قرآن از ديدگاه امام خمينی
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0قرآن چگونه کتابی است؟
- اين كتاب بزرگ الهي كه از عالم غيب الهي و قرب ربوبي نازل شده... از بزرگترين مظاهر رحمت مطلقه الهيه است.1
- قرآن شريف به قدري جامع لطايف و حقايق و سراير و دقايق توحيد است كه عقول اهل معرفت در آن حيران می ماند. اين، اعجاز بزرگ اين صحيفه نورانيه آسماني است، نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت بلاغت و كيفيت دعوت و اخبار از مغيبات و اِحكام اَحكام و اتقان تنظيم عايله و امثال آن، كه هر يك مستقلاً اعجازي فوق طاقت و خارق عادت است. بلكه می توان گفت اين كه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براي اين بود كه در صدر اول اسلام اعراب را اين تخصص بود و فقط اين جهت از اعجاز را درك می كردند و جهات مهمتري كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه ادراكش عالی تر بود اعراب آن زمان درك نكردند. الآن نيز آنهايي كه هم افق آنها هستند، جز تركيبات لفظيه و محسنات بديعيه و بيانيه چيزي از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند.2
- قرآن يك سفره گسترده اي است كه همه از آن استفاده می كنند، منتها هر كس به وضعي استفاده می كند.3
- قرآن براي رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عايله بشري از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدي (صلی الله علیه وآله) تنزل كرد كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند. اين صحيفه الهيه، كتاب احياي قلوب به حيات ابدي علم و معارف الهيه است. اين كتاب خداست و به شؤون الهيه جلّ و علا دعوت می كند.4
اهداف نزول قرآن
ما بايد مقصود از تنزيل اين كتاب را قطع نظر از جهات برهاني، كه خود به ما مقصد را می فهماند، از خود كتاب خدا اخذ كنيم. صاحب كتاب مقصد خود را بهتر می داند. اكنون به فرموده هاي اين مصنف راجع به شؤون قرآن نظر می كنيم، می بينيم خود می فرمايد: "ذالك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين"(بقره، 2). اين كتاب را كتاب هدايت خوانده است. می بينيم در يك سوره كوچك چندين مرتبه می فرمايد: "ولقد يسّرنا القرآن للذكر فهل من مدّكر"(قمر، 17). می بينيم می فرمايد: "وانزلنا اليك الذكر لتبيّن للناس ما نُزّل اليهم و لعلهم يتفكرون"(نحل 44). می فرمايد: "كتابٌ انزلناه مبارك ليدّبروا آياته و ليتذّكر اولوا الالباب". (ص، 29)
بدان كه اين كتاب شريف، چنانچه خود بدان تصريح فرموده، كتاب هدايت و راهنماي سلوك انسانيت و مربي نفوس و شفاي امراض قلبيه و نوربخش سير الي الله است. بالجمله، خداي تبارك و تعالي به واسطه سعه رحمت بر بندگان، اين كتاب شريف را از مقام قرب و قدسي خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به اين عالم ظلماني و سجن طبيعت رسيده و به كسوت الفاظ و صورت حروف درآمده، براي استخلاص مسجونين در اين زندان تاريك دنيا، رهايي مغلولين در زنجيرهاي آمال و اماني و رساندن آنها از حضيض نقص و ضعف و حيوانيت به اوج كمال و قوت و انسانيت.5
مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحيفه نورانيه می فرمايد: هدايت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدايت و طريق مستقيم است. بايد انسان به تفكر در آيات شريفه مراتب سلامت را از مرتبه دانيه آن، كه راجع به قواي ملكيه است تا منتهي النهايه آن كه حقيقت قلب سليم است... به دست آورد. و سلامت قواي ملكيه و ملكوتيه گم شده قاري قرآن باشد، كه در اين كتاب آسماني اين گم شده موجود است و بايد با تفكر آنرا استخراج كند.6 هيچ جا بهتر از قرآن نيست. هيچ مكتبي بالاتر از قرآن نيست. اين قرآن است كه ما را هدايت مي كند به مقاصد عاليه كه در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمی دانيم.7
اتصال معنويت به ماديات و انعكاس معنويت در همه جهات ماديت از خصوصيات قرآن است كه افاضه فرموده است. قرآن در عين حالي كه يك كتاب معنوي، عرفاني و آنطوري است كه به دست ماها، به خيال ماها، به خيال جبرييل امين هم نمی رسد، در عين حال يك كتابي است كه تهذيب اخلاق می كند، استدلال هم می كند، حكومت هم می كند، و وحدت را هم سفارش می كند و قتال را هم سفارش می كند.8
آرمان اصلي وحي اين بوده است كه براي بشر معرفت ايجاد كند، معرفت به حق تعالي در راس همه امور اين معناست. اگر تزكيه گفته شده و دنبالش تعليم گفته شده است، براي اين است كه نفوس تا تزكيه نشوند نمی توانند برسند.9
از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذيب نفوس و تطهير بواطن از ارجاس طبيعت و تحصيل سعادت و بالجمله، كيفيت سير و سلوك الي الله است.10
قرآن و كتابهاي حديث، كه منابع احكام و دستورات اسلام است با رساله هاي عمليه كه توسط مجتهدين عصر و مراجع نوشته می شود، از لحاظ جامعيت و اثري كه در زندگي اجتماعي می تواند داشته باشد به كلي تفاوت دارد. نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادي آن، از نسبت صد به يك هم بيشتر است.11
كتابي است كه آدمي بايد از اينجا تا آخر دنيا و تا آخر مراتب حركت بكند، يك همچون كتابي است كه هم معنويات انسان را درست می كند و هم حكومت را درست می كند، همه چيز توي قرآن هست.12
قرآن كتاب تعمير ماديات نيست. همه چيز است. انسان را به تمام ابعاد تربيت می كند، ماديات را در پناه معنويات قبول دارد، و ماديات را تبع معنويات قرار می دهد.13
ما يك همچون كتابي داريم كه مصالح شخصي، مصالح اجتماعي، مصالح سياسي، كشورداري و همه چيزها در آن هست. قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مايحتاج بشر است.15
انگيزه بعثت بسط اين سفره در بين بشر از زمان نزول تا آخر است. اين يكي از انگيزه هاي كتاب است و انگيزه بعثت است. فرستاد رسولي را كه تلاوت می كند بر شما قرآن را، آيات الهي را، "و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة" (جمعه، 2) اين شايد غايت اين تلاوت باشد، تلاوت می كند براي تزكيه و براي تعليم و براي تعليم همگاني، تعليم همين كتاب و تعليم حكمت كه آن هم از همين كتاب است. پس انگيزه بعثت نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا كنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتي كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه نفوس مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند.16
انگيزه نزول اين كتاب مقدس اين است كه اين كتاب در دسترس همه قرار بگيرد و همه از او به اندازه سعه وجودي و فكري خودشان استفاده كنند.17
مهجوريت قرآن و راه های رهايی از آن
اكنون ببيينم چه گذشته است بر كتاب خدا، اين وديعه الهي و ماترك پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم. مسايل اسف انگيزي كه بايد براي آنها خون گريه كرد، پس از شهادت حضرت علي شروع شده است. خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيله اي كردند براي حكومتهاي ضد قرآني و مفسران حقيقي قرآن و آشنايان به حقايق را با بهانه هاي مختلف و توطئه هاي از پيش تهيه شده آنان را عقب زده و با قرآن در حقيقت، قرآن را، كه براي بشر بزرگترين دستور زندگاني مادي و معنوي بوده و هست از صحنه خارج كردند و هر چه اين بنيان كج به جلو آمد، كجی ها و انحرافها افزون شد. تا آنجا كه قرآن كريم را كه براي رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان، بلكه عايله بشري، از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدي تنزل كرد، كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند و اين وليده «علم الاسماء» را از شر شياطين و طاغوتها رها سازد، و جهان را به قسط و عدل برساند و حكومت را به دست اولياء الله معصومين، عليهم صلوات الاولين و الاخرين بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گويي نقشي براي هدايت ندارد... و مع الاسف به دست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل، قرآن، اين كتاب سرنوشت ساز، نقشي جز در گورستان ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن كه بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگي آنان باشد، وسيله تفرقه و اختلاف گرديد و يا به كلي از صحنه خارج شد.18
اي قرآن، اي تحفه آسماني و اي هديه رحماني! تو را خداي جهان براي زنده كردن دل هاي ما و باز كردن گوش و چشم توده مردم فرستاد، تو نور هدايت و رهنماي سعادت ما هستي تو ما را از منزل حيواني می خواهي به اوج انساني وجود رحماني برساني، افسوس كه آدميزادگان قدر تو را ندانسته و پيروي تو را فرض خود نشمردند، اسفا كه قانون هاي تو در جهان عمل نشد تا همين ظلمت خانه و جايگاه مشتي وحشيان و درندگان كه خود را متمدنين جهان می دانند، رشك بهشت برين شود و عروس سعادت در همين جهان در آغوش همه درآيد.19
اسلام همه چيز براي مسلمين آورده است، قرآن در آن همه چيز است لكن مع الاسف ما استفاده از آن نكرده ايم و مسلمين مهجورش كردند يعني استفاده اي كه بايد از آن بكنند نكردند.20
قرآن و اسلام مهجور و مظلوم اند، براي اينكه مهجوريت قرآن و مهجوريت اسلام به اين است كه مسايل مهم قرآني و مسايل مهم اسلامي يا به كلي مهجور است يا برخلاف آنها بسياري از دولتهاي اسلامي قيام كرده اند.21
بر قرآن آموز و آنكه از قرآن بهره مي برد لازم است كه يكي ديگر از آداب مهمه را به كار بندد تا استفاده حاصل شود و آن رفع موانع است كه ما از آنها تعبير می كنيم به حجب بين مستفيد قرآن. اين حجابها بسيار است كه ما به بعض از آنها اشاره می نماييم.
از حجابهاي بزرگ، حجاب خودبيني است كه شخص متعلم، خود را به واسطه اين حجاب مستغني بيند و نيازمند استفاده نداند. و اين از شاهكارهاي مهم شيطان است كه هميشه كمالات مرهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه كه دارد راضي و قانع كند و ماوراي آنچه پيش اوست، هر چيز را از چشم او ساقط كند. مثلاً اهل تجويد را به همان علم جزيي قانع كند و آن را در نظر آنها جلوه هاي فراوان دهد و ديگر علوم را از نظر آنها بيفكند و حاملین قرآن را پيش آنها به خود آنها تطبيق دهد و آنها را از فهم كتاب نوراني الهي و استفاده از آن محروم كند و اصحاب ادبيت را به همان صورت بی مغز راضي كند و تمام شؤون قرآن را در همان كه پيش آنهاست نمايش دهد. و اهل تفاسير به طور معمول را سرگرم كند به وجوه قرائات و آراي مختلف از باب لغت و وقت نزول و شأن نزول و مدني و مكي بودن و تعداد آيات و حروف و امثال اين امور... شخص مستفيد بايد تمام اين حجب را خرق كند و از ماوراي اين حجب به قرآن نظر كند و در هيچيك از اين حجابها توقف نكند كه از قافله سالكان الي الله باز ماند و از دعوتهاي شيرين الهي محروم شود.22
يكي ديگر از حجابهايي كه مانع از استفاده از اين صحيفه نورانيه است، اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسرين نوشته يا فهميده اند، كسي را حق استفاده از قرآن شريف نيست. و تفكر و تدبر را به تفسير به رأي كه ممنوع است، اشتباه نمودند و به واسطه اين رأي فاسد و عقيده باطله، قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عاري و قرآن را به كلي مهجور نموده اند در صورتي كه استفادات اخلاقي و ايماني و عرفاني به هيچ وجه مربوط به تفسير نيست تا تفسير به رأي باشد.23
يكي ديگر از حجب كه مانع از فهم قرآن شريف و استفاده از معارف و مواعظ اين كتاب آسماني است، حجاب معاصي و كدورات حاصله از طغيان و سركشي نسبت به ساحت پروردگار عالميان است كه قلب را حاجب شود از ادراك حقايق.24
از حجب غليظه، كه پرده ضخيم است بين ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حب دنياست كه به واسطه آن قلب تمام همّ خود را صرف آن كند و وجهه قلب يكسره دنيوي شود و قلب به واسطه اين محبت از ذكر خدا غافل شود و از ذكر و مذكور اعراض كند. و هرچه علاقه مندي به دنيا و اوضاع آن زيادت شود، پرده و حجاب قلب ضخيم تر گردد.25
مادامي كه انسان در حجاب خود هست نمی تواند اين قرآن را كه نور است و به حسب فرمايش خود قرآن، نور است، نور را كساني كه در حجاب هستند پشت حجابهاي زياد هستند، نمی توانند ادراك كنند. گمان می كنند كه می توانند اما نمی توانند. تا انسان از حجابهاي بسيار ظلماني خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاي نفساني است، تا گرفتار خودبينی هاست، تا گرفتار چيزهايي است كه در باطن خود ايجاد كرده است از ظلماتي كه بعضی ها فوق بعض است، لياقت پيدا نمی كند انسان كه اين نور الهي در قلب او منعكس شود.26
راه هاي ترويج قرآن
يكي از وصاياي رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) وصيت به تلاوت قرآن است. و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسك و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معاني و اسرار آن بيش از آن است كه به فهم قاصر ما درست آيد و آنچه از اهل بيت عصمت -عليهم السلام - درخصوص آن وارد شده است در اين اوراق نگنجد؛ و ما به بعض آن قناعت می كنيم. فرموده:
قرآن عهد خداوند است به سوي بندگان؛ همانا سزاوار است كه هر فرد مسلماني در هر روز به آن عهد نظر كند و از آن پنجاه آيه قرائت كند.
فرمود حضرت سجاد عليه السلام- كه آيات قرآن خزانه هايي است، پس هر وقت گشوده شد خزينه اي، سزاوار است كه نظر كني در آن. و در اخبار رجوع به آن و تدبر در معاني آن بسيار وارد است.
و در حديث است كه: مؤمني كه قرائت قرآن كند در حال جواني، داخل شود قرآن به گوشت و خون او، و او را خداوند با سفراي كرام نيكوكار قرار دهد، و قرآن پناه اوست در قيامت.
فرمود حضرت صادق ـ عليه السلام ـ كه كسي كه قرآن را بسيار قرائت كند و با او عهد تازه كند به مشقت كشيدن در حفظ آن، دو اجر به او عطا فرمايند و از اين حديث شريف معلوم می شود كه مطلوب در تلاوت قرآن شريف آن است كه در اعماق قلب انسان تأثير كند.27
و از آداب لازمه قرائت قرآن، كه در تأثير در قلوب سمت رُكنيت دارد و بدون آن هيج عملي را قيمتي نيست، بلكه ضايع و باطل و موجب سخط الهي است، اخلاص است كه سرمايه مقامات اخرويه و رأس المال تجارت آخرت است. در اين باب نيز در اخبار اهل بيت (علیهم السلام) سفارش بليغ شده است.
از آن جمله آن است كه جناب كليني، حديث كند: قاريان قرآن سه گروه اند: يكي آنان كه قرائت قرآن را سرمايه معيشت اتخاذ نمودند و به واسطه آن از ملوك حقوق و شهريه گيرند و بر مردم تقدم جويند و ديگر، آنان كه حفظ حروف و صورت قرآن كنند و تضييع حدود آن نمايند و او را پشت سر اندازند، خداوند زياد نكند اين قسم حَمَله قرآن را، و طايفه ديگر آنان هستند كه قرآن را تلاوت كنند و با دواي قرآن دردهاي قلب خود را علاج كنند.28
از آداب قرائت، كه موجب تأثير در نفس نيز هست و سزاوار است كه شخص قاري مواظبت آن كند، ترتيل در قرائت است و آن، به طوري كه در حديث است، عبارت است از حد توسط بين سرعت در آن و تأني و فتور مفرط كه كلمات از هم متفرق و منتشر گردد. گويد پرسيدم از حضرت صادق سلام الله عليه از قول خداي تعالي كه می فرمايد: "و رتّل القرآن ترتيلاً"(مزمل، 4) فرمود يعني اظهار كن آنرا اظهار كاملي و سرعت مكن در آن چنانچه در شعر سرعت می كني و متفرق مكن اجزاي آنرا چون ريگهاي متفرق كه اجزايش با هم ملتئم نشود، ليكن قرائت كنيد كه تأثير در قلوب كند و دل هاي سخت شما را به فزع آورد و همّ شما آخر سوره نباشد يعني مقصود شما آن نباشد كه قرآن را در چند روز ختم كنيد و يا اين سوره را به زودي ختم نموده و به آخر برسانيد.
پس انسان كه می خواهد كلام خدا را قرائت كند و به آيات الهيه قلب قاسي خود را مداوا كند و با كلام جامع الهي شفاي امراض قلبيه خود را بگيرد و با نور هدايت اين مصباح منير غيبي و اين نور را دريابد، بايد اسباب ظاهريه و باطنيه آن را فراهم كند و آداب صوريه و معنويه آن را فراهم كند، نه مثل آن كه اگر گاهگاهي هم تلاوت قرآن كنيم، علاوه بر آن كه از معاني و مقاصد آن و اوامر و نواهي و وعظ و زجر آن به كلي غافليم، و گويي آياتي كه در آن ذكر اوصاف جهنم و عذاب اليم آن يا بهشت و كيفيات نعيم آن گرديده به ما ربطي ندارد و نعوذ بالله در خواندن كتاب قصه حضور قلب ما بيشتر و حواس ما جمعتر است از كتاب كريم خداوند.29
مطلوب در قرائت قرآن كريم آن است كه درقلب صورت آن نقش بندد و اوامر و نواهي آن تأثير كند، و دعوت آن جايگزين شود و اين مطلوب حاصل نشود مگر آن كه آداب قرائت ملحوظ شود. مقصود از آداب آن نيست كه پيش بعضي قراء متداول شده است كه تمام همّ و همت منصرف به مخارج الفاظ و تاديه حروف شود بلكه مقصود آدابي است كه در شريعت مطهره منظور شده است كه اعظم و عمده آنها تفكر و تدبر و اعتبار به آيات آن است.30
يكي از آداب مهمه قرائت قرآن، كه عارف و عامي در آن شركت دارند، و از آن نتايج حسنه حاصل شود و موجب نورانيت قلب و حيات باطني شود، "تعظيم" است و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگي و جلالت و كبرياي آن است.31
ما همه قرآن شريف را می دانيم كه از معدن وحي الهي براي تكميل بشر و تخليص انسان از محبس ظلماني طبيعت و دنيا نازل شده است و وعده و وعيد آن همه حق صراح و حقيقت ثابته است و در تمام مندرجات آن شايبه خلاف واقع نيست، با اين وصف اين كتاب بزرگ الهي در دل سخت ما به اندازه يك كتاب قصه تأثير ندارد. نه دلبستگي به وعده هاي آن داريم تا دل را از اين دنياي دني و نشئه فانيه برگيريم و به آن نشأه باقيه بربنديم و نه خوفي از وعيد آن به قلب ما حاصل آيد تا از معاصي الهيه و مخالفت با ولي نعمت احتراز كنيم، اين نيست جز آنكه حقيقت و حقيقت قرآن به قلب ما نرسيده و دل ما به آن نگرويده.32
آثار انس با قرآن
تلاوت قرآن در واقع زماني مطلوب است كه در اعماق قلب انسان تأثير كند و باطن انسان صورت كلام الهي گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد و اشاره به اين فرموده آنجا كه می فرمايد، جوان مؤمن اگر قرائت كند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود. و اين كنايه از آن است كه صورت قرآن در قلب مستقر و جايگزين گردد به طوري كه خود باطن انسان كلام الله مجيد و قرآن حميد گردد به اندازه لياقت و استعدادش.33
كسي كه خود را عادت داد به قرائت آيات و اسماي الهيه از كتاب تكوين و تدوين الهي، كم كم قلب او صورت ذكري و آيه اي به خود گيرد و باطن ذات محقق به ذكر الله و اسم الله و آيت الله شود.34
فرزندم! با قرآن اين بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، حتي اگر شده با قرائت آن. و راهي از آن به سوي محبوب باز كن و تصور نكني كه قرائت بدون معرفت اثري ندارد كه اين وسوسه شيطان است. آخر، اين كتاب از طرف محبوب است براي تو و براي همه كس و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آنرا نداند و با اين انگيزه حب محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آيد و شايد دستت گيرد.35
جناب عارف بزرگوار و شيخ عالي مقدار ما می فرمودند كه مواظبت بر آيات شريفه آخر سوره «حشر» از آيه شريفه "يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدّمت لِغَد..."(حشر، 18) تا آخر سوره مباركه با تدبر در معني آنها در تعقيب نمازها خصوصاً در اواخر شب كه قلب فارغ البال است، خيلي مؤثر است در اصلاح نفس.36
كسي كه تفكر و تدبر در معاني قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كم كم به مقام متقين رسد و اگر توفيق الهي شامل حالش شود، از آن مقام نيز بگذرد و هر يك از اعضاء و جوارح و قواي آن، آيه اي از آيات الهيه شود و شايد جزوات و جذبات خطابات الهيه او را از خود بيخود كند و حقيقت «اقرأ وَارقَ» را در همين عالم دريابد تا آن كه كلام را بی واسطه از متكلمش بشنود و آنچه در وهم من و تو نايد آن شود.37
___________________________
پی نوشت:
1- آداب الصلوة، ص 264-263
2- صحيفه نور، ج 19، ص 84
3- همان، ج 21، ص170
4- آداب الصلوه، ص 194-193
5 - همان، ص 185-184
6- همان، ص 203
7- صحيفه نور، ج 12، ص 225
8- همان، ج 17، ص 252
9- همان، ج 19، ص 143
10- آداب الصلوه، ص 186
11- ولايت فقيه، ص50
11- ولايت فقيه، ص50
12- صحيفه نور، ج 2، ص 34
13- همان، ج 5، ص 16
14- همان، ج 18، ص 275
15- همان، ج 20، ص 82
16- همان، ج 14، ص 252
17- همان ، ج 14، ص 252
18- همان، ج 21، ص 169
19- كشف الاسرار، ص 220
20- صحيفه نور، ج 1، ص 88
21- همان، ج 15، ص 184
22- آداب الصلوه، ص 197-195
23- همان. ص 199
24-همان، ص 201
25- همان، ص 202
26 - صحيفه نور، ج 12، ص 253
27 - چهل حديث، ص 499-497
28 - همان، ص 3 و 5-500
29 - همان، ص 505-504
30 - همان، ص 500-499
31 - آداب الصلوه، ص 181-180
32 - شرح حديث عقل و جهل، ص 61
33 - چهل حديث، ص 499
34 - آداب الصلوه، ص 217-216
35 - جلوه هاي رحماني، ص 26
36 - چهل حديث، ص 208
37 - همان، ص 500
منبع: مجله گلستان قرآن، شماره 117 - سال 1381