سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه نهم، شگل گیری الفت قلبی بین امام و امت حق و اعتصام امام به عنوان حبل الله

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه نهم، شگل گیری الفت قلبی بین امام و امت حق و اعتصام امام به عنوان حبل الله

۱۶ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

 

 

جلسه نهم هیئت ثارالله قم: شگل گیری الفت قلبی بین امام و امت حق و اعتصام امام به عنوان حبل الله

عصمت امام در قرآن

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين‏ وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم‏ أَجْمَعِين. این بحثی که ما الان طرح می کنیم بحث دو جریان امامت و امت سازی شان است. این جبهه حق و باطل بخش عمده ای از قرآن را تشکیل می دهد؛ یعنی منحصر به چند آیه نمی شود. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: معارف قرآن چهار بخش دارد؛ «رُبُعٌ فِينَا»(1) یکی از آن چهار بخش قرآن در باب ماست، یکی دیگر از چهار بخش آن در باب دشمنان ماست، یک ربعش هم احکام است، ربع دیگر هم مثل های قرآن است. البته منظور از این چهار قسم، چهار قسم مساوی نیست، بلکه منظور چهار بخش معارف قرآن است.
 در بعضی روایات سه بخش کرده و فرموده: «ثُلُثٌ فِينَا وَ فِي أَحِبَّائِنَا»(2) از سه بخش معارف قرآن یک بخشش در باب ما و محبین ماست، «وَ ثُلُثٌ فِي أَعْدَائِنَا وَ عَدُوِّ مَنْ كَانَ قِبَلَنَا» یک ثلث از معارف قرآن در باب دشمنان ماست، یک سومش هم احکام هست و مثل های قرآن؛ قرآن مثل هایی لطیفی دارد، بعضی در باب امثال قرآن کتاب مستقل دارند. یکی از سه بخش معارف قرآن، امثال قرآن است.
یک بخش از سه بخش معارف قرآن مربوط به جبهه ائمه حق و امتشان است. در آنجا درباره نسبت خدای متعال با وحی الهی و علوم الهی و نسبتش با امت حقایق لطیفی بیان شده است. یکی از آیاتی که تقدیم کردیم و در آن از خصوصیات امتی که بر محور امام حق شکل می گیرد بحث شده، آیات مبارک سوره آل عمران است. البته این آیه باید در سیاق آیات قبلی معنا بشود، اما من رفع ید می کنم و از خود این آیه شروع می کنم.
خدای متعال می فرماید: «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»(آل عمران/101)، اگر کسی معتصم به خدا شد، متمسک به حضرت حق شد، با قوای خودش متوسل به ساحت الهی شد، این شخص قطعاً به راه مستقیم هدایت می شود «فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»(آل عمران/101). این دستور اول است.
البته این آیه سیاق دارد. در روایات ذیل این آیه، آن را به ائمه معصومین علیه السلام تطبیق کرده اند. نکته این است که ائمه هدایت، معصومین هستند؛ «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّه‏»(3) امام اگر معصوم است، نقطه عصمتش همین اعتصام بالله است. کسی که معتصم بالله شد، عصمت پیدا می کند، دیگر هیچ عاملی در او اثر ندارد. کما اینکه خدای متعال عزیز است، او هم عزیز می شود. هیچ چیز در او نفوذ می کند، الا فرمان خدای متعال. این می شود مقام عصمت؛ مقام عصمت یعنی مقامی که تمام فعل و ترک او بر اساس امر و نهی خداست. لذا در یک روایت دیگری وقتی عصمت ائمه را توضیح می دهد، می فرماید:«هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآن‏» این همان المعتصم بالله است؛ یعنی اراده او با اراده الهی حرکت می کند، با طرح خدا حرکت می کند، با برنامه خدا حرکت می کند. لذا ائمه علیهم السلام می فرمودند از ادله قول و فعل ما بپرسید تا ما از قرآن برایتان بگوییم.
پس نکته اول اینکه خدای متعال می فرماید، یک انسان هایی هستند که معتصم بالله اند. سپس به مومنین خطاب می کند و می گوید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»‏(آل عمران/102) مواظب باشید که تقوای الهی را آنچنان که شایسته است، رعایت بکنید. «وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون»‏ (آل عمران/102)وقتی از دنیا می روید، مقام تسلیم داشته باشید! مسلم حقیقی باشید! این اسلامی که بعد از حق و تقوا آمده، شهادتین نیست، بلکه آن مقام تسلیم محض است. حضرت ابراهیم از خدای متعال درخواست می کند: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ»(بقره/128) این اسلام شهادتین نیست، آن حقیقت تسلیم به امر الهی است.
می فرماید: شما مومنین «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»(آل عمران/102) آن تقوایی را داشته باشید که شایسته حضرت حق است. در بعضی روایات فرموده اند، مصداق این «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» معصوم است. حق تقوا این است که آدم طاعتی بکند که در آن مطلقا معصیت نباشد؛ شکری که در آن مطلقا کفران نیست، ذکری که در آن مطلقا غفلت نیست. اینطور ذکر و شکر و طاعت، مختص به معصوم است. در بعضی روایات دارد وقتی این آیه شریفه نازل شد، مسلمان ها آمدند و به حضرت عرض کردند، یا رسول الله این بیش از ظرفیت ماست. بعد این آیه نازل شد که «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(تغابن/16) به اندازه توان تان این تقوا را رعایت کنید!
این «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» که عرض شد، یک منظومه ای از تقوا است که بر محور امام جبهه حق شکل می گیرد. او پرچمدار است. کسانی که در دامنه او تقوا را انتخاب می کنند، به متقین تبدیل می شوند. آنها به اندازه ظرف خودشان به این تقوا می رسند. ممکن است کسی بگوید که این آیه خطاب به معصوم است، ولی آنهایی که در دامنه این معصوم راه می روند، از همین تقوا به اندازه ظرف خودشان بهره ور می شوند.
 این «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» برای ما به معنی راه رفتن با معصوم است و برای معصوم هم معنای خودش را دارد. وقتی به معصوم «اتَّقُوا اللَّهَ» گفته می شود یعنی با طرح خدا راه بروید، با مشیت الهی راه بروید، همه فعل و ترکتان با کتاب خدا باشد. به ما که می گویند «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» یعنی با معصوم راه بروید و از معصوم جدا نشوید! حق تقوا این است که آدم فعل و ترکش با معصوم باشد، همه اقداماتش در طرح امام باشد و بیرون از آن برنامه عمل نکند. «وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون»(آل عمران/102)  برای امام، مسلم بودن به تسلیم بالله بودن است، برای ما مسلم بودن به تسلیم به امام بودن است. ما اگر بخواهیم به مقام اسلام برسیم، باید نسبت به امام تسلیم محض باشیم.
«فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ»(نساء/65) این ایمان، ایمان بالله است ولی اینها مومن نمی شوند. «حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً»(نساء/65) ایمان بالله وقتی در امت تو کامل می شود که نسبت به تو تسلیم محض باشند. اگر تسلیم شدند، مقام ایمان پیدا می کنند.
 

تشکیل امت معصوم حول حبل الله

بنابراین بناست که یک امتی ساخته شود. این امت در مسیر مستقیم اند، در صراط مستقیم اند، اهل تقوا هستند، اهل تسلیم اند، این یک قله ای دارد و قله اش امام است. امام معتصم بالله است، حق تقوای الهی را رعایت می کند، تسلیم محض خدای متعال است و عالی ترین درجه تسلیم را نسبت به حضرت حق دارد. به ما که می رسد، می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آل عمران/103) امام معتصم بالله است، شما معتصم بحبل الله شوید.
عرض کردم که این «حبل» اضافه به «الله» تبارک و تعالی می شود؛ یعنی تمام رشته های الوهیت خدای متعال در این حبل است. خدای متعال، الله است. الله تبارک و تعالی آن اسم جامعی است که همه اسماء خدای متعال فرع بر اوست. بنابراین این صد و چند اسمی که از خدای متعال در قرآن برده شده، این حی و قیوم و صمد و احد و مالک و سمیع و بصیر و قوی همه از فروع اسم «الله» اند و با همین ها عالم اداره می شود. «وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ‏ء» این اسماء الهی همه در اسم الله خلاصه می شوند. حبل الله یعنی آن رشته ای که تمام اسماء الهی در آن است. شما معتصم به این حبل بشوید، شما اگر بخواهید معتصم بالله شوید باید معتصم به این حبل شوید «اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ»(آل عمران/103).
این رشته ای که خدای متعال بین ما و خودش قرار داده یک حبلی است که همه امت می توانند بر آن جمع شوند، ظرفیت دارد که یک امت مسلمه حول این حبل بسازد. این رشته الهی امام است که خود او معتصم بالله است، خود او تقوای الهی دارد، مسلم حقیقی است و مقام تسلیم محض دارد. بر محور این حبل یک امت مسلمه درست می شود، همانی که در دعای حضرت ابراهیم بود «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَك‏»(بقره/128).
امت مسلم چطوری درست می شود؟ بر محور امامی تشکیل می شود که معتصم بالله است، مقام عصمت دارد، مقام تقوای حق تقاته دارد و مقام تسلیم محض دارد. بر محور این امام که حبل الهی است، رشته بین ما و خدای متعال است و تمام اسماء الهی در او خلاصه شده، امت مسلمه ایجاد می شود.
یک امت مسلمه ای ایجاد می شود که همه حیاتشان تسلیم در مقابل خدای متعال است، همه حیاتشان تقوا است، تمام حیاتشان اعتصام است. اگر یک امت واقعا معتصم شدند، معصوم می شوند. بعضی فرمودند، در بهشت اینگونه نیست که مومنین مجبور باشند گناه نکنند. آدم در عالم دنیا اختیار دارد و با اختیار خودش خدا را بندگی میکند. اینطور نیست که این موجود صاحب اختیار که این امانت الهی در دست اوست، در روز قیامت این امانت را ازش بگیرند و مجبور به اطاعت از خدا می شود. ما وقتی در عالم قیامت و بهشت می رویم، با اختیارمان بلوغ پیدا می کنیم. مومنین وقتی از این مسیر دنیا و برزخ و قیامت عبور می کنند، در آخرین صحنه ها در قیامت تطهیر می شوند و صفات رذیله شان پاک می شود، بعد وارد بهشت می شوند.
به حدی حول امامشان متجمع اند که یک نظام معصوم درست می شود. همه چیز در آنجا در مقام عصمت است. اصل عصمت، مال امام است اما چون آنجا اعتصام به امام کامل می شود، تمام کسانی که حول امامشان در بهشت می روند، در ظرف خودشان پاک اند. در بهشت هیچ گناهی نیست، هیچ خطایی نیست، هیچ غفلتی نیست، نه بخاطر این که مجبور می باشیم، بلکه بخاطر اینکه به مقام عصمت رسیده ایم. وقتی وارد بهشت می شویم، به یک بلوغی می رسیم که گویا همه اهل بهشت در ظرف خودشان معصوم اند، گناه ازشان سر نمی زند، خلافی سر نمی زند.
بناست که چنین امتی را بر محور امام درست کنند، «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً»(آل عمران/103) است این اعتصام در ظرف خود ما، ما را معصوم می کند، پاک می کند. ائمه عصمت المعتصمین اند، اگر کسی به امام معتصم شد، در ظرف خودش پاک می شود. این اولین خصوصیت امتی است که حول امام حق شکل می گیرد.
 امامشان المعتصم بالله است، المتقون است، «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»(آل عمران/103) است، امام مسلمین است و تمام حقیقت تسلیم در او خلاصه می شود. این امامی که معتصم بالله است، حالا می شود حبل الله. به ما می گویند به این حبل متصل بشوید. اینطوری امت درست می شود. تجمع هم داشته باشید و روابط تان با یکدیگر بر محور امامتان باشد، دوستی هایتان، محبت هایتان، فداکاری هایتان حتی دشمنی هایتان به این امام برگردد. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً»(آل عمران/103) تجمع و امت حول امامتان درست کنید.
 

روابط امت ها، حول امام هدی و امام ضلال

بعد می فرماید: «وَ لا تَفَرَّقُوا»، از حول این امام پراکنده نشوید. عرض کردم که هرکسی ظرفیت ایجاد تجمع ندارد، نمی شود بر محور ائمه ضلال یک امت پایدار درست کرد. آنها که ظرفیت ایجاد تجمع ندارند، می توانند در دنیا و بر محور بت هایی که به پا می کنند، یک مودت دنیایی درست کنند، یک تجمع دنیایی درست کنند، اما ظرف امامت آنها، ظرف ایجاد یک امت پایدار که در قیامت هم با آنها باشد، نیست. لذا در قیامت از دور و برشان پراکنده می شوند. «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا»(بقره/166) ائمه از پیروانشان تبری می جویند، پیروان هم از ائمه شان تبری می جویند.
ظرفیت این که حولشان حتی یک امت فاسق پایدار شکل بگیرد را هم ندارند. بله یک روابطی درست می کنند؛ این را عرض کردم، خلت درست می کنند، یک عده ای خلیل هم می شوند «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُو»(زخرف/67) ولی این در قیامت به عداوت تبدیل می شود. یک مودت های دنیایی درست می کنند «أَوْثانا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»(عنکبوت/25) ولی در روز قیامت «يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»(عنکبوت/25) این روابط به لعن تبدیل می شود.
آن امامی که می شود بر محور او یک جمعی درست کنیم و با اعتصام به او یک جمع پایدار درست می شود، امامی است که المعتصم بالله است، امامی است که «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»(آل عمران/103) است، امامی است که «وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»(آل عمران/103)  است، امامی است که در مقام تسلیم محض است و آن وقت می تواند یک امت پاک و متقی و مسلم بسازد.
بعد خدای متعال می فرماید: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ»(آل عمران/103)، خدای متعال یک نعمتی به شما داد، آن نعمت را فراموش نکنید. در روایات دارد که آن نعمت، وجود مقدس نبی اکرم است. این نعمت از مقامات بالا آمده است. این نعمت وقتی آمد، با شما چه کرد؟ «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ»(آل عمران/103) شما روابطتان روابط عداوت بود، این روابط عداوت بر محور این نعمت به تألیف قلوب تبدیل شد، قلوبتان با هم الفت پیدا کرد و انس قلبی پیدا کردید.
ببینید در باب کفار این است که «تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى»(حشر/14) قلب آنها متشتت است، علتش هم این است وقتی خداها متعدد شد، آلهه متعدد شد، قلوب هم متعدد می شود. وقتی هر کسی خودش محور خودش است، خودش اله خودش است، من دنبال منافع خودم هستم و دیگری دنبال منافع خودش، این قلب ها با یکدیگر جمع نمی شوند. این قلوب متشتت یک بت هایی درست می کنند و حول این بتها با همدیگر یک الفت و مودت دنیایی پیدا می کنند، بر محور آنها یک وُدّ و محبت دنیایی شکل می گیرد. محبت، الهی نیست به خاطر این که «قُلُوبُهُمْ شَتَّى»(حشر/14).
چرا «قُلُوبُهُمْ شَتَّى» است؟ چون هر کسی دنبال اله خودش است، هرکسی دنبال منافع خودش است، کسی که دنبال منافع خودش است با دیگران وحدت قلب ندارد. ممکن است یک جایی با همدیگر یک دستی بدهند و همکاری بکنند، ولی همکاری برای این است که هرکس به منافع خودش برسد.
در دنیای امروز می گویند، جامعه بازار؛ هر کسی امکانات خودش را می آورد و رقابت محض شکل می گیرد. ایثار و فداکاری در این بازار جایی ندارند و همه چیز رقابت محض است. هر کسی سرمایه خودش را می آورد و می خواهد سود حداکثری ببرد، می خواهد هرچه می تواند از دیگران به نفع خودش استفاده کند. اگر هرکسی دنبال منفعت حداکثری خودش باشد که دیگر الفت قلب با دیگری ندارد.
نقل شده اگر از بازاری های قدیم ما کسی روزی به اندازه نیاز خودش فروش کرده بود، مشتری که می آمد او را به همسایه بقلی ارجاع می داد و می گفت، من به اندازه نیاز امروزم فروش کرده ام. این آقا فروش نکرده، بروید و از ایشان بخرید. این یک رابطه بازار است و یک رابطه هم این است که من دنبال منافع صد درصدی خودم هستم، ولو به قیمت ورشکست کردن رفیقم. این می شود جامعه بازار امروز، این جامعه بازاری که می گویند یعنی این؛ در جامعه بازار، ایثار و فداکاری و اخلاق و نوع دوستی بی معناست و هر کسی باید دنبال منافع خودش باشد تا بازار رشد کند. حرص، حسد، میل به برتری بر دیگران و دیگران را زیر پای خود گذاشتن تا رسیدن به قله، شرط رشد جامعه بازار است، شرط توسعه است، شرط پیشرفت است.
این یک جامعه است که در آن ائتلاف قلب نیست، الفت نیست، بلکه تشتت قلوب است، علتش هم این است که هر کسی دنبال منافع خودش است. این افراد یک اموری را وسط می گذارند و بر سر آنها با همدیگر یک ائتلاف و یک مودت دنیایی پیدا می کنند. این رشته محبت هم وقتی ظرفش گذشت، پاره می شود و گسسته می شود.
یک جامعه دیگر بر محور این کلمه نعمت الهی شکل می گیرد. وقتی امام می آید، وقتی رسول می آید، وقتی این نعمت از عالم بالا نازل می شود، «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم»(آل عمران/103).‏ بر محور نبی اکرم الفت قلوب شکل می گیرد. خود او رشته محبت خداست «أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِه‏»(4)، بعد این رشته محبت الهی مردم را به هم پیوند می زند. این پیوند، پیوند رحمت است، چون خودش ظرف رحمت است. اما شیطان چون خودش ظرف عداوت است، پیوندش هم از جنس عداوت است.
حدیث عقل و جهل را خدمتتان عرض کردم؛ قوای شیطان در مقابل محبت، عداوت است، دشمنی است. اگر این امامی که می خواهد امت بسازد خودش صفت عداوت دارد، نمی تواند که الفت قلب ایجاد کند. الفت که همینطوری نیست! این رشته محبت از یک جایی باید ما را به هم گره بزند تا ما به هم ودّ داشته باشیم.
در ایام محرم ما به همدیگر یک پیوندی داریم، ممکن است هیچ آشنایی هم با همدیگر نداشته باشیم، ولی همین که در هیئت همدیگر را می بینیم به هم یک علقه خاصی داریم که حتی گاهی از علقه خواهر و برادر بالاتر است. یک رشته ای باید الفت و محبت ایجاد کند. این الفتی که شما در اربعین می بینید و کاری با رنگ و نژاد و قومیت و پیر و جوان ندارد، باید به یک جایی وصل باشد، باید یک رحمتی در آن تجلی کند؛ وقتی رحمت در قلوب تجلی می کند، قلوب با هم الفت پیدا می کند. «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ»(آل عمران/103) آن نعمت الهی است که می تواند محور الفت قلوب بشود، «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم»(آل عمران/103) . پس حبل الله همان نعمت الهی است که بر محور او ائتلاف قلب پیدا می شود.
در روایت درباره شأن نزول این آیه شریفه دارد که دو قبیله اوس و خزرج با هم رابطه نسلی داشتند، در اجداد و آباء با هم شریک بودند ولی یک قرن بود با هم می جنگیدند. رابطه شان به عداوت قلب تبدیل شده بود. وقتی حضرت نازل شدند، این عداوت شد الفت. محبت نبی اکرم اینها را به همدیگر گره زد با همدیگر شدند حبیب، شدند و برای همدیگر فداکاری می کردند.
این ایثار و این محبت، بر محور یک الفت قلب است. این الفت قلب یک محوری دارد. محورش چیست؟ «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا»(آل عمران/103) یک رابطه اخوت حقیقی بین شما درست شد. پیوند اخوت یک پیوند قراردادی نیست، واقعا ما وقتی بر محور نبی اکرم جمع می شویم و با همدیگر برادر می شویم.
 

رابطه برادری در امتِ امام هدی

از حضرت سوال کرد، آقا گاهی اوقات غصه دار می شوم، هرچه هم می گردم نمی فهمم چرا؟ حادثه ای برای من پیش نیامده، مکروهی پیش نیامده. حضرت فرمود، برادر مومنت غصه دار شده، تو هم غصه دار می شوی. چطور این غصه منتقل می شود و خط انتقالش کجاست؟ فرمود: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّه‏»(5) هر مومن با مومن دیگر یک رشته رحامت حقیقی دارند. «أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَة» از سرچشمه نور و رحمت الهی متولد شدند و ریشه شان در آن کلمه نور و رحمت است.
اساسش این است که حضرت فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوْا هَذِهِ الْأُمَّة»(6) این یک تعبیر قراردادی نیست. امیرالمومنین و نبی اکرم نسبت به امتی که بر محور ایشان ساخته می شود، ابوت دارند. این رشته رحامت که در روایات می بینید، از رشته رحامتی که بین دو برادر خونی وجود دارد، شدیدتر است. حقوقی که اینجا متولد می شود، حقوق شدیدتری است. درست است که دو تا برادر خونی حقوقی نسبت به هم پیدا می کنند و قطع ارتباط با هم، قطع ارتباط با خداست و نهی شده و گناه کبیره است، ولی ائمه فرمودند، اصل آن رشته رحامتی که گفتند با آن پیوند بخورید، وجود مقدس نبی اکرم است. هرکجا این رشته بود، این رشته را باید محترم بدانید! لذا اگر یک جایی برادر تنی انسان آن طرف خط باشد، «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُم‏»(مجادله/22) باید رسول خدا برود و او را شکست دهد. آن رشته ای که به هیچ وجه نباید قطع شود، رشته اتصال به نبی اکرم است.
بر محور نبی اکرم یک اخوت حقیقی شکل می گیرد، یک برادری حقیقی شکل می گیرد. پس اعتصام هست و تألیف قلب و اخوت. خدای متعال می خواهد توضیح بدهد که بر محور نبی اکرم به راحتی اخوت درست نمی شود. اخوت یک رشته پیوندی می خواهد، یک رشته رحمتی می خواهد که هر دوی شما را در بر گرفته باشد و به هم وصل کند. این دو تا ظرف اگر بخواهند به هم متصل بشوند، باید به یک دریایی وصل بشوند و الا این دو تا ظرف کاملا جدا هستند.
«وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِه‏»(آل عمران/103) این کلمه نعمت شما را به برادر تبدیل کرد و اخوت بینتان برقرار شد. حالا این اخوت حقوقی می آورد. در روایات گاهی از حقوق اخوان سوال کردند و ائمه فرمودند، برایتان نمی گوییم چون نمی توانید الان عمل کنید.
در بعضی روایات فرموده اند، این حقوق اخوت در عصر ظهور محقق می شود. در دوره قبل از ظهور اصلا امکان رعایت حقوق اخوت نیست؛ چون فضا، فضای اخوت نیست، فضای ظلمت است، این رشته های اخوت هم در این زمان سست می شوند. «يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَل‏»(بقره/27) این رشته ها را به هم می زنند.
حضرت از آنها سوال کرد، در محبت ما دست در جیب هم می کنید؟ وقتی شما نیاز دارید، دست در جیب برادر مومنت بکنی و وقتی او نیاز دارد دست در جیب شما کند. منصف هم باشد، زیاده روی هم نکند و به اندازه نیازش بردارد. آیا شما جمع المال شده اید؟ دیدید بعضی رفقایی که با هم صمیمی اند، اینطوری اند. در حجره ها گاهی دیدیم طلبه ها با هم یک جیب دارند، این در جیب او دست می کند و او اصلا نمی پرسد تو چقدر از جیب من برداشتی، جمع المال اند. در یک خانواده هایی گاهی اینطوری است. دو تا برادر با هم جمع المال اند و اصلا حساب کتاب با هم ندارند. فرمود: اینطوری شدید؟ گفت: نه! حضرت فرمود: پس هنوز فاصله دارید.
فعلا آن دوره نیست، دوره مزامله آن رفاقت عصر ظهور است. وقتی آن رشته الفت، آن حبل الله و آن کلمه نعمت ظاهر شود، این روابط هم اظهار می شود. الان دوره غیبت آن رشته است و این روابط هم کامل و جامع نیست. آن چیزی که باید اتفاق بیافتد این است؛ اعتصام آن هم اعتصام بحبل الله، مودت و پیوند قلبی بعدش هم اخوت.
 

نجات از آتش و بهشتی کردن امت

بعد می فرماید: « فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ»(آل عمران/103) شما روی پرتگاه آتش بودید، لبه آتش. دیدید بعضی رودخانه ها که سیل می آید، از زیر دیواره رودخانه را می شوید و از بین میبرد و یک لبه ای در بالا باقی مانده و اگر پا رویش بگذارید فرو می ریزد، این تعبیر همین است. می گوید، شما در چنین پرتگاهی بودید و داشتید می رفتید در وادی آتش، وجود مقدس نبی اکرم آن رشته ای بود که شما را از دل آتش گرفت و بهشتی کرد.
در این آیه خیلی روشن است که کسانی که ذیل ائمه نار راه می روند، وسط آتش اند، لااقل لب پرتگاه آتش اند اما حضرت اینها را از آتش گرفت. شاید نکته لطیفی که در این آیه هست این باشد که می فرماید، این اخوت و الفت قلب وقتی است که از لبه های آتش جدا بشوید. انسانی که در آن لبه ها راه می رود بر لبه های عداوت راه می رود. باید شما وارد بهشت بشوید تا بهشتی بشوید. باید از فضای جهنم دور شوید تا جهنمی نشوید.
عرض کردم که امامت ائمه نار در محیط جهنم است. جهنم درست می کند و درهای جهنم با این امامت گشوده می شود. گاهی قرآن از آن ها به عذاب مهین تعبیر می کند، گاهی می فرماید خودشان شعله جهنم را مشتعل می کنند. اگر انسان روی لبه های جهنم راه برود صفت جهنمی ها درش پیدا می شود، عداوت پیدا می شود. صفت جهنمی ها عداوت است، الفت و اخوت مال بهشتی هاست. حضرت شما را از آن محیطی که مشرف به جهنم بود نجات داد و با این نعمت الهی در شما مودت و اخوت درست کرد.
این آن چیزی است که محقق می شود. چطوری محقق می شود؟ بر محور حبل الله. آن رشته الوهیت و جریان اسماء حسنای الهی است که می تواند پیوند الفت و مودت را ایجاد کند. این است که قبل از این که ما را به این الفت ها و مودت ها برسانند، ما را از پرتگاه های جهنم می گیرد والا در لبه جهنم صفت اخوت پیدا نمی شود، جهنمی ها صفتشان جهنمی است.
بعضی وقتها در روایات دارد جهنمی ها صفتشان این است، یعنی چی؟ یعنی الان در جهنم است، الان ذیل شیطان دارد حرکت می کند و صفات شیطان درش است، ذیل ائمه نار دارد حرکت می کند. کسی که آن طرف است، صفاتش صفات جهنمی است. کسی که این طرف است صفاتش، صفات بهشتی ها می شود. این کلمه نعمت الهی همان بهشت است، همان گشایش درهای بهشت به سوی عالم ماست، این کلمه نعمت، ما را از پرتگاه های جهنم می گیرد و بعد از این آدم های جهنمیِ اهل عداوت، الفت و اخوت درست می کند.
 

امتِ داعی الی الخیر

وقتی این امت شکل گرفت، می فرماید: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(آل عمران/104) شما به یک امت داعی الی الخیر نیاز دارید؛ یک امتی که دعوت به خیر بکند و امر به معروف و نهی از منکر بکند.
شاید نکته اش این است که وقتی یک چنین امتی بر محور نبی اکرم شکل می گیرد و روابط در آن بر اساس اخوت است، در مقابل آن هم یک دستگاه فتنه و شیطانی وجود دارد، یک دستگاه عداوتی و یک دستگاه ائمه نار وجود دارد که دست برنمی دارند و تلاش می کنند تا نفوذ کنند و این روابط را به هم بزنند، این الفت و اخوت را به هم بزنند، این محیط بهشت را به محیط جهنم تبدیل کنند.
در سوره مبارکه حجرات به یک شکلی این گفته شده؛ نبی اکرم دارد یک امت درست می کند، خبری از عالم بالا آورده، یک طرحی آورده و با این طرح دارد امت درست می کند. اینها چه کار می کنند؟ «لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّه»(حجرات/1) پیش دستی می کنند و طرح جدید می آورند. پیامبر یک خبری آورده و می خواهد این صدا در عالم طنین انداز کند، اما اینها صدایشان را بلند می کنند «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُم»(حجرات/2).
در اولین آیه یک جریانی را معرفی می کند که اینها کارشان این است. باید حواستان باشد، در همین امت یک عده ای این کار را می کنند؛ پیش دستی می کنند، یک طرحی بر روی زمین می گذارند و می خواهند مقابل طرح و دعوت و صدا و صوت حضرت یک صوتی در عالم داشته باشند و صدایشان شنیده شود. «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُم»(حجرات/2) اینها می خواهند صدایشان بلند باشد.
خدای متعال از ما می خواهد غض صوت داشته باشیم و صدایمان مقابل رسول فرو افتاده باشد. اینها اینطوری نیستند. می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّه»(حجرات/3) آنهایی که صدایشان را فرو می خوابانند و غض صوت دارند، کسانی هستند که «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى»(حجرات/3)‏ خدای متعال قلب هایشان را ریاضت داده و به «تقوی القلوب» رسیده اند. اینها مقابل نبی اکرم سر و صدایی ندارند.
به حضرت عرض کردند، این مصداقش چه کسی است؟ فرمود: «خَاصِفُ النَّعْل»(7) ‏کسی که دارد کفش وصله می کند. امیرالمومنین علیه السلام کسی است که یک پایش روی عرش است، اما نشسته بودند و نعلین رسول خدا را وصله می کردند. این آدمی که در آن موقف جایگاهش آنجاست، نشسته و کفش رسول خدا را وصله می کند. شأن خودش را نسبت به حضرت این طوری می بیند. این آدم غض صوت دارد.
پس یک جریان وجود دارد که جریان رسول خداست و خبر و طرح و صدایی که می خواهد در عالم طنین انداز کند، صدای رسول خداست که همان صدای خداست. این یک جریانی است که غض صوت دارد و هیچ صدایی از او شنیده نمی شود الا صوت نبی اکرم، بلندگوی نبی اکرم می شود، موذن نبی اکرم می شود، این است که حضرت فرمود: «أَنَا الْأَذَان‏‏»(8)؛‏ «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه‏»(توبه/3) یعنی ای رسول کسی از خودت باید برود و اعلان کند، اذان تو را دیگری نمی تواند به عالم برساند. «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُم‏»(اعراف/44) من در مقام اعراف هستم و کسی نمی تواند از طرف خدا خبر ببرد، کسی نمی تواند از طرف رسول خدا موذن باشد. «أَنَا ذَلِكَ الْمُؤَذِّن»‏(9) مقصودش این است کسی که غض صوت دارد، می تواند موذن رسول باشد، این مأذنه رسول خداست، این اذان رسول خداست، این صدایش صدای رسول خداست. آن موذنی که بین بهشتی ها و جهنمی ها صدا می زند در واقع خود حضرت رسول اند، ولی موذن او چه کسی است؟ امیرالمومنین علیه السلام. این آقا غض صوت دارد.
در مقایل این جریان یک جریانی است که می خواهد صدایش را بلند کند. قرآن می فرماید: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَأٍ»(حجرات/6) این برای خودش یک خبری می آورد و با رسول کاری ندارد، کاری ندارد خدا چه گفته و کاری ندارد که این پیامبر صاحب خبر است، همه اخبار عالم دست اوست، هر چه خداوند به انبیاء داده، یک جا این پیامبر داده و همه اخبار غیب دست اوست، کاری با این خبر ندارد و خودش می خواهد یک خبری بیاورد و بر محور این خبر، یک جمع و جامعه ای درست کند. می خواهد جمع و جامعه پیامبر را به هم بریزد.
این است که خدای متعال خطاب می کند، کسانی که غض صوت دارید و حول حضرت جمع شده اید، شمایی که مراقبید صدایتان را بلند نکنید و حرفی مقابل حرف حضرت نزنید، شما که مدعی نیستید و نمی خواهید به این پیامبر چیزی یاد بدهید، مواظب باشید یک جریانی هم در امت هست که یک فاسقی برایش خبر آورده است.
فاسق چه کسی است؟ فرمود: «الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»(بقره/27) عهدهایش را با رسول خدا می شکند بعد هم رشته هایی که رسول خدا گره زده را پاره می کند. این نعمت الهی آمده و عداوت ها را تبدیل به الفت قلب کرده، تبدیل به اخوت کرده اما این فرد می خواهد این رشته ها را به هم بزند و یک چیز دیگر به جایش بگذارد. جامعه ای که جامعه اخوت و مودت است را به جامعه بازار تبدیل کند؛ همه با هم رقابت کنند و سر همدیگر را کلاه بگذارند تا منفعت بیشتری ببرند. همه دنیا همین است. اگر از انبیاء جدا شوی، همین است. این فاسقی که می خواهد آن عهدها را زیر پا بگذارد و آن رشته ها را به هم بزند، یک خبری می آورد و یک حرفی می زند که جامعه مومنین را به هم بزند.
انبیاء می گویند هرچه هست، خداست. این می گوید، نه! هرچه در دنیاست، نقد است. خدا و عالم آخرت نسیه است. سیلی نقد به از حلوای نسیه! واقعا خدا نسیه است و دنیا نقد است؟! این خبر تاثیر می گذارد؛ با آن یک تمدن درست می شود، دستگاه فلسفی درست می شود، دانشگاه به پا می شود، آکادمی به پا می شود. این فاسق می خواهد به هم بریزد، اما شما دنبالش نروید. او می خواهد منکر را احیاء بکند.
ابوحنیفه به امام صادق علیه السلام گفت: معروف چیست؟ حضرت فرمود: «الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»(10) معروف امیرالمومنین علیه السلام است. امر به معروف یعنی همین. سیدالشهداء علیه السلام می فرماید: من می خواهم امر به معروف کنم، می خواهم امت را به مدار امیرالمومنین علیه السلام برگردانم. منکر چیست؟ حضرت فرمود: «اللَّذَانِ ظَلَمَاهُ حَقَّهُ وَ ابْتَزَّاهُ أَمْرَهُ وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَى كَتِفِهِ» معروف که معین شد، منکر هم معین می شود.
 

طرح طواغیت و وظیفه امت در مقابله با آنها

امر به معروف و نهی از منکر یعنی این؛ اصل و فرع را اشتباه نگیریم. در امر به معروف و نهی از منکر اصل منکر، پرچمداران کفرند، طواغیت اند. اینها هم خودشان یک نظامی دارند. الان منکر اصلی در دنیا پرچمداران کفر و این تمدنی است که ایجاد کرده اند. البته مکرر عرض کردم حق و باطل را با هم قاطی کردند. حضرت فرمود، اگر باطل محض در میدان بیاید، مشتری پیدا نمی کند. حق و باطل را با هم قاطی کردند و تمدن درست کردند.
این منکر دوران ماست. بزرگترین منکر دوران ما، این تمدن مدرن است که باید با آن مقابله کرد. اگر با آن مقابله نکنید، مقابله کردن با فروعش خاصیتی ندارد. زیر پای خود این تمدن فرش زر بافت بیاندازید و بعد با پیامدهایش مقابله کنید! مگر می شود؟! این شبها وارد این بحثها شدن هم خوب نیست. قم را به شهر مدرن تبدیل کنیم و بعد بگوییم چرا کم حجابی زیاد می شود. زیر پای اصل منکر فرش پهن می کنیم و به استقبالش می رویم، اما وقتی فروعش می آید، مقابله می کنیم. اصل منکر ائمه نارند، طرح آنهاست، دعوت آنهاست، خبر آنهاست، فریبی است که می دهند، صدایی است که در مقابل انبیاء بلند می کنند و تمدنی است که مقابل انبیاء می سازند. این ها اصل منکراند.
این منکر می خواهد نفوذ کند، می خواهد یار بگیرد، اینجاست که «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ»(آل عمران/104). آنهایی که حول امیرالمومنین علیه السلام جمع شدند «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعا»(آل عمران/103) در محور امیرالمومنین علیه السلام از لبه های جهنم گرفته شدند، در محور حضرت به الفت قلب و اخوت رسیدند، باید حواسشان باشد «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْر»(آل عمران/104) باید داعی الی الخیر باشید.
می دانید کلمه خیر چه کسی است، «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ» خیر یک کلمه بیشتر نیست، همین کلمه نعمت است، بهشت همه اش از او ناشی می شود. باید یک امت دعوت کننده به خیر وجود داشته باشد. «وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»(آل عمران/104) مردم را به سمت طرح امیرالمومنین علیه السلام ببرند و به سمت حبل الله حرکت بدهند.
دشمنان می خواهند این رشته را قطع کنند. «وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَل»(رعد/25) یعنی چه؟ آن رشته ای که خدا دستور داده چیست؟ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعا»(آل عمران/103) آن رشته ای که ما مکلفیم به آن پیوند بخوریم، همین حبل الله است، همین امام است. می خواهد این رشته را به هم بزند، می خواهند روابط اخوت ما، خانواده ما و جامعه ما بر محور این حبل الله نباشد.
آن کسی که می خواهد نفوذ کند و طرح بیاورد، اول خبر می آورد و بعد از خبرش بغی و درگیری درست می کند. «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا»(حجرات/9) قتال درست می کند، سوء ظن و حسادت و غیبت و تهمت درست می کند، رشته هایی که پیامبر پاره کردند را دوباره از نو برقرار می کند. «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»(حجرات/13) این شعوبیت و قبیله گرایی که پیامبر از بین بردند را دوباره احیاء می کند؛ فارس و عرب و عجم و ترک و لر و اینها را دوباره درست می کند، بساط درست می کند.
اینها چطوری دارند دنیا را اداره می کنند؟ همینطوری است دیگر! دولت-ملت ها را درست کردند، نژادها را حاکم کردند و بعد دارند دنیا را با آن اداره می کنند. الان هم که دارند آن را بهم می زنند، یک کار دیگری در عالم می کنند. به قول خودشان شهر پایدار درست می کنند. در طرح آینده شان این است.
حالا با این جریانی که دارد این کار را می کند، چه کار باید کرد؟ «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»(آل عمران/104)  این امر به معروف و نهی از منکر هم یک رشته امر است. آن امر فقط حق خداست، این امر در دست امام حق است، امام می شود صاحب الامر، ولی الامر و با این امر عالم را جلو می برد. آنهایی که دور امام جمع می شوند به اندازه ای که به امام گره می خورند، این رشته امر در دستشان می آید لذا حق امر پیدا می کنند.
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»(توبه/71) یک امتی باید باشند که مراقب این جامعه باشند و نگذارند این جامعه از هم بپاشد. «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ» آن امت در وسط است و باید مراقب باشد که جامعه از دور امیرالمومنین علیه السلام متفرق نشود.
آن طرف یک جریان نفاق و فاسقی است که می خواهد با خبر خودش این رشته ها را پاره کند و یک چیز دیگری جایش بگذارد، می خواهد یک جمع و جامعه دیگری بر محور اوثان و بت ها و مودت های دنیایی درست کند، می خواهد این رشته الفت و اخوت را بهم بریزد.
«وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»(آل عمران/104)  بعد از اعتصام احتیاج به یک جریانی است که نگذارد این رشته به هم بخورد، نگذارد این اتصال به هم بخورد و این پیوند قطع بشود. سیدالشهداء علیه السلام آن امت وسطی است که نگذاشته رشته اتصال به امیرالمومنین علیه السلام  قطع بشود. اگر ما الان به امیرالمومنین علیه السلام پیوند خوردیم و از دستگاه منکر فاصله گرفتیم، کار سیدالشهداست. «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي»(11).
 

پی نوشت ها:

(1) تفسير فرات الكوفي، ص: 47
(2) تفسير العياشي، ج‏1، ص: 10
(3) معاني الأخبار، النص، ص: 132
(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 265
(5) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 80
(6) معاني الأخبار، النص، ص: 52
(7) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص: 122
(8) معاني الأخبار، النص، ص: 296
(9) معاني الأخبار، النص، ص: 59
(10) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817
(11) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏44، ص: 329
 
*متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 15 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند.
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث