شرح دعای افتتاح از سید محمد حسین فضل الله (بخش هشتم)
۰۸ تیر ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماع
«اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، عَبْدِكَ وَ وَلِيِّكَ، وَ أَخِي رَسُولِكَ، وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ، وَ آيَتِكَ الْكُبْرَى، وَ النَّبَإِ الْعَظِيمِ».
راز عظمت اهل بیت (ع) در عبودیت خداوند است
در حال و هوای صلوات بر پیامبر(ص) بایسته است که به صلوات بر خاندان آن حضرت نیز بپردازیم. از رسول خدا(ص) روایت شده است: «بر من صلوات ابتر(بیدنباله و ناقص) نفرستید.» به ایشان عرض شد: صلوات ابتر(بیدنباله و ناقص) چیست؟ فرمود: «بر من صلوات بفرستید ولی بر خاندان [من] صلوات نفرستید.»
از این رو میبینیم که همه مسلمانان اقدام به فرستادن صلوات موسوم به صلوات ابراهیمی میکنند. صلوات ابراهیمی این است: «اللّهمّ صلِّ على محمّدٍ وآل محمّد کأفضل ما صلّیت على إبراهیم وآل إبراهیم فی العالمین.» در این صلوات از طریق فرستادن صلوات بر ابراهیم و خاندانش، بر پیامبر اسلام و خاندانش صلوات فرستاده میشود.
منظور از آل محمد همه آن کسانی نیستند که به رسول خدا منتسب هستند. زیرا هستند کسانی که به رسول خدا انتساب دارند، ولی از دین و روش آن حضرت و راه راست زندگی ایشان و خط اهل بیت(ع) انحراف دارند.
منظور از اهل بیت آن کسانی هستند که خداوند در باره ایشان فرموده است: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»(الأحزاب/۳۳)، در زمان پیامبر خدا، اهل بیت عبارتند بودند از علی و فاطمه و حسن و حسین(ع). اما بعد از آن، طبق احادیث وارده، اهل بیت ائمه نه گانه از نسل امام حسین(ع) را نیز در بر گرفت. از این رو وقتی که گفته میشود آل محمد، منظور زهرا(س) و شوهر و فرزندانش میباشد و منظور همه آن کسانی نیست که به رسول خدا انتساب دارند. طبیعی است که صلوات فرستادن بر اهل بیت به خاطر نزدیکی آنان به پیامبر خدا نیست بلکه به خاطر جانشینی رسول خداست. به خاطر این است که آنان نشان دهنده تداوم فکری و معنوی و عملی خط رسالت هستند. مسأله اصلی همین است و گرنه پیامبر خدا، عموزادگان بسیاری داشت، پس چرا آنان جایگاهی به مانند علی(ع) نداشته باشند؟ پیامبر خدا نزدیکان بسیاری داشت، پس چرا آنان از جایگاه حسن و حسین(ع) برخوردار نباشند؟ پس مسأله داشتن قرابت نیست. بلکه شایستگی معنوی و علمی و عملی است که ائمه اهل بیت(ع) از خودشان نشان دادند. آنان به چنان مرتبهای دست یافتند که شایستگی پیدا کنند تا خداوند آنها را به عنوان حجتهایی برای بندگان خود قرار دهد.
این دعا به صورت خیلی جزئی از صلوات بر پیامبر و خاندان او برای ما سخن میگوید. زیرا هدف از این دعا این است که ائمه اهل بیت(ع) را یک به یک برای مردم نام ببرد تا مردم با کرانههای ناپیدا و پیوند خویش با آنها آشنا شوند.
ما چه رابطهای با آنان داریم؟ آیا صرفاً به خاطر این است که آنان را امام میدانیم؟ یا اینکه این رابطه پیوند با یک خط است که از طریق ارتباط با اهل بیت(ع) به آن متعهد میشویم و از طریق آن به سوی مسؤولیتهای خویش روی میآوریم؟
مسأله محبت اهل بیت، فقط جنبه عاطفی ندارد که در مصایب آنها اشک بریزیم و در شادیهایشان از خود شادی و سرور نشان دهیم. بلکه مسأله اساسی ولایت است. آنها اولیای الهی هستند و ما نیز با آنها رابطهای ولایی داریم. یعنی اینکه به خط و روش آنها متعهد و ملتزم هستیم و از طریق رابطه ولایی آنها با خداوند، به زندگیشان میپردازیم.
اصل مسأله نیز همین است. چیزی که میخواهیم در دعای افتتاح درک کنیم نیز همین است. از این رو ارزش واقعی دعای افتتاح در این است که هر انسان مؤمنی که آن را بخواند، این دعا او را بر ولایت اهل بیت و التزام به آنها و حرکت در مسیر آنها و اعتقاد به حجتهای الهی بودن آنها بر مردم تربیت میکند.
طبیعی است که برترین ائمه، اولینشان امام علی(ع) است. البته در این باره بحثهایی کلامی وجود دارد که آیا ترتیب فضل و برتری ائمه(ع) به ترتیب نامهایشان است یا نه؟
بعضی بر عقیده هستد که ائمه از نظر فضل، همه یکسان هستند. ولی علی(ع) بر همه برتری دارد. «اللّهمّ وصلّ على علیٍّ أمیر المؤمنین»، خدایا بر درجات او بیفزا. خدایا بیش از اینکه الان وجود دارد، او را به سوی خودت نزدیکتر فرما. زیرا علی(ع) همان کسی است که صفت ولایت دارد. در بعضی از روایات آمده است که این صفت در روز غدیر به آن حضرت داده شد. از این رو بعضی از اصحاب به ایشان عرض کردند: «مبارک باد! مبارک باد! بر توای علی. اکنون مولای من و مولای همه مردان و زنان با ایمان شدی.» بنابراین امام علی(ع) مولا و امیر مؤمنان شد. زیرا او از ولایتی برخوردار است که به او اجازه میدهد امیر باشد.
«وَ وَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»، این همان نکتهای است که ما در خط اهل بیت، بدان ملتزم میباشیم. یعنی اعتراف کردهایم که علی(ع) خلیفه و جانشین رسول خداست. او وصی رسول خداست و پیامبر اسلام او را به خلافت و امامت به وصیت کرد. به او فرمود: «ای علی! آیا راضی نمیشوی که برای من به مانند هارون برای موسی باشی. جز اینکه بعد از من پیامبری نیست.» خداوند در باره حضرت موسی(ع) میفرماید که او در باره برادرش چنین گفت: «وَاجْعَل لِّی وَزِیراً مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی * وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی * کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً» «طه/۲۹-۳۳). پس علی(ع) عهده دار اجرای نقش وزیر و وصی و خلیفه است. ولی فرق در این است که هارون پیامبر بود [و علی(ع) پیامبر نبود.]
«عَبْدِكَ»، در اینجا از دو جهت بر بنده بودن علی(ع) تأکید میگردد، همان گونه که بر بنده حضرت محمد(ص) تأکید گردید.
جهت اول- عظمت امام علی(ع) از طریق بندگی ایشان حاصل شده است. او به بهترین صورتی بنده خدا بود. عبودیتی آمیخته با خضوع و خشوع و مناجات و تواضع در برابر خداوند. آیا در دعای کمیل نخواندهاید که آن حضرت میفرماید: «فإنّی عبدک الضّعیف، الذّلیل، الحقیر، المسکین المستکین»، او دارد با منطق بندگی با خداوند سخن میگوید.
جهت دوم – وقتی آن حضرت را با ویژگی عبودیت ایشان یاد میکنیم باعث میشود که در باره ایشان غلو نکنیم. مانند مردمان غالی که به آن حضرت عنوان خدایی دادهاند و به انحای گوناگون او را خدای خویش گرفتهاند. وقتی میگوییم که علی بنده خدا است، این احساسی به ما دست میدهد که علی(ع) هر قدر که فضائل بزرگی داشته باشد، نمیتواند از جایگاه بندگی خداوند به جایگاه دیگری بالا برود که بوی خدایی از آن به مشام برسد.
بنابراین علی بنده خداست و راز عظمت او در این است که خالصانه خداون را بندگی میکرد. او همان کسی است که وقتی پیامبر خدا میخواهد مدال بزرگی را به او عنایت کند در باره او میفرماید: «فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند.» مسأله اساسی علی(ع) این است که خدا را دوست دارد و از طریق خداست که به پیامبر خدا عشق میورزد. به همین دلیل است که سزاوار محبت خدا و پیامبر و این همه تعظمیم و تکریم شده است. زیرا انسان هر قدر که بیشتر بنده خدا شد و بیشتر پیامبر خدا را دوست داشت، به خداوند بیشتر نزدیک میشود.
علی ولی خدا و حجت او بر مردمان است
«وولیّک». علی ولی خداست. چرا که او یاور خداوند است. او ولی خداست، برای اینکه همه عمر خود را برای خداوند زیسته است و جان خود را به خدا فروخته است و همه جا او را یاری کرده است و طوری حرکت کرده است که فکر و اندیشهاش نیز خدایی شود. از این رو سزاوار آن است که ولی خدا شود. همان کسی که خدا او را دوست دارند و او به خداوند عشق میورزد. او از روی اخلاص و وفاداری رابطه ولایی با خداوند دارد و خداوند نیز به خاطر محبت و رضایتی که به علی دارد، این ولایت را به او عنایت کرده است.
«وَ أَخِي رَسُولِكَ»، این برادری را وقتی پیامبر از مکه به مدینه مهاجرت کرد و خواست که میان مهاجرین و انصار و مهاجرین و مهاجرین و انصار و انصار پیوند ایجاد کند، برقرار ساخت. پیامبر با ایجاد این برادری میخواست به آنان بفهماند، همان طور که خداوند متعال فرموده است، اکنون برادر شدهاید: «فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً»(آل عمران/۱۰۳)، به این ترتیب ایمان به مثابه نَسَب شد و ویژگی نسب را پیدا کرد و به دوش انسان همان مسؤولیتهایی را قرار داد که از طریق نسب ایجاد میشوند. از این رو بین مسلمانان برادری ایجاد کرد. علی ایستاد، چرا که بین او و کسی برادری ایجاد نشده بود. رسول خدا میدانست که علی میخواهد بپرسد که چرا او را واگذاشته است؟ از این رو فرمود: «آیا راضی نیستی که در دنیا و آخرت برادر من شوی؟» پس علی برادر ایمانی رسول خدا بود، از نظر نسبی نیز پسر عموی او بود و داماد او نیز به شمار میرفت. ولی برادری ایمانی عمیقترین پیوندی بود که او را به پیامبر خدا وصل مینمود. به همین دلیل شاعر سروده است:
لو رأى مثله النبیّ لآخاه
وإلا لأخطأ الانتقـاء
یعنی اینکه برادری پیامبر با یک انسان دیگر امری آسان نیست. شاعر میگوید اگر پیامبر در وجود علی، مرتبه بالای همزیستی با رسالت را نمیدید، او را به برادری نمیگرفت. زیرا پیامبر از روی عاطفه رفتار نمیکند بلکه از موضع اسلام کاری را صورت میدهد.
«وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ»، علی حجت خداوند بر خلق است. زیرا خداوند متعال جایگاه و اندیشه و توانایی را در اختیار علی قرار داده است که بواسطه آنها برای آفریدههای خود دلیل میآورد. یعنی اینکه وقتی علی در بین شما حضور دارد و او برای شما روش خود را ترسیم کرده است، حجت بر شما تمام شده است. زیرا علی(ع) مشکلی را بدون حل کردن و سؤالی را بدون جواب باقی نگذاشته است. بنابراین علی همان انسانی است که خداوند به واسطه او حجتش را بر مردم تمام کرده است. به همین دلیل وقتی به زیارت علی(ع) میرویم، خطاب به آن حضرت عرض میکنیم: «السّلام علیک یا أمین الله وحجّته على عباده»، پس او حجت خداوند برای بندگان میباشد.
«وَ آيَتِكَ الْكُبْرَى»، زیرا نشانههای الهی کسانی هستند که وقتی مردم بدانها نگاه میکنند، به عظمت خداوند پی میبرند. مردم نیز وقتی علم و قهرمانی و همه ویژگیهای برجسته علی را میبینند، نشانه بزرگ الهی را در وجود علی میبینند که به وجود خداوند دلالت مینماید.
«وَ النَّبَإِ الْعَظِيمِ». در تفسیر آیه مبارکه: «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ»(النّبأ/۱-۲)، برخی گفتهاند که منظور از خبر بزرگ، همان علی(ع) است. اگر این روایت درست هم باشد، از باب الهام گیری است نه اینکه معنای واژه چنین چیزی را برساند. خدایا بر علی درود بفرست، همو که تبلور صفات و ویژگیهایی است که سبب شده است در پیشگاه تو عظمت یابد و به تو نزدیک شود. تو نیز وقتی که او را حجتی میان خود و بندگان قرار میدهی، او را تکریم کردهای و بزرگ داشتهای.
فاطمه زهرا سرور زنان دو جهان است
«وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ الطَّاهِرَةِ فَاطِمَةَ (الزَّهْرَاءِ) سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ».
وقتی به حضرت زهرا(س) میرسیم که جزو اهل بیت(ع) است، همانهایی که خداوند هر گونه ناپاکی را از آنان زدوده و آنها را پاک و مطهر گردانیده است، به عصمت آن حضرت پی میبریم. زیرا بنا به فرمایش علما، این آیه دلیلی بر عصمت آن حضرت است. از طریق کلمات پیامبر خدا به جایگاه والای ایشان پی میبریم. پیامبر اسلام در باره حضرت زهرا(س) فرمودهاند: «فاطمه پاره تن من است.»، «فاطمه مادر پدرش میباشد.» نیز از ایشان وارد شده است که فطمه زهرا سرور زنان دو جهان است.
حسن و حسین(ع) سرور جوانان اهل بهشت هستند
«وَ صَلِّ عَلَى سِبْطَيِ الرَّحْمَةِ وَ إِمَامَيِ الْهُدَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ».
بعد از علی(ع) به حسن و حسین(ع) میرسیم. «حسن و حسین امام هستند، چه بنشینند و چه برخیزند.»، «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.» آن دو نوادههای رحمت هستند، آنها دو نواده پیامبر خدا هستند. حفید و سبط با یکدیگر فرق دارند. حفید نواده پسری را گویند و سبط به نواده دختری اطلاق میشود. آن دو نوادههای رحمت هستند. نوادههای پیامبر خدا که خداوند او را به عنوان رحمتی برای عالمیان، فرستاده است.
«وإمامی الهدى»، در فرمایش پیامبر خدا که مسلمانان آن را روایت کردهاند، آمده است: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.» پس ما نیز آن دو را دوست داریم و بزرگشان میداریم و از آنها پیروی میکنیم. زیرا آنها امامانی هستند که خداوند اطاعت از آنها را بر ما واجب کرده است. از این رو وقتی به صلح امام حسن(ع) که به واسطه شرایط پیرامونی خاصی منعقد شد میرسیم، صلح را امری شرعی میدانیم. زیرا کسی که صلح کرده است، امام معصومی است که رضای او رضایت خداوند است و روش او روش خداوند میباشد.
در قیام امام حسین(ع) نیز مشروعیت قیام علیه ظلم و ستم را میبینیم. البته در چارچوب شرعی قیام و انقلاب که همان امر به معروف و نهی از منکر میباشد و شرایط مشابه با شرایطی که امام حسین(ع) در آن قرار داشت. زیرا امام حسن و امام حسین(ع) اساس شرعی بودن عمل را تشکیل میدهند. برای اینکه آن دو امامی هستند که خداوند اطاعت از آنها را بر مسلمانان واجب کرده است.
ائمه(ع) حجتهای خداوند بر بندگان هستند
«وَ صَلِّ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى، وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، وَ الْخَلَفِ الْهَادِي الْمَهْدِيِ، حُجَجِكَ عَلَى عِبَادِكَ، وَ أُمَنَائِكَ فِي بِلاَدِكَ، صَلاَةً كَثِيرَةً دَائِمَةً».
در عقیده و التزام ما، این امامان نه گانه از نسل امام حسین(ع) حجتهای الهی بر بندگان و امینان خداوند در روی زمین میباشند. آنان به خاطر جایگاه والا و علمی که دارند، میتوانند حجت را بر مردم تمام کنند. از این رو حجتهای الهی بر بندگان میباشند. آنان امینان الهی در روی زمین هستند. زیرا بر اسلام و امت اسلامی و کشورهای اسلامی و حال و آینده اسلام امین هستند، همان گونه که بر گذشته اسلام امین بودند.
«صَلاَةً كَثِيرَةً دَائِمَةً»، زیرا ما در زندگی همیشه همراه آنان هستیم، به آنان اقتدا میکنیم و از آنان پیروی میکنیم و از روشنایی آنان بهره میبریم. چرا که آنان راهنمایان زندگی ما هستند. از این رو همیشه باید به یاد آنها باشیم و به سوی آنها متوجه باشیم و در همه عرصههای زندگی ارتباط دائمی با آنان داشته باشیم. والحمد لله رب العالمین.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله العظمی سید محمد حسین فضل الله (قدس سره)