنين كردند. سپس از او غذا خواستند. گفت: همين گوسفند را داريم. بكشيد و بخوريد. يكى از آنان گوسفند را ذبح كرد و از گوشت آن مقدارى بريان ساخت و همه خوردند و در همان جا مدتى اقامت كردند. هنگام رفتن به پير زن گفتند: ما از قريشيم و به حج مى رويم.
چون بازگشتيم نزد ما بيا. با تو به نيكى رفتار خواهيم كرد. سپس وى را ترك كردند و رفتند. وقتى شوهر زن آمد و از جريان اطلاع يافت، گفت، واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس مى كشى. آنگاه مى گويى، از قريش بودند؟!.
روزگارى بگذشت و كار پيرزن سخت شد. از آن محل كوچ كرد و به مدينه عبورش افتاد. امام حسن (ع) او را ديد و شناخت، پيش رفت و گفت، آيا مرا مى شناسى؟ گفت خير، آن حضرت گفت، من در فلان روز مهمان تو شدم، و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دينار به او ببخشند. آنگاه او را همراه با فردى نزد برادرش حسين بن على (ع) فرستاد. آن حضرت نيز به همان اندازه بدو بخشيد و او را نزد عبد اللّه بن جعفر فرستاد و او نيز عطايى همانند آنان به او داد.
منبع: سيره معصومان ،سيد محسن امين عاملى / مترجم على حجتى كرمانى, ج5،ص:22