جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص17
اغض على القذى و الا لم ترض ابدا. «بر خار و خاشاك و رنج چشم فروبند و گرنه هرگز راضى نخواهد شد.»
شاعرى نظير اين سخن را چنين سروده است: هر كس از دوست خود و برخى از آنچه در اوست چشم پوشى نكند، در حالى كه خشمگين و سرزنش كننده است مى ميرد... ديگرى چنين سروده است: اگر گاهى آب را با آنكه خاشاك در آن است، نياشامى تشنه مى مانى و كدام يك از مردم آبشخورش همواره صاف و زلال است.
و گفته شده است: از روزگار چشم فرو پوش و گرنه بر زمين مى افكندت.
و گفته شده است: با روزگار ستيز مكن هر چند به خواسته خود نرسى و در قبال روزگار تسليم باش كه اگر چنين باشى پس از منع به تو خواهد بخشيد و براى تو پس از سنگدلى نرم مى شود و اگر نپذيرى تو را مجبور به تسليم در برابر ناخوشامدهايش مى كند.
افزودن دیدگاه جدید