داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): حضرت عيسى (ع)
۲۶ مهر ۱۳۹۴ 0حضرت عيسى (ع ) با حواريون در بيابان سياحت مى كردند، در اثناء راه مسيرشان به سرزمين كربلا افتاد. ديدند، شيرى دستهاى خود را پهن كرده و راه را برآنها گرفته .
حضرت عيسى (ع ) جلوى شير آمد و فرمود: چرا اينجا نشسته اى و ما را رها نمى كنى كه برويم ؟! شير با زبان فصيح گفت : من به شما راه نمى دهم ، تا اينكه يزيد قاتل امام حسين (ع ) را لعن كنيد.
حضرت عيسى (ع ) فرمود: حسين كيست ؟
شير گفت : او نوه دخترى حضرت محمد (ص ) و آله نبى امى و پسر حضرت على ولى (ع ) است .
حضرت عيسى (ع ) نالان و گريان فرمود: قاتلش كيست ؟! شير گفت : او يزيد است كه نفرين شده همه وحشيها و درندگان است ، خصوصا در ايام عاشورا.
(خلاصه روضه كربلا را خواند كه حضرت عيسى و حواريون گريه زيادى نمودند. بعد حضرت عيسى (ع ) دستهايش را بالا برد و با حال گريه يزيد را لعن كرد و يارانش هم به دعاى حضرت آمين گفتند. سپس شير از آنجا دور شد.(1)
ايدوست در هواى تو مى سوزم
مى سوزم و براى تو مى سوزم
چون ابر از فراق تو مى گريم
چون شمع در هواى تو مى سوزم
پروانه وار از شرر عشقت
تا جان كنم فداى تو مى سوزم
دل با تو آشنا شد و مى سوزد
من هم ز آشناى تو مى سوزم
دارم به سينه داغ عزيزانت
چون لاله در عزاى تو مى سوزم
از درد اشتياق تو مى نالم
از داغ كربلاى تو مى سوزم
من ذرّه حقير و تو خورشيدى
در سايه لواى تو مى سوزم
مهرت بهشت و اين عجب اى مولا
كه امروز با ولاى تو مى سوزم
در حسرت حريم تو روز و شب
تا سر نهم بپاى تو مى سوزم
فردا مرا سزد كه نسوزانند
كه امروز از براى تو مى سوزم (2)
1- منتخب طريحى 50 ناسخ ، 1، 275 بحار، 44، 244
2- گلهاى اشك ، ص 28
منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام،تالیف علی میرخلف زاده