شعر در مصیبت امام ششم جعفر بن محمد (ع)
۱۵ مرداد ۱۳۹۴ 0ز بس فرزندت از منصور محنت دید ای مادر
دل از قید حیات خویشتن ببرید ای مادر
ستمهائی که من دیدم زمصنور ستم گستر
به عالم گو کجا کافر ز کافر دیده ای مادر
اگر میخواست ماموری برد نزدش مرآن شب
چرا ابن ربیع پست را بگزید ای مادر
بدو گفتم بده مهلت بخوانم من نمازم را
ولی آن بی حیا حرف مرا نشیند ای مادر
چو آن جانی بدان صورت مرا از خانه بیرون برد
تن طفلان من چون بید می لرزید ای مادر
مرا بر سر هوای مملکت داری نمی باشد
خود از من بارها این نکته را بشنیده ای ای مادر
مرا ای کاش می کشت راحت می دشم دیگر
چرا هر دم به قتلم می کند تهدید ای مادر
شاعر:قاسم ملکی
منبع: مجموعه شعر زمزمه های جاویدان، گرد آورنده: بهروز شیرمحمدی، انتشارات مفید، دی1375، ص130.