سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه دوازدهم، راه ها و موانع استقامت در مسیر حق و سرنوشت پیروان آن

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه دوازدهم، راه ها و موانع استقامت در مسیر حق و سرنوشت پیروان آن

۱۷ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

 

 

جلسه دوازدهم هیئت ثارالله قم: راه ها و موانع استقامت در مسیر حق و سرنوشت پیروان آن

دو جریان امامت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. عرض کردیم که از دو جریان امامت در قرآن بحث شده؛ یکی امامی که دعوت به هدایت می کند «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ»(1) و یکی هم «وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا». آیات فراوانی در قرآن درباره این دو جریان بحث کرده اند که نیاز به تأمل و دقت و بررسی دارد.
 یکی از سوره هایی که این جریان با یک لطافتی در آن دنبال شده، سوره مبارکه رسول، سوره مبارکه «محمد» صلی الله علیه و آله و سلم است که فضائل فوق العاده ای هم برای تلاوت این سوره ذکر شده است. به نظر می آید این آثاری که برای سوره ها ذکر شده و اینکه اگر کسی این سوره را تلاوت کند، چه برکاتی برایش دارد، ناظر به معارفی و هدایت هایی است که در این سوره است.
 روایاتی در فضیلت خواندن سوره رسول وجود دارد. یکی از نکاتی که در آن ذکر شده و قابل تأمل است، این است که فرمودند، اگر کسی این سوره را بخواند، «لَمْ يَرْتَبْ أَبَداً»(2) دچار ریب نمی شود، دچار بد گمانی نسبت به راه و طرح خدا نمی شود. «وَ لَمْ يَدْخُلْهُ شَكٌّ فِي دِينِهِ أَبَدا» شک در دینش پیدا نمی کند. «وَ لَمْ يَزَلْ مَحْفُوظاً مِنَ الشَّكِّ وَ الْكُفْرِ أَبَداً حَتَّى يَمُوت» تا زمان مرگش از شک محفوظ است . هدایت هایی در این سوره است که اگر کسی به هدایت های این سوره برسد، از شک و ریب و بدگمانی و انحراف در دین محفوظ می ماند. انس با این سوره این برکات را برای انسان دارد. معارف سوره هم معارفی است در همین زمینه.
عرض کردیم در بعضی روایات داریم که یک آیه این سوره راجع به ماست، یکی راجع به بنی امیه. این دو تا جریان امامتی که با هم بر سر توحید نزاع دارند؛ «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِم»(حج/19)  فرمود ما هستیم و بنی امیه! ما می گوییم خدا راست گفت، بنی امیه می گویند دروغ گفت. این حدیث از سیدالشهدا علیه السلام و ائمه دیگر نقل شده که فرمودند، یک آیه این سوره راجع به ماست، یکی راجع به بنی امیه.
 جریان این دو امامت دنبال می شود. عرض کردیم در آغاز سوره خدای متعال از یک جریان صد عن السبیل صحبت می کند که دو تا جریان را مقابل هم قرار می دهد. یک راهی در عالم باز شده و جریان صد عن السبیل می خواهند آن راه را که راه خداست، ببندند.
این راهی که می بندند، سبیل الله است. در قرآن هم مفصل از آن بحث شده است. یک امر مبهمی نیست که این سبیل چیست. مقصود از این سبیل هم دین خدا و کتاب الهی است. باطن همه اینها امام است، خدای متعال راهی باز کرده به سوی خودش و آن راه با امام گشوده می شود. امام، هم هادی الی السبیل است، هم خود سبیل است.
این موضوع وقتی در روایات ذکر می شود، معمولا به امیرالمومنین تطبیق میشود. در این سوره هم اتفاقا مکرر است که از ائمه نقل شده، اینجا مقصود امیرالمومنین و ائمه هستند. به حسب ظاهر یک امر کلی است ولی حقیقت و باطنش جریان اهل بیت و امامت حق است.
پس این یک نکته که از یک امامتی صحبت می شود که صد عن السبیل می کند. آنهایی که نسبت به این نعمت الهی کفر ورزیدند، از سبیل اعراض کرده اند و بعد هم راه را بسته اند. کفر از این نعمت هم چند معنا دارد؛ در قرآن شاید یک معنای کفر، همین کفر نسبت به نعمت ولایت است. اگر کسی کفر بورزد، از وادی توحید دور می شود و مبتلای به کفر فی الله هم می شود. «الَّذِينَ كَفَرُوا»(محمد/1) کسانی که کافر شدند، یک معنایش همین است که نسبت به این راهی که خدا در عالم باز کرده، کفر ورزیدند، کفران کردند، دیگر قدر این نعمت را ندانستند و انکارش کردند. طبیعتا «صَدُّوا عَنْ سَبِيل » یک جریان است؛ جریان کفر بالله و کفر به نعمت های الهی است. مقصود از نعمت آن راهی است که به سوی خدا باز شده، این اصلی ترین نعمت در عالم است. در روایات فرمودند: «نَحْنُ النَّعِيمُ»(3) یعنی همین دیگر، امام نعمتی است که راه خدا با او باز می شود.
«الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيل »(محمد/1) این یک جریانی است که «أَضَلَّ أَعْمالَهُم»(محمد/1) اینها عملشان در عالم گم می شود. اگر عمل خیری هم داشتند، آن عمل از بین می رود. در این سوره هم از اضلال عمل صحبت شده، هم از حبط عمل و هم از ابطال عمل. حالا آیات را ملاحظه کنید! مجال نیست که دیگر بخوانیم. هم عملشان هبط می شود، هم عملشان باطل می شود و هم عملشان گم می شود.
اینها هم تلاشی دارند، زحمتی کشیده اند، یک موقعی هم ممکن است سابقه ایمان داشته باشند، یک قدم هایی در وادی ایمان برداشته باشند، اعمال این افراد اگر کفر بورزند و صد سبیل کنند، حبط می شود، ابطال می شود. آن اعمالی هم که بعد از ورود به وادی کفر دارند، آن اعمال در عالم اضلال می شود، گم می شود؛ یعنی به نتیجه نمی رسد. پس این جریان، عملشان هم اضلال می شود، هم حبط می شود، هم ابطال می شود.
 

پایداری در مسیر حق

مقابل این جریان، یک جریان دیگری است با سه خصوصیت؛ « آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(محمد/2) یعنی آنهایی که کفر می ورزند، دیگر اهل عمل صالح نیستند. در وادی کفر عمل صالحی اتفاق نمی افتد، عمل صالح عمل در وادی ایمان است. عمل بیرون وادی ایمان، عمل صالح نیست. این آیه را یک موقعی تقدیم کردیم. در سوره مبارکه توبه خدای متعال بعد از این که این سه جریان کفر و نفاق و ایمان را توضیح می دهد، در پایان سوره دستور می دهد به این که شما همراه رسول خدا باشید! همراه معصومین در عالم راه بروید! این دو جریان شما را از معصوم جدا نکنند!
 «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»(توبه/119) شمایی که مومنید حواستان را جمع کنید این دو جریان شرک و جریان نفاق می خواهند شما را از رسول جدا کنند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِين»(توبه/119)  طرحی که جریان شرک و کفر و نفاق دارد، همین است. می خواهد انسان را از امام جدا کند.
نقطه مقابلش این است که «اتَّقُوا اللَّهَ» شما این سه جریان و طرح ها و نقشه های شان را دیدید. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِين»(توبه/119) شما تقوا داشته باشید، از امام جدا نشوید، از صادقین جدا نشوید. مواظب باشید تمام امکانات تان را در کنار امام تان در همراه امام تان خرج کنید. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِين»(توبه/119) ممکن است این «اتَّقُوا اللَّهَ» اصلا معنایش همین باشد، یعنی تمام تقوا این است؛ دامن تان را جمع کنید و با امام راه روید. ممکن هم هست آن مقدمه باشد؛ یعنی جریان کفر و نفاق یک خارهایی سر راه شما می ریزند، جاذبه هایی درست می کنند. مواظب باشید آن جاذبه ها دامن شما را نگیرد. اگر آن جاذبه ها دامن شما را گرفت، اگر آن جلوه های دنیای کفر و نفاق شما را برد، دیگر نمی توانید با امام راه بروید.
بعد می فرماید: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ»(توبه/120)  اهل مدینه و اطراف آن حق ندارند «أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّه»(توبه/120) از رسول خدا تخلف کنند و فاصله بگیرند. «وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ»(توبه/120) میل به خودشان پیدا کنند و این موجب بشود که مراقب خودشان باشند و رسول را رها کنند. در خطر جان خودشان را حفظ کنند و جان رسول خدا را رها بکنند. اینطوری نباید باشند.
«وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ»(توبه/120) یک معنای عامی دارد ولی یک مصداقش همین است که در میدان جنگ انسان مراقب خودش باشد و مراقب رسول نباشد، رغبت به نفس داشته باشد و این رغبت موجب بشود که هوای خودش را داشته باشد. اگر می خواهید همراه رسول باشید، باید همه چیزتان صرف او بشود. مراقب مال خودم، امکانات خودم و جان خودم باشم، دیگر نمی توانم با رسول راه بروم. اگر بنا شد یک راه دیگری انتخاب کنم، از راه رسول باز می مانم. حق تخلف ندارم، حق ندارم که رغبتی به خودم داشته باشم، این رغبت من را از او جدا می کند. «وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ»(توبه/120) یک رغبتی به خودم پیدا کنم که این رغبت من را از توجه به پیامبر جدا کند. اینها موانع همراهی اند.
بعد می فرماید: «ذلِكَ بِأَنَّهُم»(توبه/120)این که بهشان می گوییم همراه رسول خدا باید مواظب رغبت هایتان باشید تا  کندی ها، شما را از رسول جدا نکند، به خاطر این است که اگر با این حضرت راه بروید، هر حادثه ای برایتان پیش بیاید، برایتان بعنوان عمل صالح نوشته می شود. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأ وَ لا نَصَب»(توبه/120) اگر تشنگی ای در این راه برایتان پیش بیاید، خستگی ای پیش بیاید، «وَ لا مَخْمَصَة»(توبه/120) مخمصه یعنی گرسنگی شدید. اگر قحطی ای پیش بیاید، به گرسنگی مبتلا بشوید، «فِي سَبِيلِ اللَّه»(توبه/120) این همان راه رسول است.
«وَ لا يَطَؤُنَ  مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّار»(توبه/120) اگر کنار پیامبر خدا گامی بردارید، قدمی بردارید که موجب خشم کفار بشود، «وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلا» (توبه/120)و از دشمن ضربه ای بخورید «إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح » (توبه/120)در قبال هر کدام از اینها برایتان عمل صالح می نویسند. آدم به نظرش نمی آید که اگر تشنگی بکشد، این عمل صالح است. می فرماید، تشنگی، گرسنگی، خستگی، همه عمل صالح نوشته می شود.
بعد هم یک قاعده ای را می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنين»(توبه/120)  اگر کسی محسن بود، خدا اجرش را ضایع نمی کند. اگر هم محسن نبود که عمل بد اجری ندارد. محسن آن کسی است که فی سبیل الله حرکت می کند. اگر فی سبیل الله حرکت نکند، محسن نیست. وقتی هم محسن نبود، اجری پیش خدا ندارد، چون برای خودش کار کرده است.
در روایتی حضرت فرمودند، خدای متعال مزد دشمنان ما را در دنیا بهشان داده، گرچه هیچ طلبی از خدا ندارند چون کاری برای خدا نکردند. کسی که برای خدا کار نکرده، مزدش را نمی تواند از خدا بگیرد ولی در عین حال خدا، دست خالی آنها را رد نکرده و دنیا را بهشان داده ولی درباره شما دوستان ما بعکس است؛ اگر یک جایی در دنیا غفلت کنید، خدای متعال همینجا مجازات تان می کند که مجازات تان به عالم بعد نیافتد. تخلف کنید، تخلف هایتان را در همین دنیا خدای متعال صاف می کند. کسی که با رسول خدا در عالم راه می رود و فی سبیل الله حرکت می کند، این اجر را دارد. کسی هم که فی سبیل الله حرکت نمی کند چه اجری دارد؟
عمل صالح عملی است که ریشه در ایمان بالله دارد. عملی که ناشی از ایمان به خدا نیست، عمل صالح نیست. من با ادبیات قرآن دارم بحث می کنم. حالا یک بحث دیگری هم در جای خودش هست که یک سلسله اعمالی هستند و پاداش هایی برایشان در نظر گرفته شده. کسی سخاوت داشته باشد، خوش اخلاق باشد، خوش رفتار باشد، خوش برخورد باشد، اینها یک اعمالی است که فی الجمله یک پاداش هایی برایشان در نظر گرفته شده که باید بحث کرد.
آن اخلاق انسانی ای که امروز در غرب ذکر می کنند، آن چیزی نیست که انبیاء تأییدش کنند. یک حرف دیگری است، یک وادی دیگری است. آنها می گویند، انسان باید زمینی زندگی کند. از انبیاء جدا بشود و راهش را خودش برای خودش مقرر بکند. بعد متوجه شدند که اگر بنا شد انسان بر مدار خودش و منافع خودش حرکت کند دیگر اخلاق چه می شود؟ بد اخلاقی راه می افتد. جامعه را تحریک کردند و یک جامعه ای درست کردند که بر مدار حب نفس و بر مدار حرص و رقابت شکل می گیرد. به آن می گویند «جامعه بازار»؛ در این جامعه بازار اگر همه گرگ شدند و به دنبال منفعت حداکثری خودشان همدیگر را دریدند، اخلاق چه می شود؟ اخلاق انسانی ای درست کردند که محورش خود انسان است.
آنی که انبیاء می گویند، این نیست. آن اخلاق، اخلاق انسانی نیست. اخلاق بر محور پرستش خدا شکل می گیرد. اگر پرستش خدای متعال نباشد، اخلاق انسانی شکل نمی گیرد. اخلاق رذیله بر محور پرستش نفس شکل می گیرد. این را مفصل در حدیث عقل و جهل در روایات ما توضیح دادند. چون سوال شده بود، اجمالا عرض کردم.
 

حبط عمل در مقابل قبول عمل

عمل صالح عملی است که در وادی ایمان است. آن اعمالی که کفار از سر کفر انجام می دهند، صد عن السبیل می کند و راه را می بندد. این اعمال در دنیا گم می شود. این کفار زحمت می کشند تا یک تمدن بسازند. ما خیال می کنیم این کفار برای تمدنشان زحمت نکشیده اند. اینها زحمت کشیده اند، شب و روز نداشته اند ولی این اعمال گم است.
اگر اینها قبل از اینکه بیایند در این وادی یک اعمال خوبی داشتند، وقتی مسیرشان را عوض کردند، ریل شان را تغییر دادند، به تعبیر قرآن این اعمال یک جایی حبط می شود، ابطال می شود، چیزی در دست آدم نمی ماند. بعضی از کسانی که مقابل امیرالمومنین علیه السلام ایستادند و دعوت حضرت را اجابت نکردند، کسانی بودند که سوابقی در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم داشتند، انفاق کرده بودند، جنگ کرده بودند. قرآن می فرماید آن اعمال حبط می شود و چیزی ازش نمی ماند. آن اعمال به نتیجه نمی رسد.  باید خیلی روی عمل کار کنیم تا به نتیجه برسد و الا صرف یک عمل که ابتدائا انجام شد که فایده ای ندارد، روی این عمل باید کار بشود تا رشد کند.
خدای متعال می فرماید: « وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(طه/82)  من غفارم؛ خدای متعال غفار است. غفار صیغه مبالغه است؛ یعنی مغفرت الهی خیلی فراگیر است. این مغفرت فراگیر چه کسانی را در برمی گیرد؟ «لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(طه/82) اول توبه داشته باشد یعنی از شرک و کفر به خدای متعال رجوع کند. دوم اینکه به رسول ایمان بیاورد. این را روایت اینطوری معنا کرده؛ حالا بعد از این رجوع از شرک و کفر به ایمان، عمل صالح هم بیاورد.
«ثُمَّ اهْتَدى»، حضرت فرمودند اگر این آخری نباشد، آن قبلی ها نتیجه نمی دهد. «ثُمَّ اهْتَدى» (طه/82) یعنی یک هدایتی از طرف خدای متعال نازل می شود. این شخص باید مهتدی بشود، اگر وارد آن وادی هدایت نشد، قبلی ها هم از دست می رود و چیزی برایشان نمی ماند. حضرت در آن روایت فرمودند، خدای متعال با وفای به عهد و شرطش عمل را قبول میکند. اگر به آن شرط عمل نکردید، عملتان مقبول نمی شود. آن وقت حضرت برای توضیح آن این آیات را خواندند.
قبلش هم فرمودند، اینها چهار وادی است، اینها با هم معنا می شوند؛ تسلیم و تصدیق و معرفت و صلاح. تا آدم به آن نقطه صلاح نرسد، بار انسان بسته نمی شود. این تسلیم و تصدیق و معرفت، مقدمه صلاح است. اگر به آن نقطه رسیدیم، هم اعمال قبلی مان و هم درجات قبلی مان کامل می شود.
حالا بعضی تشبیه کردند که ببینید آدم نماز که می خواند از اول با طهارت وارد نماز می شود، با نیت وارد نماز می شود، اجزاء نمازش را درست به جا می آورد ولی اگر وسط نماز، نماز را رها کرد، این چه می شود؟ قبلی ها درست بود یا غلط بود؟ اگر رها نکنی و تا آخر سلام را بروی، آن قبلی ها هم درست می شود. درست آمده، ولی شرط دارد. اگر شرطش را نیاوری، آن عمل از دست می رود. شرط این تکبیره الاحرامی که با نیت گفتی، با اخلاص گفتی، با طهارت گفتی، رو به قبله بودی و همه چیز سر جایش بود، این حمد و سوره ای که خواندی شرطش چیست؟ شرطش این است که برسانیش به آخر. اگر به آخر نرساندی، باطل شده است.
ابطال یعنی همین؛ عمل آمده، ظرفیت صحت هم داشته، قابلیت داشته که مقبول بشود ولی وقتی نماز را وسط راه رها می کنی، سلام آخرش را نمی گویی، تا آخرش می آیی ولی قبل از سلام گفتن پا می شوی و می روی، عمدا هم اینکار را می کنی -چون سلام از ارکان نیست- این نماز مقبول است؟ اگر این سلام را می گفت چطور؟ این سلام را می گفت از نیتش تا تکبیرش همه اش تمام می شد. الان که نگفته کلش از دست می رود. آدم با رسول خدا یک قدم هایی را برداشته، تسلیم شده، رسول خدا را تصدیق کرده، کنار حضرت به یک معارفی رسیده ولی قدم بعدی را برنمی دارد. وقتی برنمی دارد، بقیه از دست می رود. حبط می شود، ابطال می شود.
بنابراین یک جریانی است که جریان کفر است. این جریان کفر آن اعمالی که در وادی کفر انجام می دهند، در وادی صد سبیل انجام می دهند، گم می شوند. آن اعمالی هم که ممکن است قبلا با نیت خوب انجام دادند اگر وارد وادی کفر شدند، آنها هم از بین می رود.
حضرت فرمود، خدای متعال می فرماید: « وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(طه/82) اگر به اهتدی نرسد و آن چهارمی را نداشته باشد، آن قبلی ها هم به درد نمی خورد. خدای متعال غفار است ولی مغفرتش شامل حال همچین آدمی نمی شود. کسی که این گام ها را با رسول خدا برداشته بعد رسول خدا یک راهی به رویش باز می کند و می گوید، با امیرالمومنین علیه السلام بروید! یک باب هدایتی باز می کند اما از آن باب نمی رود و یک راه دیگر پیدا می کند که آن قبلی ها از دست می رود. خیلی واضح است. مبهم نیست.
بعد حضرت این آیه را خواندند، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ»(مائده/27) جناب هابیل قربانی کرده، قابیل هم قربانی کرده اما قربانیش قبول نشده. هر دو قربانی کردند. ظاهرش یکی است. قرآن می فرماید: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ»(مائده/27) عمل ظاهرش هم خوب باشد، خدا از متقین قبول می کند.
بنده خدایی معروف شده بود به زهد و این که آدم خوبی است. حضرت می خواستند یک چیزی به او یاد بدهند، دنبالش آمدند و تعقیبش کردند -نه این که نمی دانستند- دیدند رفت مثلا از اینجا یک نانی بدون اجازه صاحبش برداشت، از آنجا هم یک میوه برداشت. انبانش را پر کرد از اموال مردم، بعد رفت سراغ فقرا. حالا شروع کرد احسان کردن. حضرت صدایش زدند و گفتند، این چه کاری بود کردی؟ گفت، مگر شما قرآن نخواندید! عمل بد یک مجازات دارد، عمل خوب ده تا ثواب. من ده تا گناه کردم صد تا ثواب، نود تا بردم. دست خودم خالی بود، رفتم اموال مردم را برداشتم و انفاق کردم. حضرت فرمود، این طرف آیه را نخواندی «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ»(مائده/27) باید دامنت را جمع کنی و با تقوا در عالم راه بروی تا عمل مقبول بشود. عملی که در وادی تقوا نیست که مقبول نمی شود.
وادی تقوا یعنی وادی پرهیز و دنبال وسوسه ها نرفتن. وادی تقوا هم یک کلمه است؛ «الْمُتَّقُونَ شِيعَتُنَا»(4) کسی که با امام راه برود متقی است. از امام جدا شدی، نماز بخوانی به چه درد می خورد؟! ما عمل صالح بهتر از نماز که نداریم، داریم؟ فرمود، سر شب تا صبح نماز بخواند، به اندازه عمر حضرت نوح بین رکن و مقام شب زنده داری و روزه داری کند، قبول نمی شود. هر کاری می خواهد انجام بدهد.
چرا قبول نمی شود؟ عمل مقبول آورده و خدای متعال قبول نکرده یا عمل مقبول نیست؟ عملش ارزش ندارد که خدای متعال قبول نمی کند و الا خدای متعال که اگر کسی عمل درستی بیاورد، نمی گذارد عمل در عالم گم بشود. خدای متعال یک بذر می اندازی روی زمین، رهایش نمی کند و در بهار این را سبز می کند. چطور می شود اعمال ما را رها کند؟
 

سرنوشت اعمال در وادی ایمان و کفر

 یک موقع عمل، عملی است که نتیجه اش خار است. یک موقع عمل، عملی است که حبط می شود، عملی است که گم می شود. اگر رفتی و در کویر دانه پاشیدی، این دانه نابود می شود. فرمودند این را ببر و در سرزمین حاصلخیز بکار، رشد می کند.
قرآن می فرماید ما دو جور انفاق داریم. در سوره مبارکه بقره می فرماید، آنها که مالشان را می دهند «رِئاءَ النَّاس»(بقره/264)  مثل کسی می مانند که «يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُم »(بقره/265) پاین مثل کسی می ماند که روی صخره ای که یک غبار نشسته، بذر می پاشد. باران می آید، دانه را با آن غبار می شورد، می برد و کار تمام می شود. یک کسی هم می رود و در سرزمین حاصلخیز یک جای مناسبی را پیدا می کند و بذر را می پاشد. این جا هم باران می بارد، آنجا هم باران می بارد. این بذر شکوفا می شود، آن هم باران که می آید، شسته می شود.
اگر آدم عملش را در وادی کفر ببرد، عملش در وادی ضلال گم می شود. چرا «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/1) چون عمل را خودش در وادی ضلال برده. چرا به خدا نسبت می دهید؟! چون خدای متعال یک تدبیری دارد، یک طرحی دارد برای عالم؟ چرا خدای متعال عذاب را به خودش نسبت می دهد؟! من گناه کردم! از یک طرف خدای متعال می فرماید: «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»(نمل/90)  به جهنمی ها می گوید نگاه کنید، جزایتان عین عملتان است. خودتان این کار را کردید. آنها هم قانع می شوند و می بینند واقعا خودشان این کار را کردند.
یک کشاورزی در فصل پاییز اشتباه کرده و به جای گندم، گیاه هرزه کاشته. بهار که می آید چه برداشت می کند؟ علف هرزه برداشت می کند. خب این علف هرزه را چه کسی کاشته؟ همان کسی که گندم می پاشد. «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُون » (واقعه/64)  آن کسی که علف هرزه می پاشد، زارع نیست. خدای متعال این را سر سبز می کند. اینها قوای الهی هستند. مأمورین الهی کار می کنند، باران می بارد، ملائکه کار می کنند تا این سبز می شود. هر دو کار خداست ولی عین عمل خود انسان است. می خواستی بذر خار نپاشی، می خواستی گل بکاری و گل برداشت کنی، می خواستی در سرزمین حاصلخیز بکاری تا عمل رشد کند. رفتی در کویر کاشتی، آنجا عمل رشد نمی کند.
 «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/1) علتش این است. علتش این است که در وادی نعمت و در وادی بهشت نکاشته اند. یک کسی در وادی بهشت می کارد، یک کسی هم در وادی دنیا می کارد. آن که در وادی دنیا می کارد، یک محصول می گیرد، آن که در وادی آخرت می کارد، یک محصول دیگر.
تعبیر قرآن را ملاحظه کنید! می فرماید: «مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في  حَرْثِهِ»(شوری/20) آنهایی که دنبال کشت آخرت اند، ما بر محصولشان اضافه می کنیم. «وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها»(شوری/20) آنهایی که کشت دنیا را می خواهند، ما هم محصول دنیایی بهشان می دهیم. یکی در وادی دنیا می کارد، یکی در وادی آخرت می کارد. یکی در وادی ضلال می کارد، یکی در وادی هدایت می کارد. بذر در وادی ضلال گم می شود اما بذر در وادی هدایت به نتیجه می رسد.
خدای متعال دو تا وادی قرار داده؛ وادی ضلال و وادی هدایت. راه هدایت را گشوده اما یک عده ای راه دیگری می روند. راه دیگر می شود. «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلال » (یونس/32) یک راه حقی است، مقابل راه حق چیست؟ ضلال است. خب این خودش رفته در وادی ضلال. وقتی در وادی ضلال رفتی و بذر کاشتی، این وادی وادی ضلال است، وادی گم گشتگی است. این عمل هم همینطور است، این عمل هم مثل صاحبش است.
تعبیر قرآن تعبیر دقیقی است. میفرماید: «الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم»(محمد/1) آنهایی که راه خدا را بستند، خدای متعال عملشان را گم می کند. چرا؟ حالا علتش را هم خدای متعال بیان می کند و می فرماید: «ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِل»(محمد/3)  اینها دنبال باطل رفتند. خب باطل چه وادی ای است؟ «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلال »(یونس/32) وادی ضلال است. در وادی ضلال کاشته. این باطل را هم از عمل باطل داریم تا امام باطل. همه باطل ها هم به امام باطل برمیگردد. عمل صالح هم تماما به امام حق برمیگردد. «الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُم».  
 

جمع بندی سوره

بنابراین کلیدواژه های این سوره این است که یک جریان صد عن السبیل است، اتباع باطل است. نتیجه اش می شود اضلال عمل. عمل ها در وادی ضلال گم می شود. «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلال »(یونس/32) این باطلی هم که ازش تبعیت کردند، چیست؟ این باطل یک امامی دارد، اصل باطل اوست. خود او کلمه باطل است. «وَ أَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْيَا وَ أَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِل»  اصل کلمه حق، امام حق است. اصل کلمه باطل هم امام باطل است. بر محور او نظام باطل شکل می گیرد که کما این که بر محور امام حق، نظام حق شکل می گیرد. آن طرف «وَ الَّذينَ آمَنُوا» کسانی که به خدا و رسول ایمان آوردند، به این راهی که حضرت در عالم باز کرده مومن شدند، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات » به نبی اکرم ایمان آورده و کنار حضرت عمل صالح آورده.
این اضافه هم دارد «وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِم »(محمد/2)و به آنچه بر حضرت نازل شده که حق هم هست مومن شده، این قسمت را در روایات بیان کرده «بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ فِي عَلِيٍّ»(5) حق همین است. این که بعدا می گوید «اتَّبَعُوا الْحَق»  یعنی اتبعوا امیرالمومنین. آن حقی که نازل شده همین است. مسیر نبی اکرم با امیرالمومنین ادامه پیدا می کند. دیگران که نمی توانند مسیر نبی اکرم را بروند. خلافت نبی اکرم، هدایت نبی اکرم، دست امیرالمومنین علیه السلام است. هرکسی نمی تواند این راه را ادامه بدهد. راهی که با نبی اکرم باز شده را چه کسی ادامه می دهد؟ «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي» کتاب هم در دست امام است. «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ »(6) اینها واضحات است. حالا کسی از امام جدا شد، «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلال »(یونس/32).
خدای متعال می فرماید: کسانی که ایمان بیاورند اگر یک جایی آلوده هم شده باشند «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم»(محمد/2) به جای اضلال، امرشان را به نتیجه می رساند و اصلاح می کند. عیوبی هم اگر داشته باشد، عیوب را رفع می کند. آن چیزی که در نهایت برداشت می کنند، یک امر صالحی است. ممکن است این بذری که کاشته آفت داشته، ولی خدای متعال این بذر را اصلاح می کند. چرا؟ چون در وادی حق کاشته است.قرآن توضیح می دهد، «ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِل »(محمد/3)دو وادی وجود دارد؛ وادی اتّباع باطل نتیجه اش «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/1)  می شود. «وَ أَنَّ الَّذينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ»(محمد/3) همان حقی که از ناحیه پروردگارشان آمده بود، همان را تبعیت کردند که عرض کردم «فِی عَلِیٍّ» است.
کارهایی که ما انجام می دهیم، خیلی وقت ها عیب و ایراد دارد. انفاق مان هم عیب و ایراد دارد. «مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِي »(7) این نمازشبهای ما را اگر خدای متعال بخواهد تحویل بدهد که خیلی گرفتاری است. نماز شبهای مان استغفار می خواهد، پر از عیب است. اعمال خوبمان پر از عیب و ایراد است.
فرمود در معراج دیدم که دارند برای دوستان من درخت غرس می کنند، سوال کردم اینها چیست؟ گفت اینها اعمال بندگان خداست. دارند ذکر می گویند، تسبیح می گویند، تسبیحات اربعه می گویند. این تبدیل می شود به اشجار بهشتی. حالا اگر تسبیح من عیب داشت؛ دیدید کشاورزی کاشته، باران هم می بارد، ملائکه هم کار می کنند اما اگر بذر معیوب بود بهار که می آید محصولش معیوب است. بذر کم حاصل کاشته، محصولش چیست؟ کم حاصل است. بذر آفت دار کاشته، محصولش چیست؟ آفت دارد. در تولید نسل دقت نکرده، یک غفلتی کرده، خب این ظاهر می شود.
آنهایی که در وادی امیرالمومنین علیه السلام قدم می زنند اگر یک جایی خطا ازشان سر زد، این خطا مال آنها نیست. «اتَّبَعُوا الْحَقَّ» این شخص دارد راه حق را می رود، ولی یک جایی دستگاه باطل کمینی می کند و یک ضربه ای به او می زند. یک عملی در وادی باطل انجام می دهد. خودش در وادی حق است، اما یک نگاه باطل می کند، یک حرف باطل می زند، یک قدم باطل برمیدارد. خدای متعال برای این افراد «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ». آن عملی را که با امیرالمومنین علیه السلام انجام می دهد، معیوب است. عمل خوبش هم عیب دارد.
اگر خدای متعال روز قیامت بخواهد این بذر نمازی که ما کاشته ایم را ثبت کند و تحویل ما بدهد، فاجعه آمیز است. این نمازی که از اولش آدم در بازار است، در توهم است، این را خدای متعال بخواهد سبز کند و همین را به ما بدهد، چی در می آید؟! خدای متعال این عمل ما را سبز می کند. به خصوص اگر در وادی درستی بود «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»(اعراف/58) در وادی طیب، در سرزمین ولایت امیرالمومنین علیه السلام، آدم نماز خوانده، روزه گرفته، انفاق کرده، جهاد کرده ولی کارهای ما پر از عیب است.
در روایات دارد در قبر انسان اعمال انسان به صورت یک انسانی مجسم می شود. مثلا نماز انسان یک طرف می ایستد. اگر بنا باشد همان عملی که من انجام دادم را در قبر تحویل بدهند که یک چیز افلیج و به درد نخوری می شود. این نماز چیست؟! «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»(محمد/2) اینهایی که اینطوری در عالم راه می روند، یک جایی زمین می خورند. شیطان کمندی می اندازد، دامی می اندازد، «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم » خدا گناهانشان را از بین می برد و امرشان را اصلاح می کند.
 

عالم ابتلاء برای مومنان و مهلت برای کفار

 شاید این آیه با یک آیه دیگر معنا بشود. در سوره مبارکه عنکبوت وقتی داستان امتحان به امیرالمومنین علیه السلام بعد از رحلت وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بیان شده، می فرماید، خیال نکنید که ایمان هم مثل اسلام است و با حرف تمام می شود، ابتلائات سختی سر راهتان است. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون  وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»(عنکبوت/2-3).
بعد می فرماید، کفار هم خیال نکنند که آنها پیروزند. خود ما داریم یک مهلتی به آنها می دهیم «أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُون»(عنکبوت/4)  این بد داوری ای است. شما دست ما را نبستید؛ 1400 سال است که دشمنان دارند جولان می دهند اما اینها دست حضرت را نبستند.
مومنین هم خیال نکنند که وعده های خدا از یادش رفته، خدا وعده داده بود که بعد از نبی اکرم بالاخره «نُورٌ عَلى  نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاء»(نور/35)؛ این پیامبر در عالم آمده اما عالم شده «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»(نور/40) وعده خدا چه شد؟ این هم «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ »(عنکبوت/5).
بعد می فرماید: «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِه »(عنکبوت/6) بعد از این دیگر وادی مجاهده است. با همه قوا باید کنار امیرالمومنین علیه السلام مجاهده کنید. خط اتصالتان به امیرالمومنین علیه السلام بعد از این مجاهده تان است، ولی بدانید خدا بی نیاز است! طلبکار خدا نیستید! کسی نگوید من کار امیرالمومنین علیه السلام را به انجام رساندم، این طوری نیست. کار امیرالمومنین علیه السلام را خودش به انجام می رساند. «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»عنکبوت/6).
بعد یک بشارتی می دهد: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»(عنکبوت/7) این یعنی آنهایی که مجاهده می کنند و کنار امیرالمومنین علیه السلام می ایستند، مومن اند. فقط با زبان ادعای ایمان نکرده اند، واقعا طرح نبی اکرم را قبول دارند، با عمل کنار امیرالمومنین علیه السلام راه می روند. «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم»(عنکبوت/7) بحث همینجا است؛ اینهایی که با امیرالمومنین علیه السلام در عالم راه می روند، در این ابتلاء بعد از رحلت، حضرت را رها نمی کنند و جهاد می کنند و کنار حضرت می مانند. اینها به حضرت خدمتی نکرده اند بلکه به خودشان خدمت کرده اند. «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم»(عنکبوت/7)در فتنه بنی امیه گرد و غباری روی دلشان می نشیند، ما پاک می کنیم. «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون»(عنکبوت/7) شاید این شبیه همین معنا باشد، «أَصْلَحَ بالَهُمْ» عمل های بد ما را تکفیر می کند، عمل های خوب ما را اصلاح می کند.
آن وقت یک نکته ای است؛ عمل آدم باید اصلاح بشود یا خود آدم؟ ریشه عمل آدم است یا نه؟ من در وجودم یک عیبی هست که عملم عیب دارد یا نه؟! «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى  شاكِلَتِهِ»(اسرا/84) اگر شاکله من درست نشود و عملم را درست کنند، این ثمره با این زمین نمی سازد.
اعمال آدم بذری است که در زمین وجود خودت می پاشی. منی که خودم عیب دارم، در عملم اخلاص نیست. کسی که با امیرالمومنین راه می رود، اگر یک جای زمین خورد، پاکش می کنند، تکفیر می کنند «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ» اگر خودش هم عیبی دارد، عیبش را اصلاح می کنند، «أَصْلَحَ بالَهُمْ» یعنی این؛ یعنی حال خودش را درست می کنند. خودش را که درست کردند، احوالش درست شد، عملش هم درست می شود. این «بال» من گمان می کنم اعم از عمل انسان و خود انسان است که اصلاح می کنند. ما عملمان عیب دارد، خودمان عیب داریم. حالا آمدیم در جبهه حق و دنبال حضرت امیر راه می رویم.
افرادی که عیب نداشته باشند، خیلی اندک اند. فرمود: «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِيِّ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَر»(8) خیلی های دیگر هم بودند که کنار حضرت در صفین به شهادت رسیدند اما جزو این سه نفر نیستند، نتوانستند کار را کنار حضرت تمام کنند. خب این نقص ها را چه کسی درست می کند؟! خدای متعال جبران می کند «أَصْلَحَ بالَهُم» .
این دو تا جریان دلیلش چیست؟ «ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ»(محمد/3) خدای متعال مثل هر کسی را پیش رویش می گذارد. می گوید ببینید! شما هم یکی از این دو جریان هستید، یا این جریانید یا آن جریان! یا دنبال امام حق حرکت کردند یا دنبال امام باطل! این می شود «اتَّبَعُوا الْحَقّ»(محمد/3) و آن می شود «اتَّبَعُوا الْباطِلَ»(محمد/3) . آن حق هم منهای خدای متعال نیست، حق خود حضرت حق است. حقی که به ما می رسد، از محضر خدای متعال نازل می شود. «وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»(محمد/2)  منهای خدای متعال که ما در عالم حقی نداریم، اگر حقی در عالم هست آن حقی است که از محضر خدا نازل شده است.
بعد از این خدای متعال می فرماید، حالا که معلوم شد دو جریان وجود دارد؛ جریان اتباع حق و اتباع باطل. اینها امامی دارند و آنها هم امامی دارند. اینها صد عن السبیل می کنند و آنها مومن اند. معلوم شد که خدای متعال امکانات اینها را در عالم گم می کند، اما به عکس عیب های آنها را مرتفع می کند و گناهانشان را پاک می کند. یک محصول خیلی خوبی به دست می آورند. آدم در قیامت وقتی نگاه می کند، خودش هم گاهی تعجب می کند که خدایا، این نمازی که من خواندم این نبوده؟! اگر خدای متعال نگوید آدم باورش نمی آید که این نماز من است. «وَ كَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ أَهْلًا لَهُ نَشَرْتَه » یک چیزهایی خدا به آدم می بندد که آدم خودش هم باور نمی کند. این کار خدای متعال است.
 

دلیل وجوب تکلیف و تبعیت از حق و قتال با کفار

خدای متعال اگر حق را نفرستاده بود، هیچ تکلیفی از ما نمی خواست. وقتی حق را نازل کرده دیگر به سمت باطل رفتن توجیهی ندارد. اگر این نعیم نبود، در وادی تکاثر رفتن اشکال نداشت، اما وقتی نعیم هست، می گویند چرا رفتی در وادی تکاثر؟ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»(تکاثر/8) اگر این سبیل نبود، هرکاری می کردیم، مسئول نبودیم، اما امکانات بهت دادیم، از دوردست آوردیم و مراقبت کردیم، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل»(انسان/3)  حالا دیگر «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»(انسان/3)  این کفرانی نیست که بشود ازش بگذری.
«إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعيراً»(انسان/4) کار خودش است. هیچکس نمی تواند بگوید خدایا چرا من را جهنمی کردی. خب اگر راه بهشت باز نبود، می توانستی بگویی خدایا چرا من را بردی جهنم؟ ولی وقتی راه بهشت باز بود، راه جهنم هم باز بود، خودت رفتی در راه جهنم. دیگر جای سوال نیست. چرا «أَضَلَّ أَعْمالَهُم »(محمد/8)؟ خب عملش در وادی ضلال است، مقابل وادی حق است.
بعد خدای متعال می فرماید، یک قسمت کار را در این میدان به عهده خودتان گذاشتم. شما را به همدیگر مبتلا می کنم. شما تا مرز قتال باید با اینها بروید. این جریان راه خدا را بسته از سر راه برش دارید. خدایا خودت نمی توانی برداری؟ نه این که من نمی توانم اینها را از سر راه بردارم، «وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْض»(محمد/4)  ولی بدانید اگر وارد وادی درگیری با این جریانی شدید که صد عن السبیل کرده، «وَ الَّذينَ قُتِلُوا في  سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/4) خدای متعال اجازه نمی دهد که عملتان در عالم گم بشود، عمل شما را اضلال نمی کند. «سَيَهْديهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ»(محمد/5-6).
خدای متعال برای آنها که در این راه هستی شان را آوردند، جانشان را دادند، مالشان را دادند و خونشان در راه خدا ریخته شده، سه کار انجام می دهد. اول اینکه «فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ» اعمال اینها در وادی ضلال نمی رود، هیچ عملی در این وادی گم نمی شود. دوم «سَيَهْديهِمْ»(محمد/5) آغاز مسیر هدایتشان است، پا در وادی هدایت گذاشتند. تازه راه را به رویشان باز می کند. «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدى»(محمد/17)  اینهایی که راه را پذیرفتند، امکاناتشان را کنار حضرت آوردند و کنار حضرت ایستادند تا حضرت راهی باز کند. «سَيَهْديهِمْ» تازه آغاز هدایتشان با حضرت است. سوم «وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ» امرشان را اصلاح می کند، نقایصشان را رفع می کند، عملشان را کامل و درست بهشان تحویل می دهد. خدای متعال اگر بخواهد ما را مجازات کند یک اتفاق های خیلی عجیب غریبی باید بیافتد. «وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ»(محمد/6) بهشتی که از قبل نشانی آن را داده بودیم، یک معرفی ای کرده بودیم، یک مواجهه ای در بهشت برایشان درست کرده بودیم؛ آنها را وارد آن بهشت می کنیم.
در این دنیا یک «عَرَّفَها لَهُمْ»(محمد/6)  اتفاق می افتد، لذا از نعمت هایی که در بهشت، بهشتی ها می خورند استفاده می کنند. در اوایل سوره مبارکه بقره است که می گویند این همان نعمت هایی است که از قبل به ما رسیده «أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْل  وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِها»(بقره/25) این همان چیزی است که ما از قبل روزی مان بوده، عمل کردیم و مزدمان را اینجا بهمان می دهند ولی شاید از این لطیف تر است. هر رزقی که می خورند، می گویند، مشابهش را در دنیا خوردیم. این همان است، منتها کامل تر و بهتر است. آن متناسب با عالم ارض بود، این متناسب با عالم قیامت است. از همینجا وارد شدیم؛ «وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ»(محمد/6) از قبل یک تعریفی از این بهشت کردیم، بعضی هایشان جلوتر رفتند و یک مشاهده و مواجهه ای با این بهشت داشتند و حالا وارد آن بهشت می شوند.
بعد می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»(محمد/7)  شما اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می کند. حالا خدای متعال واقعا نصرت می خواهد؟ «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(فتح/4)  لشکر آسمان و زمین در اختیار اوست، می گوید تو بیا و من را یاری کن؟! در واقع خدا دارد از ما گران می خرد؛ می گوید بیایید و به من کمک کنید!
چه کسی می تواند به خدا کمک کند؟ این «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»(محمد/7) یعنی ان تنصروا امیرالمومنین. معلوم است دیگر و الا ما در عالم دستمان به خدا نمی رسد، که یاری او را کنیم، یاری، یاری امیرالمومنین علیه السلام است ولی امیرالمومنین هم به ما احتیاج ندارد. سیدالشهداء علیه السلام شب عاشورا اصحاب خاصش را مرخص کرد، ولی «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»(محمد/7) ما به این نصرت احتیاج داریم. داستان فقیر و غنی است که آخر سوره آیه اش را خواندم.
«وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»(محمد/7) اگر آمدید و کنار امیرالمومنین ایستادید، بهتان ثبات قدم می دهیم. حالا این موضوع مفصل در سوره ابراهیم بحث شده. خدای متعال به آنهایی که کنار کلمه حق می ایستند، ثبات قدم می دهد. موانع زیادی سر راه امیرالمومنین علیه السلام هست، شما بیاید و در این راه به اندازه توانتان یاری بکنید، تثبیت قدم تان با ما. موانع زیاد است، یک جاهایی گردنه ها خیلی صعب العبور است، آنهایی که مرد راهند فریادشان بلند می شود و صدایشان در می آید. شما امکانات تان را بیاورید! نصرت بکنید! «قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّة» امکانات تان را برای نصرت حق آماده کنید، ثبات قدمش با ما. اگر خدای متعال ما را یاری نکند که ما نمی توانیم امیرالمومنین علیه السلام را یاری کند. شما امکانات تان را بیاورید، من کمک تان می کنم تا این امکانات در وادی امیرالمومنین علیه السلام به بار بنشیند و در این راه خودم به شما ثبات قدم می دهم.
 

تفاوت دو گروه کشته شده در مقاتله

آنهایی که مومن اند و در این درگیری به شهادت می رسند، می شوند «قُتِلُوا في  سَبيلِ اللَّه» . ولی «وَ الَّذينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم»(محمد/8)  در این درگیری یک عده ای از دست می روند و کشته می شوند، اینها کسانی اند که صد سبیل کردند، سر راه ایستادند و کنار نرفتند. کنار نرفتند تا اینکه «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم»(محمد/8)  این غیر از آن اضل اعمالهم است که یک قاعده کلی است، این اضل اعمال، مال همین میدان درگیری است.
اگر کنار امیرالمومنین ایستادید و یک جا میدان درگیری و قتال شد، باید بایستید. اگر در این میدان قتال به شهادت رسیدید، عملتان گم نمی شود، «يُصْلِحُ بالَهُمْ»(محمد/5) امرتان را اصلاح می کند. «وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ» (محمد/6).  آنها که آن طرف می ایستند چه؟ آنهایی که آن طرف می ایستند و از دست می روند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ»(محمد/8) تعبیر «تعس» یعنی با صورت به زمین خوردن. اینها دیگر نمی توانند از جایشان بلند شوند، با صورت به زمین خورده اند و نمی توانند بلند شوند. ما یک وجهی به او داده بودیم و این چهره باید متوجه خدا می شد، وقتی تا آخر خط می رود و رویش را از خدا برمیگرداند، «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم»(محمد/8) . تمام تلاشی که کرده، جنگیده، کشته شده، «أَضَلَّ أَعْمالَهُم»(محمد/8) .
می خواستم بعضی نکات خیلی عجیب این سوره را تقدیمتان کنم اما وقت بیش از این اجازه نمیدهد. خدا بهشتشان را با هم مقایسه می کند و می گوید، بهشت متقین این است. حالا بروید و ببینید اینها قابل مقایسه نیست. روزی خوردنشان را مقایسه می کند و می فرماید، اینها در بهشت دارند روزی می خورند و آنها مثل حیوانات دارند ارتزاق می کنند. خیلی با هم متفاوت است این دو تا وادی.
 

پی نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 153
(2) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 114
(3) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 815
(4) تفسير العياشي، ج 1، ص: 26
(5) تفسير القمي، ج 2، ص: 301
(6) الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، ص: 418
(7) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج 1، ص: 348
(8) الإختصاص، النص، ص: 6
 
*متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 18 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند.
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث