سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه چهارم، بی تاثیر بودن تولی به امام حق، بدون تبری از باطل
۱۸ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویریجلسه چهارم هیئت دانشگاه قم: بی تاثیر بودن تولی به امام حق، بدون تبری از باطل
عهدهای طرح امام و طرح شیطان
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين. خدای متعال در قرآن از یک جامعه موعودی سخن گفته است و وعده اش را به انبیاء الهی داده و خصوصیاتی را هم برای آن جامعه ذکر کرده است؛ از این طرف هم امکاناتی به دستگاه ابلیس و شیاطین و کفار و مشرکین و منافقین داده است و آن ها را امداد کرده است تا ما را امتحان کند. اگر این امکانات برای دستگاه شیطان نبود، امتحانی شکل نمی گرفت و این است که کار ما را سخت کرده است. صحبت ما در مورد دو عالمی است که اصلا با هم قابل مقایسه نیستند؛ یکی وادی نور، حیات، بصیرت و معرفت است و دیگری وادی ظلمت، موت، عمایه و کوری و غفلت است. از منظر قرآن کریم این استفاده می شود که ما در بین این دو عالم مخیر هستیم؛ یعنی می توانیم وارد عالم آخرت بشویم و می توانیم در همین دار دنیا که محیط غفلت و ظلمت و موت است بمانیم؛ این اختیار ماست که یکی از این دو عالم را انتخاب کنیم.
به تعبیر دیگر دو طرح و برنامه در این دنیا وجود دارد؛ یکی طرحی است که انبیاء الهی آورده اند و به دنبال ایجاد یک امت هستند؛ دیگری طرح شیطان و ابلیس و فراعنه است که به دنبال به بندگی کشاندن مردم هستند. این دو طرح در عالم وجود دارد. نکته این است که طرح ابلیس، واقعا طرح پیچیده ای است؛ یعنی این طور نیست که ما بتوانیم به تنهایی از عهده طرح او بربیاییم و بتوانیم به راحتی از دست شیطان نجات پیدا کنیم؛ تنها راه نجات، طرح انبیاست. بنابراین ما باید از بین این دو طرح، یکی را انتخاب کنیم و این به اختیار خودمان است.
هر کدام از این طرح ها، یک عهد و قرارهایی دارند؛ این که به ما گفته اند هر روز عهدهایتان را تجدید کنید و این که گفته اند قرآن عهد خدای متعال با مؤمنین، یعنی همین. تکرار این عهدها و نو کردن آن ها و توجه کردن بهشان، به ما کمک می کند تا در برنامه انبیاء حرکت کنیم. از آن طرف طرح شیطان هم برای خودش یک عهد هایی دارد و کسانی که در آن طرح قرار می گیرند نمی توانند هر طور بخواهند زندگی بکنند و هر کاری بخواهند بکنند؛ آن ها هم باید این عهد ها یاد بگیرند و به آن ها وفا دار باشند و عمل بکنند.
به عنوان مثال این کسانی که در دوران روشنگری، که در حقیقت دوران تاریکی است، سردمدار این حرکت بودند، واقعا طرح های بزرگی برای جامعه بشری داشتند؛ الان هم دارند. آن هایی که در این دستگاه جایگاه و منصبی پیدا می کنند، آدم هایی هستند که از خواب شب خودشان می گذرند و در راه این طرح و این عهد و قرار ها، زحمت می کشند و به تعهد خودشان عمل می کنند.
این غرب گراهایی که در دنیای اسلام، از جمله در کشور خود ما، در طول این دو قرن تلاش کردند که برنامه دنیای غرب در کشورهای اسلامی پیاده بشود، واقعا زحمت کشیده بودند و به آن عهد ها وفادار بودند؛ ملکم خان ها و فروغی ها، وقتی به دانشگاه های آکسفورد یا سوربن یا هاروارد می رفتند، واقعا زحمت می کشیدند و دود چراغ می خوردند و مدت ها نمی خوابیدند؛ آن ها زحمت می کشیدند تا این طرح را یاد بگیرند؛ بعد از این هم که یاد گرفتند، یک عهد و قراری می بستند و به آن عمل می کردند. بعد هم می آمدند و تلاش می کردند که ملت خودشان را هم وارد این عهد ها بکنند. خیلی هایشان حتی وارد دستگاه های پیچیده و مخفی جهانی غرب می شدند، از جمله فراماسونری و غیر آن. این ها مدت ها در دوران پنهان کاری بودند و به تربیت امثال رضاخان ها می پرداختند.
بنابراین این طور نیست که آدم هایی که به دستگاه شیطان می روند معاهداتی نداشته باشند؛ آن ها هم یک عهد هایی دارند و آن ها را مرور می کنند. شیطان حرف های پیچیده و سنگینی را به آنها القا می کند و آن ها هم می پذیرند و درکشان از جهان و انسان و آینده بشریت، متناسب با دستگاه شیطان سامان می یابد. آن ها به آن نظام فکری متعهد اند و در آن چارچوب عمل می کنند و تلاش می کنند که ملت های خودشان را هم وارد همان عهد بکنند. «يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ»(بقره/205) در مورد همین هاست دیگر؛ این جنگ هایی که ده ها میلیون آدم را به کام مرگ کشانده، ثمره همین معاهدات دستگاه شیطان است. در همین حمله ای که در آغاز قرن بیست و یکم به دنیای اسلام شد، تا به حال صد ها هزار، بلکه بالای یک میلیون آدم کشته شده اند و نکته این است که یک عده ای واقعا این برنامه را قبول داشتند و این را یک کار اخلاقی می دانستند و از آن دفاع می کنند.
یک نمونه دیگر هلاک نسل این است که این ها در سال، میلیون ها جنین را در رحم مادر سقط می کنند؛ امن ترین نقطه ای که خدا برای آدم درست کرده است، رحم مادر است، ولی آن ها جنین را در آن جا قطعه قطعه می کنند و بعد هم با زباله های بیمارستانی دفنش می کنند. این از آن زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلیت بدتر است. نکته عجیب تر هم این است که می آیند و برایش توجیه های علمی از علوم زیستی و علوم اجتماعی می آورند و می گویند این کار خوب است. بنابراین دستگاه شیطان هم یک عهد و قرارهایی دارد و اگر کسی نظام اندیشه ای آن ها را قبول نکند، نمی تواند آدم آن ها باشد. هرکس به اندازه ای که آن اندیشه را می فهمند و به آن متعهد می شوند و در راهش مهارت کسب می کنند، در آن جا مسئولیت می گیرد؛ آن ها از سرباز های خیلی ساده، تا افسران ارشد خود را در این نظام فکری تربیت می کنند.
در دستگاه حق هم همین است. اگر ما بخواهیم در این طرح مشارکت کنیم و حضور داشته باشیم، حتما باید این عهد ها را بفهمیم و تجدید کنیم. این عهدها خاصیت هایی دارد که اگر این کار را بکنیم، به مرور ما را بزرگ می کند. ثمره این بزرگی هم این است که دیگر طرح های پیچیده شیطان را به سادگی حل می کنیم.
ببینید طرح شیطان واقعا هم پیچیده است، ولی وقتی کنار طرح امام زمان دیده می شود، به نسبت آن کوچک جلوه می کند؛ بنابراین اگر ما طرح شیطان را مستقلا نگاه بکنیم واقعا طول و عرضش ما را شگفت زده می کند. «أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ»(حدید/20) آدم وقتی وسعت این طرح و نقشه و برنامه و همه جانبه بودنش را می بیند شگفت زده می شود. بنابراین اگر انسان طرح ها و عهدهای خدای متعال را نبیند و درون آن قرار نگیرد، مجذوب طرح دشمن می شود؛ یعنی اول فریفته می شود، بعد تحقیر می شود و به مرور تا منحل شدن در آن طرح پیش می رود.
تجدید عهد ها
بنابراین ما باید طرح خدا را بشناسیم و آن را تجدید کنیم. این که به ما می گویند هر روز دعای عهد بخوانید برای همین است. دعای عهد بخوانید تا وسعت عالم را که در دعای عهد به تصویر کشیده شده است ببینید. اگر آدم این وسعت عالم را دید و فهمید که طرحی به وسعت این عالم از جانب خدای متعال وجود دارد و یک کسی می خواهد این طرح بزرگ را در عالم اعمال بکند، دیگر مجذوب طرح دشمن نمی شود. اگر ما این طرح را فهمیدیم و در این نقشه جا پیدا کردیم، به برکت ای طرح بزرگ می شویم و جهان مادی با همه وسعتش، در نگاه ما کوچک و کم می شود «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ»(نساء/77). ولی اگر انسان آن طرح بزرگ تر را نبیند، طبیعتا در طرح پیچیده و عریض و طویل شیطان گم می شود.
یکی دیگر از عهدهای ما دعای ندبه است که هر جمعه آن را تکرار می کنیم. ببینید که این دعا چقدر آدم را بزرگ می کند و به آدم وسعت دید می دهد؛ این دعا از برنامه ای صحبت می کند که خدای متعال برای انبیاء و اولیائش ریخته است. در این دعا از امتحاناتی صحبت می شود که انبیاء الهی در این دنیا پس داده اند، تا می رسد به نبی اکرم و اهل بیتشان و اقدامات بزرگی که ایشان کرده اند و امکاناتی که خدا بهشان داده است؛ بعد هم در ادامه آدم را تا عصر ظهور و بهشت و قیامت می کشاند و کل این طرح را به آدم نشان می دهد.
به ما گفته اند که هر جمعه این را تکرار کن و نگذار فراموش کنی که یک جهان بزرگ تری وجود دارد و خدای متعال، انبیائی را فرستاده و به آنها طرحی داده است و از آن ها عهد هایی گرفته که آن طرح را جلو ببرند. آن ها این طرح را جلو برده اند تا نوبت به وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتش رسیده است؛ ایشان هم اقداماتی کرده اند که این اقدامات، در مسیر وجود مقدس بقیه اللهی است که خدای متعال او را برای یک کار بزرگ ذخیره کرده است. آخر دعا هم آدم را می رساند به جایی که آدم با حضرت تا عرصه قیامت سیر می کند.
حالا وقتی خدای متعال می خواهد طرح پیچیده دشمن را که هزاران سال است فرعون ها و نمرود ها، مقابل انبیاء الهی پیاده کرده اند، در قرآن بیان کند، در دو جمله خلاصه می کند «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»(صف/8) خدای متعال در مورد کل این طرح، با همه پیچیدگی هایش می گوید این ها فقط می خواهند چراغ خدا را خاموش کنند، خدا هم اراده اش این است که نه تنها این چراغ خاموش نشود، بلکه این نور به مرحله تمام برسد و در عالم ظاهر بشود. یک نور الهی در وجود انبیاء و ائمه بوده و بنا بوده است که عالم با این چراغ روشن بشود، از آن طرف هم فرعون ها می خواستند این چراغ را خاموش کنند؛ ولی اراده خدا این است که این نور را در مرحله تمام، در وجود مقدس امام زمان، به ظهور برساند.
قرآن کریم وقتی داستان حق و باطل را توضیح می دهد، می فرماید «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً»(رعد/17) خدای متعال از آسمان یک آبی نازل کرد «فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» این آبی که نازل شد، در هر وادی، به اندازه ظرفیتش جاری شد؛ حالا بر روی این آبی که جاری شده است، یک کفی هم شکل گرفته و حرکت می کند؛ یک مثال دیگری هم در این آیه می زند و می فرماید وقتی که شما طلا ها را در کوره آب می کنید و می خواهید با آن زیور آلاتی درست کنید، یک کفی رویش پیدا می شود؛ شما که دنبال این کف نیستید؛ «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» کل دستگاه شیطان، زبد و کف روی این جریان حق است. ببینید این نگاه چقدر آدم را بزرگ می کند؛ حالا اگر آدم برود حرف های دیگران را در فلسفه تاریخ بخواند دیوانه می شود.
خدای متعال در سوره فجر می فرماید «وَ الْفَجْرِ»(فجر/1) این عالم یک صبح روشنی دارد. بعد مسیر حرکت عالم را توضیح می دهد و می فرماید قوم عاد و ثمود و فرعون را ببینید که با آن ها چه کردیم؛ آن ها با همه امکاناتی که داشتند و در کوه ها برای خودشان کاخ می ساختند و اهرام درست کرده بودند «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ * الَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ * وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ * وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ»(فجر/7-10) در مقابل ما چیزی نبودند. «الَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ * فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ»(فجر/11-12) این ها بنا را بر طغیان گذاشته بودند و در این سرزمین ها فساد را زیاد می کردند. می فرماید وقتی به این مرحله رسیدند «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ»(فجر/13) پروردگارت تازیانه عذاب را نازل کرد و بساط این ها را جمع کرد. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»(فجر/14) خدای متعال در اتفاقاتی که در امت تو هم می افتد در کمینگاه نشسته است.
بنابراین اگر انسان با کتاب الهی سیر کند و این عهد ها را تجدید کند، حاصل تجدید این عهد ها این است که انسان بزرگ می شود و دور ها برای او نزدیک می شود؛ «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(قمر/1) وقتی انسان به این جا برسد، تمام طرح شیطان با همه وسعت و گستردگی و بزرگی اش، در نگاه انسان کوچک می شود؛ «مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ» تمام شکوفه های دنیا از چشم انسان می افتد و در بهارِ دستگاه شیطان، پاییزش را می بیند. انسان مؤمن مثل کافری نیست که وقتی بهار بشود، شگفت زده باشد و در پاییز می شود مأیوس بشود؛ مؤمن هیچ وقت شگفت زده این دستگاه نمی شود «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»(طه/131) این شکوفه ها نظر مؤمن را جلب نمی کند.
در روایتی آمده است که یکی از اصحاب امام صادق سلام الله علیه، داشت به محضر امام می آمد؛ سر راه یک خانه ای بود که مغنی ها داشتند در آن جا آوازه خوانی می کردند؛ این آدم هم رفت و آن جا ایستاد و دلش رفت و کمی تماشا کرد. وقتی آمد خدمت حضرت، حضرت فرمودند مگر قرآن نخواندی که می فرماید «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»(فرقان/72) از کنار بساط لغو باید کریمانه گذشت؛ تو چرا ایستادی؟ کل بساط شیطان باید در نگاه این انسان لغو شود و انسان باید کریمانه از کنارش بگذرد. این بزرگ شدن انسان و کوچک شدن طرح شیطان در نگاه انسان، آغاز همراهی انسان با امام و حرکت در طرح امام است.
خدای متعال وعده یک جامعه موعودی را به انبیاء و اولیاء خودش داده است و به ما فرموده که منتظر این جامعه موعود باشید. اولین رکن منتظر بودن، این است که انسان بزرگ بشود و آن عهدهای بزرگ را بفهمد و آن ها را با خدای متعال ببندد؛ وقتی که این عهدها را بست و آن نقشه و طرح بزرگ را فهم کرد، آن وقت می تواند با امام سیر کند و وارد این جامعه موعود بشود.
این جامعه موعود که خدای متعال فرموده است، نازله وجود امام است. یعنی این طور نیست که امام بیاید و عدل را در عالم جاری کند، بلکه امام خودش کلمه عدل است و وقتی ولایت امام جاری بشود، عدل هم خود به خود محقق می شود؛ اصلا همه چیزهایی که در عصر ظهور محقق می شود، تجلی و تنزل خود امام است. این کلمه تامه غیبی در آن زمان ظاهر می شود «وَ أَظْهِرْ كَلِمَتَكَ التَّامَّةَ وَ مُغَيَّبَكَ فِي أَرْضِكَ» تمام عصر ظهور، ظهور خود امام است.
ببینید اصلا غیبت که در مقابل ظهور است، معانی مختلفی دارد؛ یک غیبت این است که جسم امام پنهان باشد که این همان غیبتی است که ما دچار آن هستیم؛ ولی یک غیبت دیگری هست که از این مهم تر است و آن این است که حقیقت آن کلمه تامه، در پرده قرار دارد و تا وقتی که آن ظاهر نشود، عصر ظهور واقع نمی شود؛ یعنی جسم امام به تنهایی و بدون آن کلمه تامه، عصر ظهور را رقم نمی زند. ما باید عصر ظهور و این طرح بزرگی که برنامه خداست را درست فهم کنیم و عهدی که با خدای متعال داریم را تجدید کنیم تا وارد این طرح شویم.
همان طور که عرض شد، دستگاه شیطان هم مانند دستگاه حق، طرح و برنامه و عهد دارد؛ بعضی از این اولیاء طاغوت، واقعا زحمت می کشند. آدمی که تاریخ فلسفه و حکمت در اروپا را می شناسد، واقعا زحمت کشیده تا آن طرح را فهمیده است؛ حالا علاوه بر این که زحمت کشیده، متعهد هم شده است و می خواهد ملت خودش را هم متعهد کند. استاد ما کتابی را معرفی کردند و فرمودند آن را بخوانید تا ببینید این سرمایه دار های بزرگ غرب، چقدر به خودشان ریاضت داده اند تا توانسته اند این بساط را به پا کنند. یکی از این ها که صاحب یکی از شرکت های بزرگ فرانسه است، می گوید من بیست و پنج سال است که ازدواج کرده ام، ولی هنوز یک مسافرت خانوادگی نرفته ام. خوب این ها واقعا دارند در همان مسیر باطلشان تلاش می کنند و ریاضت تحمل می کنند.
بنابراین ما باید از این طرف این طرح بزرگ را بفهمیم و آن را قبول کنیم و در آن قدم برداریم؛ انسان باید امام و طرح او را بشناسد و دلداده آن طرح بشود و تمام امکاناتش را در اختیار این طرح قرار بدهد. خدا رحمت کند امام بزرگوار ما را؛ ایشان در ظرف خودشان امام زمان را فهمیدند و حرکتی کردند که میلیون ها آدم به پای کار بیایند و صدها هزار شهید و جانباز تربیت کردند. بعد هم فرمودند که همه این حرکتی که ما انجام دادیم، مقدمه انقلاب بزرگ جهانی حضرت بقیه الله است.
پس یکی از اقداماتی که برای ورود به دار الاخره نیاز است، این است که ما طرح و عهد های الهی را بفهمیم و به آن اقرار کنیم و پای آن بایستیم و امکاناتمان را در اختیار این طرح قرار بدهیم. اصلا انتظار هم یعنی همین؛ انتظار یعنی شناخت امام و طرح بزرگ او و دل بستن به آن طرح و اقدام کردن با تمام توان در راستای آن طرح؛ «نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ» یعنی همین مهیا کردن امکانات. انسان باید در این راه صبوری داشته باشد و استقامت کند و به هیچ وجه، به دنبال دولت مستعجل نباشد؛ اگر این طور بشویم، هر کجای عالم که باشیم در خیمه گاه حضرت قرار گرفته ایم.
تولی بدون تبری!
نکته بعدی این است که یکی از ارکان حضور در این طرح و برنامه، مرزبندی و تبری است؛ یکی از ارکان حضور در طرح امام زمان و از زاویه دیگر، حضور در امت نبی اکرم، این است که انسان تبری داشته باشد. اگر انسان تبری نداشته باشد، در طرح دشمن استحاله می شود. ببینید یک طرف طرح شیطان است و یک طرف طرح امام زمان و این دو طرح مقابل هم هستند؛ اگر انسان بخواهد داخل طرح امام زمان بشود، باید این طرح را بشناسد و به آن دل بدهد و از طرح دشمن فاصله بگیرد. اگر انسان مرزبندی نکند و مرزها را نشناسد و با دشمن فاصله گذاری نکند، نمی تواند در این طرح ثابت قدم بماند. بنابراین طرح دشمن را هم باید شناخت و از آن تبری جست و فاصله گذاری کرد.
کسی که می خواهد با امام حرکت کند، اگر اقدام به تبری و فاصله گذاری نکند و هر از گاهی به طرف طرح شیطان برود، ممکن است بلغزد و خطوات شیطان او را بگیرد. اگر ما از طرح شیطان فاصله نگیریم، او ما را با قدم های پنهان، آرام آرام وارد طرح خودش می کند. بنابراین تبری و فاصله گذاری، یک رکن اساسی طرح امام زمان است؛ البته درست است که تبری لازم است، ولی کافی نیست. اگر تبری نباشد، ممکن است که آدم وارد طرح شیطان بشود و در آن حل بشود.
برای همین است که خدای متعال به وجود مقدس نبی اکرم می فرماید «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً»(فرقان/52) حضرت که از کفار و منافقین اطاعت نمی کند و به دنبال آن ها نمی رود؛ این توصیه برای امت حضرت است. این آیه می فرماید که نبی اکرم، یک جهاد عظیم و درگیری بزرگی را شروع کرده اند و این جهاد عظیم، برای این است که امت حضرت دنبال کفار و منافقین نروند. حضرت وارد این میدان بزرگ شده اند تا مانع اطاعت امت از طرح کفار و منافقین بشوند و این اطاعت نکردن و فاصله گذاری، به وسعت خود طرح نبی اکرم است.
بنابراین اگر ما در مواردی، طرح آن دشمن را قبول کنیم، به همان اندازه وارد آن امت می شویم. الان ببینید امپراتوری های استکباری جهان چه طرحی برای عالم دارند. این طرح هایشان هم ادواری داشته است؛ در دوره انقلاب صنعتی به دنبال یک سری کار ها بودند و الان دنبال یک کار بزرگ دیگری هستند. این ها برای کل عالم نقشه دارند و ما باید به اندازه وسعت کل نقشه آن ها، از آن ها فاصله بگیریم تا وارد طرحشان نشویم.
این ها در دوره انقلاب صنعتی، در جهان یک نظم صنعتی ایجاد کردند و جامعه را، متناسب با این انقلاب صنعتی تغییر دادند و سعی کردند که این طرح را جهانی کنند؛ در همین راستا، جنگ هایی را راه انداختند و بعدش هم سازمان ملل را درست کردند. الان هم ذیل این سازمان ملل، به ازای هر وزارت خانه ای که ما در کشورمان داریم، یک مجموعه ای وجود دارد، از تعلیم و تربیت گرفته تا اقتصاد و صنعت. به عبارت دیگر، سازمان ملل زیر مجموعه هایی دارد که به واسطه آن ها دارد کل جهان را ساماندهی می کند. این سازماندهی هم به واسطه اسنادی است که تصویب می کنند و به اجرا می گذارند. وظیفه ما در مقابل این طرح ها این است که به اندازه وسعت این طرح، از آن تبری بجوییم؛ نمی شود که بگویید من اعتقادات و اخلاق آن ها را قبول نمی کنم، اما طرحی که در باب تعلیم و تربیت داده اند را می پذیرم. پس قدم اول تبری و فاصله گرفتن و به تعبیری لعن است.
نکته حائز اهمیت در مورد تبری این است که نباید در این حد متوقف شد، چراکه این حد، برای حضور انسان در طرح امام کافی نیست؛ اگر انسان بخواهد در طرح امام باشد، باید با جبهه و طرح دشمن، وارد درگیری بشود؛ فقط بیزاری قلبی و زبانی کافی نیست. به عبارت دیگر، تبری وقتی به مرحله نهایی می رسد که شما صفتان را با دشمن جدا کنید و اگر بخواهید این کار را انجام بدهید، حتما این کار به درگیری کشیده می شود، چراکه آن ها نمی خواهند و جلوی شما را می گیرند. آن ها به دنبال این هستند که تمام امکانات عالم را تحت اختیار خودشان بگیرند و این باعث می شود که نگذارند شما از صفشان خارج بشوید و با شما درگیر بشوند.
اصلا دعوای حضرت موسای کلیم با فرعون، بر سر همین مسئله است. موسی می گوید «فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَني إِسْرائيلَ»(اعراف/105) ولی فرعون از بنی اسرائیل دست بر نمی دارد؛ این طور نبود که فرعون فقط دنبال قبطی ها و امت خودش باشد، بلکه می خواست بنی اسرائیل را هم به زیر مجموعه خودش اضافه کند و برای آن ها هم طرح داشت. «يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ»(بقره/49) طرح فرعون کشتن فرزندان بنی اسرائیل و زنده نگه داشتن زن های آن ها بود. بنابراین دشمن اجازه نخواهد داد که ما از صف او جدا بشویم و اگر ما بخواهیم این کار را بکنیم، با ما درگیر می شود. می دانید وقتی حضرت موسای کلیم قوم خودش را برداشت و از مصر آورد، فرعون تصمیم گرفت تا ریشه آن ها را بکند؛ به تعبیر قرآن «فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ»(اسراء/103) بعد که به دنبال موسی رفت، خدای متعال او را در دریا غرق کرد.
بنابراین صرف این که من به اولیاء طاغوت بگویم که من نمی خواهم با شما باشم، او اجازه نمی دهد. لذا این فاصله گذاری، قطعا به یک درگیری کشیده می شود. به هر اندازه ای که شما بخواهید تبری را گسترش بدهید و طرح آن ها را قبول نکنید، آن ها با شما می جنگند؛ الان اگر شما بگویید من طرح توسعه صنعتی یا طرح بهداشت شما را قبول ندارم، با شما وارد درگیری نمی شوند؟
البته در دل همین درگیری، اقداماتی برای تشکیل امت هم باید انجام بشود؛ این طور نیست که ما فقط تبری بجوییم و درگیر بشویم و دیگر هیچ کاری برای اصلاح انجام ندهیم. اتفاقا فقهای شیعه هم در طول تاریخ به این اقدامات اصلاحی می پرداختند، منتها هر کدام متناسب با مقطع خودشان؛ طرح مرحوم امام خمینی هم در ادامه همین طرح فقهای تاریخ است. از جمله اقدامات آن ها مشخص کردن خط مشی اعتقادی، فقهی و اخلاقی شیعه بود و به همین میزان هم وارد درگیری با طرح دشمن شدند و تلاش کردند که جامعه شیعه را بسازند و سامان بدهند؛ بنابراین این وضعیتی که الان جامعه مؤمنین و جامعه شیعه دارد، یک شبه پیدا نشده است و یک سیر تاریخی دارد.
بنابراین سومین قدم این است که ما، طرحی در مقابل طرح دشمن، متناسب با شرایط و زمانه خودمان طراحی کنیم و در آن راستا اقدام کنیم. البته همه این کار ها و طرح ها، درون طرح بزرگ نبی اکرم است. بنابراین ما نباید صرفا به تبری و فاصله گذاری و حتی به درگیری راضی بشویم؛ ما باید در راستای طرحمان که متناسب با شرایط است عمل کنیم. لذا این که بعضی ها می گویند انتظار، صرفا فاصله گذاری و احتراز است و ما فقط باید مواظب باشیم که با آن ها قاطی نشویم، اشتباه است؛ انتظار یعنی فاصله گذاری، درگیری و اقدام برای تشکیل امت اسلامی.
بنابراین انسانِ منتظر عهد های بزرگ عالم را می فهمد و این عهد ها را هر روز نو می کند. بعد هم بر اساس این عهد ها، رعایت می کند که در طرح پیچیده دشمن نیافتد و استحاله نشود؛ حواسش هست که شیطان، آرام آرام او را با خطوات شیطان همراه می کند و به همین خاطر، اقدام به مرزبندی می کند. وقتی انسان با دشمن مرزبندی و فاصله گذاری کرد، دیگر وارد میدان درگیری می شود، ولی باید حواسش باشد که در کنار این درگیری، باید یک طرحی هم برای ساختن امت داشته باشد. لذا ما در عصر غیبت، فقط به دنبال خراب کردن نیستیم، بلکه به دنبال ساختن امت هستیم.
همه فقهای شیعه هم در طول تاریخ، به دنبال همین کار بودند، منتها در مقیاس خودشان؛ حتی خیلی از فقهای سابق، قائل به ولایت مطلقه فقیه بودند، ولی فرق حضرت امام با بقیه این است که ایشان این ولایت مطلقه را در مقیاس دیگری درک می کردند و آن را در همان مقیاس پیاده کردند. ایشان می گفتند موضوع فعلی ما این است که استراتژی های حاکم بر جهان را که مستکبرین تعیین می کنند، ما تعیین کنیم؛ به عبارت دیگر، ما باید آینده عالم را طراحی کنیم و بر زمان و حادثه ها مقدم باشیم و خودمان آن ها را رقم بزنیم. دغدغه امام بزرگوار این بود که این طور نباشد که غرب، یک موقع انقلاب صنعتی راه بیاندازد و ما را به دنبال خودش بکشد؛ بعد برود یک جهان مجازی درست کند و باز هم ما را به دنبال خودش بکشد.
بنابراین فرق حضرت امام با بقیه فقهای شیعه، این نبوده که اقدام برای تشکیل امت کرده اند، بلکه این بوده که تلقی ایشان فراتر از بقیه بوده است. عموم فقها، سعی می کردند که جامعه مؤمنین در جامعه منافقین و کفار منحل نشود و برای درگیری هایی که بین مؤمنین و کفار رخ می داد، نقشه هم می کشیدند؛ بنابراین این طور نیست که این ظرفیت هایی که تمدن غرب، با تمام یورشی که بر آن برده است، نتوانسته آن را نابود کند، حاصل همین چند دهه فعالیت بعد از انقلاب باشد؛ این ظرفیت ها را فقهای ما در طول تاریخ فعال کرده اند.
بنابراین مسئله ما حتی در این زمان هم این است که بین دو عالم دنیا و آخرت، یکی را انتخاب کنیم و طبق آن طرح زندگی کنیم؛ اگر به سمت حیات الدنیا، که عالم موت و ظلمات است برویم، آن جا ائمه ای هستند که «يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»(قصص/41) ما را به سمت آتش دعوت می کنند؛ اما اگر به سمت عالم آخرت حرکت کنیم، آن جا ائمه ای را می یابیم که «يَهْدُونَ بِالْحَقِ »(اعراف/181) از طرف خدا هستند و ما را به سمت حق هدایت می کنند.
حال اگر ما بخواهیم در طرح نبی اکرم و طرح امام زمان باشیم، راهش این است که عهد های طرح ایشان را بشناسیم و به آن ها متعهد بشویم؛ بعد هم باید به تناسب وسعت طرح دشمن، اقدام به تبری و فاصله گذاری کنیم. در ادامه هم این فاصله گذاری، تبدیل به درگیری خواهد شد و ما باید در این درگیری، استقامت به خرج بدهیم. اقدام بعدی ما این است که در بستر همین درگیری هم ما نباید از تشکیل امت غافل شویم و باید برای آن هم فعالیت داشته باشیم و طبق طرح پیش برویم.
به نظر بنده می آید که ما تا حدودی این مسیر را طی کرده ایم؛ واقعا یکی از سرمایه های کنونی ما این است که در هیچ دوره ای از تاریخ، انسان های آماده شهادت، به این اندازه نبوده اند. بنده حس می کنم که اگر الان حضرت تشریف بیاورند، هزاران نفر مانند شهید حججی، تا مرز شهادت در کنار حضرت می ایستند. این یک ظرفیت تاریخی است که در طرح نبی اکرم رخ داده است و ما امیدواریم که این ظرفیت، ظرفیتی باشد که در خدمت امام زمان قرار بگیرد و مقدمه ظهور نورانی حضرت در عالم باشد.
متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 7 مهرماه سال 99 در هیات دانشگاه قم به مناسبت ماه صفر در دانشگاه قم ایراد فرمودند.