ملاقات امام حسن (ع) با «بلال» اذان گزار پيامبر (ص)
۰۱ تیر ۱۳۹۴ 0پس از وفات پيامبر (ص) بلال حبشى (اذانگزار پيامبر) به شام رفت و بنا به عهدى كه با خداى خود بسته بود به صفوف مجاهدين در آنجا پيوست و در آنجا با ديگرانى كه حضور يافته بودند، به حضور خود ادامه داد كه شبى كه به خوابى عميق فرو رفته بود پيامبر خدا را ديد كه به ديدارش آمده و خوشحال از چنين ديدارى، به او مى گويد: اى بلال چرا اينهمه دورى مى جويى آيا وقت آن نرسيده كه به ديدارم آيى.
هراسناك از خواب بيدار شد و مى گفت: به خدا قسم كه هرگز چهره ات از ذهنم و چشمانم زدوده نشده و حتى يك لحظه ترا فراموش نكرده ام و اينك حتما براى زيارت قبر تو به مدينه بازخواهم گشت. همسرش متوجه حرفهايى كه مى زد شد و جريان را از وى جويا شد به او گفت: من به انتظار روز مى مانم تا براى زيارت قبر رسول خدا به مدينه (يثرب) بازگردم. پيامبر بخوابم آمده بود تا از اين جفايى كه روا داشته ام، نكوهشم كند. همينكه سپيده آن روز دميد به شتاب سوار بر مركبش شد و يك نفس در صحرا و بيابان براند تا بالاخره به مدينه رسيد و هنگامى كه بر سر قبر پيامبر رسيد خود را روى آن انداخت و به گريه افتاد و چهره اش را با خاك قبر مى آلود.
دیدار بلال حبشی با حسنین علیهما السلام
و در همان حال كه با او به نجوا مشغول بود حسن و حسين براى زيارت قبر جد و مادر خود سر رسيدند؛ وقتى آنان را ديد غم و اندوهش دوباره بخاطر آمد و به شتاب به سوى ايشان رفت و آنان را به سينه اش گرفت و گفت: شما برايم همچون پيامبر خدا هستيد. ايشان نيز رو به او كرده گفتند: وقتى ترا مى بينيم بياد صداى تو مى افتيم كه براى پيامبر خدا، اذان مى گفتى و اينك پس از مدتها كه غيبت داشتهاى ميل داريم كه صدايت را بشنويم.
بلال در همان دم به پشت بام مسجد رفت تا به خواست دو نواده پيامبر، جامه عمل بپوشاند. زار زار به گريه افتاد و صدايش از مسجد به همه خانه هاى مدينه، پيچيد:
اللّه اكبر، لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه شهر را به هيجان آورده بود و مدينه از صداى گريه، به لرزه افتاده بود؛ الذهبى در كتاب خود «سير اعلام النبلاء» در ادامه مى گويد: وقتى بلال: اشهد ان محمدا رسول اللّه را بر زبان آورد زنان سراسيمه از خانه هاى خود بيرون آمدند و مردم گمان كردند كه پيامبر خود از قبر خود، دوباره به زندگى بازگشته ديگر هرگز زن و مرد گريه كننده اى پس از رسول خدا، بعد از آن روز، ديده نشد.
منبع: زندگانى دوازده امام عليهم السلام / نويسنده: هاشم معروف الحسنى / مترجم محمد مقدس، تهران:امير كبير،1382،ج1،صص505-515