محبت شديد پيامبر (ص) به امام حسن علیه السلام
۰۲ تیر ۱۳۹۴ 0شيخ مفيد در ارشاد مى نويسد: پيغمبر (ص) در ميان خاندان خود به امام حسن و امام حسين بيش از همه علاقه و محبت داشت. ترمذى در كتاب صحيح به سند خود از انس بن مالك آورده است كه
از رسول خدا (ص) پرسيدند در ميان اهل بيت كدام يك نزد شما محبوبترند؟ فرمود: حسن و حسين، و اغلب به دختر خود فاطمه (ص) مى فرمود: دو فرزند مرا نزد من بياور. آنگاه آنها را در آغوش مى گرفت و مى بوييد.
نسائى در كتاب خصايص به سند خود از اسامة بن زيد روايت كرده مى نويسد: رسول خدا (ص) در حالى كه حسن و حسين را بر زانوى خود نشانيده بود فرمود:
اين دو، فرزندان من و فرزندان دخترم هستند. بار الها تو خود مى دانى كه من آنها را دوست دارم پس تو نيز آنها را دوست بدار.
صاحب كتاب اسد الغابه به سند خود شبيه به اين روايت را از پيامبر (ص) نقل كرده است. در كتاب استيعاب به طرق مختلف از پيامبر (ص) آمده است كه درباره حسن و حسين فرمود:
بار الها من اين دو را دوست دارم، پس تو هم آنها را و هر كس دوستدار آنهاست دوست بدار.
در كتاب الاصابة و نيز از احمد بن حنبل از طريق عبد الرحمن بن مسعود، از ابو هريره آمده است كه مى گفت، رسول خدا (ص) را مشاهده كردم در حالى كه حسن و حسين هر يك بر يك دوش او نشسته بودند و هر بار يكى از آن دو را مى بوسيد، همين كه به من نزديك شد فرمود:
هر كس آن دو را دوست بدارد من او را دوست دارم و هر كس ايشان را دشمن دارد من او را دشمن دارم، و نيز فرمود: هر كس حسن و حسين را دوست دارد من او را دوست دارم، و هر كه را من دوست بدارم خداوند نيز دوستدار او خواهد بود، و كسى كه خداوند دوست بدارد او را داخل بهشت نمايد، و هم چنين هر كس آن دو را دشمن دارد، من او را دشمن دارم و هر كه دشمن دارم خدايش دشمن دارد و هر كه را خداوند او را دشمن دارد وى را به دوزخ داخل گرداند.
ابو عمر و زاهد در كتاب يواقيت از زيد بن ارقم روايت كرده مى نويسد: در مسجد نبى اكرم (ص)) در حضورش بودم كه ناگاه فاطمه (س) را مشاهده كردم در حالى كه حسن و حسين (ع) را همراه داشت به قصد ديدار رسول خدا (ص) به راه افتاده و على (ع) نيز با آنان همراه بود. پس رسول خدا (ص) در حالى كه آنان را نشان مى داد رو كرد به من و فرمود:
هر كس اينها را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كس با آنها دشمنى كند با من دشمنى كرده است.
و نيز از زيد بن ارقم روايت است كه پيامبر (ص) خطاب به على و فاطمه و حسن و حسين گفت:
هر كس با شما دوست است من نيز با وى دوست خواهم بود، و هر كس كه شما با او در جنگيد من نيز با او در جنگ خواهم بود.
چنان كه اسلم، روايت كرده حسن و حسين را مشاهده كردم كه بر شانه رسول اللّه (ص) سوار شده اند. به آنها گفتم، بر مركب عزيزى سوار شده ايد. رسول اكرم (ص) فرمود: و چه سواران نيكويى.
ترمذى و نسائى در كتابهاى صحيح خود به اسناد از بريده روايت كرده اند كه رسول خدا (ص) بر منبر وعظ و حكمت قرار داشت. ناگهان نگاهش به پسرانش حسن و حسين افتاد كه به طرف مسجد م آمدند، و گاه به زمين مى افتادند، آن حضرت نيز سخت متوجه آنها شد و از منبر پايين آمد و سراسيمه به طرف در رفت و آغوش گشود و اين دو كودك را به بر گرفت و دوباره از منبر بالا رفت و بعد نشست. يكى را بر زانوى راست و ديگرى را بر زانوى چپ نشانيد و گفت:
«صدق اللّه عزّ اسمه، انّما اموالكم و اولادكم فتنه» (خداى تعالى درست فرموده كه به حقيقت اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند.) من اين دو پسر را ديدم كه راه مى آيند و دامن پيراهن به پايشان مى پيچد و مى لغزند. نتوانستم آرام بگيرم. سخنم را قطع كردم تا آنها را بياورم و بر دامن خود بنشانم.
منبع: سيره معصومان ،سيد محسن امين عاملى / مترجم على حجتى كرمانى,ج5،ص:20