زندگینامه شهدای کربلا : نصر بن ابو نيزر، غلام علی بن ابی طالب علیه السلام
۲۶ مهر ۱۳۹۴ 0ابو نيزر، از شاهزادگان غير عرب و يا نوادگان نجاشى بود. مبرّد در كتاب خود كامل، وى را از فرزندان نجاشى دانسته است. او در كودكى به اسلام تمايل نشان داد، وى را خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و اسلام را پذيرفت و حضرت به تربيت و پرورش او همت گماشت و پس از رحلت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با فاطمه و فرزندان «كامل: 3/ 207؛ معجم البلدان: 4/ 175.» آنان به سر مى برد.
برخى، وى را از شاهزادگان غير عرب دانسته اند كه به رسم هديه به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اهدا شد و سپس با امير المؤمنين عليه السّلام به سر مىبرد و در نخلستانهاى حضرت به كار اشتغال داشت.
به گفته مبرّد در كامل، حديث معروفى كه از امير المؤمنين عليه السّلام در استخراج چشمه آب و وقف و نگاهدارى آن رسيده، از ابو نيزر نقل شده است.
خلاصه روايت از زبان ابو نيزر؛ وى مى گويد: من در مزرعه هاى ابو نيزر و بغيبغه، مشغول كار بودم كه على عليه السّلام نزدم آمد و به من فرمود: چيزى براى خوردن دارى؟
عرض كردم: غذايى دارم كه امير المؤمنين آن را نمى پسندد، از كدوهاى مزرعه، غذايى تهيه كرده و آن را با روغنى معمولى پخته ام، فرمود: همان را برايم بياور.
حضرت بپاخاست به سمت جوى آبى كه در آنجا بود، رفت و دستان مباركش را شستشو داد و از آن غذا تناول فرمود و مجددا به سوى جوى آب رفت و دستانش را با ماسه شست تا آنها را تميز كرد و سپس دستش را بر شكم خود روى لباس ماليد و آن را خشك كرد و فرمود: كسى كه به واسطه سير كردن شكمش وارد دوزخ شود خدا او را از رحمت خويش دور مى سازد و سپس كلنگ را به دست گرفت و داخل قنات رفت و مشغول حفر آن شد و آب به كندى خارج مى شد، حضرت از كانال قنات بيرون آمد و عرق پيشانىاش را با انگشتان مباركش پاك كرد و دوباره نفس زنان به حفر قنات پرداخت، اين بار، آب به سان گردن شتر، جريان يافت، حضرت فورا بيرون آمد و فرمود: خدا را گواه مى گيرم كه اين قنات، صدقه به شمار مى آيد و سپس نوشت:
«هذا ما تصدّق به عبد اللّه علىّ امير المؤمنين، تصدّق بالضّيعتين على فقراء المدينة، إلّا أن يحتاج اليهما الحسنان، فهما طلق لهما دون غيرهما « كامل: 3/ 207- 208.»«اينها صدقه بنده خدا، علىّ امير المؤمنين است كه هر دو مزرعه را وقف مستمندان مدينه نمود، مگر اين كه [فرزندانم] حسن و حسين بدانها نيازمند شوند كه در اين صورت، ملك خالص آنان است و ديگران در آن حقى ندارند».
آن چه بيان شد، خلاصه ماجرا بود.
نصر ياد شده، فرزند ابو نيزر، پس از شهادت على و حسن عليهما السّلام، به امام حسين عليه السّلام پيوست و سپس در كنار آن حضرت از مدينه به مكه و از آنجا راهى كربلا گرديد و در آن سرزمين، فرشته شهادت را در آغوش كشيد، وى فردى دلاور و شجاع بود، نخست اسب او را پى كردند و سپس در نخستين حمله به شهادت رسيد. رضوان اللّه عليه.
منبع: سلحشوران طف، شيخ محمد بن طاهر سماوى، مترجم عباس جلالى، قم، زائر:1381، صص69-72.