بیعت در احادیث
۱۲ بهمن ۱۳۹۳ 0 اهل بیت علیهم السلامبيعت
تفسير القمّى :
و نَزلَتْ في بَيعةِ الرِّضوانِ : «لقد رضِيَ اللّه ُ عن الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحا قَرِيبا» و اشْتَرطَ علَيهِم أنْ لا يُنكِروا بعدَ ذلكَ على رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله شيئا يَفعَلُهُ ، و لا يُخالِفوهُ في شيءٍ يأمُرُهُم بهِ ، فقالَ اللّه ُ عزّ و جلّ بعدَ نُزولِ آيةِ الرِّضوانِ : «إنّ الّذينَ يُبايِعونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللّه َ» .
آيه «هر آينه خداوند از مؤمنان آن هنگام كه در زير درخت با تو بيعت كردند خشنود گشت و دانست كه در دلهايشان چه مى گذرد . پس آرامش بر آنان نازل كرد و به فتحى نزديك پاداششان داد» درباره بيعت رضوان (خشنودى) نازل گشت و با بيعت كنندگان شرط كرد كه زان پس از كارهاى پيامبر ايراد نگيرند و از فرمانهاى او سرپيچى نكنند. خداوند عزّ و جلّ پس از نزول آيه رضوان فرمود: «آنان كه با تو بيعت مى كنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مى كنند».
صحيح مسلم ـ به نقل از جابر ـ :
كُنّا يومَ الحُدَيبِيَةِ ألْفا وأربَعَ مائةٍ ، فَبايَعْناهُ [ صلى الله عليه و آله ]و عُمَرُ آخِذٌ بِيَدِهِ تَحتَ الشَّجرةِ و هِي سَمُرةٌ . بايَعْناهُ على أنْ لا نَفِرَّ ، و لَم نُبايِعْهُ على المَوتِ .
در روز حديبيّه ، ما هزار و چهارصد نفر بوديم و با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، در حالى كه عمر دست ايشان را گرفته بود، زير درخت سَمُرهحديث بيعت كرديم. با پيامبر بر سر اين موضوع بيعت كرديم كه نگريزيم؛ با او بر سر مرگ بيعت نكرديم.
صحيح مسلم ـ
عن سَلَمةَ بنِ الأكْوَعِ ـ و قَد سُئل: على أيِّ شَيءٍ بايَعْتُم رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يومَ الحُدَيبِيَةِ ؟ ـ : على المَوتِ .
به نقل از سلمة بن اكوع ، در پاسخ به اين پرسش كه در روز حديبيّه با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر سر چه موضوعى بيعت كرديد؟ ـ : بر سر مرگ.
كنز العمّال ـ به نقل از سهل بن سعد ـ :
بايَعْتُ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله أنا و أبو ذَرٍّ و عُبادَةُ بنُ الصّامتِ و أبو سعيدٍ الخُدريُّ و محمّدُ بنُ مَسلمةَ و سادِسٌ على أنْ لا تَأخُذَنا في اللّه ِ لَوْمَةُ لائمٍ ، و أمّا السّادِسُ فاسْتَقالَهُ فأقالَهُ
من و ابوذر و عبادة بن صامت و ابو سعيد خدرى و محمّد بن مسلمه و نفر ششمى با پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر اين موضوع بيعت كرديم كه در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسيم. اما نفر ششم از پيامبر خواست او را از اين بيعت معاف دارد و پيامبر هم او را معاف داشت.
بيعت زنان
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا أمَسُّ أيدي النِّساءِ
من [براى بيعت] دست زنان را لمس نمى كنم.
امام صادق عليه السلام :
لَمّا فَتحَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مكّةَ بايَعَ الرِّجالُ، ثُمَّ جاء النِّساءُ يُبايِعْنَهُ فأنْزَلَ اللّه ُ عزّ و جلّ : «يا أيُّها النبيُّ إِذَا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ» .
زمانى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مكّه را فتح كرد، مردها با او بيعت كردند، سپس زنان براى بيعت آمدند. در اين هنگام خداوند آيه «اى پيامبر! وقتى زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بيعت كنند» را نازل فرمود.
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در هنگام بيعت كردن زنان چگونه با آنان دست بيعت داد ـ فرمود :
دَعا بمِرْكَنِهِ الَّذي كانَ يتوضّأ فيه فصَبَّ فيهِ ماءً، ثُمّ غَمَسَ يدَهُ اليُمنى، فكُلّما بايَعَ واحِدةً مِنهُنَّ قالَ : اغْمِسي يَدَكِ .
فرمان داد تشتى را كه در آن وضو مى گرفت بياورند و در آن آب ريخت، آنگاه دست راست خود را در آن فرو برد و با هر زنى كه بيعت مى كرد مى فرمود: دستت را در آب فرو بر.
امام جواد عليه السلام :
كانتْ مُبايَعةُ رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله النِّساءَ أنْ يَغْمِسَ يَدَهُ في إناءٍ فيهِ ماءٌ ثُمّ يُخرِجُها ، و تَغمِسَ النِّساءُ بأيْديهِنَّ في ذلكَ الإناءِ بالإقْرارِ و الإيمانِ باللّه ِ و التّصديقِ برسولِهِ .
بيعت پيامبر خدا با زنان بدين گونه بود كه دستش را در ظرف آبى فرو مى برد و بيرون مى آورد و زنان نيز با اظهار اقرار و ايمان به خدا و تصديق پيامبرش دستان خود را در آن فرو مى بردند.
بيعت شكنى
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ثلاثةٌ لا يُكلِّمُهُمُ اللّه ُ ··· رجُلٌ بايَعَ إماما لا يُبايِعُهُ إلاّ للدُّنيا ، إنْ أعْطاهُ مِنها ما يُريدُ وَفى لَهُ ، و إلاّ كَفَّ .
خداوند با سه كس سخن نمى گويد : ··· مردى كه تنها براى اغراض دنيوى با امامى بيعت كند. اگر خواسته اش را برآورد به پيمانش وفادار مى ماند و اگر بر نياورد دست مى كشد.
بحار الأنوار :امام على عليه السلام فرمود :
إنّ في النّارِ لَمدينةً يُقالُ لها الحَصِينةُ ، أ فَلا تَسْألونّي ما فِيها ؟ فقيلَ لَهُ : و ما فِيها يا أميرَ المؤمنينَ؟ قالَ : فيها أيْدي النّاكِثينَ .
همانا در دوزخ شهرى است به نام حصينه. از من نمى پرسيد در آن شهر چيست؟ عرض شد: اى امير مؤمنان! در آن چيست؟ فرمود: دستهاى پيمان شكنان.
امام كاظم عليه السلام :
ثلاثٌ مُوبِقاتٌ : نَكْثُ الصَّفْقَةِ، و تَرْكُ السُّنّةِ ، و فِراقُ الجَماعةِ .
سه چيز مايه هلاكت است: شكستن پيمان ، رها كردن سنّت ، و جدا شدن از جماعت.
امام رضا عليه السلام :
لا يَعْدَمُ المرءُ دائرةَ السّوءِ مَعَ نَكْثِ الصَّفْقةِ .
آدم پيمان شكن از پيشامد بد در امان نيست.
بيعت مسلمانان با امام على عليه السلام
امام على عليه السلام :
أيُّها النّاسُ ، إنّكم بايَعْتُموني على ما بُويِعَ علَيهِ مَن كانَ قَبلي ، و إنّما الخِيارُ إلى النّاسِ قبلَ أنْ يُبايِعوا .
اى مردم! شما با من بيعت كرديد همچنان كه با افراد پيش از من بيعت شد، و مردم پيش از آن كه بيعت كنند مختار و آزادند [اما بعد از بيعت ملتزم به پيروى و اطاعت از امام هستند].
امام على عليه السلام :
أيُّها النّاسُ ، فإنَّكُم دَعَوتُموني إلى هذهِ البيعةِ فلَمْ أرُدَّكُم عنها ، ثُمّ بايَعْتُموني على الإمارةِ و لَم أسألْكُم إيّاها .
اى مردم! شما بوديد كه مرا به اين بيعت فرا خوانديد و من دست رد به سينه شما نزدم، سپس براى فرمانروايى دست بيعت به من داديد، در حالى كه من آن را از شما نخواسته بودم.
امام على عليه السلام :
فبايَعْتُموني مُختارِينَ ، و بايَعَني في أوّلِكُم طَلْحَةُ و الزُّبَيرُ طائِعَينِ .
شما ، آزادانه با من بيعت كرديد و پيشاپيشِ شما طلحه و زبير ، با ميل خود با من بيعت كردند.
امام على عليه السلام ـ
في جوابِ مَن سأله: على ما قاتلتَ طَلحةَ و الزُّبيرَ ؟ ـ : قاتلْتُهُم على نَقْضِهِم بَيْعَتي و قَتْلِهِم شِيعَتي مِن المؤمنينَ .
در جواب كسى كه پرسيده بود: چرا با طلحه و زبير جنگيدى؟ ـ فرمود : چون بيعت با من را شكستند و مؤمنان پيرو مرا كشتند.
امام على عليه السلام :
تَكَأْكَأْتُم علَيَّ تكَأْكُؤَ الإبلِ على حِياضِها ؛ حِرْصا على بَيْعتي .
از شور و شوق بيعت با من ، مانند شتران تشنه اى كه دور آبگيرها جمع مى شوند، گرد من جمع شديد.
امام على عليه السلام :
دَعُوني و التَمِسوا غَيْري ، فإنّا مُستَقبِلونَ أمْرا لَه وُجوهٌ و ألوانٌ ، لا تَقومُ لَهُ القُلوبُ .
مرا وا گذاريد و در پى كسى ديگر رويد؛ زيرا ما [در صورت روى كار آمدن ]به استقبال كارى مى رويم كه چند چهره و رنگارنگ است [چندان كه ]دلها در برابرش استوار نمى ماند.
منبع:میزان الحکمه،جلد دوم