شرح زیارت امین الله؛ « مُفَارِقَةً لِأَخْلاَقِ أَعْدَائِكَ »؛ دوری ازاخلاق دشمنان خدا
۲۰ دی ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلام
شناخت دشمنان خدا
با توجه به مطالب بندهای گذشته، مشخصات کلی دشمنان خداوند متعال شناخته می شود و آن اینکه :
اولاً - تمامی موجودات به ویژه انسان ارتباط خاصی از نظر وجود و شئون وجودیه به خداوند متعال دارند و کمال انسان تنها در شناخت اجمالی این رابطه است .
ثانیاً - سپس با فرامین حق و اولیائش این رابطه را اظهار کردن است .
تا تدریجاً شناخت تفصیلی و حقیقی از آن روابط وجودی با حق تعالی پیدا شود.
بنابراین هر سخن یا هر کس که این رابطه را اعتقاداً یا عملاً منکر شود یا آن را با موجودات دیگر برقرار کند او دشمن خداوند متعال است. در حقیقت، خداوند می خواهد در کمال بندگی، بندگی شود . هر کس در هر درجه ای از ممانعت این هدف قرار بگیرد دشمن خداوند متعال است که قهراً دشمن انسان نیز می باشد .لکن این دشمنی گاهی صریح و آشکار است و گاهی مخفی است . یعنی گاهی مخالفت در اصل رابطه برقرار کردن با خدای متعال است اعتقاداً یا عملاً و گاهی مخالفت در ایجاد روابط عمیق و دقیق با اوست که آن مختص انبیاء و اولیاء علیهم السلام است.
از دشمنان آشکار خداوند متعال می توان شیطان، کفار، مشرکین، منافقین، یهود، ملعونین خداوند، بدعت گزاران، ستمگران، متکبرین، و مکذبین را به شمار آورد.
اوصاف کلی دشمنان خدا
با توجه به عنوان این فراز از زیارت و فراز گذشته، معلوم می شود که از ما خواسته اند حقیقتاً تولی و تبری را در تمامی شئون وجودیه خود داشته باشیم . چه در مرحله اعتقاد (ایمان به خدا و کفر به طاغوت) و چه در مرحله عمل (عمل به اوامر الهی اعم از واجبات و مستحبات و ترک نواهی اعم از محرمات و مکروهات) و چه در مرحله اخلاق و اوصاف نفسانی. میزان کلی اوصاف دشمنان آن است که ایشان در مرحله اول از نظر اعتقادی زیر بار حق تعالی نمی روند به دلیل اعتقاد نداشتن به ارتباط وجودی یا شئون وجودیه با او.
در مرحله دوم اعلان چنین اعتقادی و مبارزه با کسانی که از چنین اعتقادی طرفداری می کنند . چه مبارزه آشکار یا مخفی .
در مرحله سوم در مقام عمل در برابر دستورات خداوند متعال و انبیاء و اولیاء قرار گرفتن و با آنها مبارزه کردن یا عمداً زیر بار آنها نرفتن و همچنین اتصاف به اوصاف رذیله به گونه ای که از آنها طرفداری شده و ملاک شرافت و انسانیت قرار گیرد آن اوصافی که در دستورات قرآن و سنت از آنها نهی شده و نکوهیده شده اند.
می توان گفت جامع تمامی این اوصاف، خودخواهی و خودمحوری و غفلت از حقیقت انسانیت است و شیطان برای فریب انسان می خواهد از تمامی مراحل ذکر شده وارد شود . در مرحله اول موفق شد در مراحل بعدی نیز موفق شده است و در غیر این صورت از مراحل دیگر وارد می شود تا همان طور که خودش از کافران و دشمنان درجه اول خداوند متعال شده است دیگران را نیز این گونه قرار دهد.
خداوند متعال نیز برای امتحان بشر به او چنین اختیار و وسعت نفوذ داده است و فرموده است:
و استفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا : و بلغزان هر کس را که بتوانی از انسانها با صدا و وسوسه ات و بتاز بر ایشان با (یاران) سواره و پیاده ات و شریک شو با ایشان در اموال و اولاد ایشان و به آنها وعده بده و شیطان جز وعده فریب به ایشان نمی دهد. (1)
البته عده ای را خود شیطان در اغواء کردنش استثنا کرده است و آنها افراد محدودی هستند که خداوند متعال آنها را از تمامی آلودگی ها و خودبینی ها پاک گردانیده است و آنها مخلصین(2) (بفتح لام) هستند.
عده ای را نیز خداوند متعال اضافه کرده است که شیطان بر آنها تسلط ندارد . لکن ایشان را اغواء می کند و آنها کسانی هستند که حلقه بندگی حق تعالی را به گردن نهاده و او را وکیل(3) خود قرار داده و به او توکل(4) نموده اند و ایمان به آخرت(5) داشته باشند.
با این بیانات باید یک الگو و مبنای مشخصی برای دشمنی و دوستی با خداوند متعال وجود داشته باشد .
از این جهت ائمه علیهم السلام ارتباط اعتقادی و اخلاقی و عملی پیدا کردن با خودشان را ملاک دوستی با خداوند و خودشان قرار داده و نداشتن چنین ارتباطی را ملاک دشمنی با خدا و خودشان معرفی کرده اند.
در روایتی(6) داود بن کثیر به امام صادق علیه السلام عرض می کند: آیا شما در کتاب خداوند عز و جل نماز و زکات و حج هستید؟
حضرت فرمودند:
ای داود! ما در کتاب خداوند عز و جل، نماز، زکات، روزه، حج، ماه حرام، شهر حرام، کعبه، قبله خداوند و وجه او هستیم .
خداوند متعال می فرماید:
پس به هر طرف روی کنید آنجا وجه الهی است . و ما آیات و بینات هستیم و دشمنان ما در کتاب خداوند عز و جل(7) فحشاء، منکر، بغی، خمر، میسر، انصاب، ازلام، اصنام، اوثان، جبت، طاغوت، مردار، خون و گوشت خوک هستند . ای داود ! خداوند ما را خلق کرد و خلقت ما را گرامی داشت و ما را فضیلت داد و امینان و حافظان و گنجینه داران آنچه در آسمانها و زمین است قرار داد و برای ما اضداد و دشمنانی قرار داد و ما را در کتابش نامگذاری کرد و از اسماء ما به نیکوترین و محبوب ترین آنها نزد خودش کنایه آورد و اضداد و دشمنان ما را در کتابش نامگذاری کرد و از اسماء ایشان کنایه آورد و برای ایشان در کتابش از مبغوض ترین اسماء نزد خودش و بندگان باتقوایش ضرب المثل زد.
از این روایات و روایات دیگر استفاده می شود که هر یک از خوبیها و اسماء آنها و بدیها و اسماء آنها ظاهر و باطنی دارد.
ظاهر آنها همان خوبیها و بدیهایی است که در کتاب و سنت به آنها امر و نهی شده است و باطن آنها ارتباط معنوی با خداوند و اوصاف کمال او یا قطع این ارتباط می باشد که از آن به ولایت و محبت ائمه علیهم السلام و انکار ولایت و محبت ایشان که همان عداوت با ایشان است تعبیر شده است و در حقیقت این ولایت و ضد آن همان قبول ولایت الله و ضد آن می باشد و مراد از این روایات انکار انجام و ترک اعمال و اتصاف و عدم اتصاف به صفات خوب یا بد در ظاهر نیست که چنین اموری واقعیت نداشته باشد . زیرا اولاً خود ائمه علیهم السلام مظهر تام انجام اعمال صالح و اتصاف به صفات پسندیده بودند و ثانیاً چنین سخنی با ادله قطعی و متواتر کتاب و سنت نسبت به اوامر و نواهی، مخالفت دارد و ثالثاً با هدف از ارسال رسل و نزول کتب الهی که ترغیب به یک سلسله از اعمال و اوصاف پسندیده و برحذر داشتن از ضد آنها می باشد مخالفت دارد.
بنابراین مراد از این دسته روایات همان است که در روایات دیگر آمده و امام صادق علیه السلام فرموده است که:
ما اصل و ریشه هر خیر هستیم و هر نیکی از شاخه های ماست و از نیکی ها: توحید، نماز، روزه، فرونشاندن غضب، بخشیدن گنهکار، رحمت به فقرا، متعهد بودن نسبت به همسایه و اقرار به فضیلت برای اهلش می باشد و دشمنان ما اصل هر شری هستند و هر کاری قبیح و ناشایستی از شاخه های آنهاست. از قبیل : دروغ، سخن چینی، بخل، قطع رحم، خوردن ربا، تصرف در مال یتیم بدون حق، تجاوز از حدودی که خداوند عز و جل به آنها امر کرده است و انجام کارهای ناپسند چه در ظاهر و یا در خفا، از زنا و دزدی و هر قبیحی که مانند آنهاست . دروغ گفته است کسی که بگوید: با ماست در حالی که چنگ زده است به شاخه غیر ما(8) .
البته منافات ندارد که دشمنان ایشان، اعمال خوب و صفات حسنه ای داشته باشند و بعکس محبین ایشان اعمال قبیح و صفات رذیله داشته باشند . لکن ائمه علیهم السلام اعمال و صفات خوب را از هر کس صادر می شود تحسین کرده اند و اعمال و صفات ناشایست را بد می دانند از هر کس بوده باشد .
همان طوری که علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده است که خداوند می فرماید:
به راستی خداوند بنده ای را دوست دارد و از عملش بدش می آید و گاهی عملش را دوست دارد و از او بدش می آید . (9)
لکن مراد از این دو فراز این است که اعمال صالح و صفات حسنه ذاتاً از پاکان صادر می شود که نمونه کامل آن ائمه علیهم السلام می باشند و اعمال و صفات قبیح ذاتاً از ناپاکان صادر می شود که نمونه کامل آن دشمنان ایشان می باشند . به گونه ای که اعمال و صفات صالح و ناصالح در زندگی ابدی نقش مؤثر دارد.
بنابراین مراد از جدایی از اخلاق دشمنان خداوند هر اعتقاد یا اخلاق یا عملی است که ائمه علیهم السلام به آن ملتزم نبوده اند و مخالفین ایشان به آن التزام داشته اند . زیرا ایشان به سبب مظهریت تامشان نسبت به اسماء و صفات الهی اقرب خلق و محبوب ترین ایشان به حق تعالی می باشند و میزان تام انطباق با حق و عدم انطباق با آن قرار گرفته اند.
با توجه به روایات فراوان (10) منقول از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مبنی بر اینکه امتش بعد از او به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند که یک فرقه اهل نجاتند و بقیه در آتشند و روایات دیگر (11) که از شیعه و اهل سنت به طور متواتر به بیانات گوناگون از آن حضرت نیز نقل شده مبنی بر رجوع به اهل بیت علیهم السلام در گرفتن معارف دین و پیاده کردن آن، روشن می شود که تنها فرقه حق که اهل نجاتند همان مسلک و مرامی است که به اهل بیت پیامبر و ائمه علیهم السلام متصل باشد.
پس محور اتصاف به سنت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و جدایی از اخلاق دشمنان خداوند همان التزام قلبی، قولی و عملی به مذهب ائمه علیهم السلام و دوری از مذاهب و روشهای دیگر می باشد و این روش به طور مفصل در کتابهای فقهی، اخلاقی، اعتقادی، علمای شیعه آمده است که لازم است اول علم به آنها پیدا شود سپس به آنها عمل شود.
پی نوشت :