داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): ناله جانسوز پیامبر(ص)
۲۸ مهر ۱۳۹۴ 0امّ سلمه مى فرمايد: روزى حضرت رسول الله (ص ) در خانه من نشسته بود فرمود: هيچكس نزد من نيايد، من منتظر نشسته بودم كه حضرت سيدالشهداء(ع ) داخل شد، ناگهان صداى ناله جگر سوز پيغمبر اكرم (ص )را شنيدم كه گريه ميكرد.
وقتى من با خبر شدم ، ديد حضرت حسين (ع ) در آغوش و پهلوى حضرت نشسته و حضرت دست به سر مبارك حسين (ع ) مى كشد و گريه مى كند رفتم جلو و عرض كردم : آقاجان
بخدا قسم وقتى كه وارد شد من متوجه نشدم .
حضرت رسول (ص ) فرمود: الآن حضرت جبرئيل (ع ) با ما در خانه بودو گفت : آيا حسين را دوست دارى ؟ گفتم : بله . دوستش دارم نه بخاطر دوستى دنيا. حضرت جبرئيل (ع ) فرمود: امت تو در سرزمين كربلا او را مى كشند. بعد مقدارى از خاك آن زمين را آورد و به پيامبر (ص ) نشان داد. (1)
قبيله بنى اسد با اشگ ديده
در جستجوى پيكرى در خون طپيده
تا نمايد كفن بوريا بر بدن
الله الله يا ثارالله
سرتاى دشت بلا محراب خونست
پوشيده از گلهاى سرخ و لاله گونست
اكبر و اصغرش جسم آب آورش
الله الله يا ثارالله (2)
1- همان 25، همان 31
2- اهلبيت ، ص 165
منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، تالیف علی میر خلف زاده