شرح زیارت امین الله؛ « مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ »؛ محبوب شدن انسان
۱۲ دی ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلاممعنای محبوب شدن انسان
ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله (1) : اگر می گویید خدا را دوست می داریم پس، از من تبعیت کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد.
یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومة لائم ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم (2)ای مؤمنین، کسی که از شما از دینش برگردد پس بزودی خداوند گروهی را می آورد که خداوند ایشان را دوست داشته و ایشان نیز او را دوست دارند، بر مؤمنین دلیلند، و بر کافران عزیز، در راه خدا مجاهده می کنند و از ملامت، ملامت کننده ای نمی ترسند، این تفضل الهی است که به هر کس بخواهد می دهد و خداوند واسع علیم است
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا (3)همانا کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند بزودی خداوند مهربان برای ایشان محبت قرار می دهد توضیح این حقیقت می آید.
نشانه های محبوب شدن
ان الله یحب المحسنین (4)
ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین (5)
فان الله یجب المتقین(6)
و الله یحب الصابرین(7)
ان الله یحب المتوکلین(8)
ان الله یحب المقسطین(9)
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص(10) .
و قهراً چنین کسی از اوصافی که مبغوض خداوند است مبرا می باشد و اصول آنها عبارتند از:
ان الله لایحب المعتدین (11)
و الله لایحب الفساد (12)
و الله لایحب کل کفار اثیم (13)
فان الله لایحب الکافرین(14)
والله لایحب الظالمین (15)
ان الله لایحب من کان مختالا فخورا(16)
ان الله لایحب من کان خوانا اثیما (17)
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم (18)
انه لایحب المستکبرین (19)
ان الله لایحب کل خوان کفور(20)
ان الله لایحب الفرحین (21)
انه لایحب المسرفین (22)
ان الله لایحب الخائنین(23)
الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون (24)
انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون، لایمسه الا المطهرون (25)
و ما تقرب الی عبد من عبادی بشی ء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده الذی یبطش بها، ان دعانی، اجبته و ان سألنی اعطیته (26)هیچ گاه بنده ای از بندگانم به من نزدیک نمی شود به چیزی که محبوب تر باشد نزد من از اموری که بر او واجب گردانیدم، همانا او به سوی من تقرب می جوید با نافله تا اینکه او را دوست خواهم داشت پس وقتی که او را دوست داشتم شنواییش می شوم که با آن می شنود، و بیناییش می شوم که با آن می بیند، و گویاییش می شوم که با آن سخن می گوید و دست و قدرتش می شوم که با آن کار می کند اگر مرا بخواند اجابتش می کنم و اگر از من سؤال کند به او می دهم .
یا احمد ان العبادة عشرة اجزاء تسعة منها طلب الحلال فاذا طیبت مطعمک و مشربک فانت فی حفظی و کنفی قال: یا رب ما اول العبادة؟ قال: یا احمد اول العبادة الصمت و الصوم، قال: هل تعلم یا احمد ما میراث الصوم؟ قال: لا یا رب، قال: میراث الصوم قلة الاکل و قلة الکلام، و العبادة الثانیة الصمت و یورث الصمت الحکمة، و تورث الحکمة المعرفة و تورث المعرفة الیقین فاذا استیقن العبد لایبالی کیف اصبح بعسر ام بیسر؟ فهذا مقام الراضین فمن عمل برضای، الزمه ثلاث خصال، اعرفه شکرا لا یخالطه الجهل و ذکرا لایخالطه النسیان و محبة لایؤثر علی محبتی محبة المخلوقین فاذا اجبنی احببته و حببته الی خلقی و افتح عین قلبه الی جلالی و عظمتی فال اخفی علیه علم خاصة خلقی فاناجیه فی ظلم اللیل و نور النهار حتی ینقطع حدیثه مع المخلوقین و مجالسته معهم و اسمعه کلامی و کلام ملائکتی و اعرفه سری الذی سترته عن خلقی و البسه الحیاء حتی تستحیی منه الخلق کلهم و یمشی علی الارض مغفورا له و اجعل قلبه و اعیا و بصیرا و لااخفی علیه شیئا من جنة و لانار و اعرفه مایمر علی الناس یوم القیمة من الهول و الشدة و ما احاسب به الاغنیاء و الفقراء و الجهال و العلماء و انور له فی قبره و انزل علیه منکرا و نکیرا حتی یسألاه و یبشراه و لایری غمرة الموت و ظلمة القبر و اللحد و هول المطلع ثم لاانصب له میزانه و لاانشرله دیوانه ثم اضع کتابه فی یمینه فیقراه منشورا ثم لااجعل بینی و بینه ترجمانا ثم ارفعه الی فینکب مرة و یقوم مرة و یقعد مرة و یسکن مرة ثم یجوز علی الصراط ثم یقرب له جهنم ثم تزین له الجنة وجی ء بالنبیین و الشهداء و یتعلق المظلومین بالظالمین و یوضع الکرسی لفصل القضاء و یقول کل انسان لخصمه بینی و بینک الحکم العدل الذی لایجور ثم ارفع الحجب بینی و بینه فانعمه بکلامی و الذذه بالنظر الی فمن کان فعله فی الدنیا هکذا کیف یکون رغبته و فی الدنیا و کیف یکون حبه للدنیا و هو یعلم ان کل حی فیها یموت و انا حی الذی لااموات و لاجعلن ملک هذا العبد فوق ملک الملوک حتی یتضعضع له کل ملک و یهابه کل سلطان جایر و جبار عنید و یتمسح به کل سبع ضار و لاشوقن الیه الجنة و ما فیها و لاستغرقن عقله بمرفتی و لاقومن مقام عقله ثم لاهونن علیه الموت و سکراته و مرارته و فزعه حتی یساق الی الجنة سوقا فاذا انزل به ملک یقول له مرحبا طوبی لک طوبی لک طوبی لک ان الله الیک لمشتاق و اعلم یا ولی الله ان الابواب التی کان یصعد فیها عملک تبکی علیک و ان محرابک و مصلاک یبکیان علیک فیقول انا راض برضوان الله و کرامته و یخرج روحه من جسده کما تخرج الشعرة من العجین و ان الملائکة یقومون عند رأسه بیدی کل ملک کأس من ماء الکوثر و کأس من الخمر یسقون روحه حتی تذهب سکرته و مرارته و یبشرونه بالبشارة العظمی و یقولون له طبت و طاب مثواک انک تقدم علی العزیز الکریم الحبیب القریب فتطیر الروح من ایدی الملائکة فتصعد الی الله تعالی فی اسرع من طرفة عین و لایبقی حجاب و لاستر بینها و بین الله تعالی و الله الیها مشتاق فتجلس علی عین یمین العرش ثم یقال لها ایتها الروح کیف ترکت الدنیا فتقول الهی و سیدی و عزتک و جلالک لاعلم لی بالدنیا، انا منذ خلقتنی الی هذه الغایة خائف منک فیقول الله صدقت عبدی، کنت بجسدک فی الدنیا و بروحک معی فانت بعینی اعلم سرک و علانیتک، سل اعطک و تمن علی فاکرمک، هذه جنتی فتبحبح فیها و هذا جواری فاسکنه، فتقول الروح: الی عرفتنی نفسک فاستغنیت بها عن جمیع خلقک، و عزتک و جلالک لو کان رضاک فی ان اقطع اربا اربا او اقتل سبعین قتلة باشد ما یقتل به الناس لکان رضاک احب الی، الهی و کیف اعجب بنفسی و انا ذلیل ان لم تکرمنی و انا مغلوب ان لم تنصرنی و انا ضعیف ان لم تقونی و انا میت ان لم تحینی بذکرک و لولا سترک لافتضحت اول مرة عصیتک، الهی کیف لااطلب رضاک و قد اکملت عقلی حتی عرفتک و عرفت الحق من الباطل و الامر من النهی و العلم من الجهل و النور من الظلمة فقال الله عز و جل و عزتی و جلالی لااحجب بینی و بینک فی وقت من الاوقات حتی تدخل علی ای وقت شئت و کذلک افعل باحبائی .(27)
ای احمد! همانا عبادت ده جزء است، نه جزء آن طلب حلال است پس هنگامی که خوردنی و نوشیدنیت پاک بود تو در حفظ و احاطه من خواهی بود عرض کرد: پروردگارا! اولین عبادت چیست؟ فرمود: ای احمد! اولین عبادت سکوت و روزه گرفتن است، فرمود: ای احمد! آیا می دانی نتیجه روزه چیست؟ عرض کرد: پروردگارا! خیر، فرمود: نتیجه روزه کم خوردن و کم سخن گفتن است، و عبادت دوم، سکوت است و سکوت حکمت را به بار می آورد و حکمت معرفت را و معرفت یقین را، پس هنگامی که بنده یقین پیدا کرد باکی ندارد که با سختی صبح کند یا به آسانی پس این است مقام رضایت داران، پس کسی که به رضایت من عمل کند، سه خصلت را ملازم او گردانم، شکری به او می شناسانم که با جهل مخلوط نباشد و ذکری که با فراموشی مخلوط نباشد و محبتی که بر محبت من محبت مخلوقین را برنگزیند، پس وقتی مرا دوست داشت او را دوست خواهم داشت و نزد مخلوقم محبوبش می کنم و چشم قلبش را به جلال و عظمتم باز کرده پس علم مخلوقات مخصوصم را از او مخفی نمی کنم و با او در تاریکی شب و روشنایی روز مناجات خواهم کرد تا گفتگویش با مخلوقات و همنشینی اش با ایشان قطع شده و کلامم و کلام ملائکه ام را به او می شنوانم و سرم را که از مخلوق پوشانده ام به او می شناسانم و حیاء را بر تنش می کنم تا اینکه تمامی مخلوقین از او حیا کنند و روی زمین بخشیده شده راه رود و قلبش را آگاه و بینا قرار می دهم و چیزی از بهشت و جهنم را از او می پوشانم و به او می شناسانم آنچه را که بر مردم در روز قیامت می گذرد از ترس و شدت و آنچه با آن، اغنیاء و فقراء و جهال و علماء را محاسبه می کنم، و قبرش را نورانی می کنم و منکر و نکیر را بر او فرود می فرستم تا از او سؤال کنند و بشارتش دهند و سختی مرگ و تاریکی قبر و لحد و ترس فرود آمدن به قیامت را نمی بیند، سپس میزانش را نصب نمی کنم و کتابش را باز نمی گردانم، سپس آن را در دست راستش قرار داده و آن را به صورت باز شده می خواند، سپس بین خود و بین او مترجمی قرار نمی دهم، پس او را به طرف خود بالا می برم که گاهی به صورت می افتد و گاهی برمی خیزد و گاهی می نشیند و گاهی ساکن می شود، سپس بر صراط می گذرد و جهنم برایش نزدیک می شود، سپس بهشت برایش زینت می شود بر صراط می گذرد و جهنم برایش نزدیک می شود، سپس بهشت برایش زینت می شود و انبیا و شهدا را می آورند و مظلومها به ظالمها چنگ می زنند و کرسی برای حکم کردن قرار داده می شود و هر انسانی به خصم خود گوید بین من و تو حاکم عادلی که ستم نمی کند، قاضی است، سپس پرده ها را بین خود و بین او برمی دارم تا به کلامم بهره مندش کنم و با نگاه کردن به من ملتذش کنم، پس کسی که کارش در دنیا این چنین باشد چگونه میلش در دنیا و محبتش برای آن خواهد بود؟ در حالی که می داند هر زنده ای در دنیا می میرد و من زنده ای هستم که نمی میرم، و حتماً ملک این بنده را بالاتر از سلطنت پادشاهان قرار خواهم داد تا اینکه هر سلطانی برایش خضوع کرده و هر سلطان ستمگر و جبار کینه توز از او بترسد و هر درنده ضررزننده ای به او تبرک جوید، و حتماً بهشت و آنچه در آن است را به او مشتاق گردانم و عقل او را غرق در شناختم کرده و جای عقلش می نشینم سپس مرگ و سختی و تلخی و ناراحتی آن را برایش آسان کرده تا به نوع خاصی به طرف بهشت برده شود پس وقتی که ملک الموت بر او نازل شود به او گوید: خوش آمدی، خوشا بحالت، خوشا بحالت، خوشا بحالت، همانا خداوند مشتاق به توست و بدان ای ولی خدا که درهایی که اعمالت در آن بالا می رفت بر تو گریه می کنند و محراب و محل نمازت بر تو گریه می کنند پس ولی خدا گوید: من به رضوان الهی و کرامتش راضی هستم و روحش از جسدش خارج می شود همان گونه که مو از خمیر خارج می گردد و ملائکه بالای سرش می ایستند به دو دست هر یک، کاسه ای از آب کوثر و کاسه ای از خمر است که به روحش می آشامنند تا سختی و تلخی موت از بین برود و او را به بشارت بزرگ بشارت داده و به او می گویند: تو پاک هستی و جایگاهت پاک است، همانا تو بر عزیز کریم حبیب نزدیک، وارد می شوی پس روح از دستان ملائکه پرواز کرده و در سریع تر از یک چشم بر هم زدنی به سوی خداوند متعال بالا می رود و پرده ای بین او و بین خداوند متعال باقی نمی ماند و خدا باو مشتاق است پس بر جایگاهی از طرف راست عرش می نشیند سپس به او گفته می شود: ای روح چگونه دنیا را ترک کردی؟ عرض می کند: ای معبود و آقایم! به عزت و جلالت سوگند که من علمی به دنیا ندارم از وقتی مرا خلق کردی تاکنون از تو می ترسم پس خداوند می فرماید: راست می گویی بنده ام، با بدنت در دنیا بودی و با روحت با من، پس تو در نظر من هستی، پنهان و آشکارت را می دانم، سؤال کن تا به تو بدهم و بر من منت گذار تا اکرامت کنم، این بهشت من است پس در آن قرار بگیر و این همسایگی من است در آن ساکن شو، پس روح می گوید: خدایا خودت را به من شناساندی پس به واسطه آن از تمامی مخلوقات بی نیاز گشتم، به عزت و جلالت سوگند اگر خشنودی تو در آن باشد که من قطعه قطعه گردم یا هفتاد بار به بدترین اقسامی که مردم کشته می شوند کشته شوم حتماً خشنودی تو محبوب تر است نزد من، خدایا چگونه به خود ببالم در حالی که مرا اکرام نکنی خارم و اگر مرا یاری نکنی مغلوبم و اگر مرا تقویت نکنی ضعیفم و اگر مرا به یادت زنده نگردانی مرده ام و اگر پوشیدن تو نبود حتماً اولین مرتبه ای که معصیتت را کردم رسوا می شدم، خدایا چگونه خشنودی تو را طلب نکنم در حالی که عقلم را کامل کردی تا تو را بشناسم و حق را از باطل و امر را از نهی و علم را از جهل و نور را از ظلمت بشناسم، پس خداوند عز و جل فرماید: به عزت و جلالم سوگند، بین خود و بین تو در هیچ پرده ای برقرار نمی کنم تا اینکه هر وقت بخواهی بر من وارد شوی و این چنین با دوستانم انجام می دهم(28).
2- مائده : 54.
3- مریم : 96.
4- بقره : 195، آل عمران : 134، مائده : 13 و 93.
5- بقره : 222، توبه : 108.
6- آل عمران : 76، توبه : 4 و 7.
7- آل عمران : 146.
8- آل عمران : 159.
9- مائده :: 42، حجرات : 9، ممتحنه : 8.
10- صف : 4.
11- بقره : 190، مائده : 87، اعراف : 55.
12- بقره : 205، مائده : 64، قصص : 77.
13- بقره : 276.
14- آل عمران : 32، روم : 45.
15- آل عمران : 57، شوری : 40.
16- نساء: 36، حدید: 23.
17- نساء: 107.
18- نساء: 148.
19- نحل : 23.
20- حج : 38.
21- قصص : 76.
22- انعام : 141، اعراف : 31.
23- انفال : 58.
24- انعام : 82.
25- واقعه : 79 - 77.
26- اصول کافی : ج 2، ص 352، روایت 8 و 7.
27- وافی ، ج 3، قسمت دوم ، ص 40.
28- برای توضیح بیشتر این فرازها از حدیث معراج ، به کتاب شریف و بسیار ارزشمند سرالاسراء تاءلیف حضرت استاد آیة الله حاج شیخ علی سعادت پرور دام ظله العالی رجوع شود .
منبع:
سیمای مخبتین(شرح زیارت امین الله)، شیخ محمود تحریری