معیت و همراهی با امام حسین (ع) ( بخش دوم ) - سید محمد مهدی میرباقری (صوت + متن)

معیت و همراهی با امام حسین (ع) ( بخش دوم ) - سید محمد مهدی میرباقری (صوت + متن)

۲۰ شهریور ۱۳۹۶ 0 صوتی و تصویری

دانلود

خلاصه در جلسه گذشته اشاره کرديم که حرکتِ در وادي توحيد و رسيدن به مقامات معنوي و سير با حضرت حق، متوقف است به اينکه انسان همراهي با معصوم داشته باشد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ‏»(توبه/119). آنهايي که آن عهدها را با خدا بستند، پاي عهدهايشان ايستادند، صادق هستند با معناي وسيع صادق بودن؛ ما بايد در وادي توحيد، همسفر با آنها باشيم و اگر مهاجر الي الله و در سفر توحيد هستيم، بايد با آنها باشيم. معیت حقیقی با امام و شئون آن معنای معیت این است که همه قوای ما از ظاهر و باطن، قلب و سرّمان با امام باشد. لازمه این معیت هم این است که انسان به اندازه یک پلک به هم زدن هم با دشمنان امام (ع) یا با نفس خودش همراه نباشد چون در این صورت دیگر با امام (ع) نیست. هر قدر انسان از خودش فاصله بگیرد و با امام سیر کند به همان اندازه نور امام و حضور امام را، هم در درون خودش، هم در بيرون، در همه عوالم مشاهده کند. اين سير تا عالي‌ترين مقامات ادامه پیدا می کند تا اینکه به کنه نورانيت امام نزديک مي‌شود که آن، کمال ايمان است. «إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ‏ مَعْرِفَتِي‏ بِالنُّورَانِيَّةِ»(1)، ايمانِ مؤمن به کمال نمي‌رسد مگر اينکه من را در مقام نورانيتم، در کنه نورانيتم بشناسد. در روایت فرمودند: «وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ‏ فِي‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ»(2) یعنی مؤمن در اين مقام، نور امام را با خودش مي‌بيند و بهتر از نور خورشيد، نور امام را مشاهده مي‌کند و همسفر با امام مي‌شود. آرام‌آرام حجب نور هم برداشته مي‌شود و انسان به سرچشمه نور که آن حقيقت و کنه نورانيت امام و آن نور الهي است که در عوالم تجلي کرده، مي‌رسد. آن مقام، مقام حقيقت ايمان و توحيد است. مقام صبر و تحمل امر ولایت البته اين معيت و همراهي، صبر و تحمل مي‌خواهد. امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: إنّ أمرَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ ، لا يَحمِلُهُ إلاّ عَبدٌ مؤمنٌ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ للإيمانِ . ما چگونه می توانیم عبد ممتحن باشیم؟ ما باید امام (ع) در مقام نورانيتش بشناسیم. حضرت فرمودند: «إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ‏ مَعْرِفَتِي‏ بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ» انسان تا عبد ممتحن نشود، نمي‌تواند ولايت امام را درک کند. اين آن کسي است که خدا به او شرح صدر و وسعت وجود داده تا بتواند حقيقت دين و حقيقت اسلام و حقيقت بندگي و حقيقت ايمان را دریافت کند. و این با معیت و همراهی امام به دست می آید. معيت؛ يعني امام، ما را مي‌برد. ما تحمل مي‌کنيم و با امام سير مي‌کنيم. تحمل ولايت؛ يعني او سرپرستي مي‌کند، ما هم تحمل مي‌کنيم. اين تحمل سيرِ با امام، کار دشواري است. داستان موسی (ع) و خضر (ع) همین مطلب را نشان می دهد. خضر (ع) خواست چيز‌هايي را به موسي کليم (ع) بياموزد، ولي موسي کليم (ع) تحمل نکرد. چون اسرار کار را نمی دانست. سیر با امام (ع) انسان با شفاعت امام، در وادي توحيد سير می کند. نمونه کامل آن اصحاب و اهل بیت سيدالشهداء (ع) هستند. و ولايت امام حسين (ع) را تحمل کردند، امام حسين (ع) هم سير‌شان داده است. آنهايي هم که نمي‌توانستند اين مسير را تحمل کنند به آنها گفت بروید. اين سير خاصي است. رفتن در بلاء عاشورا، درآن صحنه‌هاي سخت؛ تحملش کار آساني نيست. البته اين سيري انان در وادي بلاء است. سر‌ايشان روي نيزه رفت، اسير شدند، در غل و زنجیر بودند ولي با امام‌شان و در کهف و در پناه امام بودند. البته مدعيان، فراوان‌اند از جمله صحابه، ولي در اين وادي همراهي با امام و اين سلوک فقط افراد کمی می مانند. دعوت حضرت هم عام بود، وقتي از مکه مي‌آمد فرمود: «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ‏ مَعَنَا»(3)، ولي چه کساني آمدند؟! و چه کساني ماندند؟! پس اين معيت يعني؛ با امام ماندند و امام هم آنها را سير داد و با شفاعت امام، سير کردند. این افراد چگونه بودند؟ آنها چشم‌، گوش‌، زبان و قلب‌شان با امام بود. اگر انسان به اندازه يک نگاه کردن از امام فاصله بگیرد ، هبوط مي‌کند. معیت با صفات امام (ع) اينکه ما بايد به واجبات عمل کنیم و محرمات را ترک کنیم اينها معلوم است و از واضحات براي همه است. ما در این سفر بايد در صفات‌مان همراه امام باشيم. هر صفت رذيله‌اي، دوري از امام است، چون صفت امام نيست. همراه امام، آن کسي است که خودش را تخليه مي‌کند و از صفات رذيله‏، تبري تام پيدا مي‌کند، آن وقت صفات امام در او ظهور پيدا مي‌کند. در هر صفت و فکرش امام هست. «قَلْبِي‏ لِقَلْبِكُمْ‏ سِلْمٌ‏ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ» ياري کردن امام که با حرف درست نمي‌شود، اين همراهي با امام (عليه السلام) همه اينها را مي‌خواهد آیا هنوز می توانیم با امام حسین (ع) همسفر شویم؟ راه بسته نیست. زيارت عاشورا سلوک با سيدالشهداء است. کسي که زيارت عاشورا را پشت سر گذاشته و با عاشورا سالک شده، سلوکي که در زيارت عاشورا توضيح داده شده؛ آخرين مقامش اين است که در سجده قربش مي‌گويد: « اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ ‏» خدايا! اين سلوک با امام حسين، به آخر نرسد. وقتی هم که وارد مي‌شويم، در دامن امام حسين باشيم و وارد وادي شفاعت امام حسين بشويم و همسفر کسانی شويم که «مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ»، خون‌شان را پيش روي امام حسين دادند. البته اینها اهل سرعت بودند، ما که اهل سرعت نبوديم از قافله جا مانديم، خدايا! کاري کن که ما هم همسفر آنها باشيم. پس اين همسفري، شدني است. روايتی است به نام ريّان بن شبيب که امام رضا روز اول محرم به ريان فرمودند: ريان! اگر مي‌خواهي در ثواب شهداي امام حسين شريک باشي «فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ‏»، هرگاه ياد امام حسين افتادي، آرزو کن بگو «يا لَيْتَنِي‏ كُنْتُ‏ مَعَهُمْ‏ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً»(4)، اِي کاش من هم در حلقه اصحاب خاصّت بودم و با آنها فائز مي‌شدم؛ يعني اگر مي‌خواهي با آنها باشي، اگر مي‌خواهي به ثواب آنها برسي، آن همراهي را فوز ببين و آرزوي آن فوز را داشته باش. پس انسان با اينکه کُند بوده و سرعت و سبقت را نداشته می تواند با اصحاب سيدالشهداء (عليه السلام) باشد. در زيارت اول ماه رجب آمده « لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغَاثَتِكَ وَ لِسَانِي عِنْدَ اسْتِنْصَارِكَ فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي »، بدن من آن موقعي که شما کمک مي‌خواستيد و استغاثه مي‌کرديد، اجابت نکرد. زبانم آن موقعي که استنصار مي‌کرديد اجابت نکرد. «فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي‏»، اما قلب من شنيده و اجابت کرده. سمع، هم شنيده و اجابت کرده. ديده هم ديده و اجابت کرده. پس اين راه، باز است؛ راهي که انسان همسفر و همراه سيدالشهداء شود و سير کند و ملحق به اصحاب سيدالشهدا شود. هم از شفاعت دنيايي سيدالشهداء برخوردار بشود، همان طور که اصحاب برخوردار شدند. هم از شفاعت آخرت سيدالشهداء برخوردار شود. سيرش در وادي توحيد باشد. صفات اصحاب سیدالشهداء؛ تعلق به آخرت و بی تعلقی به دنیا چگونه با امام حسین (ع) همراه شویم؟ برای این منظور باید ببینیم کسانی که با امام حسین (ع) همراه شدند چه صفاتی داشتند. صفات اصحاب سیدالشهداء که موجب شد به این مقام برسند چیست؟ 1. دل نبستن به دنیا يکي از صفات اصحاب سيدالشهداء که صفات هر کسي است که مي‌خواهد به همراهي امام برسد و در وادي توحيد با امام، با شفاعت امام طيِ مسافت کند، اين است که اين آدم بايد با عوالم غيب و با عوالم ديگر مأنوس باشد. بايد کسي باشد که عوالمِ بزرگتر را تجربه کرده و کسي باشد که از دنيا بزرگتر شده. اگر کسي روحش کوچکتر از دنيا بود، نمي‌تواند همسفر اولياء خدا باشد. کسي که افق نگاهش دنيا است، نمي‌تواند همراه امام سير کند. اين يکجايي جا مي‌ماند. چون امام مي‌خواهد در مقامات توحيد ما را سير بدهد و حجاب‌ها را از ما بردارد؛ اين شخص، در وادي ظلمات مانده، در وادي حيرت و شک است، در وادي دنيا و در وادي لهو و لعب است. از دنيا بزرگتر شدن و بيشتر از دنيا را خواستن؛ اين، شرط اول است. امام حسین (ع) درباره اصحابشان فرمودند: «يَستَأنِسُونَ بِالمَنيَّةِ دُوني اِستِئناسَ الطِّفلِ إِلَي مَحالِبِ أُمِّهِ»(5)، اينها با مرگ مأنوس‌ و رفيق‌اند؛ مثل اينکه طفل، با سينه مادر رفيق است. آنها چنین اُنسي با عوالم غيب دارند. با موت، مأنوس‌اند. اين طور نيست که با يک چيزي مواجه مي‌شوند که قبلا آن را تجربه‌ نکردند. اينها کساني هستند که به استقبال مرگ مي‌روند، و به امام حسين عرضه مي‌دارند اگر حيات دنيا جاودانه بود و همه‌ آن هم خوشي بود، ما شهادت در راه شما را ترجيح مي‌داديم. اين معنايش از دنيا بزرگتر است، نه از دنياي فاني، از دنيايي که باقي باشد. مي‌گويد آنچه ما در شما مي‌بينيم، بيش از دنياي باقي است، اگرقرار بود زهير هنوز زنده باشد و غرق در خوشي هم باشد، کنار امام حسين بودن را از اين خوشي بهتر مي‌داند، اين معناي بزرگتر شدن است. اگر اين روحيه در انسان پيدا نشد، انسان همراه نمي‌شود. اين يک صفت از صفات اصحاب سيدالشهداء است. يک قاعده کلي براي اينکه انسان بتواند از سر سفره دنيا بلند شود، اين است که بايد بتواند پاي مواعظ خدا بنشيند. اين کتاب خدا، موعظه خدا است «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ‏»(یونس/57)، همه مراحل سلوک، در اين قرآن است؛ از موعظه و بيداري تا شفاي بيماري‌هاي دل تا هدايت و راهبري و رحمت‌هاي خاص، باید سر اين سفره بنشينيم و مواعظ خدا را گوش کنيم. اگر کسی سر سفره دنيا ‌نشست، گلايه‌مند مي‌شود. خدا مي‌فرمايد: گلايه نکنید اين پيغمبر آمده، اين کتاب را هم آورده انسان بايد در شبانه روز مناجات و انس با قرآن داشته باشد. 2. مقام محبت صفت دومي که اصحاب سيدالشهداء به آن رسيدند مقام محبت، مقام ودّ و مقام ولايت است؛ اگر کسي به اين مقام رسيد، مي‌تواند فداکاري کند. اينها کساني هستند که بعد از اينکه از دنيا بزرگتر شدند، دل‌شان درگير با خود امام شده؛ يعني به حبّ الامام رسيدند. اصحاب سيدالشهداء، به خود امام حسين رسيده بودند، بهشت‌شان خود امام حسين بود. آنهايي که به مقام محبت مي‌رسند، از عوالم ديگر عبور مي‌کنند، خود محبوب برايشان ظهور پيدا مي‌کند. ‌وقتي ظهور پيدا کرد، همه چيز فراموش مي‌شود. سيدالشهداء شب عاشورا، يک ظهوري براي اصحابش کرد که اصحاب، همه چيز را فراموش کردند جز امام حسين (ع) را. آنها به مقام محبت رسيدند؛ يعني خود امام حسين را دوست دارند، بهشت‌شان «أَنْتَ‏ أَمَامِي‏ فِي‏ الْجَنَّةِ»، است. کسي که در مقام محبت قرار گرفت؛ خاصيت مقام محبت، اين است. در قرآن، در سوره برائت که صف‌بندي بين جبهه حق و باطل را محکم مي‌کند، يکي از هشدارهايي که مي‌دهد اين است که «إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها»، پدران‌تان، مادران‌تان، فرزندان‌تان، اموال‌تان، عشيره‌تان، تجارتي که برايش زحمت کشيديد و از کسادش مي‌ترسيد «أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ»، از خدا و رسولش محبوب‌ترند، «فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ». اگر محبت غير رسول در دل شما شديد‌تر از پيغمبر خدا است، صبر کنيد؛ يعني صف‌تان جدا مي‌شود از خدا و رسول خدا (ص) جدا می شود. بايد خدا و رسولش در نزد ما محبوب‌تر از همه متعلَّقات‌مان باشند. و الا در اين صف‌بندي، نمي‌توانيم با رسول معيت داشته باشيم. اين محبت‌ها: محبت مال، محبت فرزند، محبت عشيره، محبت تجارت ما را جدا مي‌کند. اگر انسان تجارتش را بيشتر دوست داشت، در اين صف‌بندي و درگیری طرف تجارتش مي‌رود، طرف آن جايي می رود که تجارت، آباد مي‌شود. معيت با امام، معيت وسط جنگ است. مسير توحيد، از مسير درگيري عبور مي‌کند. مسير گُل و بلبل نيست که نماز‌مان را بخوانيم، روزه‌هايمان را هم ‌بگيريم، شش دانگ بهشت هم مال ما است. اصلا اين طور نيست! در اين ميدان درگيري، با امام بودن، الزاماتي دارد. که يکي ‌از آن محبت است. خداي متعال هشدار مي‌دهد مي‌گويد صف‌تان را معين کنيد، «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»، اين خطاب به همه ما است. در اين صف بايد معين کنيم و قصه محبت خودمان را حل و فصل بکنيم. روزي که اينها سر مطهّر سيدالشهداء را به نيزه‌ها زدند و اهل بيتش را به اسارت بردند، جنگ تثبیت شد. هيچ مؤمني نبايد پوتينش را از پايش در بياورد، تا کار عاشورا تمام بشود. اينهايي که سر مطهّر سيدالشهداء را به نيزه زدند، همان ادامه امپراطوري بني اميه هستند که امروز هم در دنيا حکومت مي‌کنند. خيال نکنيد اينها آدم‌هایي بهتر از بني اميه‌اند، این يک جبهه است. پی نوشت: (1) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏26، ص: 1 (2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194 (3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏44، ص: 367 (4)عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 300 (5) مقتل المقرم، ص: 226

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث