زندگینامه شهدای کربلا: ابوثمامه صائدی
۲۶ مهر ۱۳۹۴ 0ابوثمامه صائدى «1»بيشتر منابع از او با نام عمرو «2» يا عمر «3» و از پدرش به كعب «4» و يا عبداللَّه ياد مى كنند. «5» ابن حزم اندلسى از وى با نام زياد ابن عمرو بن عريب بن حنظله بن دارم بن عبداللَّه صائدى ياد كرده است. «6» شيخ طوسى وى را انصارى «7» و ديگران صائدى، «8» صيداوى «9» يا صاعدى «10» دانسته اند.
ابوثمامه از ياران امام على عليه السلام «11» و از دلاوران عرب و شخصيتهاى سرشناس شيعه بود. «12»
سماوى گويد:
وى كه از تابعين است در تمام پيكارهاى اميرالمؤمنين عليه السلام شركت كرد و پس از شهادت آن بزرگوار به مصاحبت امام مجتبى عليه السلام درآمد. «13»
چون معاويه به هلاكت رسيد و يزيد بر مسند خلافت نشست، وى و گروهى از شيعيان كوفه در خانه سليمان بن صُرد خزاعى گرد آمدند و براى امام حسين عليه السلام نامه نوشته و به مكّه فرستادند. «14»
با ورود حضرت مسلم عليه السلام به كوفه، ابوثمامه، بى درنگ به او پيوست و به فرمانش مشغول تحويل گرفتن كمكهاى مردم براى مصارف نهضت گرديد، و چون دراسلحه شناسى مهارت داشت مسؤوليت خريد و تهيّه سلاح را به عهده گرفت. همو بود كه به دستور مسلم، پولهايى را كه عبيداللَّه بن زياد براى دستگيرى وى و يارانش به جاسوس خود مِعقل داده بود تحويل گرفت. «15» وقتى خبر دستگير شدن هانى بين مردم كوفه منتشر شد حضرت مسلم براى حمله به دارالاماره كه ابن زياد در آنجا بود مهيّا شد و به مردم كوفه اعلان بسيج عمومى داد؛ كه از هر سوى به جانب آن حضرت روان شدند.
مسلم به نيروهايش آرايش جنگى داد، و فرماندهى دو قبيله تميم و همدان را به ابوثمامه سپرد. «16» در اين تحركِ اضطرارى، ابوثمامه بسيار پايدارى كرد. امّا با فرارى شدن افراد تحت فرمانش به قبيله خود رفت و مدّتى در بين ايشان پنهان مىزيست. «17» با آنكه ابن زياد به شدّت وى را تعقيب مى كرد موفّق به دستگيرى او نشد.
ابوثمامه پس از شنيدن خبر آمدن حسين بن على عليه السلام از مكّه به عراق؛ همراه نافع بن هلال به آن حضرت پيوست. «18»
هنگامى كه عمر بن سعد با سپاه انبوه كوفه در سرزمين كربلا مستقر شد، نگاه ابوثمامه به كثير بن عبداللَّه شعبىِ خونخوار و جسور افتاد [كه به طرف امام عليه السلام مى آمد] به امام حسين عليه السلام گفت: اى اباعبداللَّه! خداوند كارت را اصلاح كند، هم اكنون بى باكترين و خطرناكترين دشمن شما در روى زمين به اينجا آمده است.
ابوثمامه آنگاه روياروى كثير بن عبداللَّه ايستاد و گفت: شمشيرت را بگذار. شعبى پاسخ داد: نه. به خدا سوگند اسلحه ام را از خود دور نمى سازم. من پيك هستم. اگر سخن مرا بشنويد پيغامى كه آورده ام به شما باز گويم و اگر نپذيريد بازگردم. ابوثمامه گفت: پس من قبضه شمشير تو را نگه مى دارم آنگاه سخنت را بگو. گفت: نه، به خدا دست تو به آن نخواهد رسيد.
ابوثمامه گفت: پس پيغامت را به من بگو تا آن را به اطلاع امام حسين عليه السلام برسانم و پاسخش را برايت بياورم، وگرنه نمى گذارم به آن بزرگوار نزديك شوى. زيرا تو مرد بزهكارى هستى. شعبى از شنيدن اين سخن به خشم آمد و از همانجا برگشت. «19»
روز عاشورا هنگامى كه وقت نماز فرارسيد ابوثمامه به امام حسين عليه السلام عرض كرد:
جانم فدايت، مى بينم كه اين گروه به تو نزديك شده اند. به خدا سوگند تا من پيش روى تو كشته نشوم شما به شهادت نخواهى رسيد. ولى دوست دارم هنگامى كه خداى را ديدار مى كنم اين نمازى را كه وقت آن نزديك گشته بخوانم.
امام حسين عليه السلام سر مباركش را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود:
از نماز ياد كردى خداوند تو را از نمازگزاران و ذاكرين قرار دهد. آرى، اين آغاز وقت نماز است. از آنها بخواهيد از ما دست بردارند تا نماز بگزاريم. «20»
به گفته طبرى، ابوثمامه، پسرعموى خود را كه دشمنش بود به هلاكت رساند. سپس امام حسين عليه السلام با يارانش نماز ظهر را به طريق نماز خوف اقامه كرد. «21»
ابوثمامه پس از مالك بن دودان و خداحافظى با سيّدالشهدا عليه السلام «22» به ميدانِ جنگ تاخت و چنين رجز خواند:
عَزاءً لِآلِ الْمُصْطَفى وَبناتِهِ
على حَبْسِ خَيْرِ الناسِ سِبْطِ محمّدٍ
به آل پيامبر و دخترانش تسليت [مى گويم.]
بخاطر گرفتارى نوه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه بهترين انسانهاست
عَزاءً لِزَهراءِ النَّبِىّ وَزُوْجِها
خَزانَةِ عِلْمِ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ أحمدِ
به حضرت زهرا عليها السلام و شوهرش
كه پس از پيامبر خزانه علم الهى اند
عَزاءً لِاهْلِ الشَّرْقِ وَالْغَرْبِ كُلّهِم
وحُزْناً على حَبْسِ الحسين المسدَّدِ
و بر تمام مردم شرق و غرب تسليت [مى گويم]
و براى گرفتارى حسين راستگو و درستكار اندوهناكم
مَنْ مُبْلِغٌ عَنّى النّبى وَبِنْتَه
بأنَّ ابْنَكُمْ فى مَجْهَدٍ أَىِّ مَجْهَدٍ «23»
پس چه كسى پيغام مرا به پيامبر و دخترش مى رساند
كه فرزندت در سختى است، و چه سختى.
پی نوشت ها:
1.ابوتمامه نیز گفته شده است (مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی،ج1،ص206،مکتبه المفید؛اسرار الشهاده ،ج2،ص10
2.رجال طوسی،ص77
3.تاریخ طبری،ج5،ص439،دار المعارف،اقبال الاعمال،ج3،ص79.
4.مدینه الحسین علیه السلام ،ص57
5. به گفته مهدی شمس الدین ،عمرو بن ثمامه مذکور در (رجال طوسی،ص77) همان عمر بن عبدالله ابو ثمامه می باشد که بر اثر تصحیف بدین نام ذکر شده است (انصار الحسین،ص104،الدار الاسلامیه)
7. رجال طوسی،ص77
8.مناقب آل ابی طالب،ج4،ص113؛جمهره انساب العرب،ص359.
9.مقتل الحسین علیه السلام خورازمی ،انور الدهی، ج2،ص20،صیداوی منسوب به صیدا شهری در ساحل دریای شمال (الانساب،سمعانی،ج3،ص571)
10.الفتوح،ص888(ترجمه)
11.تسمیه من قتل مع الحسین علیه الاسلام،ش93
12.ارشاد،ج2،ص46،کنگره جهانی هزاره شیخ مفید،تاریخ طبری،ج5،ص364،دارالمعارف
13.ابصار العین،ص119،مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره،
14.تنقیح المقال،ج2،ص333.
15.تاریخ طبری،ج5،ص364،دارالمعارف
16.اخبار الطوال،ص338.
17.تاریخ طبری،ج5،ص369،دارالمعارف،ارشاد،ج2،ص58،کنگره جهانی هزاره شیخ مفید
18.ابصار الحسین علیه الاسلام،ص120،مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره
19.تاریخ طبری،ج5،ص410،دارالمعارف. ابن اعثم حکایت فوق را با نام فلان بن عبدالله سبیعی و با اندکی تفاوت نقل کرده است (الفتوح،ج25،ص154)
20.تاریخ طبری،ج5،ص439،دارالمعارف،الکامل،ج4،ص70
21.تاریخ طبری،ج5،ص441،دارالمعارف
22.ناسخ التواریخ ،ج2،ص291.
23.مناقب آل ابی طالب ،ج4،ص113.
24.تسمیه من قتل مع الحسین علیه الاسلام،ش93
25.اقبال،ج3،ص79.این سلام در زیارت رجبیه نیز با اندکی تفاوت نقل شده است . همان ،ج3،ص345.
منابع:
(1)پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، جمعی از نویسندگان مرکز تحقیقات اسلامی، یاقوت، 1381،صص81-84.
(2)یارانی از تبار عرشیان،حجت اله سروری، قم: بخشایش،1391،ص134-137.