چهل حدیث سیره عسکریین علیه السلام
۲۶ تیر ۱۴۰۱ 0 اهل بیت علیهم السلامبخش اول: خصوصيات شخصى
1. خصوصيات امـامت
قالَ المُفيدُ:
وَ كانَ الاْءِمامُ بَعْدَ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام اِبْنَهُ اَبَاالْحـَسَنِ عَلىَّ بْنَ مُحـَمَّدٍ عليه السلام لاِجْتِماعِ خِصالِ الاْءِمامَةِ فيهِ وَ تَكامُلِ فَضْلِهِ وَ اِنـَّهُ لاوارِثَ لِمَقامِ اَبيهِ سِواهُ…
[ارشاد : 327 .]
شيخ مفيد گويد: امام بعد از ابوجعفر(امام جواد) فرزندش ابوالحسن على بن محمد عليه السلام (امام هادى) بود، بخاطر اينكه خصوصيات امامت در او جمع بود و در فضل كامل بود و جز او، جايگاه پدرش را كسى وارث نبود.
ويژگيهاى امام معصوم، علم و عصمت و برخوردارى از فضايل اخلاقى و قدرت تكوينى و برترى از همه افراد زمان خويش در همه خصلتهاست و اينها همه در وجود امام هادى عليه السلامجمع بود.
2. امام عليه السلام در پادگان نظامى
قالَ ابنُ العِمادِ الحَنبَلى:
اِنَّما قيلَ العَسكَرىُّ لاَِنَّهُ سُعِىَ بِهِ اِلَى الْمُتَوَكِّلِ اَحْضَرَهُ مِنَ الْمَدينَةِ وَ هِىَ مَوْلِدُهُ وَ اَقَرَّهُ بِمَدينَةِ الْعَسْكَرِ وَهِىَ ـ سُرَّمَنْ رَأى ـ سُمِّيَتْ بِالْعَسْكَرِ لِأَنَّ الْمُعْتَصِمَ حينَ بَناها إِنْتَقَلَ اَلِيْها بِعَسْكَرِهِ فَسُمِّيَتْ بِذلِكَ.
[شذرات الذهب ج 2 : ص 128.]
ابن عماد حنبلى گويد: امام هادى عليه السلام را عسكرى گفته اند: چون پيش متوكل از ايشان سخن چينى كردند و متوكل او را از شهر مدينه كه محل تولدش بود احضار كرده و در سامرّا كه محل لشكر متوكل بود جاى داد ـ سامرا را چون موقع ساختن، متوكل لشكر خود را بدانجا منتقل كرد لشگرگاه گفته اند ـ .
سامرا يك شهر نظامى و پايتخت بعضى از خلفاى عباسى بود و انتقال امام به آن شهر، براى آن بود كه آن حضرت و رفت و آمدها و روابطش را تحت كنترل داشته باشند.
3. فضل و نجابت امام هادى عليه السلام
قالَ عُبَيدُاللّهِ بنِ يِحيى الخاقان:
لَوْ رَأَيْتَ اَباهُ رَأَيْتَ رَجُلاً جَزْلاً نَبيلاً فاضِلاً.
[الارشاد : 339 .]
عبيداللّه بن يحيى گويد: اگر پدر امام عسكرى عليه السلام (امام هادى) را مى ديدى او را شخص بسيار كريم و بخشنده، با نجابت و صاحب فضل مى يافتى.
كرم و بخشش و نيكى به مردم، از سيره و سجاياى اخلاقى همه امامان بود.
4. نقـش نگـين
قالَ الكَفْعَمى نَقـْشُ خاتَمِهِ [الهادى عليه السلام]:
حِفْظُ الْعُهُودِ مِنْ اَخْلاقِ الْمَعْبُودِ وَ قيلَ: اَللّه ُ رَبّى وَ هُوَ عِصْمَتى مِنْ خَلْقِهِ.
[بحارالانوار 50 : ص 117 ح 9.]
كفعمى گويد: نقش نگين انگشترى حضرت امام هادى عليه السلامچنين بود: «پايبندى به پيمان از اخلاق الهى است». گفته شده است: «اللّه پروردگارمن است و اونگهدار من از خلقش مى باشد.»
5. نـور فـروزان
قالَتْ بدل مَولاةُ اَبى مُحَمَّدٍ عليه السلام:
كُنْتُ رَأَيْتُ مِنْ عِنْدَ رَأْسِ اَبى مُحَمَّدٍ عليه السلام نُـورا ساطِعا اِلىَ السَّمـاءِ وَ هُوَ نائِـمٌ.
[خرائج و جرائح: 1: 443.]
بدل، كنيز امام عسكرى عليه السلام گويد: زمـانى كه امام در خـواب بود مى ديـدم كه از پيش سر آن حضرت نورى به طـرف آسـمان كشيده مى شـد.
اين ويژگى ها، گوشه اى از بعد ملكوتى و كرامات معصومين است و حجّت بودن آنان را بر خلايق نشان مى دهد.
6. نگـين شـهادت
قالَ الكَفْعَمى:
نَقْشُ خاتَمِهِ «اِنَّ اللّه َ شَهيدٌ» وَ فى رِوايَة ٍ : «سُبْحانَ مَنْ لَهُ مَقاليدُ السَّمواتِ وَ الا¨َْرْضِ».
[بحارالانوار 50 : 238 .]
كفعمى گويد: نقش نگين انگشترى امام عسكرى عليه السلام «خداوند شاهد است» بود. و به روايت ديگر: «پاك و منزّه است خدايى كه كليد آسمانها و زمين در دست اوست» بوده است.
7. صحبت امـام عسكرى عليه السلام
قالَ القافُورى:
وَ مِن صِفاتِهِ [العَسكَرى عليه السلام]: كانَ صـامِتا لايَنـْطِـقُ اِلاّ بِالْحِكْمَةِ وَ الْعِلْمِ وَ ذِكْرِاللّهِ.
[حياة الامام العسكرى : 20 .]
قافورى گويد: ازصفات امام حسن عسكرى عليه السلاماين بود: ساكت بود و صحبتش جز به حكمت و دانش و ياد خدا نبود.
كنترل و نظارت بر گفتار خويش، از برنامه هاى خودسازى و گام نخست سير و سلوك است. عارفان مهذّب، اگر سكوت كنند، همراه با تفكّر و تأمّل است و اگر سخن بگويند، حرف هايشان حكيمانه و از روى دانش و بصيرت است، يا ذكر خدا مى گويند و «ياد خدا» را مونس تنهايى خويش قرار مى دهند.
بخش دوم: عـبادت
8. فقــيه متـعبد
قالَ ابنُ العِمادِ الحَنبَلى:
اَبُوالْحَسَنِ عَلىُّ بْنُ الْجَوادِ ... كانَ فَقيـها ، اِماما، مُتَعَبـِّدا.
[شذرات الذهب 2 : 128 .]
ابن عماد حنبلى گويد: ابوالحسن على بن الجواد عليه السلام فقيه، پيشوا و متعبد (پاى بند به دستورهاى الهى) بود.
بندگى، اطاعت و تسليم را در پى دارد. در آستان خداوند، هر كه بنده تر باشد، مقرّب تر است. تعبّد، آن است كه مؤمن در برابر فرمان الهى و تكليف دينى مطيع محض باشد و هيچ چون و چرايى نسبت به اوامر مولى نداشته باشد و اين بالاترين درجه ايمان و اسلام و بندگى است.
9. قـرائت نماز
قالَ الطُّوسى:
رُوِىَ اَنَّ اَبَاالحَسَنِ العَسكَرىُّ عليه السلام كانَ يَقْرَأُ فِى الرَّكْعَةِ الثّالِثَةِ اَلْحَمْدَ وَ اَوَّلَ الْحَديدِ اِلىَ قَوْلِهِ «اِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» وَ فِى الرّابِعَةِ اَلْحَمْدَ وَ آخِرَ الْحَشْرِ.
[وسائل الشيعه4:750 .]
طوسى نقل مى كند كه: روايت شده كه امام هادى عليه السلام در ركعت سوم سوره حمد و اوّل سوره حديد تا آيه «اِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» و در ركعت چهارم سوره حمد و آخر سوره حشر را مى خواند.
10. مـداومت عبـادت
قالَ المُوَكِّلينَ مِن جانِبِ صالِحِ بنِ عَلِىٍّ:
ما نَقُولُ فى رَجُلٍ يَصُومُ نَهارَهُ وَ يَقُومُ لَيْلَهُ كُلَّهُ لايَتَكَلَّمُ وَ لايَتَشاغَلُ بِغَيْرِالْعِبادَةِ.
[بحارالانوار 50 : 308 .]
موكلين صالح بن على(كه در زندان نگهبان بودند، درباره امام عسكرى عليه السلام)گفته اند: چه بگوييم در مورد كسى كه روزها را به روزه گرفتن و شبها را به شب زنده دارى مى گذراند و صحبت نمى كند و به غير عبادت مشغول نمى گردد.
11. عبـادت امـام عسكرى عليه السلام
فى رَوايَةٍ:
كانَ اَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام اَعْبدَ اَهْلِ زَمانِهِ،وَ اَكْثَرَهُمْ طاعَةً لِلّهِ تَعالى وَ كانَ يُحْيى لَيْلَهُ بِالصـَّلاةِ وَ تِـلاوَةِ الْكِتابِ وَ السُّجُودِ لِلّهِ.
[حياة الامام العسكرى: 34.]
در حديثى آمده است: امام عسكرى عليه السلام عابدترين فرد اهل زمان خود بود. از همه بيشتر در اطاعت خداوند بود و شبها را با نماز و خواندن قرآن و سجده در مقابل خداى متعال به صبح مى رساند.
بندگى و عبادت هركس، به تناسب معرفت و خداشناسى اوست. پيشوايان دين و اهل بيت عليهم السلام، عارف ترين و خداشناس ترين افراد بودند، از اين رو در عبادت و بندگى و شب زنده دارى و سجود در پيشگاه خداوند، از همه پيشتازتر و كوشاتر بودند و از انس با پروردگار و تلاوت كتاب خدا در دل شب و اطاعت آفريدگار، لذّت مى بردند.
12. حضـور قـلب
قالَ السيد بن طاووس:
كانَ الاِْمامُ الْحَسَنُ عليه السلام يَتَّجِهُ فى صَـلاتِهِ بِقَلْبِهِ وَ مَشاعِرِهِ نَحْوَاللّه ِ خالِقِ الْكَوْنِ وَ واهِبِ الْحَياةِ فَلَمْ يُشَمِّرْ وَ لَمْ يَحْفِلْ بِاَىَّ شَأْنٍ مِنْ شُؤُونِ الدُّنْيا مادامَ يُصَلّى.
[حياه الامام العسكرى:34.]
سيد بن طاووس گويد: امام عسكرى عليه السلام در نماز با قلب و تمام وجود متوجه خداوند جهان آفرين و حيات بخش مى شد و تا وقتى كه در حال نماز بود، به كارى از كارهاى دنيا نمى پرداخت و خوشحال نمى شد.
حضور قلب كه مايه ارزشمندى عبادت است، نتيجه معرفت خدا و توجّه به جايگاه والاى پروردگار است. كسى كه مجذوب محبت خدا باشد و چشم دلش به جمال خدا بنگرد، از ما سواى او چهره و دل بر مى گرداند. در روايات است كه مقدارى از نماز، مقبول خداوند است كه در آن حضور قلب باشد.
13. ســجـده طـولانى
قالَ مُحَمَّدُ الشّاكِرى:
كانَ الاِْمامُ يَجْلِسُ فى الْمِحْرابِ وَ يَسْجُدُ، فـَاَنامُ وَ اَنْتـَبِهُ وَ هُـوَ سـاجِدٌ.
[دلائل الامامة : 227.]
محمد شاكرى گويد: امام عسكرى عليه السلام در محراب عبادت مى نشست و به سجده مى رفت و من مى خوابيدم و بيدار مى شدم در حالى كه حضرت هنوز در سجده بود.
در حديث است: سجده، نزديك ترين حالتِ قرب بنده به پروردگار است.
14. زمزمه آيات قرآن
قالَ ابنُ العِمادِ الحَنبَلى:
رُوِىَ اَنَّهُ [العَسكَرى عليه السلام] : يَتَرَنَّمُ بِآياتِ الْقُرْآنِ فِى الْوَعْدِ وَالْوَعيدِ.
[شذرات الذهب 2 : 128.]
ابن عماد حنبلى گويد كه: امام عسكرى عليه السلام آيات قرآن را درباره وعده به پاداش و وعيد از عذاب، زمزمه مى كرد.
قرآن حيات روشن دلهاست قرآن فروغ و شمع محفلهاست وحى الهى بر لب قارى نورى است از جان بر زبان جارى
15. عمـل به نوافـل
رُوِىَ القُرَشى:
لَقَدْ كانَ الاِْمامُ الْعَسْكَرِىُّ عليه السلام عَمِلَ مِنَ الْعِباداتِ كُلَّ ما يُقَـرِّبُـهُ اِلىَ اللّه ِ زُلْفى، فَلَمْ تَـكُنْ عِبـادَةٌ وَ لا نافِلَةٌ مِنْ صَـلاةٍ اَوْصَوْمٍ اِلاّ اَتى بِها.
[حياة الامام العسكرى: 38.]
قرشى روايت مى كند كه: امام عسكرى عليه السلام از عبادات هر چه را به مقام قرب الهى نزديك مى كند انجام مى داد، و هيچ عبادت مستحب و نماز يا روزه مستحبى را ترك نمى كرد.
بخش سوم: دعــاها
16. نـور هـدايت
قالَ رَسُولَ اللّه صلي الله عليه و آله:
يَقُولُ [عَلِىُّ بنُ مُحَمَّدٍ الهادى عليه السلام] فى دُعـائِـهِ: يا نُورُ يا بُرهانُ يا مُنيرُ يا مُبينُ يا رِبِّ اِكفِنى شَرَّ الشُّرُورِ وَ آفاتَ الدُّهُورِ وَ أَسأَلُكَ النَّجاةَ يَومَ يُنفَـخُ فِى الصُّورِ.
[عيون اخبار الرضا 1: 62 ح 29.]
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: (امام هادى عليه السلام) در دعاى خود مى خـواند: اى نور، اى برهان، اى درخشان، اى آشكار كننده، اى پروردگار! مرا از شر شرور و آفات روزگاران بسنده باش و رستگارى روزى را كه در صور دميده شود را از تو مى خواهم.
دست حاجت چو برى، نزد خداوندى بر كه كريم است ورحيم است و غفور است و ودود استعاذه به درگاه خدا و خود را در كنف حمايت او قرار دادن، از خداشناسى انسان سرچشمه مى گيرد. سررشته همه امور، چه در دنيا و چه در آخرت به دست خداست. از اين رو براى دفع شرّ و آفت دنيا و عذاب آخرت بايد از او مدد خواست.
17. پنـاه بى پنـاهان
قالَ الَّسيِدُ بنُ طاوُوس:
دُعاءُ قُنُوتِهِ [الهادى عليه السلام]: يا مَنْ تَفَرَّدَ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ تَوَحَّدَ بِالْوَحْدانِيَّةِ يا مَنْ اَضاءَ بِاسْمِهِ النَّهارُ وَ اَشْرَقَتْ بِهِ الاَْنْوارُ وَ اَظْلَمَ بِاَمْرِهِ حِنْدِسُ اللَّيْلِ وَ هَطَلَ بِغَيْثِهِ وابِلُ السَّيْلِ يا مَنْ دَعاهُ الْمُضْطَرُّونَ فَاَجابَهُمْ وَ لَجَأَ اِلَيْهِ الْخائِفُونَ فَآمَنَهُمْ…
[مهج الدعوات : 60.]
سيد بن طاووس گويد: دعاى قنوت امام هادى عليه السلاماينگونه بود: اى آنكه در پروردگارى يكتايى، و در وحدانيت و يگانگى واحدى، اى آنكه به اسم او روز روشن مى شود و نورها پرتو افشانى مى كنند، و به فرمان او ظلمت و تاريكى شب را فرا گرفته و قطره هاى باران پيايى فرود مى آيد، اى آنكه درماندگان او را مى خوانند و جواب مى دهد و بيمناكان به او پناه مى برند و ايمن مى سازد.
از آداب دعا و حاجت خواستن از خداوند، برشمردن اوصاف و تمجيد و ذكر اسماء پروردگار و ياد كردن از لطف و نعمت و احسان او نسبت به بندگان است.
18. عـزّت نــاب
قالَ رَسُول اللّه صلي الله عليه و آله:
يَقُولُ [العَسكَرى] فى دُعائِهِ: يا عَزيزَالعَزِّ فى عِزِّهِ، ما أَعَزَّ عَزيزَالعِزِّ فى عِزِّهِ، يا عَزيزاً عِزَّنى بِعِزِّكَ، وَ أَيِّدنى بِنَصرِكَ، وَ ابعَد عَنّى هَمَزاتِ الشَّياطينِ، وَ ادفَعْ عَنّى بِدَفعِكَ وَ امنَعْ عَنّى بِمَنعِكَ، وَ اجعَلنى مِن خِيارِ خَلقِكَ.
[عيون اخبار الرضا 1: 62 ح 29.]
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: (امام حسن عسكرى عليه السلام) در دعايش مى خواند: اى عزيزى كه در عزتمندى خويش عزيزى، چه عزيز است آنكه در عزتمندى خود عزيز باشد. اى عزيز مرا با عزت خود عزيز گردان، و مرا با يارى خود تأييد فرما، و وسوسه هاى شياطين را از من دور كن، و با حمايت خود از من دفاع كن، و با بازدارندگى خود، دشمنان را از من بازدار، و مرا از بهترين خلق خود گردان.
دعاهاى معصومين، يك دوره معرفت دينى و خداشناسى و هستى شناسى است و توجّه به مضامين ادعيه، شناخت ما را نسبت به خدا و جهان و انسان بالا مى برد.
19. دعاى قبل از طلوع خورشيد
قالَ الطُّوسى:
وَ مِن دُعائِهِ [العسكرى عليه السلام] قَبْلَ اصفِرارِ الشَّمسِ:«يا اَوَّلُ بِـلا اَوَّلِيـَّةٍ وَ يا آخِرُ بِلا آخِرِيـَّةٍ، وَ يا قَيُّوما بِلا مُنْتَهى لِقِدَمِهِ، يا عَزيزُ فَلاَ انْقِطاعَ لِعِزَّتِهِ، يا مُتَسَلِّطُ بِلا ضَعْفٍ مِنْ سُلْطانِهِ، يا كَريمُ بِدَوامِ نِعْمَتِهِ ... اُقَدِّمُهُ بَيْنَ يَدَىْ حَوائِجى اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
[مصباح المتهجد : 360 .]
شيخ طوسى گويد: امام عسكرى عليه السلام قبل از طلوع خورشيد اين دعا را مى خواند: «اى اولى كه قبل از او اولى نيست، و اى آخرى كه غير او آخرى نيست، اى قيّومى كه انتهايى براى قدمتش نيست، اى عزيزى كه براى عزتش انقطاعى نيست، اى چيره و قادرى كه در سلطنتش ضعفى نيست، اى كريمى كه نعمتش دائمى است ... اين اوصاف در پيشگاه نيازهايم تقديم مى دارم و مى خواهم كه برمحمّد صلي الله عليه و آله واهل بيتش عليهم السلام درود فرستى.»
20. دعــاى صبـح
قالَ السيد بن طاووس:
اِنَّهُ [العَسكَرى عليه السلام] كانَ يَدْعُو فى صَباحِ كُلِّ يَوْمٍ بِهذَا الدُّعاءِ الْجَليلِ: «يا كَبـيرُ كُلِّ كَبـيرٍ، يا مَنْ لاشَريكَ لَهُ وَ لا وَزِيرَ، يا خالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنيرِ، يا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجيرِ، يا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الاَْسيرِ، يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ ... وَ اَعِنّى عَلىَ الْمَوْتِ وَكُرْبَتِهِ وَعَلَى الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ ».
[مهج الدعوات : 277.]
سيدبن طاووس گويد: امام عسكرى عليه السلام در صبح هر روز اين دعاى والا را مى خواند: اى بزرگ هر بزرگى! اى آنكه او را شريك و وزيرى نيست، اى آفريننده خورشيد و ماه تابان، اى پناه و نگهدارنده هراسان پناهجو، اى آزاد كننده اسير از قيد اسارت، اى روزى دهنده كودك كوچك ... مرا بر مرگ و غصه آن و بر قبر و وحشت و تنهايى آن كمك فرما.
مهم ترين خواسته اين دعا، برخوردارى از عنايت و رحمت الهى هنگام مرگ و مراحل پس از مرگ است.
21. سپـاسـگزارى
قالَ السَّيِّدُ بنُ طاوُوس:
دُعاءُ قُنُوتِهِ [العَسكَرى عليه السلام] : اَلْحَمْدُ لِلّهِ شُكْرا لِنَعْمائِهِ وَ اسْتِدْعاءً لِمَزيدِهِ وَ اسْتِخْلاصا لَهُ وَ بِهِ دُونَ غَيْرِهِ وَ عِياذا بِهِ مِنْ كُفْرانِهِ وَ الاِْ لْحادِ فى عَظَمَتِهِ وَ كِبْرِيائِهِ حَمْدَ مَنْ يَعْلَمُ أنَّ ما بِهِ مِنْ نَعْمائِهِ فَمِنْ عِنْدِ رَبِّهِ وَ ما مَسَّهُ مِنْ عُقُوبَتِهِ فَبِسُوءِ جِنايَةِ يَدِهِ…
[مهج الدعوات : 63 .]
سيد بن طاووس گويد: دعاى قنوت امام عسكرى عليه السلاماينگونه بود: ستايش براى خداست، به خاطر شكر نعمتهايش و درخواست نعمتِ بيشتر و خالص ساختن شكر براى او و به يارى او نه غيرش، و پِناه بردن بر او از كفران و ناسپاسى او و انكار در عظمت و بزرگواريش، ستايشِ كسى كه مى داند هر نعمتى كه دارد از جانب خداست و هر عقوبت و كيفرى كه به او رسد از بديها و جرائم خودش است.
مضمون شكر و سپاس نعمت ها و توجه دادن به مواهب الهى، از نكات بارز و برجسته اى است كه در دعاهاى ائمّه مطرح است و معرفت و محبت الهى را در دل ها مى افزايد.
22. دعاى امام عليه السلام در قنوت نماز
قالَ السَّيِّدُ بنُ طاوُوس:
كانَ [العسكرى عليه السلام] اِذا قَنَتَ فىصَلاتِهِ يَدْعُو بِهذَا الدُّعاءِ الشَّريفِ: «يا مَنْ غَشِىَ نُورُهُ الظُّلُماتِ، يا مَنْ اَضاءَتْ بِقُدْسِهِ الْعُجاجَ الْمُتَواعِراتِ، يا مَنْ خَشَعَ لَهُ اَهْلُ الاَْرْضِ وَ السَّمواتِ، يا مَنْ بَخَعَ لَهُ بِالطّاعَةِ كُلُّ مُتَجَبِّرٍ عاتٍ ... فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ.
[مهـج الدعوات : 62]
سيد بن طاووس گويد: امام عسكرى عليه السلام وقتى در نماز قنوت مى گرفت اين دعاى شريف را مى خواند: اى (خدايى) كه نور او تاريكيها را مى پوشاند، اى كه به پاكى و قداست او راههاى سخت روشن مى گردد، اى آن كه زمينيان و آسمانيان براى او خشوع و خضوع مى كنند، اى آنكه نزد او هر جبار متكبر سر طاعت فرود مى آورد... كسانى را كه توبه كنند و راه تو را تبعيت كنند، بيامرز.
23. درخـواست حــج
رَوى اِبْنُ طاوُوس عَنِ العَسكَرىِّ عليه السلام:
اَنَّهُ يَدْعُو بَيْنَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ مِنْ نَوافِلِ شَهْرِ رَمَضانَ : «اَللّهُمَّ اجْعَلْ فيما تَقْضى وَ تُقَدِّرُ مِنَ الاَْمْرِ الْعَظيمِ الْمَحْتُومِ وَ فيما تَفْرُقُ مِنَ الاَْمْرِ الْحَكيمِ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ حُجّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ، اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ، الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ...».
[مسندالامام العسكرى : 181 .]
سيد ابن طاووس از امام عسكرى عليه السلام نقل مى كند: حضرت در بين هر دو ركعت از نوافل ماه رمضان اين دعا را مى خواند: «خدايا در آنچه قضا و قدرت از امر بزرگ و حتمى تعلّق گرفته و در آنچه از امر حكيمانه ات در اين شب قدر به مردم ارزانى مى دارى و مقرّر مى كنى، چنين قرار بده كه مرا از حجاج خانه ات قرار دهى، از آنان كه حجشان پذيرفته و تلاششان پاداش يافته است.
در تعدادى از دعاهاى ماه مبارك رمضان، درخواستِ حج و زيارت خانه خداست، آن هم حجّى مقبول درگاه خداوند، كه از با فضيلت ترين توفيقات الهى به شمار مى رود.
24. حِرز امـام عسكرى عليه السلام
قالَ ابِنُ طاوُوس:
حِرزُ الامامِ العَسكَرى عليه السلام: بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا عُدَّتى عِنْدَ شِدَّتى، وَ يا غَوْثى عِنْدَ كُرْبَتى، وَ يا مُونِسى عِنْدَ وَحْدَتى، اُحْرُسْنى بِعَيْنِكَ الَّتى لاتَـنامُ وَ اكْنـُفْنى بِرُكْنِكَ الَّذى لايـُرامُ.
[مهج الدعوات : 45.]
ابن طاووس به اسناد خودش مى گويد: حرز (دعاى حفظ و ايمنى امام عسكرى عليه السلام اينگونه بود: به نام خداوند بخشنده مهربان، اى تكيه گاه و نيروى من در گرفتارى ام، اى پناه من هنگام غم و غصه ام، و اى مونس من هنگام تنهايى ام، مرا با چشمت كه خواب نمى گيرد، نگهدار و با ركن و قدرت خويش كه سستى نمى پذيرد، پناه ده.
ائمه معصومين عليهم السلام پيوسته در معرض خطر و توطئه از سوى دشمنان بودند و آنان با توسّل به درگاه خدا و تكيه بر لطف و عنايت او، مصون و محفوظ مى ماندند، تا به هدايت مردم بپردازند.
بخش چهارم: اخـــلاق
25. زُهـــد
قالَ ابنُ العِمادِ الحَنبَلى:
قيلُ لِلْمُتَوَكِّلِ اِنَّ فى بَيْتِهِ سِلاحا وَ عُدَّةً وَ يُريدُ الْقِيامَ، فَاَمَرَ مَنْ هَجَمَ عَلَيْهِ مَنْزِلَهُ، فَوَجَدَهُ فى بَيْتٍ مُغْلَقٍ وَ عَلَيْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ شَعْرٍ يُصَلّى، لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الاَْرْضِ فِراشٌ.
[شذرات الذهب 2 : 128.]
ابن عماد حنبلى گويد: به متوكل گفته شد كه در خانه حضرت امام هادى عليه السلام اسلحه و وسايل ديگر هست و او قصد قيام و خروج دارد. دستور داد كسانى به خانه او حمله بردند و حضرت را در اتاقى در بسته يافتند در حالى كه لباسى پشمى بر تن داشت و نماز مى خواند و هيچگونه فرشى در زمين نبود.
محبوبيّت امامان و توجّه قلبى و عميق مردم به آنان، سبب حسادتِ حاكمان ظالم مى شد. گزارش هاى مغرضانه و حسودانه مخالفان هم بر آن مى افزود. از اين رو به بهانه هاى مختلف، مأموران را به تفتيش خانه آنان مى فرستادند و اغلب هم ناكام مى شدند، چون سلاح و نامه و نشانه هاى قيام در آن نمى يافتند.
26. سكوت و كلام امام هادى عليه السلام
قالَ ابنُ شَهر آشُوب:
وَ كانَ اَطْيَبَ النّاسِ بَهْجَةً، وَ اَصْدَقَهُمْ لَهْجَةً، وَ اَمْلَحَهُمْ مِنْ قَريبٍ وَ اَكْمَلَهُمْ مِنْ بَعيدٍ، اِذا صَمَتَ عَلَتْهُ هَيْبَةُ الْوَقارِ، وَ اِذا تَكَلَّمَ سَماهُ الْبَهاءُ.
[مناقب بن شهر آشوب 4: 401.]
ابن شهر آشوب گويد: امام هادى عليه السلام كاملترين مردم از نظر خوشرويى، و صـادقترين آنان از جهت گفتار و با نمك ترين آنهـا از نزديك و كامـلترين آنهـا از دور، وقتى ساكت مى شد شكوه وقار بر او سايه مى افكند و زمانى كه سخن مى گفت، عظمت و جلوه اش آشكار مى باشد.
27. رعـايت حال خـدمه
قالَ نادِرُ الخادِم:
كانَ اَبُوالْحَسَنِ[العَسكَرى عليه السلام] إِذا اَكَلَ اَحَدُنا لايَسْتَحْدِثُهُ حَتّى يَفُرغَ مِنْ طَعامِهِ.
[وسائل الشيعه 16: 518 ح 3.]
نادر خادم گويد: زمانيكه غذا مى خورديم امام عسكرى عليه السلام، كسى از ما را به سخن وا نمى داشت تا غذايش تمام شود.
28. بى رغبتى به دنيـا
قالَ يَحيَى بنُ هَرثَمَه:
كانَ [الهادى عليه السلام] مُحسِناً اِلَيهِم مُلازِماً لِلمَسجِدِ لَم يَكُن عِندَهُ مَيلٌ اِلَى الدُّنيا
[تذكرة الخواص: 322.]
يحيى بن هرثمه گويد: [امام هادى عليه السلام] به اهل مدينه احسان مى كرد و هميشه در مسجد بوده و رغبتى بر دنيا نداشت.
احسان به ديگران، مايه سرافرازى است. اهل مسجد بودن، نشان بندگى است. بى رغبتى به دنيا هم نشان زهد است.
29. موعـظه اصحـاب
قالَ المَجلِسى:
كانَ الاِْمامُ اَبُومُحَمِّدٍ عليه السلام يَعِظُ اَصْحابَهُ وَ يُذَكِّرُهُمْ الدّارَ الاْخِرَةِ وَ يُحَذِّرُهُمْ مِنْ فِتَنِ الدُّنْيا وَ غُرُورِها، وَمِنْ وَعْظِهِ: اِنَّكُمْ فى آجالٍ مَنْقُوصَةٍ وَ اَيّامٍ مَعْدُودَةٍ وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً ، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرا يَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرّا يَحْصَدْ نَدامَةً.
[بحارالانوار 78: 373.]
مجلسى گويد: امام عسكرى عليه السلام اصحابش را همواره موعظه مى كرد و قيامت را به يادشان مى آورد و از آزمايشها و فتنه و غرور دنيا برحذرشان مى داشت، و از جمله موعظه اش اين بود: شما در اوقات و اجلهاى كاهش يابنده و زمانهاى كم و محدود هستيد در حالى كه مرگ ناگهانى مى آيد و كسى كه خير و خوبى كاشته، غبطه مى چيند و كسى كه شر و بدى كاشته حسرت و ندامت برداشت مى كند.
پيشواى صادق و هادى، كسى است كه رهروان را از خطرها و بحران ها آگاه سازد و راهنمايى كند. هشدار نسبت به مرگ و آينده و سرنوشت انسان، از جمله اين هدايت هاى معنوى است، تا آگاهانه عمل كند و راه را بپيمايد.
30. استـقامـت
قالَ القرشى:
قَدْ كانَ مِنْ اَحْلَمِ النّاسِ، وَ اَكْظَمِهِمْ لِلْغَيْظِ، وَ قَدْ قابَلَ مَنْ اَساءَ اِلَيْهِ بِالْعَفْوِ وَ الصَّفْحِ عَنْهُ.
[حياه الامام العسكرى : 39 .]
قرشى گويد: امام عسكرى عليه السلام از صبورترين مردم و فرو برنده ترين مردم نسبت به خشم و غضب بود و كسى را كه به او بدى مى كرد با صبر و گذشت با او روبرو مى شد.
31. پـاكـدامنى
اَحْمَدُ بنُ عُبَيدِاللّهِ بنِ خاقان:
ما رَأَيْتُ وَ لاعَرَفْتُ بِسُرِّ مَنْ رَأى رَجُلاً مِنَ الْعَلَوْيَّةِ مِثْلَ الْحَسَنِ بْنِ عَلىِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضا فى هَدْيِهِ وَ سُكُونِهِ وَ عِفافِهِ وَ نَبْلِهِ وَ كَرَمِهِ عِنْدَ اَهْلِ بَيْتِهِ وَ بَنىهاشِمٍ.
[كافى 1 : 303.]
احمد بن عبيداللّه بن خاقان گويد: كسى از علويون را در سامرا مثل حسن بن على (امام عسكرى) عليه السلام در رفتار و سكون و وقارش، در عفاف و پاكى و بزرگوارى و كرامتش در نزد اهل بيت خود و بنى هاشم نديده ام.
32. بخـشش
اِبِن شَهر آشُوب:
بَرى ءٌ مِنَ الْعَيْبِ، اَمينٌ عَلَى الْغَيْبِ، مَعْدِنُ الْوِقارِ بِلا شَيْبٍ، خافِضُ الطَّرْفِ واسِعُ الْكَفِّ، كَثيرُالْحِباءِ، كَريمُ الْوَفـاءِ.
[مناقب ابن شهرآشوب4:421.]
ابن شهر آشوب گويد: امام عسكرى عليه السلام از هرگونه عيب به دور و بر غيب امين بود، معدن وقار در اوج جوانى، چشم پوش (از عيوب و خطا) و خود نگهدار، زيادبخشنده و نيكو وفاء كننده بود.
33. افطار امـام عسكرى عليه السلام
حَدَّثَ اَبُوهاشِم داوُدَ بنَ القاسِمِ الجَعْفَرى قالَ:
وَ كانَ الْحَسَنُ عليه السلام يَصُومُ فَاِذا اَفْطَرَ اَكَلْنا مَعَهُ مِنْ طَعامٍ كانَ يَحْمِلُهُ غُلامُهُ اِلَيْهِ فى جُونَةٍ مَخْتُومَةٍ وَ كُنْتُ اَصُومُ مَعَهُ.
[كشف الغمة 2 : 432.]
داود بن قاسم جعفرى گويد: امام عسكرى عليه السلام روزه مى گرفت. چون مى خواست افطار كند ما نيز از غذايى كه غلامش در كيسه مهر شده براى او مى آورد مى خورديم و من نيز با او روزه مى گرفتم.
از تواضع آن حضرت بود كه خود را جدا از ديگران نمى دانست و آنان را در غذاى خود شريك مى ساخت، بر خلاف طاغوت ها و طاغوتيان متكبّر كه برترى طلبند و خودخواه، غذاهاى ويژه دارند و هم غذا شدن با افراد عادى را براى خود عار مى دانند. اولياى الهى با آنكه برترين انسان هاى روى زمينند، امّا اخلاق و سيره مردمى و متواضعانه دارند.
34. يـگانه دوران
اَبِن صَبّاغِ المالِكى:
...[ابُومُحَمَّدٍ العَسكَرى عليه السلام ] سَيِّدُ اَهْلِ عَصْرِهِ، اِمامُ اَهْلِ دَهْرِهِ، اَقْوالُهُ سَديدَةٌ، وَ اَفْعالُهُ حَميدَةٌ، وَ اِذا كانَتْ اَفاضِلُ اَهْلِ زَمانِهِ قَصيدَةً فَهُوَ بَيْتُ الْقَصيدَةِ، فارِسُ الْعُلُومِ الَّذى لايُجارى، وَ مُبيِّنُ غَوامِضِها فَلايُجادَلُ وَ لايُمارى، كاشِفُ الْحَقائِقِ بِنَظَرِهِ الصّائِبِ.
[كشف الغمه 2 : 433.]
ابن صباغ مالكى گويد: امام عسكرى عليه السلام بزرگ اهل عصرش و پيشواى مردم زمانش بود، حرفهايش استوار و كارهايش پسنديده بود، و اگر دانشمندان زمانش «قصيده» باشند حضرت شاه بيتِ قصيده بود، تكسوار دانشها بود كه كسى به گَرد او نمى رسيد و روشنگر پيچيدگيهاى علوم بود كه كسى قدرت جدال و بحث با او نداشت و با نظر درست و روشن خويش پرده از حقايق بر مى داشت.
اين عبارات، فضائل گوناگون و برترى همه جانبه آن حضرت را در زمينه علم و عمل و دانايى و كمال مى رساند.
بخش پنجم: سـياست
35. سلام به حضرت على عليه السلام
رُوِىَ عَن اَبِى الحَسَن عليه السلام :
أَنَّهُ كانَ يَقُـولُ عِنْدَ قَبْرِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياوَلِىَّ اللّه ِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ اَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ اَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقَّهُ، صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتّى اَتاكَ الْيَقينُ.
[كامل الزيارات ص 94 : ح94 .]
از امام هادى نقل شده كه : در كنار قبر اميرالمؤمنين عليه السلامچنين مى گفت: سلام بر تو باد اى ولىّ خدا! شهادت مى دهم كه تو نخستين مظلوم و اولين كسى هستى كه حقش غصب شد. براى خدا صبر كردى تا آنكه يقين (وفات) تو را فرا رسيد.
بيان مظلوميت امير المؤمنين عليه السلام در قالب زيارتنامه و از زبان امامان شيعه، براى آگاهانيدن مردم و نسل هاى آينده از ستمى است كه از سوى مخالفان، بر خاندان عصمت و طهارت رفته است. اينگونه زيارت ها، مثل خواندن اعلاميه افشاگر، كنار مزار يك شهيد است.
36. مـواظبت از اصـحاب
اِسحاق بن ابان قالَ:
...كانَ اَبُومُحَمَّدٍ عليه السلام يَبْعَثُ اِلى اَصْحابِهِ وَ شيعَتِهِ: صيرُوا اِلىَ مَوْضِعِ كَذا وَ كَذا وَ اِلى دارِ فُلانِ بْنِ فُلانِ اَلْعِشاءَ وَ الْعَتَمَةَ فى لَيْلَةِ كَذا فَاِنَّكُمْ تَجِدُونى هُناكَ. ... وَ كانَ عليه السلام قَدْ سَبَقَهُمْ اِلَيْهِ فَيَرفَعُونَ حَوائِجَهُمْ اِلَيْهِ فَيَقْضيها لَهُمْ.
[بحارالانوار 50 : 304.]
اسحاق بن ابان گويد: ابومحمد امام عسكرى عليه السلام دنبال اصحاب و پيروان خود مى فرستاد و پيغام مى داد: كجا و كجا برويد و به خانه فلانى شب هنگام بعد از عشاء و شب در فلان محل و منزل فلانى بياييد كه مرا در آنجا خواهيد يافت. ... و خود حضرت زودتر از همه به آنجا مى آمد و اصحاب، حاجتهاى خود را به او مى گفتند و حضرت بر آورده مى كرد.
عصر امام عسكرى عليه السلام از خفقان بارترين دوره ها بود، ولى باز هم امام با شيعيان خود ديدار مى كرد و راهنمايى و رهبرى مى نمود.
37. آشـناى اسرار
عَن عَلِى بنِ سنانِ المُوصِلى عَن اَبيهِ قالَ:
... فَقالُوا كُنّا نَحْمِلُ اِلىَ سَيِّدنا اَبى مُحَمَّدِ عليه السلام اَلاَْمْوالَ ... وَ كُنّا اِذا وَرَدْنا بِالْمالِ قالَ سَيِّدُنا اَبُومُحَمَّدٍ عليه السلام: جُمْلَةُ الْمالِ كَذا وَ كَذا دينارا، مِنْ فُلانٍ كَذا وَ مِنْ فُلانٍ كَذا حَتّى يَأْتِىَ اَسْماءَ النّاسِ كُلِّهِمْ وَ يَقُولُ ما عَلىَ الْخَواتيمِ مِنْ نَقْشٍ.
[اثبات الهداة 6 : 303.]
على بن سنان موصلى از پدرش نقل مى كند كه: امـوالى را به محضر امام عسكرى عليه السلام مى برديم (و براى اينكه به امامت حضرت يقين پيدا كنيم از ايشان مى خواستيم از داخل كيسه ها خبر دهد) وقتى اموال را وارد مى كرديم حضرت مى فرمود: تمام اموال اين مقدار دينار است و صاحبان اموال را با مقدار مالشان يك به يك نام مى برد و حتى از نقشى كه روى مُهرها خورده بود خبر مى داد.
از ويژگى هاى امام معصوم، علم او به امور غيبى و نهانى است كه لطف خدا در حقّ آنان است، تا معلوم شود كه حجّت خدا و پيشواى الهى اند.
38. امـام عليه السلام حجّت اسـتوا
قالَ الامامُ الهادى عليه السلام:
اَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام ابْنى، اَصَـحُّ آلِ مُحَـمَّدٍ صلي الله عليه و آلهغَريزةً وَ اَوْثَقُهُمْ حُجَّةً وَ هُو الأكْبَرُ مِنْ وُلدى وَ هُو الْخَلَفُ وَ اِلَيْهِ تَنْتَهى عُرَى الاَ?امَة وَ اَحْكامُنا.
[كافى 1: 327.]
امام هادى عليه السلام فرمود: پسرم ابومحمد عليه السلام از نظر غريزه صحيح ترين شخص آل محمد صلي الله عليه و آله و از نظر دليل و حجت استوارترين آنهاست و او بزرگترين فرزند من و جانشين من است و پيوندهاى امامت و احكام ما به او منتهى مى گردد.
39. امـام عليه السلام، چراغ هدايت
وَ فى رِوايـَةٍ:
لـَقـَدْ كانَ سِراجا يُضيى ءُ مَعالِمَ الطَّريقِ وَيَهدْى الْحائِرينَ وَالضّالّينَ اِلىَ التُّقى وَ الصَّلاحِ.
[حياة الامام العسكرى : 20 .]
در روايتى آمده است: امام عسكرى عليه السلام چراغى بود كه راه (حق از باطل) را روشن مى ساخت و حيرت زدگان و گمراهان و گم شدگان را به راه تقوا و صلاح و رستگارى هدايت مى كرد.
40. هوشـيارى امـام عليه السلام
ما رُوِىِ عَن اَبِى العَيناءِ مُحَمَّدِ بنِ القاسِم الهاشِمى قالَ:
كُنْتُ اَدْخُلُ عَلى اَبى مُحَمَّدٍ عليه السلام وَ اَعْطِشُ فَاَجِلُّهُ اَنْ اَدْعُوَ بِالْماءِ فَيَقُولُ: «يا غُلامُ اِسْقِهِ» وَ رُبَّما حَدَّثْتُ نَفْسى بِالنُّهُوضِ فَاُفَكَّرُ فى ذلِكَ فَيَقُولُ «يا غُلامُ دابَّتَهُ».
[خرائج و جرائح 1: 445.]
محمد بن قاسم هاشمى گويد: به خدمت امام عسكرى عليه السلام وارد مى شدم و گاهى كه تشنه مى شدم، به عنوان احترام، آب نمى خواست. حضرت مى فرمود: «اى غلام! او را آب بده». و گاهى پيش خودم مى گفتم كه بر خيزم و بروم كه حضرت مى فرمود: «اى غلام! مركبش را حاضر كن».
امامان هر لحظه كه بخواهند، از امور غيبى و نيّات افراد و كارهاى پنهان باخبر مى شوند و علومشان «لَدُنّى» است و گاهى گوشه اى از آن را به مردم مى نمايانند، تا حجت بر آنان تمام شود و به مقام امام حق، معرفت و يقين پيدا كنند.
منبع : چهل حديث « سیره عسکریین » عليه السلام ، سيد حسين سجادی تیلی.