وَ قَالَ (علیه السلام): الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ؛ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ، فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ.
و فرمود (ع): تندخويى، گونه اى ديوانگى است، زيرا تندخو از كرده خود پشيمان است و اگر پشيمان نشود، ديوانگيش حتمى است.
و آن حضرت فرمود: تندخويى نوعى از ديوانگى است، چون تندخو پشيمان مى شود، و اگر نشود دليل بر پا بر جايى ديوانگى اوست.
تندخويى و جنون (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: تندخويى بى مورد نوعى ديوانگى است، زيرا كه تندخو پشيمان مى شود، و اگر پشيمان نشد پس ديوانگى او پايدار است.
[و فرمود:] تندخويى گونه اى ديوانگى است، چرا كه تندخو پشيمان شود و اگر پشيمان نشد ديوانگى او استوار بود.
امام عليه السّلام (در نكوهش تند خوئى) فرموده است:تندخويى نوعى از ديوانگى است، زيرا تند خو (پس از آرامش از تندى كه كرده) پشيمان ميشود (همانطور كه ديوانه چون بهبودى يافت از آنچه كرده پشيمان مى گردد) پس اگر پشيمان نشود ديوانگى او پا بر جا است.
امام عليه السلام فرمود: طغيان غضب، نوعى جنون و ديوانگى است، چراكه صاحبش بعدا پشيمان مىشود و اگر پشيمان نشود دليل بر آن است كه جنونش مستحكم است.
غضب و جنون!امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه در نكوهش شدّت غضب مىفرمايد: «طغيان غضب نوعى جنون و ديوانگى است، چراكه صاحبش بعدا پشيمان مىشود واگر پشيمان نشود دليل بر آن است كه جنونش مستحكم است»؛ (الحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ آلْجُنُونِ، لاَِنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ، فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ).همه مىدانيم كه انسان در حالى كه به شدت غضبناك مىشود نيروى عقل او تحت الشعاع آن قرار گرفته، از كار بازمىايستد و در آن حالت كه صورت برافروخته، رگهاى گردن پر از خون شده و تمام اعصاب و عضلات تحريك گشته است، دست به كارهايى مىزند كه خارج از عرف عقلا و بيرون از دايره شرع و كاملا زيانآور است. به همين دليل معمولا پس از اين حركت نادم و پشيمان مىگردد، ندامتى كه گاهى روزها و ماهها و سالها ادامه مىيابد، حتى گاهى دست به كارهايى مىزند كه بعدآ جبرانناپذير است و تمام عمر را در اندوه و ندامت آن به سر مىبرد. ولى افراد كمى هستند كه از كارهاى جنونآميز خود در حال شدت و طغيان وغضب پشيمان نمىشوند و همچنان بر آن اصرار دارند كه كار خوبى انجام دادهاند! اينها همان كسانى هستند كه امام عليه السلام جنون آنها را مستحكم و پايدار شمرده است.در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى درباره كظم غيظ (فروخوردن خشم) و نكوهش غضب تعبيرات بسيار پرمعنا آمده است. در سوره «شورى» يكى از نشانههاى افراد باايمان را اين مىشمرد كه چون از دست كسى عصبانى مىشوند او را مىبخشند و خشم خود را فرو مىخورند. (وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ).(1) در آيه 134 سوره «آل عمران» در نشانههاى مؤمنان و نيكوكاران مىفرمايد : «آنها كسانى هستند كه در زمان شادكامى و ناراحتى در راه خدا انفاق مىكنند وخشم خود را فرو مىبرند و از خطاى مردم درمىگذرند»؛ (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ).خطرات غضب بهقدرى است كه در حديثى از حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله مىخوانيم: مردى خدمت آن حضرت آمد، عرض كرد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِي عِظَةً أَتَّعِظُ بِهَا؛ اندرزى به من بده تا از آن پند گيرم»، فرمود: «انْطَلِقْ وَلا تَغْضَبْ؛ برو و هرگز غضب مكن». آن مرد بار ديگر همان تقاضا را از پيامبر صلي الله عليه و آله كرد وحضرت همان جمله را تكرار فرمود و همچنين در مرتبه سوم.(2)در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است كه شخصى خدمتش رسيد وچنين تقاضايى كرد، پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «برو و هرگز غضب مكن». آن مرد عرض كرد: همين يك دستور مرا كافى است. سپس به سراغ خانوادهاش آمد ومشاهده كرد كه در ميان قبيله او جنگى درگرفته، در برابر هم صف كشيدهاند واسلحه برداشتهاند، هنگامى كه اين منظره را ديد او هم اسلحه برداشت و در كنار آنها ايستاد ناگهان به ياد كلام پيامبر صلي الله عليه و آله افتاد، سلاح را بر زمين افكند وبه سوى جمعيت دشمنانش آمد و گفت: اى جمعيت اگر بر شما جراحت يا قتل يا ضربى وارد شده كه اثرى از آن باقى نمانده من از مال خودم ادا مىكنم. آنها در پاسخ گفتند: اگر چيزى بوده به شما بخشيديم، ما به اين كار سزاوارتريم. وهمين امر سبب شد كه هر دو گروه با هم سازش كردند و آتش غضب فرونشست.(3)در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: «الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ؛ غضب، كليد تمام بدىهاست».(4) در حديث ديگرى امام صادق عليه السلام جملهاى از پدرش امام باقر عليه السلام نقل مىكند كه گويى شرح حديث فوق است مىفرمايد: «أَيُّ شَيْءٍ أَشَدُّ مِنَ الْغَضَبِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَيَقْتُلُ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ وَيَقْذِفُ الْمُحْصَنَةَ؛ چه چيزى بدتر از غضب است هنگامى كه انسان غضبناك مىشود دست به كشتن بىگناهان مىزند ونسبت ناروا به زنان پاكدامن مىدهد».(5)بسيارى از نزاعهاى خونين به سبب همين طغيان غضب است، بسيارى از طلاقها و جدايى همسران از يكديگر و تشكيل پروندههاى جنايى مختلف به سبب همين حالت خطرناك است و به همين دليل امام عليه السلام نام جنون بر آن گذاشته است. آثار سوء غضب بيش از اينهاست، زيرا هنگامى كه كنترل عقل از اعضا وجوارح انسان برداشته شود هرچه بر زبانش آمد مىگويد و هر كار زشتى به نظرش رسيد انجام مىدهد، هر حقى را باطل و هر باطلى را حق مىكند.(6)*****پی نوشت:1. شوری، 372. کافی، ج2 ص303، ح53. کافی، ج2 ص304، ح114. کافی، ج2 ص303، ح35. کافی، ج2 ص303، ح46. در کتاب مصادر تنها موردی که در باره این کلام نورانی غیر از نهج البلاغه نقل کرده غررالحکم است که در آن بدون تفاوت آمده است. سپس از کتاب الحکم المنثوره ابن ابی الحدید حدیثی نقل می کند که با آنچه در نهج البلاغه آمده کاملا متفاوت است. (مصادر نهج البلاغه، ج4 ص198)
امام (ع) فرمود: «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ- لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ- فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ»:چون ديوانگى حالت مخصوصى است كه -به دليل انحراف قواى نفسانى از پذيرش سيطره عقل، به يكى از دو جهت افراط يا تفريط- در انسان پيدا مى شود، تندخويى انحراف قوّه غضب از نگهدارى عقل -مطابق قانون عدل الهى- به سمت افراط، و بخشى از ديوانگى خواهد بود، و تندخويى با بازگشت در حال خشم به فرمان خرد از بين مى رود.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 325
الخامسة و الاربعون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(245) و قال عليه السّلام: الحدّة ضرب من الجنون، لأنّ صاحبها يندم فإن لم يندم فجنونه مستحكم. (80015- 80001)
اللغة:(الحدّة) من الانسان بأو ما يعتريه من الغضب، و من الشراب سورته.المعنى:الحدّة طغيان القوّة الغضبيّة، و هى كالقوّة الشهويّة الطاغية عدوّة العقل و كما أنّ السكر الّذي يكون طغيان الشهوة و السرور يزيل العقل، فالحدّة الّتي تكون طغيان الغضب يزيله فيكون ضربا من الجنون، فإذا ذالت الحدّة يندم صاحبها عمّا قاله أو فعله في تلك الحالة، كالسّكران إذا أفاق، فان لم يندم فيكشف عن جنون فيه مستحكم.الترجمة:فرمود: تندى خشم يك قسمى از ديوانگى است، زيرا گرفتار بدان از كرده خود پشيمان مى شود، و اگر پشيمان نشود ديوانگي او مسلّم است.تندى خشم ز ديوانگى است كه پشيماني از آن بار آيد ور پشيمان نشود صاحب آن هست ديوانه علاجش بايد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص47
الحدّة ضرب من الجنون، لانّ صاحبها يندم، فان لم يندم فجنونه مستحكم. «تندخويى نوعى از ديوانگى است كه تندخو پشيمان مى شود و اگر پشيمان نشود، ديوانگى او استوار است.»
گفته شده است: تندخويى كنيه جهل است.
و گفته شده است: تندخو را انديشه درستى نيست كه تندخويى عقل را تيره مى كند، همان گونه كه سركه آينه را، در نتيجه تندخو در آينه عقل نه صورت پسنديده اى مى بيند كه به آن عمل كند و نه صورت زشتى كه از آن پرهيز كند.
و گفته شده است: آغاز تندخويى ديوانگى و فرجامش پشيمانى است.
و گفته شده است: تندخويى تو را به ارتكاب گناه وا ندارد كه موجب آيد خشم خود را تسكين و آرامش دهى و دين خود را بيمار و دردمند سازى.