چهل حدیث سیره نبوی صلی الله علیه وآله
۰۸ تیر ۱۴۰۱ 0 اهل بیت علیهم السلام1. بندگي
قالَ الصّادِقُ عليه السلام:
كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يَأكُلُ اَكْلَ الْعَـبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَعْلَمُ أنَّهُ عَبْدٌ.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 262]
امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مانند بنده غذا مى خورد و مانند بنده مى نشست و مى دانست كه بنده است .
از بهترين صفات انسان، تواضع و مردمى زيستن است. تواضع در گفتار و كردار و نشست و برخاست هركس آشكار مى شود. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله با همه عظمت و شخصيت، خود را بنده خدا مى دانست و كوچكترين نشانه اى از تكبّر و غرور در آن حضرت نبود و اين تواضع و ساده زيستى و دورى از تجمّل و تكلّف در همه ابعاد زندگى او آشكار بود.
2. سُـجُـود
قالَ الباقِرُ عليه السلام:
مَا اسْتَيْقَظَ رسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله مِنْ نَوْمٍ اِلاّ خَرَّ لِلّهِ سـاجِدا.
[مـكارم الاخـلاق، ص 39]
امام باقر عليه السلام فرمود: هيچگاه پيامبر خدا از خواب بيدار نشد، مگر اينكه سر به خاك نهاده، براى خدا سجده مى كرد.
قرآن، خواب را همچون مرگ و بيدارى را مثل حياتِ دوباره مى شمارد و خدا اگر بخواهد، خفتگان ديگر از خواب بر نمى خيزند و به خواب ابدى مرگ فرو مى روند. از سوى ديگرف خواب وسيله آرامش و آسايش جسم و سبب تجديد قوا و نشاط است. پس بيدار شدن از خواب، شكر و سپاس دارد و رسول خدا صلي الله عليه و آله از اين رو هرگاه از خواب بيدار مى شد، سجده شكر مى كرد.
3. جـاذبـه نمـاز
قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله لايُؤْثِرُ عَلَى الصَّلوةِ عِشآءً وَلا غَيْرَهُ وَ كانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها كَاَنَّهُ لايَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَميما.
[سُنَنُ النَّبى،ص 268]
امام على عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله هيچ چيز را، نه شام و نه غير آنرا بر نماز مقدّم نمى داشت. هرگاه وقت نماز فرا مى رسيد، رسول خدا ديگر نه خانواده مى شناخت و نه دوست.
عارفان حقيقى، نماز را بهترين وسيله تقرّب به خدا و وسيله شكرگزارى مى دانند، از اين رو در نظرشان بهتر و برتر و مقدّم بر هر كار ديگرى است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به نماز اهميّت بسيار مى داد و چون وقت نماز مى رسيد، آن را بر هر كار ديگرى مقدم مى داشت و به نداى «حىّ على الصلاة» پاسخ مى داد. آرى... بايد به كار گفت كه نماز دارم، نه آنكه به نماز بگوييم: كار دارم!
4. آهـنگ قُـرآن
قـالَ الْبـاقِرُ عليه السلام:
اِنَّ رَسُـولَ اللّهِ صلي الله عليه و آله كانَ اَحْسَنَ النّاسِ صَوْتا بِالْقُرْانِ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 311]
امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر اسلام، از همه مردم زيباتر و خـوش آهنـگ تر قرآن مى خواند.
قرآن، زيباست و زيبا خواندن آن، بر جاذبه و جمال آن مى افزايد. پيشوايان ما هم خودشان صوت زيبا داشتند و قرآن را نيكو تلاوت مى كردند، هم پيروان را به آن توصيه مى كردند. صداى خوب، از نعمت هاى زيباست و بجاست كه در راه خوب و تلاوت قرآن و دعا و مدح اهل بيت عليهم السلامبه كار گرفته شود. پيامبر و ائمّه عليه السلام، در همه امور، حتى در نيكو قرآن خواندن براى ما الگو هستند.
5. گـريه در نمـاز
قالَ السَّجّادُ عليه السلام:
كانَ يَبْـكى حَتّى يَبْتَلَّ مُصَـلاّهُ خَشْيَةً مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ غَيْرِ جُرمٍ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 32]
امام سجاد عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله در نماز، آن قدر گريه مى كرد تا آنكه جا نمازش تر مى شد، اين بخاطر خوف از خدا بود، بى آنكه جرمى داشته باشد.
گريه در نماز خوب نيست، مگر آنكه از خوف خدا باشد. نماز خاشعانه، همراه با توجّه و حضور قلب و ياد خدا و حالت سوز و اشك و نياز و تضرّع، به نماز «روح» مى بخشد و ثواب آن را بيشتر مى كند. گر چه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و پيشوايان دين، معصوم بودند و گناهى نداشتند، ولى معرفت كاملى كه به خدا داشتند، هميشه خود را نسبت به پروردگار، داراى قصور و كوتاهى مى ديدند و اشك مى ريختند. عاصيان از گناه توبه كنند عارفان از عبادت، استغفار
6. بـا اُمّـت
قـالَ اَنـَسُ بْنُ مالِكٍ:
كانَ رَسُـولُ اللّه صلي الله عليه و آله يَعُـودُ الْمَـريضَ وَ يَتْبَعُ الْجَنازَةَ وَ يُجيبُ دَعْوَةَ الْمَمْلُوكِ.
[مـكارم الاخـلاق، ص 15]
انس بن مالك گويد: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عيادت مريض و تشييع جنازه مى رفت و دعوت برده را مى پذيرفت.
از عوامل محبوبيّت و جاذبه رهبران، همدردى و همدلى و همراهى با مردم است و اين اخلاق، رابطه آنان را با مردم مستحكم تر مى كند. از نشانه هاى مردمى بودن حضرت رسول صلي الله عليه و آله رفتار متواضعانه او با توده هاى مردم و شركت در تشييع جنازه و عيادت مريض و حضور در مهمانى بردگان بود و از اين راه، دل آنان را به دست مى آورد و به مؤمنان ارزش و احترام قائل مى شد.
7. ادب بـا هـمنشين
قالَ عَلِىٌّ عليه السلام:
مَا رُئِـىَ مُقَـدِّما رِجْلَهُ بَيْنَ يَدَىْ جَليسٍ لَهُ قَطُّ
[بحـار الانوار، ج 16،ص 236]
على عليه السلام مى فرمايد: هرگز ديده نشد كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پاى خود را پيش كسى دراز كند.
ادب در معاشرت، احترام گزاشتن به ديگران است و براى انسان عزّت و محبوبيت مى آورد. ارزش هر كس به اندازه ادب اوست. دراز نكردن پا پيش همنشينان، نشانه اى از ادب اجتماعى است. رسول خدا صلي الله عليه و آله هميشه اين ادب را مراعات مى كرد و به اصحاب خود اينگونه ادب مى آموخت.
8. ادبِ گوش دادن
قـالَ عَلِىٌّ عليه السلام:
لايَقْطَعُ عَلى اَحَدٍ كَلامَهُ حَتّى يَجُوزَ فَيَقْـطَـعُهُ بِنَهْىٍ اَوقِيـامٍ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 18]
امام على عليه السلام فرمود: پيامبر هرگز سخن كسى را قطع نمى كرد، مگر آنگاه كه بيش از حدّ حرف بزند آن وقت او را نهى مى كرد يا بر مى خاست.
هم سخن گفتن آدابى دارد، هم گوش دادن به سخن ديگران. برخى قبل از تمام شدن حرف طرف، وارد سخن او مى شوند و كلامش را قطع مى كنند. اين نشانه كم صبرى و بى ادبى است. رسول خدا صلي الله عليه و آله صبر مى كرد تا كلام گوينده به آخر برسد، مگر آنكه سخن او ناروا و ناحق باشد، كه يا او را نهى مى كرد، يا با ترك مجلس كلامش را گوش نمى كرد.
9. ادبِ نشستن
قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام :
كانَ صلي الله عليه و آله لايَجْلِسُ وَ لا يَقُومُ اِلاّ عَلى ذِكْرِ اللّهِ وَلايُوطِنُ اْلأَماكِنَ وَ يَنَهْى عَنْ ايطانِها وَ اِذا انْتَهى اِلى قَوْمٍ جَلَسَ حَيْثُ يَنْتَهى بِهِ الْمَجْلِسُ وَ يَأْمُرُ بِذلِكَ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 16]
على عليه السلام فرمود: نشستن و بر خاستن رسول خدا صلي الله عليه و آله با ياد خدا بود. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمى كرد و از اين كار نهى مى فرمود. هرگاه به جمعى مى پيوست، هرجا كه خالى بود مى نشست و به اين كار نيز دستور مى داد.
ارزش هر «جا» به كسى است كه آنجا مى نشيند. افراد مغرور و متكبّر در پى آنند كه در هر مجلس در صدر بنشينند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله اصحاب خود را از اين كار نهى مى كرد و خودش نيز در عمل، وارد مجلسى كه مى شد، هر جا كه جا بود مى نشست و در پى جايگاه اختصاصى نبود. ممكن است صاحب خانه يا صاحب مجلس براى احترام به مهمان، او را در بالا بنشاند، ولى انسان نبايد روحيه «صدر نشينى» داشته باشد و «جا» برايش چندان مهم باشد.
10. با مهـمان
قـالَ الْكاظِمُ عليه السلام:
اِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا اَتاهُ الضَّيْفُ اَكَلَ مَعَهُ وَ لَمْ يَرفَعْ يَدَهُ مِنَ الْخِوانِ حَتّى يَرْفَعَ الضَّيْفُ يَدَهُ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 67]
امام كاظم عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگاه مهمان داشت، با او غذا مى خورد و دست از سفره و غذا نمى كشيد، تا آن كه مهمان دست از غذا خوردن بكشد.
مهمان دوستى، خصلتى ارزنده است و هم غذا شدن با مهمان نشانه محبت و تكريم اوست. سيره پيامبران الهى، پذيرايى شايسته از مهمان و احترام به او بوده است. وقتى سر سفره اى يك شخصيت مهم نشسته باشد، ديگران در شروع و پايان به او نگاه مى كنند و اگر او دست از غذا خوردن بكشد، ديگران هم دست مى كشند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بر سر سفره دير از غذا دست مى كشيد، تا مهمانش گرسنه نماند و از خوردن، خجالت نكشد.
11. مُصـافـحه
قالَ الصّادِقُ عليه السلام:
ما صافَحَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله رَجُلاً قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ حَتّى يَـكُونَ هُوَ الَّـذى يَنْـزِعُ يَدَهُ منْهُ.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 269]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگز با كسى دست نداد كه دستش را عقب بكشد مگر آن كه طرف مقابل دست خود را عقب ببرد.
مصافحه و دست دادن، يكى از آداب معاشرت در اسلام است كه نشانه صميميّت و دوستى است و سبب افزايش محبّت مى شود. بعضى ها وقتى به كسى علاقه نداشته باشند، يا دست نمى دهند، يا دست خود را زود عقب مى كشند و برخوردى سرد از خود نشان مى دهند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله براى اينكه طرف مقابل، احساس بى مهرى نكند، آن قدر دست خود را در دست طرف مقابل نگه مى داشت تا او دست خود را عقب بكشد و اينگونه آن حضرت، به افراد ديگر ابراز محبت مى كرد.
12. خـوش خـلقى
قـالَ عَلِىٌّ عليه السلام:
كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله، دائِمَ الْبِشْرِ، سَهْلَ الْخُلْقِ، لَيِّـنَ الْجانِبِ، لَيْسَ بِفَـظٍّ وَ لا غَـليظٍ.
[مـكارم الاخـلاق، ص 14]
امام على عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله همواره خوشرو، خوش خو و نرم بود، خشن و درشت خوى نبود.
خوشرويى، خوشخويى و خوشگويى از نشانه هاى «حسن خلق» است. برخورد خوب و با چهره بشّاش و اخلاق نيك، عامل جذب ديگران است. بر عكس، تندخويى و بداخلاقى و بد زبانى، ديگران را مى آزارد و فرارى مى دهد. يكى از مهمترين عوامل موفقيت پيامبر صلي الله عليه و آله در دعوت اسلامى، اخلاق نيكوى او بود و قرآن فرموده است: اگر خشن و تندخو بودى مردم از دور تو پراكنده مى شدند و به سبب رحمت الهى است كه بر مردم نرم و مهربان شده اى.
13. گفـتار
قالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
كانَ صلي الله عليه و آله لايَذُمُّ اَحَدا وَلايُعَيِّرُهُ وَلا يَطْلُبُ عَثَراتِهِ وَلا عَوْرتَهُ وَلا يَتَكَلَّمُ اِلاّ فيما رَجى ثوابَهُ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 17]
امام عـلى عليه السلام فرمود: آن حضرت هرگز كسى را مذمّت نمى كرد، و در پى لغزشها و عيوب و اسرار ديگران نبود و سخن نمى گفت مگر آنجا كه اميد ثواب داشت.
برخى از مردم، زبان تلخ و گزنده دارند و پيوسته در پى سرزنش و عيب جويى از ديگران و بردن آبروى آنانند. برخى هم بزرگوار و اهل كرامت اند و زبان از نكوهش و بدگويى ديگران نگه مى دارند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از اينگونه افراد بود و هرگز در پى كشف لغزش ها و خطاهاى ديگران نبود، تا آن ها را به رخ ايشان بكشد و آبروى آنان را ببرد. از سخنان لغو و بيهوده هم پرهيز داشت و جايى زبان به سخن مى گشود كه ثواب داشته باشد و موجب رضاى الهى گردد.
14. خــوراك
قـالَ الصّـادِقُ عليه السلام:
مازالَ طَعامُ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله الشَّعيرَ حَتّى قَبَـضَهُ اللّهُ اِلَـيْهِ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 49]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله تا روز وفات خود، همواره طعامش نان جو بود.
دنيا براى آخرت گرايان، آخورى نيست كه بخورند و بچرند و همواره در پى شكمبارگى باشند. رسول خدا صلي الله عليه و آله اهل قناعت و ساده زيستى بود و نان و خوراك او نان جو بود كه در آن زمان غذاى ساده به شمار مى رفت. كسى كه بر تمايلات نفسانى خود مسلّط و از اسارت شكم آزاد باشد و با قناعت زندگى كند، هميشه عزيز است و كسى كه اسير شكم و غذا باشد، تن به هر ذلّت و حقارت مى دهد تا به نوايى برسد.
15. شــوخى
قـالَ الصّـادِقُ عليه السلام:
كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُداعِبُ وَ لايَقُـولُ اِلاّحَـقّـا.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 244]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله شوخى و مزاح مى كرد، ولى جز حقّ چيزى نمى گفت.
اسلام، دين نشاط و شادابى است و از نشانه هاى خوش اخلاقى مؤمن آن است كه اهل مزاح و شوخى باشد و با مزاح و مداعبه، ديگران را شاد كند. در روايات اسلامى شاد كردن ديگران و «ادخال سرور در قلب مؤمن» كارى پسنديده و مطلوب به شمار آمده است. در عين حال بايد مراعات كرد تا از حدّ نگذرد و به دروغ و طعنه و استهزاى مؤمن و تحقير و توهين ديگران نيانجامد. آرى، شوخى و مزاح خوب است، تا وقتى كه از مرز حق فراتر نرود و به دروغ و هتّاكى نرسد.
16. خـوردن به انـدازه
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله:
نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأْكُلُ حَتّى نَجُوعَ وَ اِذا اَكَـلْنا لانَشْبَـعُ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 181]
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: مـا جمعيّتى هستيم كه تـا كامـلاً گرسنه نشويم غـذا نمى خوريم و چون مى خـوريم، خود را كاملاً سير نمى كنيم.
اساس تندرستى و سلامت، مراعات اندازه در خوردن و پرهيز از پرخورى است. نظم و اندازه در خوراك، كمك به بهداشت تغذيه است و جلوى بسيارى از بيماريها را مى گيرد. سعدى گويد: نه چندان بخور كز دهانت بر آيد نه چندان كه از ضعف، جانت درآيد رعايت اعتدال در خورد و خوراك، ضامن سلامتى انسان و پيروى از سيره و شيوه اولياى الهى است.
17. غــذاى جـمعى
قـالَ الصّـادِقُ عليه السلام:
كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا اَكَلَ مَعَ الْقَوْمِ طَعاما كانَ اَوّلَ مَنْ يَضَعُ يَدَهُ وَاخِرَ مَنْ يَرفَعُها لِيَأْكُلَ الْقَوْمُ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 166]
امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هرگاه در جمع مردم غذا مى خورد، اوّلين كسى بود كه دست به غذا دراز مى كرد و آخرين فردى بود كه دست از غذا مى كشيد تا ديگران بخورند.
مراعات حال ديگران در همه امور، نشانه نوعدوستى و ادب و همزيستى با ديگران است. در سفره هاى جمعى در حضور پيامبر، مردم به عنوان ادب، قبل از پيامبر دست به سوى غذا نمى بردند و پس از دست كشيدن پيامبر از غذا، به خوردن ادامه نمى دادند. رسول خدا صلي الله عليه و آله براى آنكه گرسنه اى بيش از حدّ منتظر نماند يا كسى سر سفره اى گرسنه نماند، اوّل از همه شروع مى كرد و آخر از همه نيز از غذا دست مى كشيد، تا ديگران با فراغت خاطر بخورند و سير شوند.
18. سخن به اندازه فهم مردم
قـالَ الصّـادِقُ عليه السلام:
ما كَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله الْعِبادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ، قـالَ رسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِنّا مَعـاشِرَ الاَْنْبِـياءِ اُمِرْنا اَنْ نُكَلّـِمَ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 57]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله، هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفته و فرموده: ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوييم.
ظرفيت ادراك مردم نسبت به حقايق دينى متفاوت است. يك معلم و مربى و مبلّغ بايد سطح فكر و درك مخاطبان را مراعات كند و در حدّ فهم آنان و ساده و روان حرف بزند. پيامبران الهى چون فرستادگان خدا به سوى همه مردم بودند، زبانشان آسان و همه فهم بود. رسول خدا صلي الله عليه و آله با آنكه عقل كل و داناترين افراد بود، ولى به اندازه سطح فكر و فهم مردم سخن مى گفت. اين شيوه، براى همه معلمان و مبلغان، رسانه ها و مطبوعات و توليد كنندگان برنامه هاى عمومى الگوست.
19. عـدالت در نـگاه
قالَ الصّادِقُ عليه السلام:
كانَ رسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُقَسِّمُ لَحَظاتِهِ بَيْنَ اَصْحابِهِ فَيَـنْظُرُ اِلى ذا وَ يَـنْظُرُ اِلى ذا بِالسَّـوِيَّةِ.
[اصول كافى ، ج 2، ص 671]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله، نگاههايش را بين اصحابش تقسيم مى كرد و به اين و آن يكسان نگاه مى كرد.
عدالت، خصلت هميشگى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در همه امور بود. اگر يك گوينده يا معلّم يا واعظ، تنها به بعضى نگاه كند و به بقيّه بى اعتنا باشد، حاضران احساس تبعيض مى كنند و مى رنجند. اگر يك قاضى هم به يكى از دو طرف دعوا توجّه بيشترى كند، اين نگاه تبعيض آميز، اثر منفى مى گذارد. رسول خدا صلي الله عليه و آلهحتّى در نگاه به افراد حاضر در جلسات هم عدالت را رعايت مى كرد و نگاه پر مهر خود را يكسان ميان آنان تقسيم مى نمود.
20. عـاطـفه
قالَ الباقِرُ عليه السلام:
كانَ رسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يَسْمَعُ صَوْتَ الصَّبِىِّ يَبْكى وَهُوَ فىِ الصَّلوةِ فَيُخَفِّفُ الصَّلوةَ فَتَصيرُاِلَيْهِ اُمُّهُ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 273]
امام باقر عليه السلام فرمود: هرگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله در نماز، صداى گريه كودكى را مى شنيد، نمازش را سبكتر مى خواند تا مادر آن كودك «كه در نماز جماعت بود» به بچّه رسيدگى كند.
عاطفه و مهرورزى نسبت به مردم به ويژه كودكان و ضعيفان، گواه زنده بودن حسّ نوع دوستى و انسانيّت در وجود آدمى است. رسول خدا صلي الله عليه و آله كه مظهر رحمت الهى براى همه عالميان است، حتّى در نماز جماعت هم از حال ديگران غافل نبود و صداى گريه كودكان سبب مى شد نمازش را كوتاه تر بخواند، تا مادران به كودكان گريان خويش بپردازند. اين شايسته همه مسؤولان و رهبران و مديران است كه از حال زير دستان خود غافل نباشند.
21. خشـم براى خـدا
قالَ عَلِىُّ عليه السلام:
مَاانْتَصَرَ لِنَفْسِهِ مِنْ مَظْلَمَةٍ حَتّى يَنْتَهِكَ مَحارِمُ اللّهِ فَيَكُونُ حينَئِذٍ غَضَبُهُ لِلّهِ تَبارَكَ وَتَعالى.
[سُنَنُ النَّبى،ص 45]
امام على عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله از ستمى كه به خود او مى شد انتقام نمى گرفت، مگر آن كه حريم الهى هتك شود، كه در آن صورت خشم مى كرد و غضبش براى خدا بود.
عفو و گذشت، شيوه انسان هاى بزرگ و با كرامت است. كينه توزى و انتقام جويى شخصى نيز، خصلت انسان هاى حقير است. تاريخ زندگى پيامبر و خاندان او سرشار از صحنه هايى است كه خصلت عفو و گذشت آنان را نشان مى دهد. از سوى ديگر تولّى و تبرّى از واجبات دينى است و نشان مى دهد كه مهر و قهر و دوستى و دشمنى و قاطعيّت و گذشت، بايد بر مدار دين و محور اصول ارزشى باشد. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در مورد حق شخصى خود به سادگى گذشت مى كرد، امّا وقتى به مقدسات دينى و حرمت هاى الهى اهانت مى شد، هرگز كوتاه نمى آمد. خشم مقدّس او هم براى خدا و در راه خدا بود.
22. مســواك
قالَ الصّادِقُ عليه السلام:
اِنَّـهُ صلي الله عليه و آله كانَ يَسْـتاكُ فى كُلِّ مَرَّةٍ قامَ مِنْ نَوْمِهِ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 222]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله هر بار كه از خواب بر مى خاست، مسواك مى زد.
رعايت بهداشت بدن و نظافت دهان و دندان، از توصيه هاى مؤكّد اسلام است. رهبران دينى ما در عمل، نشان مى دادند كه تا چه حد به اين امور اهميّت مى دهند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مى فرمود: اگر بيم آن نبود كه بر امّتم سخت و مشقّت باشد، مسواك را بر آنان واجب مى ساختم. خود آن حضرت، روزى چند بار مسواك مى زد و مسواك زدن هرگاه كه از خواب بر مى خاست، يكى از آن موارد بود. امّت او هم شايسته است كه در نظافت و بهداشت فردى و اجتماعى به او اقتدا كند.
23. تنـظيـم وقـت
قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
كانَ اِذا اَوى اِلى مَنْزِلِهِ جَزَّءَ دُخُولَهُ ثَلاثَةَ اَجْزاءَ: جُزْءا لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ،وَ جُزْءا لِأَهْلِهِ وَجُزْءا لِنَفْسِهِ.
[مـكارم الاخـلاق، ص 13]
امام على عليه السلام فرمود: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، وقتى به خانه خويش مى رفت اوقاتش را سه قسمت مى كرد: بخشى براى خداى متعال، بخشى مخصوص خانواده و بخشى هم براى كارهاى شخصى خود .
نظم و برنامه ريزى در كارها، از عوامل موفقيت است. زمان بندى امور و انجام هر كارى در وقت خاص، يكى از جلوه هاى نظم است. اگر اوقات خود را تنظيم كنيم به خيلى از كارهاى عقب مانده خود مى رسيم و كم نمى آوريم. اينكه آن حضرت اوقات داخل خانه را به سه بخش تنظيم مى كرد، درسى از نظم است و اينكه بخشى براى خدا، بخشى براى مردم و بخشى براى خود اختصاص مى داد، درس ديگرى است كه بايد رابطه با خدا و رابطه عاطفى با خانواده فراموش نشود و فداى كارها و اشتغالات روزمرّه نگردد.
24. حـفظ زبـان
قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله، يَخْزُنُ لِسـانَهُ اِلاّعَمّا كانَ يَعْنيهِ وَ يُؤَلِّفُهُمْ وَ لا يُنَفِّرُهُمْ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 15]
امام عـلى عليه السلام فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله زبان خويش را از غير سخنان مورد نياز باز مى داشت و كلامش مردم را الفت مى بخشيد و آنان را دور و بيزار نمى ساخت.
زبان، هم مى تواند الفت آور باشد، هم تفرقه انگيز. گفتار انسان گاهى دشمنى و كدورت و اختلاف پديد مى آورد، گاهى اختلافات را به آشتى و تفاهم تبديل مى كند. پيامبر خدا كه رحمت براى جهانيان و «محور وحدت» براى امّت بود، زبان خود را كنترل مى كرد، از حرفهاى نامربوط و بيهوده و تفرقه انگيز پرهيز مى كرد. كم حرف زدن، تمرينى براى خودسازى و تسلّط بر خويش است.
25. ارزشـهاى اخـلاقى
قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
كانَ اَجْوَدَ النّاسِ كَفّا وَ اَجْرَءَ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقَ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْيَنَهُمْ عَريكَةً وَ اَكْرَمَهُم عِشْرَةً.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 194]
امام على عليه السلام فرمود: پيامبرخدا صلي الله عليه و آله، از همه مردم بخشنده تر، با جرأت تر، راستگوتر، وفادارتر، خوش اخلاق تر و نيكو رفتارتر بـود.
از قديم گفته اند: دو صد گفته چون نيم كردار نيست. رسول خدا صلي الله عليه و آله و اولياى دين از آن جهت الگوى اخلاقى مايند كه گفتار و كردارشان تجسّم آيات قرآن و ارزشهاى اخلاقى است. نه تنها برخوردار از مكارم اخلاقى اند، بلكه سرآمد همه و پيشتاز در خصلتهاى نيكويند. رسول خدا صلي الله عليه و آله در سخاوت و شجاعت و صراحت و صداقت و وفاى به عهد و حسن خلق، از همه برتر بود. آنچه خوبان همه دارند، تو تنها دارى! مديران جامعه نيز بايد الگوى مردم باشند تا جامعه به خوبيها گرايش يابد.
26. فـرزنـد دخـتر
قالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا بُشِّرَ بِجارِيَةٍ قالَ: رَيْحـانَةٌ، وَرِزْقُـها عَـلَى اللّهِ.
[سُنَنُ النَّبى،ص 80]
امام على عليه السلام فرمود: هرگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله را به ولادت دخترى مژده مى دادند، مى فرمود: ريحان و دسته گل است و روزىِ او بر خداست.
در فرهنگ جاهليت، به زن ارزش و اهميّتى قائل نبودند و بدترين حالت آنان وقتى بود كه خبر مى دادند همسرت، فرزند دختر آورده است. دختران را مايه ننگ مى دانستند و زنده به گور مى كردند. احترامى كه پيامبر به دخترش حضرت زهرا عليها السلام نشان مى داد و ابراز محبت مى كرد و خوشحالى و شادمانى كه هنگام مژده تولّد دختر، از خود ابراز مى كرد، هم توجّه دادن به كرامت و ارزش انسانى زن بود، هم در عمل، با تفكّرات دوران جاهليت مبارزه مى نمود و دختر را يك دسته گل كه نعمت خداست مى شمرد.
27. رُو بـه قــبله
قـالَ الصّادِقُ عليه السلام:
كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اَكْثَرَ ما يَجْلِسُ تِجاهَ الْقِبْلَةِ.
[مـكارم الاخـلاق، ص 26]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسـول خدا صلي الله عليه و آله بيشتر اوقات، رو به طرف قبله مى نشست.
كعبه مقدس و مسجد الحرام، قبله گاه مسلمين و كانون توحيد و يادگار حضرت ابراهيم و اسماعيل است. مسلمان در نماز و نياز، به اين جهت و سمت و سوى توحيدى توجه مى كند و از فداكارى هاى موحّدان عالم و پيروان قبله الهام مى گيرد. مستحب است كه انسان در حالت دعا، تلاوت قرآن، غذا خوردن، خوابيدن رو به قبله باشد. اگر رسول خدا صلي الله عليه و آلهدر نشستن به اين نكته توجّه داشت، براى درس دادن به ماست كه جهت گيرى توحيدى و الهى را در همه حالات داشته باشيم و خدا و قبله را از ياد نبريم.
28. تـواضُــع
قـالَ البـاقِرُ عليه السلام:
قالَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله خَمْسٌ لااَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَماتِ: اَلْأَكْلَ عَلَى الْحَضيضِ مَعَ الْعَبيدِ وَرُكُوبِىَ الْحِمارَ مُؤكَفا وَ حَلْبِىَ الْعَنْزَ بِيَدى وَ لُبـْسَ الصُّـوفِ وَ التَّسليمَ عَلَى الصِّبْيانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِن بَعْدى.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 215]
امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر خدا (ص) فرمود: از پنج كار تا هنگام مرگ دست بر نمى دارم: ۱ـ غذا خوردن روى زمين با بردگان ۲ـ سوار شدن بر اُلاغ بى پالان ۳ـ بُز را با دست خود دوشيدن ۴ـ لباس پشمينه پوشيدن ۵ـ به كودكان سلام كردن تا اين كه بعد از من سنّت شود.
اين پنج خصلت و عمل، هر كدام به گونه اى نشان فروتنى و خاكسارى و دورى از تكبّر و غرور است. رسول خدا صلي الله عليه و آله براى ما اسوه و سرمشق همه كمالات، از جمله الگوى «تواضع» است. اينكه آن حضرت تأكيد مى فرمايد تا زنده است اينگونه رفتار مى كند، براى آن است كه امّت محمدى به آن بزرگوار اقتدا كند و الگو بگيرد.
29. آراســتگى
قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُرَجّـِلُ شَعْرَهُ وَ اَكْثَرُ ما كانَ يُرجّـِلُ شَعْرَهُ بِالْماءِ.
[سُـنَنُ النـَّبى،ص 91]
امام على عليه السلام فرمود: حضرت رسول صلي الله عليه و آله، همواره موهاى خود را شانه مى زد و بيشتر اوقات، موى خود را با آب صاف مى كرد و شانه مى زد.
از مهم ترين توصيه هاى دينى، نظم و نظافت و تميزى و آراستگى است. شستن دست و صورت، شانه زدن مو، عطر زدن، ناخن گرفتن، پوشيدن لباس سفيد و تميز، جلوه هايى از آراستگى است كه در سيره نبوى ديده مى شود. ژوليدگى و به هم ريختگى و آلودگى از نظر اسلام، ناپسند است. سزاوار است كه هر مسلمان، با اقتدا به سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله، در تميزى و آراستگى نمونه باشد و در عمل، نشان دهد كه اسلام، دين پاكى و پاكيزگى است.
30. لبخـند در سُـخن
عَنْ اَبِى الدَّرْدآءِ:
كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله، اِذا حَدَّثَ بِحَديثٍ تَبَسَّمَ فى حَديثِهِ.
[مـكارم الاخـلاق، ص 21]
ابو درداء روايت كرده است: حضرت رسـول خدا صلي الله عليه و آله هرگاه سخنى مى گفت در كلامش تبسم مى نمود ولبخند مى زد.
تبسّم و خنده رويى، عامل جذب ديگران است. بر عكس، چهره عبوس و خشن، ديگران را گريزان مى كند. آميختن گفتار به لبخند، تأثير كلام را مى افزايد و دلها را مجذوب مى كند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهاز اين رمز جاذبه استفاده مى فرمود و با چهره خندان و گفتار شيرين با مردم سخن مى گفت و با اخلاق نيكوى خود مردم را تحت تأثير قرار مى داد.
31. راه رفــتن
عَنْ اِبْنِ عَبّاسٍ :
كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا مَشى، مَشى مَشْيا يُعْرَفُ اَنَّهُ لَيْسَ بِمَشْىِ عاجِزٍو لا بِكَسْلانَ.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 236]
ابن عبّاس نقل كرده است: پيامبر صلي الله عليه و آله هنگام راه رفتن، چنان با نشاط راه مى رفت كه معلوم مى شد راه رفتن انسانِ ناتوان و خسته نيست.بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۳۶
راه رفتن آدابى دارد. قرآن كريم، از راه رفتن متكبّرانه انتقاد مى كند و به تواضع در راه رفتن توصيه مى كند. از سوى ديگر، راه رفتن شُل و وِل و بى حال و سست، زيبنده يك انسان مصمّم و توانا نيست. رسول خدا صلي الله عليه و آله در عين حال كه فروتنى را در همه امور، از جمله در راه رفتن مراعات مى كرد، راه رفتنى محكم و با صلابت و اقتدار داشت و اين صلابت و استوارى در رهبران، نشانه عزم آنان است و به مردم هم روحيّه و صلابت مى بخشد.
32. سـاده زيسـتى
قـالَ عَلِىٌّ عليه السلام:
لَقَدْ كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله يَأكُلُ عَلَى الاَْرْضِ وَيَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يُرَقِّـعُ بِيَدِهِ ثَوبَهُ وَ يَركَبُ الْحِمارَ العارىَ وَيُرْدِفُ خَلْفَهُ.
[نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 195]
امام على عليه السلام فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله روى زمين غذا مى خورد و مانند بندگان دو زانو مى نشست و با دست خويش كفش و لباس خود را وصله مى زد و مى دوخت و بر اُلاغ بى پالان سوار مى شد و كسى را هم در رديف خود سوار مى كرد.
بعضى ها چنان متكبّر و مغرورند كه حتّى كارهاى شخصى خود را هم به گردن ديگران مى اندازند و انجام آن ها را براى خودشان، كسر شأن مى پندارند. روشى كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله داشت، به ما مى آموزد كه روى زمين نشستن و متواضعانه غذا خوردن و وصله زدن به كفش و لباس و سوار مركب ساده شدن و ديگرى را هم سوار كردن و به مقصد رساندن، نه تنها ننگ و عار نيست، بلكه نشانه تواضع است و دلها را به هم نزديك مى كند وبر محبّت ها مى افزايد.
33. شـجـاعت
قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
كُنّا اِذا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ لَقِـىَ الْعَدُوَّ الْقَوْمُ، اِتَّقَيْـنا بِـرَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله فَما يَكُونُ اَحَدٌ اَقْرَبَ اِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ.
[محـجة البيـضاء ، ج 4 ، ص 151]
على عليه السلام فرمود: وقتى كه آتش جنگ برافروخته مى شد و دو لشگر به هم مى رسيدند، همه ما به پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهپناهنده مى شديم و كسى نبود كه از آن حضرت به دشمن نزديك تر باشد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله در عين حال كه پيامبر رحمت و رأفت و مهربانى بود و اخلاق نرم و حلم و مداراى فراوان داشت، از نظر شجاعت روحى و سلحشورى و بى باكى در مقابله با دشمنان و عرصه هاى رزم، بى نظير بود. هميشه شجاعت رهبر، به پيروان انتقال مى يابد و مردم از رهبران خود روحيه و الهام مى گيرند. در ميدانهاى نبرد و شرايط دشوار و پر خطر، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله تكيه گاه مردم و مايه اميد ودلگرمى مسلمانان بود و به او پناه مى بردند.
34. شُــكر
قـالَ الصّـادِقُ عليه السلام:
كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يَحْـمِدُ اللّهَ فىكُلِّ يَوْمٍ ثَلاثَ مِأَةٍ وَسِتّينَ مَرَّةً.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 257]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله هر روز سيصد و شصت بار خــدا را حـمد مى كرد.
حمد و ثناى الهى و شكر نعمت، در سايه معرفت انسان به صاحبِ نعمت و توجه به الطاف خداوندى است. هر كه خداشناس تر و نعمت شناس تر باشد، بيشتر شكر خواهد كرد. شكر، هم حالت قلبى است، هم سپاسِ زبانى است و هم استفاده از نعمتها در راه خدا پسندانه است، اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روزى ۳۶۰ بار خدا را شكر مى كرد، به ما هم آموزش مى دهد كه بنده شاكر خدا باشيم. از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به در آيد؟
35. مجـلس پيـامـبر صلى الله عليه و آله
قـالَ عَـلِىٌّ عليه السلام:
اِذا تَكَلَّمَ اَطْرَقَ جُلَساؤُهُ كَاَنَّما عَلى رُؤُسِهِمُ الطَّيْرُ فَاِذا سَكَتَ تَكَلَّمُوا، وَ لايَتَنازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَديثَ، مَنْ تَكَلَّمَ اَنْصَتُوا حَتّى يَفْرَغَ.
[مـكارم الاخـلاق، ص 15]
امام على عليه السلام فرمود: وقتى رسول خدا صلي الله عليه و آله سخن مى گفت حاضران سرا پا گوش بودند؛ گويى بر سرهايشان پرنده نشسته است و وقتى ساكت مى شد اصحاب سخن مى گفتند. در حضور او، در سخن نزاع نمى كردند. هر كس سخن مى گفت گوش مى كردند تا تمام كند.
از آداب حضور در محضر بزرگان، رعايت سلوك و توجه به سخنان آنان و بهره بردن از كلمات حكيمانه و موعظه آنان است. گوش دادن به حرفهاى هر گوينده، نوعى احترام و توجّه نسبت به اوست. بى توجهى به حرف مخاطب و متكلّم، بى ادبى است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مردم را آنگونه ادب كرده بود كه پاى صحبتهاى حكيمانه آن حضرت، سراپا گوش باشند و در هر مجلسى از نزاع لفظى و جدال بپرهيزند و حرف كسى را قطع نكنند و صبر كنند تا كلام او به پايان برسد.
36. در جـمع يـاران
قـالَ اَبُوذَر:
كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله يَجْلِسُ بَيْنَ ظَهْرانِىِّ اَصْحابِهِ فَيَجيىَ? الغَريبُ فَلايَدْرى اَيُّهُمْ هُوَ حَتّى يَسْأَلَ.
[مـكارم الاخـلاق، ص 16]
اَبوذر غفارى گويد: حضرت رسول صلي الله عليه و آله در ميان اصحاب خويش مى نشست. هرگاه غريب و ناشناسى مى آمد، نمى شناخت كه حضرت محمّد كدام يك از آنان است، تا آن كه بپرسد.
اين نيز يكى از جلوه هاى تواضع و مردمى بودن در رفتار و سلوك حضرت رسول صلي الله عليه و آله بود. با آنكه اشرف مخلوقات و خاتم پيامبران و پيشواى مردم بود، از تشخّص طلبى و مزيّت جويى پرهيز داشت و در جمع اصحاب مى نشست و افراد نا آشنا و غريب، او را از ديگران تشخيص نمى دادند. همين سبب شد كه از او اجازه خواستند برايش سكو و جايگاه ساده اى ترتيب دهند كه هنگام موعظه و خطبه بر آن بنشيند، تا تازه واردين غريب، بدانند كه در اين جمع، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله كدام يك از ايشان است؟
37. عـطــر
قالَ الصّادِقُ عليه السلام:
كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُنْفِقُ عَلَى الطّيبِ اَكْثَرَ مِمّا يُنْفِـقُ عَلَى الطَّـعامِ.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 248]
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله براى عطريّات بيش از غــذا خرج مى كرد.
خوشبويى و استفاده از عطر و مواد خوشبو كننده بدن، لباس و محيط زندگى، هم نشاط و طراوت مى آورد، هم عامل جذب و محبّت است، هم بوهاى بد را از بين مى برد. در روايات است كه عطر زدن و خوشبويى از شيوه پيامبران است. رسول خدا صلي الله عليه و آله مظهر اين آراستگى و جمال بود و بيش از آنكه خرج خوراك و طهام كند، خرج عطر و مواد خوشبو كننده مى كرد و هميشه معطّر بود. در سخنى به على عليه السلام فرمود: هر چه در راه بوى خوش و عطر، خرج كنى اسراف نيست.
38. مــردم دارى
عَنْ اَنَسٍ:
كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَـلاثَةَ اَيّـامٍ سَأَلَ عَنْهُ، فَـاِنْ كانَ غـائِبا، دَعـالَهُ وَ اِنْ كانَ شـاهِدا، زارَهُ وَ اِنْ كانَ مَريضـا، عـادَهُ.
[مـكارم الاخـلاق، ص 19]
اَنَس «خدمتكار پيامبر صلي الله عليه و آله» مى گويد: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هرگاه يكى از اصحاب خود را سه روز نمى ديد از حال او جويا مى شد. اگر غايب بود، دعايش مى كرد، و اگر در شهر بود به ديدارش مى رفت، و اگر بيمار بود به عيادتش مى شتافت.
از نشانه هاى رهبران مردمى، تفقّد و احوالپرسى و همدردى با مردم و زير دستان است. رابطه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله با مردم، بسيار عاطفى و مستحكم بود و مردم بسيار دوستش مى داشتند و يكى از عوامل آن، همين روحيه و اخلاق پيامبر بود كه از حال امت خود جويا مى شد، به ديدار آنان مى رفت، به عيادت بيماران مى پرداخت و بى توجّه به وضعيّت آنان نبود.
39. فــروتـنى
قالَ الصّادِقُ عليه السلام:
ما اَكَلَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله مُتَّكِئا مُنْذُ بَعَثَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ نَبِيّا حَتّى قَبَضَهُ اللّهُ اِلَيْهِ، مُتَواضِعا لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ.
[بحـار الانوار، ج 16،ص 242]
امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آلههرگز از آغاز بعثت تا رحلت، در حال تكيه دادن غذا نخورد (آنگونه كه رسم سلاطين بود) و اين از روى تواضع در برابر خدا بود.
رعايت ادب و فروتنى در غذا خوردن، از توصيه هاى اسلام است. يكى از جلوه هاى تواضع در شيوه غذا خوردن، نشستن متواضعانه است. متكبران و سلاطين، بر بساط و تخت خود لم مى دهند و با تكبّر خاصّى غذا مى خورند. رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد. به طرف غذا خم مى شد، روى زمين نشسته و غذا مى خورد، دست چپ را به زمين تكيه مى داد و با دست راست غذا مى خورد و اين ادب و عبوديت او را در پيشگاه خداوند نشان مى دهد.
40. غم زُدايى از اصحاب
قـالَ عَلِىٌّ عليه السلام:
كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصْحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْمُوما بِالْمُداعَبَةِ وَ كانَ صلي الله عليه و آله يَقُولُ: اِنَّ اللّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبّـِسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ.
[سُـنَنُ النـَّبى،ص 61]
حضرت على عليه السلام فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هرگاه يكى از اصحاب را غمگين مى ديد، با شوخى او را خوشحال مى كرد و مى فرمود: خداوند، كسى را كه با برادرانش با ترشرويى و چهره عبوس رو به رو شود، دشمن مى دارد.
شوخ طبعى و مزاح، در حدّ اعتدال و دورى از افراط، پسنديده است. سيره پيامبر و ائمّه عليهم السلام چنين بوده كه گاهى براى شاد كردن كسى يا زدودن غم و غصّه از او، شوخى مى كردند و سخنان شيرين و شوخى آميز مى گفتند. انسانهاى شوخ طبع به خاطر آن كه موجب شادى و نشاط ديگران مى شوند، محبوبيّت پيدا مى كنند و افراد عبوس و اخمو و بدخلق، از نظر خداوند هم مطرودند. امّا بايد حدّ و حريم ها حفظ شود و به زياده روى و افراط كشيده نشود و شوخى و مزاح، سبب رنجش ديگران و تحقير و استهزاى آنان نگردد.
منبع : چهل حديث « سیره نبوی » عليه السلام، جواد محدثی.