حوادث شب ولادت حضرت محمد (ص)
۰۷ دی ۱۳۹۳ 01. تولد پیامبر در روایات:
در شب ولادت حضرت محمد (ص) حوادث مهم و اتفاقات زیادی در اطراف جهان به وقوع پیوسته که پیش از آن سابقه نداشته و یا اتفاق نیفتاده بود. به این رخدادها «ارهاصات» می گویند.
در قصیده معروف برده نیز آمده که چند بیت آن چنین است:
یوم تفرس منه الفرس انهم قد
انذروا بحلول البؤس و الفئم
و بات ایوان کسری و هو منصدع
کشمل اصحاب کسری غیر ملتئم
النار خامدة الانفاس من اسف علیه
و النهر ساهی العین من سدم
و ساء ساوه ان غاضتبحیرتها
و رد واردها بالغیظ حین ظم
کان بالنار ما بالماء من بلل حزنا
و بالماء ما بالنار من ضرم
مرحوم صدوق( (ره) در کتاب امالی به سند خود از امام صادق (ع) روایت کرده است:
-
ممنوعیت بالا رفتن ابلیس به آسمان های هفتگانه:
«ابلیس به آسمانها بالا میرفت و چون حضرت عیسی (ع) به دنیا آمد، از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا میرفت، و هنگامی که رسول خدا (ص) به دنیا آمد از همه آسمانهای هفتگانه ممنوع شد و شیاطین به وسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوع گردیدند، و قریش که چنان دیدند، گفتند: قیامتی که اهل کتاب میگفتند، بر پا شده!»عمرو بن امیه که از همه مردم آن زمان به علم کهانت و ستاره شناسی داناتر بود، بدانها گفت: بنگرید اگر آن ستارگانی است که مردم به وسیله آنها راهنمایی میشوند و تابستان و زمستان از روی آن معلوم گردد، پس بدانید که قیامتبر پا شده و مقدمه نابودی هر چیز است و اگر غیر از آنهاست، امر تازهای اتفاق افتاده.
-
سرنگونی بت ها:
و همه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هیچ بتی درآن روز بر سر پا نبود.
-
شکسته شدن ایوان کسری:
و ایوان کسری در آن شب شکست خورد و چهارده کنگره آن فروریخت
-
خشک شدن دریاچه ساوه:
و دریاچه ساوه خشک شد و وادی سماوه پر از آب شد.
-
خاموش شدن آتشکده فارس:
آتشکدههای فارس نیز که هزار سال بود خاموش نشده بود، در آن شب خاموش گردید. موبدان فارس در خواب دیدند كه شترانی سخت اسبان عربی را میکشند و از دجله عبور کردند و در بلاد آنها پراکنده شدند. و طاق کسری از وسط شکستخورد و رود دجله در آن وارد شد. در آن شب نوری از سمت حجاز بر آمد و همچنان به سمتمشرق رفت تا بدانجا رسید.فردای آن شب تخت هر پادشاهی سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آن روز سخننمیگفتند. دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید، و هر کاهنی که بود، از تماس با همزاد شیطانی خود ممنوع گردید و میان آنها جدایی افتاد.آمنه گفت: به خدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت، دستهای خود را بر زمین گذارد و سر به سوی آسمان بلند کرد و بدان نگریست، و نوری از من تابیدن گرفت و در آن نور شنیدم گویندهای میگفت: تو سرور مردم را زادی؛ او را محمد نام بگذار.آنگاه او را به نزد عبدالمطلب بردند و آنچه آمنه گفتهبود، به وی گزارش دادند. عبدالمطلب او را در دامنگذارد و گفت: «ستایش خدایی را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبورا که در گهواره بر همه پسران آقاست.» آنگاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد و دربارهاش اشعاری سرود.
2. ولادت پیامبر در کتاب یهودیان:
و در حدیث دیگری در کتاب کمالالدین آمده است: در شهر مکه شخصی یهودی سکونت داشت و نامش یوسف بود. وی هنگامی که ستارگان را در حرکت وجنبش مشاهده کرد، با خود گفت: این تحولات آسمانی به خاطر ولادت همان پیغمبری است که در کتابهای ما ذکر شده کهچون به دنیا آید، شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوع گردند. و چون صبح شد، به مجلسی که چند تن از قریش در آن بودند، آمد و بدانها گفت: «آیا دوش در میان شما مولودی به دنیا آمده است؟» گفتند: نه. گفت: «سوگند به تورات که وی به دنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده، حتماً در فلسطین متولد گشته است.»
این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و به خانههای خود رفتند، داستان گفتگو با آن یهودی را با زنان و خاندان خود بازگو کردند و آنها گفتند: «آری، دیشب در خانه عبدالله بن عبدالمطلب پسری متولد شده است.» این خبر را به گوش یوسف رساندند، وی پرسید: «آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم به دنیا آمده یا بعد از آن؟» گفتند: پیش از آن. گفت: «او را به من نشان دهید.»
قریشیان او را به در خانه آمنه آوردند و بدو گفتند: «فرزند خود را بیاور تا این یهودی او را ببیند.» چون مولود را آوردند و یوسف او را دیدار کرد، جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود، بیفتاد. دراین وقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد عارض شد و به زمین افتاد. قریشیان تعجب کرده و خندیدند. یهودی برخاست و گفت: «آیا میخندید؟ باید بدانید که این پیغمبر، پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما مینهد...» قرشیان متفرق شدند و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریف میکردند.
و در حدیثی که مرحوم کلینی شبیه به روایت بالا از مردی از اهل کتاب نقل کرده، آن مرد کتابی به قرشیان که ولید بن مغیره وعتبه بن ربیعه و دیگران در میانشان بود، رو کرده و گفت: «نبوت از خاندان بنی اسرائیل خارج شد و به خدا این مولود همان کسی است که آنها را پراکنده و نابود سازد.» قریش که این سخن را شنیدند، خوشحال شدند. مرد کتابی که دید آنها خوشنود شدند، بدیشان گفت: «خرسند شدید! به خدا سوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند که زبانزد مردم شرق و غرب گردد.» ابوسفیان از روی تمسخر گفت: «او به مردم شهر خود تسلط مییابد!»
3. ولادت پیامبر در کتب اهل سنت:
و نظیر آنچه در روایات ما آمده، برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده، اما در بسیاری از آنها این حوادث قبل از بعثت رسول خدا(ص) ذکر شده، نه مقارن ولادت. مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخطبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایتشده و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع الآن یجد له شهابا رصدا» در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها و تیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در این باره نقلکرده و از ابی بن کعب نیز حدیثی در این مورد نقل کرده اند که گفته است: «لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسولالله ـ صلی الله علیه و آله» و در اشعار بعضی از شاعران عرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده؛ مانند اشعاری که از شاعری به نام قیروانی نقل شده است.
4. تولد پیامبر در کتابهای تاریخی و روایات غیر اسلامی:
اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید: آیا نظیر آنچه در این روایات آمده، در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟ ما در پاسخ این سئوال میگوئیم:
اولا اگر حدیث و روایتی ـ از نظر سند و صدور از امام معصوم ـ برای ما اثبات شد، دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیث و روایت میتواند باشد؟ همه بحثها در همان قسمت اول و اعتبار سند است؛ ولی پس از اثبات، دیگر زیر سئوال بردن حدیث، جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی نیست، وگرنه کدام تاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبع وحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثی محکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیامبران و ائمه معصومین علیهمالسلام صادر گردیده باشد؟ مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم آنهایند؟ و معیار صحت و سقم همه دانشهای بشری گفتار آنهاست؟
و ثانیاً میگوییم: مگر تاریخ صحیح و دست نخوردهای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم اینروایات را با آنها منطبق ساخته و یا تأییدی از آنها بگیریم؟ جایی که مقدسترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همهنسخههای متعددی که معمولاً از آنها در دست مردم آن زمانها بوده و جمله جمله و کلمه به کلمه آنها مورد احترام و متن دستورهای دینی آنها بوده، از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در اماننبوده، و طاغوتهای زمان و جیرهخوارانشان احکام و فرامین آنها رابه نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کردهاند، دیگر چگونه کتابهای تاریخی معدودی که در زوایای کتابخانهها با نسخههای خطی منحصر بفرد یا انگشت شماری وجود داشته، میتواند مورد اعتماد باشد؟
ثالثاً بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته باشد که اوضاع و احوال آن زمانها را نوشته و ثبت کرده باشد؛ آیا همه وقایعی که در آن زمانها اتفاق افتاده، در تاریخها ثبت و نگارش شده؟ و آیا وسائل ارتباطی آنچنان بوده که تاریخنگاران بتوانند از هر اتفاقی که در گوشه و کنار جهان آن روز اتفاق میافتاده مطلع گردند و آن را در تاریخ ثبت کنند؟ مگر امروزه با تمام این وسائل ارتباطی و مخابراتی و رادیوها و تلویزیونها و ماهوارهها و... چنین کاری انجام شده و چنین ادعایی میتوان کرد؟...
مگر وسائل ارتباطی جهان آزادند و مستقلانه و به دور از سیاستها و اختناقها و خارج از کانالهای مخصوص و صافیهای انحصاری میتوانند کوچکترین خبری را منتشر کنند؟ آن هم خبری که به صورت معجزه آسمانی برای شکست یک قدرت طاغوتی و یک دربار سلطنتی به وقوع پیوسته باشد؟...
مگر معجزاتی امثال «شقالقمر» که وقوع آن مورد اتفاق همه مسلمانان است و به گفته دکتر سعید بوطی ـ نویسنده مصری ـ در کتاب فقه السیره از امورمتفق علیه در نزد علما و دانشمندان اسلامی است، در تاریخهای گذشته نقل شده؟...و بلکه معجزات انبیای گذشته مانند سردشدن آتش بر ابراهیم خلیل علیهالسلام و شکافته شدن دریا به وسیله عصای موسی و اژدها شدن و بلعیدن آن تمام مارهای جادویی ساحران و زنده شدن مردگان به دعای حضرت مسیح(ع) و امثال آن جز در کتابهای مقدس و مذهبی، در تاریخها و روایات دیگر آمده و ذکری از آنها دیده میشود؟....
حقیقت آن است که تاریخ نویسان و وقایع نگاران گذشته، در انحصار طاغوتهای زمان بوده ـ چنانچه امروزه نیز عموماً این گونه است و بشر هنوز نتوانسته خود را از قید و بند ایشان آزاد سازد ـ و انبیای الهی نیز پیوسته بر ضد همان طاغوتها قیام میکرده و مبارزه داشتند، و آنها همواره در صدد از بین بردن انبیا و محو نام و آثار ایشان بوده و به هر وسیله میخواستهاند آنها را افرادی ماجراجو و بیشخصیت و افسادگر معرفی کنند، و هرگز اجازه نمیدادند آنها را به عنوان مردانی الهی که قدرت انجام معجزه را دارند معرفی کنند، و به همین دلیل معجزاتی را که به وسیله ایشان انجام میشده انکار کرده و یا توجیه مینمودند، و اگر کتابهای آسمانی و روایات مذهبی نبود، اثری از این معجزات به جای نمانده و به دست ما نرسیده بود.
چنانچه اکنون نیز ما در انقلاب اسلامی خود که یک انگیزه مذهبی داشته و ادامه آن را نیز به یاری خدا همان انگیزه مذهبی وعشق شهادت طلبی در راه خدا و دین تضمین کرده و بر ضد طاغوتهای شرق و غرب قیام کرده، همین شیوه تبلیغی را میبینیمکه هر حرکتی به نفع این انقلاب در داخل و یا خارج بشود؛ مانند راهپیمایی میلیونی و غیر میلیونی که در داخل یا خارج انجام میگیرد، اصلاً منعکس نمیشود و در رادیوها و وسائل ارتباط جمعی ذکری از آن نمیشود؛ اما کوچکترین حرکت ضدانقلاب ــ مانند اجتماعات اندکی که جمعاً به صد نفر نمیرسد ــ با آب و تاب در همه رسانههای گروهی به عنوان یک حرکت ضدرژیم نه یکبار بلکه چند بار پخش میگردد.
به همین دلیل است كه ما میگوییم انگیزه و نیازی برای تحقیق در تاریخهای گذشته نداریم و اگر هم تتبع کنیم، معلوم نیست به جایی برسیم؛ مگر اینکه بخواهیم به هر وسیله و هر ترتیبی که شده، تأییدی از تاریخ برای این روایات پیدا کنیم. اگر چه مجبور شویم برای تطبیق این روایات با تاریخ، دست به توجیه و تأویلهای نامربوط بزنیم؛ چنانچه نظیر آن را در داستان اصحاب فیل ذکرکرده و شنیدهاید و خواندهاید که مــا آن عمل را محکوم کرده و دلیل برضعف ایمان و غربزدگی و تاریخ زدگی و غیره دانستیم.
منبع: حوادث شب ولادت پيامبر(ص)، نویسنده: آیتالله سید هاشم رسولی محلاتی، سایت پژوهشکده باقر العلوم (ع)