داستان توبه کنندگان: توبه عابد

داستان توبه کنندگان: توبه عابد

۰۷ تیر ۱۳۹۴ 0 معارف

 

عابدی سر کوه لبنان عبادت می‏ کرد که روزها روزه دار بود و هنگام افطار خداوند متعال روزی یک قرص نان روزیش کرده بود که نصف آن را افطار و نصف دیگرش را برای سحر میگذاشت یک شب به وقت همیشگی صبر کرد و نان نیامد یکساعت صبر کرد خبری نشد، دو ساعت گذشت نان نیامد بیطاقت شده از کوه پائین آمد در آن نزدیکی یک قریه‏ ای بود که اهل آن همه نصرانی و گبر و بت پرست بودند. بطرف قریه سرازیر شد و سراسیمه به در خانه‏ ای رفت و در زد پیرمرد گبری در را باز کرد عابد اظهار گرسنگی کرد پیرمرد رفت توی خانه و دو قرص نان برایش آورد عابد نان را گرفت و بطرف صمعه و عبادتگاهش حرکت کرد. سگی در خانه پیرمرد نگهبانی میکرد تا چشمش به عابد افتاد، دنبال عابد حرکت کرد و شروع به پارس نمودن و تعقیب او و گوشه لباسش را گرفتن کرد.

عابد از ترس یکی از آن نان ها را جلو سگ انداخت. سگ نان را برداشته و خورد و باز پارس کنان پی ‏عابد براه افتاد. نان دومی را هم به سگ داد او خورد و باز پارس کنان در پی‏ عابد راه افتاد عابد با دست خالی و شکم گرسنه نگاهی به سگ نمود و گفت تا بحال سگِ به بی‏حیائی تو ندیده بودم، دو قرص نان از پیرمرد گرفتم و آن را هم بتو دادم چرا هنوز پارس می‏کنی و دنبال من می‏آیی بقدرت کامله الهی قفل خاموشی از دهان آن سگ برداشته شد و گفت: من سالهاست که مأموریت نگهداری خانه این پیرمرد را دارم و محافظ گوسفندان او می‏باشم و آنچه بمن میدهد قانعم و گاهی هم مرا فراموش می‏کند استخوان و تکه نانی خشکیده ‏ای بمن بخوراند در این حال شاکرم در خانه دیگری نرفتم اگر بدهد میخورم اگر ندهد صبر می‏کنم. اما تو یکشب نانت نرسید صبر نکردی از در خانه پروردگاری که عمری را بتو روزی داده روگردانیدی و بدرخانه کسی که گبر و ضد خداست و از دشمنان اسلام است پناه بردی و بار منت کشیدی حالا بگو ببینم من بی‏حیا هستم یا تو.
عابد با شنیدن این سخنان از خود بی‏خود شد و نقش زمین گردید و وقتی که بهوش آمد توبه نمود و حالش به عبادت بیشتر شد و یکی از اولیاء گردید.
رحیمی چاره سازی بی‏نیازی‏
کریمی دلنوازی دادخواهی‏
خوشا آنکس که بندد باتو پیوند
خوشا آن دل که دارد باتو راهی‏
مران از آستانت بینوا را
که دیگر در بساطم نیست آهی‏
مقام و عزّ و جاهت چو ستایم‏
که برتر از مقام عز و جاهی‏
فناکی دولت سر در پذیرد
که اقلیم بقا را پادشاهی‏
ز نخل رحمت بی‏انتهایت‏
بیفکن سایه بر روی گیاهی‏
به آب چشمه لطفت فرو شوی‏
اگر سرزد خطائی اشتباهی‏
مرآن یا رب ز درگاهت رسارا
پناه آورده سویت بی‏پناهی‏

منبع: قصص التوابین؛داستان توبه کنندگان،علی میر خلف زاده

 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث