حضرت آدم علیه السلام در احادیث
۰۴ مرداد ۱۳۹۴ 0 معارفآدم عليه السلام
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
النّاسُ وُلدُ آدَمَ ، و آدَمُ مِن تُرابٍ .
مردم [همه] فرزندان آدمند و آدم از خاك است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنَّ اللّه َ خَلَقَ آدَمَ مِن قَبضَةٍ قَبَضَها مِن جَميعِ الأرضِ ، فجاءَ بَنو آدمَ على قَدرِ الأرضِ ؛ جاءَ مِنهُمُ الأحمَرُ و الأبيَضُ و الأسوَدُ و بينَ ذلكَ ، و السَّهلُ و الحَزنُ و الخَبيثُ و الطَّيبُ و بينَ ذلكَ .
خداوند آدم را از مشتى خاك كه از همه زمين برداشت آفريد. پس، فرزندان آدم متناسب با خاك زمين آفريده شدند : برخى از آنها سرخ پوست شدند، برخى سفيد، برخى سياه و برخى حد وسط ميان اين رنگ ها و برخى نرم و برخى خشن و برخى پاك و برخى ناپاك و برخى حدّ وسط ميان اين ها.
بحار الأنوار : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در پاسخ به سؤال ابن سلام كه چرا آدم را آدم ناميده اند ـ فرمود :
لأنّه خُلِقَ مِن طِينِ الأرضِ و أديمِها
قالَ : فآدَمُ خُلِقَ مِن الطِّينِ كُلِّهِ أو طِينٍ واحِدٍ ؟ قالَ : بَل مِن الطِّينِ كُلِّهِ ، و لَو خُلِقَ مِن طينٍ واحِدٍ لَما عَرَفَ النّاسُ بَعضَهُم بَعضا ، و كانوا على صُورَةٍ واحِدَةٍ
قالَ : فلَهُم في الدُّنيا مَثَلٌ ؟ قالَ : التُّرابُ فيه أبيَضُ ، و فيهِ أخضَرُ ، و فيهِ أشقَرُ ، و فيهِ أغبَرُ ، و فيهِ أحمَرُ ، و فيهِ أزرَقُ ، و فيهِ عَذبٌ ، و فيهِ مِلحٌ ، و فيه خَشِنٌ ، و فيه لَيِّنٌ ، و فيه أصهَبُ . فلذلكَ صارَ النّاسُ فيهِم لَيِّنٌ ، و فيهِم خَشِنٌ ، و فيهِم أبيَضُ ، و فيهِم أصفَرُ و أحمَرُ و أصهَبُ و أسوَدُ على ألوانِ التُّرابِ .
چون از خاك و اَديم زمين آفريده شد
سؤال شد : در اين صورت، آيا آدم از خاكِ سراسر زمين آفريده شد يا از يك [گونه ]خاك؟ فرمود : از همه خاك. اگر از يك [گونه ]خاك آفريده شده بود، در آن صورت مردم يكديگر را نمى شناختند و همگى يك شكل بودند
[پرسنده اى] پرسيد : پس، آدميان در دنيا همانند دارند؟ فرمود : [آرى ]در خاك سفيد هست، سبز هست، زرد هست، خاكى رنگ هست، آبى هست، شيرين هست، شور هست، درشت و سفت هست، نرم هست و بور هست. از اين رو، در ميان مردم نيز نرم و لطيف هست، خشن و درشت هست، سفيد هست، زرد و سرخ و بور و سياه، به رنگهاى خاك، هست.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ اللّه َ لَمّا أخرَجَ آدَمَ مِن الجَنّةِ زَوّدَهُ مِن ثِمارِ الجَنّةِ ، و عَلّمَهُ صَنعَةَ كُلِّ شَيءٍ .
خداوند هنگامى كه آدم را از بهشت بيرون كرد، توشه او را از ميوه هاى بهشت قرار داد و فن ساختن هر چيزى را به او آموخت.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا تَلعَنوا الحاكَةَ ؛ فإنَّ أوّلَ مَن حاكَ أبوكُم آدَمُ .
بافندگان را لعنت نكنيد؛ زيرا نخستين كسى كه بافندگى كرد، پدرتان آدم بود.
امام على عليه السلام ـ در بيان آفرينش آدم عليه السلام ـ فرمود :
ثُمّ جَمَعَ سبحانَهُ مِن حَزْنِ الأرضِ و سَهْلِها ، و عَذْبِها و سَبَخِها ، تُربَةً سَنَّها (سَنّاها) بالماءِ حتّى خَلَصَت ، و لاطَها بالبَلَّةِ حتّى لَزِبَت ، فَجَبَلَ مِنها صُورَةً ذاتَ أحناءٍ و وُصولٍ ، و أعضاءٍ و فُصولٍ ، أجمَدَها حتَّى استَمسَكَت ، و أصلَدَها حتّى صَلْصَلَت ، لِوَقتٍ مَعدودٍ و أمَدٍ مَعلومٍ . ثُمّ نَفَخَ فيها مِن رُوحهِ فَمَثُلَت (فتَمثّلَت) إنسانا ذا أذهانٍ يُجيلُها و فِكَرٍ يَتَصَرّفُ بها ··· مَعجونا بطِينَةِ الألوانِ المُختَلِفَةِ ، و الأشباهِ المُؤتَلِفَةِ ، و الأضدادِ المُتَعادِيَةِ ، و الأخلاطِ المُتَبايِنَةِ ، مِن الحَرِّ و البَردِ ، و البَلَّةِ و الجُمودِ.
سپس، خداوند سبحان از قسمت هاى سخت و نرم زمين و شيرين و شوره زار آن، خاكى برداشت و بر آن آب ريخت تا پاك و خالص شد و با رطوبت بياميختش تا آنكه چسبناك گشت. آن گاه از آن هيكلى بيافريد، داراى اعضا و پيوندها و گسستگى ها؛مدتى مشخص و زمانى معلوم آن را بداشت تا اينكه خشكيد و به هم پيوست و چون سفال سخت شد. آنگاه از روح خويش در آن دميد، تا به صورت انسانى گرديد صاحب ذهن هايى كه آنها را به حركت در مى آورد و انديشه اى كه با آن [در كارهايش ]دخل و تصرف مى كند··· آميخته به طينتى با رنگ هاى گوناگون و چيزهايى همانند يكديگر و حالاتى متضاد و آميخته هايى نا همگون از قبيل گرمى و سردى و رطوبت و خشكى .
امام على عليه السلام :
إنّ آدَمَ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ ؛ فيهِ الطَّيِّبُ و الصّالِحُ و الرَّديُّ، و كلّ ذلكَ أنتَ راءٍ في وُلدِهِ .
آدم از اَديم (پوسته) زمين كه در آن [خاكِ] پاك و خوب و بد وجود دارد، آفريده شد و تو همه اين صفات را در فرزندان آدم مى بينى.
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش از علّت نامگذارى آدم و حوّا به اين نام ها ـ فرمود :
إنّما سُمّيَ آدَمُ آدَمَ لأنّه خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ ، و ذلكَ أنّ اللّه َ تباركَ و تعالى بَعَثَ جَبرئيلَ عليه السلام و أمرَهُ أن يأتِيَهُ مِن أديمِ الأرضِ بأربَعِ طِيناتٍ : طينَةٍ بَيضاءَ ، و طينَةٍ حَمراءَ ، و طينَةٍ غَبراءَ ، و طينَةٍ سَوداءَ ، و ذلكَ مِن سَهلِها و حَزنِها .ثُمَّ أمَرَهُ أن يأتيَهُ بأربَعِ مِياهٍ : ماءٍ عَذبٍ ، و ماءٍ مِلحٍ ، و ماءٍ مُرٍّ ، و ماءٍ مُنتِنٍ . ثُمّ أمرَهُ أن يُفرِغَ الماءَ في الطِّينِ ، و أدَمَهُ اللّه ُ بيَدِهِ . فلَم يَفضُلْ شيءٌ مِن الطِّينِ يَحتاجُ إلَى الماءِ ، و لا مِن الماءِ شيءٌ يَحتاجُ إلَى الطِّينِ . فجَعَلَ الماءَ العَذبَ في حَلقِهِ ، و جَعَلَ الماءَ المالِحَ في عينَيهِ ، و جَعَلَ الماءَ المُرَّ في اُذنَيهِ ، و جَعَلَ الماءَ المُنتِنَ في أنفِهِ
و إنّما سُمِّيَت حَوّاءُ حَوّاءَ لأنّها خُلِقَت مِن الحَيَوانِ .
آدم را آدم ناميده اند، چون از اَديم زمين آفريده شد. بدين سان كه خداوند تبارك و تعالى جبرئيل عليه السلام را فرستاد و به او فرمود از اَديم (لايه بيرونى) زمين چهار قسمت خاك بياورد : خاكى سفيد، خاكى سرخ، خاكى قهوه اى و خاكى سياه و آنها را از قسمتهاى نرم و سخت زمين فراهم آورد. آن گاه به او دستور داد چهار قسمت آب بياورد : آبى شيرين، آبى شور، آبى تلخ و آبى گنديده. سپس فرمود كه آب را روى خاك بريزد. و خداوند با دست [قدرت ]خويش آنها را به هم آميخت به طورى كه نه خاكى اضافه آمد كه به آب احتياج داشته باشد و نه آبى كه به خاك نياز داشته باشد. پس، آب شيرين را در قسمت حلق آن قرار داد و آب شور را در چشمانش و آب تلخ را در گوش هايش و آب گنديده را در بينى اش
حوّا نيز از آن رو حوّا ناميده شده كه از حَيوَان (موجود زنده و جاندار) آفريده شده است.
امام على عليه السلام :
··· فلَمّا مَهَدَ أرضَهُ ، و أنفَذَ أمرَهُ ، اختارَ آدَمَ عليه السلام خِيَرَةً مِن خَلقِهِ ، و جَعَلَهُ أوّلَ جِبِلَّتِهِ . .
··· چون زمينش را آماده ساخت و فرمانش را روان ساخت، آدم عليه السلام را به عنوان مخلوق برتر خود برگزيد و او را نخستين آفريده خود [از نوع انسان] قرار داد.
بحار الأنوار ـ به نقل از ابو مقدام ـ : از امام باقر عليه السلام پرسيدم : خداوند حوّا را از چه آفريد؟ فرمود :
أيَّ شيءٍ يقولُ هذا الخَلقُ؟
قلتُ : يقولونَ : إنّ اللّه َ خَلَقَها من ضِلعٍ مِن أضلاعِ آدَمَ . فقالَ : كَذَبوا ، كانَ يُعجِزُهُ أن يَخلُقَها مِن غَيرِ ضِلعهِ ؟! فقلتُ : جُعِلتُ فِداكَ يا ابنَ رسولِ اللّه ِ، مِن أيِّ شيءٍ خَلَقَها ؟ فقالَ : أخبَرَني أبي عن آبائهِ : قالَ : قالَ رسولُ اللّه ِ : إنّ اللّه َ تباركَ و تعالى قَبَضَ قَبضَةً مِن طِينٍ فخَلَطَها بيَمينِهِ ـ و كِلتا يَدَيهِ يَمينٌ ـ فخَلَقَ مِنها آدَمَ ، و فَضلََت فَضلَةٌ مِن الطِّينِ فخَلَقَ مِنها حَوّاءَ .
اين مردم چه مى گويند؟ عرض كردم : مى گويند : خداوند او را از يكى از دنده هاى آدم خلق كرده است. فرمود : نادرست مى گويند. مگر عاجز بود از اينكه او را از غير دنده آدم بيافريند؟ عرض كردم : فدايت شوم يا بن رسول اللّه ! او را از چه چيز آفريد؟ فرمود : پدرم از پدرانش عليهم السلام به من خبر داد كه رسول خدا فرمود : خداى تبارك و تعالى مشتى گل برداشت و آن را با دست راست خود ـ هر دو دست خدا راست است ـ به هم آميخت و از آن آدم را خلق كرد و مقدارى از آن گل اضافه آمد كه از آن حوّا را آفريد.
امام صادق عليه السلام :
إنّما سُمِّيَ آدَمُ آدَمَ لأنّه خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ .
آدم را آدم ناميده اند، چون از اَديم زمين آفريده شده است.
امام صادق عليه السلام :
سُمِّيَت حَوّاءُ حَوّاءَ لأنَّها خُلِقَت مِن حَيٍّ ، قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ واحِدَةٍ و خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» .
حوّا را حوّا ناميده اند چون از حىّ (موجود زنده) آفريده شده است. خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد : «شما را از نَفْسى واحد آفريد و جفتش را نيز از همان آفريد».
ازدواج فرزندان آدم
الاحتجاج ـ به نقل از ابو حمزه ثمالى ـ : شنيدم امام زين العابدين عليه السلام به فردى از قريش فرمود:
··· وُلِدَ لآدمَ من حواءَ عِشرونَ ذكَرا و عِشرونَ اُنثى ··· فلمّا أدرَكوا خافَ عَلَيهِم آدمُ الفِتنةَ فَدَعاهُم إليهِ فقالَ : اُريدُ أن اُنكِحَك يا هابيلُ لوزا ، و اُنكِحَكَ يا قابيلُ إقليما ···
فقالَ لَهُ القُرَشيُّ : فأولَداهُما ؟! قالَ : نَعَم . فقالَ لَهُ القُرَشيُّ: فهذا فِعلُ المَجوسِ اليومَ! فقالَ عليُّ بنُ الحسينِ عليهما السلام: إنّ المَجوسَ إنّما فَعَلوا ذلكَ بعدَ التَّحريمِ مِن اللّه ِ
ثُمّ قالَ لَهُ عليُّ بنُ الحسينِ عليهما السلام : لا تُنكِرْ هذا إنّما هِيَ شَرايعُ جَرَت ، أ لَيسَ اللّه ُ قد خَلقَ زَوجَةَ آدمَ مِنهُ ثُمّ أحَلَّها لَهُ ؟ ! فكانَ ذلكَ شَريعَةً مِن شَرايعِهِم ، ثُمّ أنَزَلَ اللّه ُ التَّحريمَ بعدَ ذلكَ .
آدم عليه السلام از حواء بيست پسر و بيست دختر داشت. چون ترسيد بين آنها فتنه ايجاد شود همه را جمع كرد و فرمود : قصد دارم هابيل را با لوزا (همزاد قابيل) و قابيل را با اقليما (همزاد قابيل) تزويج نمايم . قرشى گفت : پس فرزندان آن دو با هم ازدواج كردند. حضرت فرمود : آرى. قرشى گفت : اين كارى است كه امروزه مجوسى ها مى كنند! فرمود : مجوس اين كار را بعد از آن انجام دادند كه خداوند تحريمش كرد
سپس امام زين العابدين عليه السلام فرمود : منكر اين مطلب مباش. اين ها قوانين و شرايعى است كه صورت گرفته است. مگر خداوند همسر آدم را از خود او نيافريد و آن گاه وى را بر او حلال گردانيد؟ اين يكى از شرايع و مقرّرات آنها بود. امّا بعداً خداوند آن را تحريم كرد.
امام رضا عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال بزنطى از چگونگى تكثير نسل مردم از آدم ـ فرمود :
حَمَلَت حَوّاءُ هابِيلَ و اُختا لَهُ في بَطنٍ ، ثمّ حَمَلَت في البَطنِ الثّاني قابِيلَ و اُختا له في بَطنٍ ، فزُوّجَ هابِيلُ الّتي معَ قابِيلَ ، و تَزوَّجَ قابِيلُ الّتي مَع هابِيلَ ، ثُمّ حَدَثَ التَّحريمُ بعدَ ذلكَ .
حوّا، هابيل و خواهر او را در يك شكم حامله شد. سپس شكم دوم قابيل و خواهرش را توأما حامله گشت. پس، هابيل با خواهر همزاد قابيل ازدواج كرد و قابيل با خواهر همزاد هابيل. بعد از آن ازدواج خواهر و برادر با يكديگر تحريم شد.
آنچه به آدم عليه السلام وحى شد
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لَمّا أهبَطَ اللّه ُ آدمَ إلَى الأرضِ مَكَثَ فيها ما شاءَ اللّه ُ أن يَمكُثَ ، ثُمّ قالَ لَهُ بَنُوهُ : يا أبانا تَكلَّمْ ، فقامَ خَطيبا في أربَعينَ ألفا مِن وُلدِهِ و وُلدِ وُلدِهِ فقالَ : إنّ اللّه َ أمَرَني فقالَ : يا آدَمُ، أقلِلْ كلامَكَ تَرجِعْ إلى جِواري .
چون خداوند آدم را به زمين فرو فرستاد، او تا وقتى كه خدا مى خواست در زمين باقى ماند. سپس فرزندانش به او گفتند : اى پدر! سخن بگو. آدم در ميان چهل هزار تن از فرزندان و نوادگان خود به خطبه ايستاد و فرمود : خداوند به من دستور داد و فرمود : اى آدم! سخن كم گوى تا به جوار من بازگردى.
امام صادق عليه السلام :
أوحَى اللّه عَزَّ و جلَّ إلى آدَمَ عليه السلام : إنّي سأجمَعُ لكَ الكلامَ في أربَعِ
كَلِماتٍ . قالَ : يا ربِّ ، و ما هُنَّ ؟ قالَ : واحِدَةٌ لي ، و واحِدَةٌ لكَ ، و واحِدَةٌ فيما بَيني و بَينَكَ ، و واحِدَةٌ فيما بَينَكَ و بينَ النّاسِ ، فقالَ : يا ربِّ، بَيِّنْهُنَّ لي حَتّى أعلَمَهُنَّ ، فقالَ : أمّا الّتي لي فتَعبُدُني (و) لا تُشرِكُ بي شيئا ، و أمّا الّتي لكَ فأجزيكَ . بعَمَلِكَ أحوَجَ ما تكونُ إلَيهِ، و أمّا الّتي بَيني و بَينَكَ فعَلَيكَ الدُّعاءُ و علَيَّ الإجابَةُ ، و أمّا الّتي بَينَك و بَينَ النّاسِ فتَرضى للنّاسِ ما تَرضاهُ لنفسِكَ .
خداوند عزّ و جلّ به آدم عليه السلام وحى فرمود : من همه سخن را در چهار كلمه براى تو گرد مى آورم. عرض كرد : اى پروردگار من! آن چهار كلمه چيست؟ فرمود : يكى از من است، يكى از تو، يكى به رابطه من و تو مربوط مى شود و يكى به رابطه ميان تو و مردم. عرض كرد : پروردگارا! آنها را برايم بيان فرما تا بدانمشان. فرمود : آنكه اختصاص به من دارد، اين است كه مرا بندگى كنى و چيزى را شريكم نگردانى. آنكه اختصاص به خودت دارد، اين است كه در برابر عمل تو پاداشى دهمت به آنچه كه بيش از هر چيز به آن محتاجى. آنكه به رابطه ميان من و تو مربوط مى شود، اين است كه تو دعا كنى و من اجابت كنم و آنكه به رابطه ميان تو و مردم مربوط مى شود، اين است كه براى مردم آن پسندى كه براى خود مى پسندى.
سعد السعود ـ سيّد بن طاووس گويد ـ :
وجَدتُ في صُحُفِ إدريسَ النَّبيِّ عليه السلام عندَ ذِكرِ أحوالِ آدَمَ على نَبيِّنا و آلهِ و عليهِ السّلامُ ما هذا لَفظُهُ : حتّى إذا كانَ الثُّلُثُ الأخيرُ مِن اللّيلِ لَيلةَ الجُمُعةِ لِسَبعٍ و عِشرينَ خَلَت مِن شَهرِ رَمَضانِ أنزَلَ اللّه ُ علَيهِ كِتابا بالسُّريانيَّةِ و قَطعَ الحُروفَ في إحدى و عِشرينَ وَرَقَةً، و هُوَ أوّلُ كتابٍ أنزَلَهُ اللّه ُ في الدُّنيا، حَذا اللّه ُ علَيهِ الألسُنَ كُلَّها ، فكانَ فيهِ ألفُ ألفِ لسانٍ لا يَفهَمُ فيهِ أهلُ لسانٍ عن أهلِ لسانٍ حَرفا واحِدَا
بغَيرِ تَعليمٍ ، فيهِ دلائلُ اللّه ِ و فُروضُهُ ، و أحكامُهُ و شَرائعُهُ ، و سُنَنُهُ و حُدودُهُ .
در صحف ادريس نبىّ عليه السلام ، آنجا كه از احوال آدم ـ على نبيّنا و آله و عليه السلام ـ سخن مى گويد، اين عبارت را يافتم : تا آنكه در ثلث آخر شب جمعه بيست و هفت روز گذشته از ماه رمضان كتابى به زبان سريانى و قطعات حروف در بيست و يك ورقه بر او نازل فرمود و آن نخستين كتابى است كه خدا در دنيا نازل كرد. خداوند همه زبان ها را در اين كتاب آورد و در آن هزار هزار زبان بود كه حتى يك حرف از هر زبان را اهل زبان ديگر نمى فهمد مگر تعليم گيرد. در اين كتاب دلايل و فرايض خدا و احكام و شرايع او و سنن و حدودش وجود دارد.
الدرّ المنثور ـ به نقل از سلمان ـ :
لَمّا خَلقَ اللّه ُ آدمَ قالَ : يا آدَمُ، واحِدَةٌ لي ، و واحِدَةٌ لكَ ، و واحِدَةٌ بَيني و بَينَكَ ، فأمّا الّتي لي فتَعبُدُني لا تُشرِكُ بي شيئا ، و أمّا الّتي لكَ فما عَمِلتَ مِن شَيءٍ جَزَيتُكَ بهِ و أن أغفِرَ فأنا غفورٌ رحيمٌ ، و أمّا الّتي بَيني و بَينَكَ فمِنكَ المَسألةُ و الدُّعاءُ و علَيَّ الإجابَةُ و العَطاءُ .
چون خداوند آدم را آفريد، فرمود : اى آدم! يك مطلب اختصاص به من دارد و يكى اختصاص به خودت و يكى به رابطه من و تو مربوط مى شود. امّا آنكه مخصوص من است اين است كه مرا بپرستى و چيزى را شريك من نگردانى. آنكه مخصوص توست، اين است كه هر كارى كنى به سبب آن تو را سزا دهم و اينكه تو را بيامرزم؛ زيرا من آمرزنده مهربانم و امّا آنچه به رابطه ميان من و تو مربوط مى شود، اين است كه خواهش و دعا از تو باشد و اجابت و عطا از من.
میزان الحکمه، جلد یازدهم