شعر درباره گلبانگ موذن
۱۳ مرداد ۱۳۹۴ 0 معارفشد صبح زجا خیز! که هنگام نماز است
هنگام مناجات و گه راز و نیاز است
مرغ سحر از دل،چوجرس نالد و گوید:
ای خفته زجا خیز!که ره دور و دراز است
تا منزل مقصود و ،سراپرده ی جانان
بسیار در این راه، نشیب است و فرازاست
تا از افق نور بتاید گل خورشید
بر شب زده دلها،به سحر پنجره باز است
گلبانگ مؤذن رسد از مأذنه بر گوش
یعنی: بشتابید که هنگام نماز است
سجاده گشایید که زین فرش معلا
تا عرش برین ،سوی خدا دست دراز است
رندی به سحرگاه شنیدم که همی گفت:
«اَلمِنتُه للِه که درِ میکده باز است!
بی فیض کسی از در او باز نگردد
چون خواجه کریم است و بسی بنده نواز است
صد شکر «سعیدا»! که تو را از سر اخلاص
با عجز به خاک درِاو رویِ نیاز است
شاعر:سعیدا اصفهانی
منبع:مجموعه شعر ساقه های سبز قنوت،(گزینه ی شعر نماز) علی اکبر رشاد،تهران:1374،صص68-69.