پندهایی از امام حسن علیه السلام به نقل از جد بزرگوارشان
۰۶ تیر ۱۳۹۴ 0مناجات با پروردگار:
القريشى در كتاب خود «حياة الحسن (ع) (زندگى امام حسن) احاديث زير را همان گونه كه در مسند نامبرده آمده اند، نقل كرده است:امام حسن از جدش نقل كرده كه فرموده است:
پروردگارا از لغزشهايم بكاه و هول و هراسم را تبديل به آرامش و امان كن و از آنها بر من جفا روا مى دارند، امانم بدار و مرا بر آن كس كه بر من ستم روا دارد، يارى ده و چيره بگردان و انتقام مرا از او نشانم ده.
تضمین بهشت در گرو انجام سه کار:
و عبد اللّه بن الحسن از پدرش و او از جدش امام حسن به نقل از رسول خدا (ص) روايت كرده كه مى فرمود: اى مسلم [مسلمان] سه مورد را برايم تضمين كن من بهشت را برايت تضمين مى كنم:
- اگر تو به آنچه كه قرآن بر تو واجب دانسته عمل كنى از همه عابدترى
- و اگر به آنچه خداوند روزيت داده بسنده كنى و قانع باشى، غنى ترين مردمى
- و اگر از آنچه كه خداوند بر تو حرام دانسته اجتناب ورزى، پرهيزكارترين مردم هستى.
درامان بود از آتش جهنم:
و گفت كه شنيدم جدم پيامبر خدا (ص) مى فرمود: هر كس كه نماز صبح بجاى آورد و تا طلوع خورشيد در جاى خود بنشيند خدا از آتش در امانش مى دارد.
مهر و محبت مادرنسبت به فرزندانش:
در مسند نامبرده آمده است كه زنى با دو فرزندش نزد پيامبر (ص) آمد پيامبر سه عدد خرما به او داد او نيز به هر يك از فرزندانش يك خرما داد. آنگاه نگاهى به مادر انداخت او خرماى سوم را نيز ميان آنها تقسيم كرد در اينجا پيامبر خدا فرمود: خدا او را با مهر و محبتى كه به فرزندانش داشت، رحمت مى كند.
دعا در نماز وتر :
و از او نقل است كه فرمود: رسول خدا (ص) كلماتى را به من آموخت كه آنها را در نماز «وتر» مى خوانم:
خداوندا مرا نيز در جمله آنان كه هدايت كردى هدايت بنماى و در جمله كسانى كه ولايتشان بر عهده گرفتى، ولايتم را بر عهده گير و جمله بخشش هاى خود به من را بركت بخش و از شر قضايى كه مقدر فرموده اى، در امانم بدار كه تو مقدر مىدارى و هيچ تقديرى بر تو نمىرود و هر آن كس را كه تو ولايت كنى خوار نگردد پروردگار ما تو بزرگ و والامقامى.
دوری از شک و تردید :
يكى از يارانش به او گفت: از پيامبر خدا چه به ياد دارى؟ فرمود: شنيدم كه به مردى مى فرمود:
از آنچه كه به ترديدت مى كشاند دورى گزين و به آنچه كه اطمينانت مى بخشد روى آور. شر ترديد آفرين و خير اطمينانبخش است. و اگر كسى از تو چيزى خواست يا خواسته اش را بر آورده ساز و يا سخنى اميدبخش با او بگو.
سرور عرب:
و فرمود كه از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى فرمود سرور عرب را نزد من آوريد عايشه به ايشان گفت: اى رسول خدا مگر تو سرور عرب نيستى؟ فرمود: من سيد و سرور تمامى بشريتم و على (ع) سرور عرب. بنابراين امام (ع) را به نزدش فراخواندند وقتى حضور يافت همه انصار را به حضور دعوت كرد وقتى حضور يافتند رو به آنها كرده فرمود:
اى گروه انصار آيا نمى خواهيد كه شما را به چيزى رهنمون شوم كه تا آنگاه كه بدان چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد گفتند، آرى يا رسول اللّه. فرمود: اين على را مى گويم او را به دوستى من دوست بداريد و به بزرگواريم بزرگ داريد چه آنچه را كه به شما گفتم جبرئيل از سوى خداوند عز و جل خبرم كرده بود.
خصوصیات و برجستگی های حضرت محمد صلی الله علیه و آله
امام حسن (ع) از هند بن ابى هاله ناپسرى پيامبر خدا ويژگىهاى جسمى، اخلاقى، برخوردها و همه حالت هاى او را روايت كرده است هند بن ابى هاله توصيفگر توانا و خوش بيانى است كه بيشتر مورخين صفات پيامبر خدا (ص) را از وى نقل مى كنند.
و از امام حسن مجتبى (ع) آمده كه فرموده است: از او (هند بن ابى هالة) درباره نشست و برخاست پيامبر خدا پرسيدم گفت: او همواره با ذكر خدا مى نشست و برمى- خاست و اگر بر گروهى وارد مى شد جايى در پائينترين نقطه مجلس مى نشست بطورى كه آخرين نفر رديف حاضران بشمار مى آمد و به چنين كارى فرمان مى داد و به هر يك از حاضران سهمش را مى داد و بدين ترتيب هر يك از حاضران احساس نمى كردند كه كسى در مقام و رتبه بالاترى از او دانسته شده و هرگاه كسى همنشينش مى شد تا دست نياز به سويش دراز مى كرد آنچنان آشفته مى شد كه تو گويى خود صاحب نياز است و حتما يا نيازش را برآورده مىساخت يا سخن اميددهنده اى به او مىزد. او همواره با شكيبايى، بردبارى، شرم و امانتدارى به نشست و برخاست مى پرداخت و هيچ صدايى در حضورش بالا نمى گرفت همنشينانش در انجام كار خير و باتقوا و پرهيزگارى، همچشمى داشتند و خود آنچنان متواضع و افتاده اند كه به بزرگترها احترام مى گذاردند و گرامى مى دارند و بر كوچكترها، مهر و شفقت مى ورزيدند و هر نيازمندى را بر خود، ترجيح می دادند و غريبنوازى مى كردند.
راوى به نقل از امام حسن ادامه مى دهد كه: رسول خدا همواره شاد و سرخوش و داراى انعطاف بود و هرگز خشونت، سرسختى، داد و فرياد نداشت و ناسزا نمى گفت و از كسى عيب نمى گرفت و كسى را بيهوده ستايش نمى كرد و خويشتن از سه چيز، رهانيده بود: ريا كارى، پرگويى و آنچه كه به او مربوط نمى شود، و مردم را از سه چيز رهانده بود:
هيچ كس را سرزنش نمى كرد، هيچ كس را مورد استهزا قرار نمى داد و در پى لغزشهاى كسى بر نمى آمد و تنها در جايى سخن مى گفت كه مى دانست نتيجه اى عايدش مى شود و وقتى صحبت مى كرد شنوندگانش آنچنان ساكت مى ماندند و گوش فرا مى دادند كه تو گويى روى سرشان پرنده اى نگه داشته اند و تنها وقتى كه ساكت گرديد به سخن در مى آمدند و اگر دوباره به سخن در آمده بازهم به سخنش گوش فرامى دادند تا بالاخره سخنش را بپايان برد او نيز از آنچه ديگران مى خنديدند، به خنده مى افتاد و از آنچه آنان را شگفتزده مى كرد، شگفت زده مى شد و در برابر بيگانه اى كه به نياز آمده و به سخن مى پرداخت، شكيبايى بخرج مى داد.
پند امام حسن درباره همنشین
امام ابو محمد حسن (ع) نيز به همنشينش مى فرمود:
اگر بىداشتن طايفه و عشيره اى، خواستار عزت هستى و بى قدرت و موقعيتى مى خواهى با هيبت و ابهت باشى از خوارى و زبونى معصيت خداى درآ و به عزت طاعت الهى، روى آور.
و اگر نيازى ترا به همصحبتى با ديگران واداشت با كسى همصحبت شو كه
- اگر با او نشست و برخاست كردى گراميت بدارد
- و اگر خدمتى به او كردى در امانت بدارد
- و اگر دست خود را در عطايى دراز كردى او نيز دراز كند
- و اگر نقطه ضعفى از تو سر زد آن را بپوشاند و اگر كار نيكى از تو ديد آن را بر شمارد
- و اگر دست نياز به سويش دراز كردى نيازت بر آورده سازد
- و اگر سكوت اختيار كرد، او آغاز سخنت گويد،
- و اگر دچار تنگنايى گرديدى، با تو همدردى كند،
- از سوى او ترا گزندى نرسد و او باعث نشود كه تو بر سر چند راهى قرار گيرى،
- وقتى حقيقتى روشن مى شود ترا رسوا نسازد
- و اگر بر سر چيزى، نزاع كرديد ترا (بر خود) ترجيح دهد.
سخن امام حسن علیه السلام درباره اخلاق نیکو:
راويان روايت می کنندكه امير المؤمنين پرسشهايى درباره اخلاق و آداب و صفات برجسته اى كه انسان بايد بدانها آراسته باشد از فرزندش امام حسن بعمل آورد او نيز فى المجلس پاسخ گفت و پاسخش در منتهاى زيبايى و رسايى بود.
در رواياتى كه در اين خصوص آمده داريم كه ايشان از وى درباره كردار درست و مناسب، شرف، مروت، پستى، انعطاف، بردبارى، دارندگى و فقر و مشقت و عقل واحتياط كارى و از اين گونه صفات پرسيد و پاسخ شنيد كه:
- كردار درست پاسخ گفتن زشتى با نيكى است
- و شرف، فراهم آوردن اطرافيان و تحمل بار لغزش خويش است
- و مروت، پاكدامنى و اصلاح خويشتن است
- و زشتى و پستى چشم داشت به اندك و خوددارى از ناچيز است
- و انعطاف بخشش در تنگدستى و دارندگى است
- و تنگ نظرى آن است كه آنچه را دارى افتخار بدانى و انفاق آن را، ب
- يهوده انگارى و برادرى عبارت از وفادارى در سختى و آسودگى است
- و زبونى جرأت يافتن بر دوست و شانه خالى كردن در برابر دشمن است
- و بردبارى، فروخوردن خشم و كنترل خويشتن است
- و دارندگى،- رضامندى از آنچه كه خدا داده اگر چه اندك باشد چه دارندگى، بى نيازى خويش و فقر، آز و حرص خويشتن در هر موردى است
- و مشقت و تكلف سخن گفتن در جايى است كه به تو مربوط نگردد
- و مروت، آن است كه كسى امر دينش را اصلاح كند و تصرف در مالش را بهبود بخشد و درود را روشن ادا كند و به مردم عشق بورزد
- و بخشندگى، بخشش بيش از خواست و داوطلب شدن به كار نيك و اطعام دادن در جاى خود است.
ریشه هلاکت مردم در سه چیز:
روزى حضرت در برابر گروهى از يارانش درباره ريشه جنايتها و اصل پلشتي ها سخن گفت و فرمود:
هلاك مردم در سه چيز است تكبر، آز و رشك، تكبر هلاك دين است و ابليس در پى همين كار، مورد لعنت قرار گرفت و آز، دشمن جان است و آدم از بهشت بر اثر همين خصلت رانده شد و رشك راهبر زشتيها و تبهكاريهاست و به همين علت، هابيل، قابيل را كشت.
توصیه به فراگیری علم و دانش:
او همواره به فراگرفتن دانش فرامى خواند و مردم را بدان سوق مى داد و مى فرمود:
دانش بياموزيد كه شما، كودكان امروز و بزرگان فرداييد هر كس نمى تواند حفظ كند بنويسد
و به يكى از همصحبتان خود فرمود: به مردم بياموز و دانش ديگران را فراگير در اين صورت دانش خود را استحكام بخشيدهاى و آنچه را كه نمى دانستى فراگرفتهاى و پرسيدن خود نيمى از دانش است.
و از جمله احاديث نقل شده از ايشان آن است كه فرموده اند:
كسى كه عقل ندارد ادب ندارد و كسى كه همت ندارد، دوستى نمى شناسد و كسى كه دين ندارد حيا و شرم ندارد. اوج عقل، معاشرت نيكو با مردم است و شما از طريق عقل سعادت دو دنيا را درك مىكنيد و هر كس از عقل محروم شد از هر دو (دنيا و آخرت) محروم مى ماند.
در مذمت شخص حسود:
او به يارانش مى فرمود: آيا ستمديده اى را ديده كه به ستمگر بيشتر شبيه باشدپرسيدند اى فرزند رسول خدا چگونه چنين شود؟ مى فرمود: آن كس حسود است چه هميشه در نگرانى است و حال آنكه كسى كه مورد حسد قرار گرفت راحت است.
شخص احمق،شخصی است که:
و به آنها مى فرمود: كسى كه ادعا كند مال را دوست ندارد به نظر من دروغگوست و اگر بدانم كه او راستگو است به نظر من احمق است.
برنياورده شدن نياز بهتر از:
و مى فرمود: برنياورده شدن نياز بهتر از آن است كه آن را از جز اهل آن درخواست كرد.
سیاست از نظر امام حسن علیه السلام :
مردى از سياست، از ايشان پرسيد فرمود: سياست آن است كه حقوق خدا، حقوق رفتگان و حقوق زنده ها را رعايت كنى،
- حقوق خدا ادا كردن چيزهايى است كه خواسته است و خوددارى از آنچه كه نهى كرده است
- و حقوق زنده ها آن است كه در رابطه با برادرانت، وظيفه خود را انجام دهى و از خدمت به امت خود، سر باز نكنى و در برابر ولى امر همان اخلاصى را كه او در برابر امتش نشان مى دهد، نشان دهى و هرگاه از راه درست و راست، منحرف گشت، صداى خود را در رويارويى با وى، بلند كنى و حقوق اموات و رفتگان عبارت از آن است كه نيكي هاى آنان را ياد كنى و از كارهاى زشت ايشان درگذرى كه آنان را خدايى است كه به حساب و كتاب مى كشد.
جواب امام حسن علیه السلام در پاسخ به معاویه :
روزى معاوية بن ابى سفيان گفت: ما در حكومت خود چه كار بايد بكنيم؛ امام (ع) فرمود: آنچه را كه سليمان بن داود گفت. معاويه پرسيد اى فرزند رسول خدا، سليمان چه گفت؟ فرمود: او به يكى از همنشينان خود گفت: آيا مى دانى كه پادشاه در ملك خود چه بايد كند و انجام چه كارهايى برايش زيانى ندارد
- اگر در نهان و آشكار از خداى بترسد
- در خشم و خشنودى عدالت را رعايت كند
- و در فقر و دارندگى، اقتصاد پيشه كند
- و اموال را غاصبانه نگيرد و
- به اسراف و تبذير آنها را نخورد
و از جمله كارهايى كه زيانش نمى رساند؛بهره ورى از دنياى خود، به هنگام مناسب است.
درخواست شخصی برای دوستی با امام حسن علیه السلام و شروط ایشان برای پذیرفتن:
و در تحف العقول آمده است كه كسى از وى خواست تا يكى از همصحبتان و دوستانش باشد به او فرمود (ص): مبادا كه ستايشم كنى كه من از تو بر خودم آگاهترم و دروغگويم بشمارى كه دروغگو، نظرى و ايده اى ندارد يا نزد من از كسى غيبت كنى آن مرد پس از شنيدن اين شرايط به امام (ع) گفت: اجازه دهيد كه مرخص شوم، فرمود: آرى اگر مى خواهيد برويد.
معنای جواد از نظر امام حسن علیه السلام :
در حالى كه مشغول طواف خانه كعبه بود كسى از وى درباره معناى «جواد» (بخشنده) پرسيد به او فرمود: پرسش تو دو جنبه دارد اگر در مورد مخلوق مى پرسى جواد كسى است كه آنچه وظيفه دارد ادا كند و بخيل كسى است كه از آنچه كه وظيفه دارد، امساك كند و اگر در مورد خالق مىپرسى او هم در موقعى كه مىبخشد و هم در موقعى كه دريغ مىكند، جواد و بخشنده است زيرا وقتى به بندهاى چيزى مىدهد در واقع چيزى را داده كه حق او نيست و اگر دريغ دارد چيزى دريغ داشته كه از آن او، نبوده است. و نيكى آن است كه هيچ تعللى در پيش و هيچ منتى در پيش نداشته باشد و بخشيدن بيش از درخواست، از جوانمردى است.
پاسخ امام حسن علیه السلام به شخصی که ادعای شیعه بودن می کرد:
مردى به ايشان گفت اى فرزند رسول خدا من از شيعيان شما هستم به او فرمود:
اى بنده خدا اگر مطابق امر و نهى ما عمل كردى و مطيع فرمانهاى ما بودى راست گفته اى؛ ولى اگر چنين نباشى با ادعاى مرتبه والايى كه سزاوارش نيستى بر گناه خود افزوده اى نگو كه من از شيعه شما هستم بلكه بگو من از هواداران و دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و به سلامت باش.
خلاصه:
راويان، مجموعه كلمات قصارى در حكمت و اخلاق و آداب و ديگر موضوعها روايت كرده اند كه آنچنان از رسايى سخن، عمق انديشه و خبرگى وسيع به اصول اخلاق و سياست و مشكلات زندگى برخوردار است كه گوينده اش را در اوج نوابغ دوران در هر زمان و مكانى قرار مىدهند نمونه هايى كه از آثار و نظريات ايشان ارائه داديم اين حقيقت را در موارد مختلف تأكيد می کننداز كسى كه در خانه على (ع) خانه نزول قرآن خانه محمد سرور فرستادگان و على امام سخنوران و موحدان و خانه فاطمه زهرا بانوى زنان جهان رشد و بزرگ شده و پرورش يافته بعيد هم نيست گواينكه خود حضرت نيز به سخن آشكار پيامبر، امامتش محرز بود و لازمه اين مقام آن است كه از همه مردم بيشتر از صفات برجسته برخوردار باشد و همان اطلاعاتى را كه همه مردم از احوال خود دارند داشته باشد و به علاوه از چيزهايى كه مردم نمىدانند، آگاهى داشته باشد.
در ميان آثارى كه بجاى گذاشته و روايات و احاديثى كه از وى نقل شد، به همين اشاره ها، بسنده مى كنيم تا به فشردهاى از زندگيش با جد و پدرش و نيز مواضع سياسى ايشان و خلافت كوتاهى كه داشتند و جريانهايى كه در پى بىآن آمد و تا كنون نيز مورد بحث و مناقشه است و بالاخره تضاد و گوناگونى نظر نويسندگان و مورخين طى قرنهاى گذشته و تا كنون، بپردازيم.
امام حسن مجتبى (ع) طى هفت سال يا اندكى كمتر با جدش پيامبر خدا (ص) بود اين سالها سالهاى كودكى او و سالهاى پاك و بى آلايشى او بود كه جدش هر چه را مى خواست در لوح ضميرش نقش مىزد و آنچه را كه هر از گاهى از آسمان بدو مى رسيد بدان منتقل مى ساخت و از دامان او به دامن پدرش امير المؤمنين كه در همه كارها و گفتهه ا و كرده هايش بچشم پيامبر بود، سپرده شد.
سالهاى نخست زندگى او سرشار و مالامال نور و سعادت در ميان پدر و مادر بزرگوارش و در دامان جد ارجمندش پيامبر خدا گذشت كه در جان و روانش آن قدر از رازهاى آفرينش و هستى تلقين كرد تا او را براى امامتى كه پس از پدر در انتظار او بود، آماده گرداند و پيامبر در هر مناسبتى مردم را فرامى خواند كه وى را در او و برادرش امام حسين، حفظ كنند و امامت آنان را پذيرا گردند و در اين رابطه با اشاره به او و برادرش مىفرمود: اينان دو تن امامى هستند كه در هر كار و اقدامى، امام و راهبرند پروردگارا من آنان را دوست دارم تو نيز دوستشان بدار و دوستدارشان را نيز دوست داشته باش.
منبع: زندگانى دوازده امام عليهم السلام / نويسنده: هاشم معروف الحسنى / مترجم محمد مقدس، تهران:امير كبير،1382،ج1،صص505-515