جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص403
اللجاجة تسلّ الرأى. «ستيزگرى تدبير را از ميان مى برد.»
اين كلمه مشتق از سخن ديگر آن حضرت است كه فرموده است: «براى كسى كه فرمان برده نشود، انديشه و تدبيرى نيست»، زيرا نافرمانى همان ستيز است و انگيزه ستيز دو چيز است يكى كبر و ديگرى جهل به انجام دادن و فرجام كارها و همين موضوع بيش از هر چيز واليان را فرو مى گيرد و مايه گناه ايشان مى گردد.
از سخنان يكى از حكيمان است كه گفته است: اگر ناچار به همنشينى با پادشاه - هر قدرتمندى- شدى، نخست از سرشت و خوى او پرس و جو كن و براى خود خوى و سرشتى فراهم ساز كه در قالب ارادت و موافق با خوى او باشد تا به سلامت مانى. اگر ديدى او به هنرى از هنرها عشق مى ورزد، ميل خود را چنان آشكار كن كه بيم و ترس او را از تو دور كند و مايه فزونى آرامش او به تو شود، و هر گاه از او كار ناستوده اى براى تو آشكار شد، بر حذر باش كه مبادا تو سخنى را آغاز كنى مگر آنكه او نظر و خير خواهى تو را در آن باره بخواهد و اگر خواهان رأى و انديشه تو شد آنچه مى گويى همراه مدارا و مهربانى باشد نه با درشتى و سرپيچى كه در اين صورت ستيزى كه در سرشت واليان سرشته شده است او را به لجاج وا مى دارد و هر حاكمى لجوج است، هر چند زيان لجبازى خود را بداند و به هر حال پرهيز از اين كار بهتر و پسنديده تر است.
افزودن دیدگاه جدید