پيام هارون به امام كاظم عليه السّلام و پاسخ قاطع امام عليه السّلام به او
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0 معارففضل بن ربيع مى گويد: پدرم ربيع گفت: هارون مرا نزد امام كاظم عليه السّلام به زندان «سندى بن شاهك» فرستاد، تا پيام او را به آن حضرت برسانم، من به زندان رفته و به حضور امام كاظم عليه السّلام رسيدم، ديدم نماز مى خواند، هيبت و شكوه او مرا از نشستن بازداشت، همانجا تكيه بر شمشيرم كرده ايستادم
آن حضرت وقتى كه دو ركعت نماز مى خواند، پس از سلام، بى درنگ نماز ديگر را شروع كرده و ادامه مى داد، توقّف من در آنجا طول كشيد، ترسيدم هارون مرا بازخواست كند، در اين هنگام، وقتى كه نماز امام، به سلام آخر، نزديك شد، شروع به سخن كردم، آن حضرت، از خواندن نماز ديگر خوددارى كرد، هارون به من دستور داده بود كه نزد موسى بن جعفر عليه السّلام نگو: امير مؤمنان مرا فرستاده، بلكه بگو: «برادرت (هارون) مرا نزد تو فرستاده، و او سلام مى رساند و میگويد:
چيزهائى درباره تو به من خبر دادند كه من پريشان شدم، از اين رو تو را نزد خودم طلبيدم، و در مورد آن چيزها، تفحّص كردم، دريافتم كه شما از همه آلودگى ها و عيوب، پاك هستى، و فهميدم كه نسبت دروغ به تو داده اند، با خود فكر كردم، يا تو را به خانه ات بازگردانم و يا نزد خود نگهدارم، چنين به نتيجه رسيدم كه اگر نزد من باشى، سينه ام از عداوت تو، خالى تر خواهد شد، و دروغ بدخواهان را آشكارتر خواهد كرد، براى هر كسى غذائى است كه با آن الفت گرفته و طبعش با آن سازگار شده است، گويا تو در مدينه غذاهائى ميل مى كردى، كه در اينجا كسى را كه آن نوع غذا را آماده سازد، ندارى، من فضل «1» را مأمور كردم تا هر گونه غذائى را كه ميل دارى، برايت آماده كند، بنابراين هر چه خواستى به او دستور بده تا برايت فراهم كند، و در آنچه ميل دارى با كمال روگشادى از او بخواه».