وَ قَالَ (علیه السلام): أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْأَلَمِ، تَرْضَ أَبَداً.
اغْضِ: چشم فرو بند، كنايه از تحمل و صبر است.الْقَذى: چيزى كه در چشم بخلد، خس و خاشاك.
و فرمود (ع): بر خاشاك چشم فرو بند و گرنه هرگز خشنود نگردى.
و آن حضرت فرمود: از آزار و جفاى اهل دنيا چشم بپوش و گر نه هرگز خشنود نخواهى شد.
تحمّل مشكلات و خشنودى (اخلاقى، تربيتى):و درود خدا بر او، فرمود: چشم از سختى خوار و خاشاك و رنج ها فرو بند تا همواره خشنود باشى.
[و فرمود:] بر آزار و درد بايدت تحمل نمود و گرنه هرگز خرسند نخواهى بود.
امام عليه السّلام (در بى اعتنائى به گرفتاريهاى دنيا) فرموده است:از خار و خاشاك (سختيها و گرفتاريها) چشم ببند (بى اعتنا باش) و گر نه هرگز خوشحال نخواهى ماند (گرفتاريها فرسوده ات مى نمايد).
امام(عليه السلام) فرمود: چشم خود را بر خاشاك رنج ها فرو بند تا هميشه راضى باشى.
بهترين راه آرامش:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اش دستور بسيار خوبى براى تحصيل آرامش در زندگى مى دهد و مى فرمايد: «چشم خود را بر خاشاك و رنج ها فرو بند تا هميشه راضى باشى»; (أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الاَْلَمِ تَرْضَ أَبَداً).«أَغْضِ» از ريشه «اغضاء» به معناى نزديك كردن پلك هاى چشم به يكديگر است بى آنكه كاملاً آن را ببنديم، ازاين رو آن را در فارسى به فرو بستن ترجمه مى كنند. «قَذَى» به معناى خاشاك و اشياى ريزى است كه در چشم مى افتد و چشم را ناراحت مى كند و «أَلَم» به معناى درد و رنج است. اشاره به اين كه زندگى انسان در اين جهان به هر حال آميخته با ناراحتى هايى است و شايد هيچ كس را نتوان پيدا كرد كه از چيزى ناراحت نباشد; گاه مشكلاتى براى خود مى بيند و گاه براى فرزندان و بستگان، يا دوستان، يا همشهريان، يا هموطنان و امثال آن و اگر انسان تاب تحمل هيچ مشكلى را نداشته باشد و در برابر هر مشكلى بى تابى و جزع و فزع كند، هرگز رضايت خاطر و آرامش روح پيدا نخواهد كرد، بنابراين انسان بايد صبور و شكيبا و داراى تحمل باشد تا بتواند آرامش خود را در زندگى حفظ كند و از حيات خود راضى و از نعمت هاى پروردگار خشنود باشد و گرنه اين بى تابى ها ممكن است سر از شكايت از پروردگار درآورد و سعادت انسان را بر باد دهد.در تعدادى از نسخ نهج البلاغه مانند نسخه ابن ميثم و منهاج البراعة و همچنين علامه مجلسى در بحارالانوار كه مستقيماً از نهج البلاغه نقل كرده اند به جاى «وَالاَْلَمِ» «وَاِلاّ لَمْ» آمده است كه مفهوم جمله چنين مى شود: «چشم خود را بر خاشاك فرو بند وگرنه هرگز رضايت خاطر پيدا نخواهى كرد». اين نسخه مناسب تر به نظر مى رسد، زيرا چشم فرو بستن از قذى (خاشاك) مفهوم روشنى دارد; امّا چشم فرو بستن از اَلَم (درد و رنج) مفهوم مناسبى ندارد. انسان درد و رنج را بايد تحمل كند نه آنكه چشم بر آن فرو بندد. اضافه بر اين آهنگ جمله نيز با نسخه اخير مناسب است نه با نسخه قبل.افزون بر این در نهج البلاغه نیز امام(علیه السلام) تعبیرى دارد که مناسب نسخه دوم است آنجا که مى فرماید: «وَأغْضَیْتُ عَلَى الْقَذى وَشَرِبْتُ عَلَى الشَّجا; چشم بر خاشاک فرو بستم و با گلویى که استخوان در آن گیر کرده بود جرعه تلخ حوادث را نوشیدم».(1)ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود شعر مناسبى از یکى از شعراى عرب نقل کرده است که مى گوید:إذا أنْتَ لَمْ تَشْرَبْ مِراراً عَلَى الْقَذى *** ظَمِئْتَ وَأیُ النّاسِ تَصْفُو مَشارِبُهُاگر خاشاک را در آب نوشیدنى خود تحمل نکنى همیشه تشنه خواهى ماند و کدام انسان است که همیشه نوشابه اش صاف باشد.شاعر دیگرى مى گوید:وَمَنْ لَمْ یَغْمِضْ عَیْنَهُ عَنْ صَدیقِهِ *** وَعَنْ بَعْضِ ما فِیهِ یَمُتْ وَهُوَ عاتِبٌکسى که نسبت به عیوب دوستش اغماض نداشته باشد از دنیا مى رود در حالى که دائماً در حال سرزنش کردن است.(2)در حدیثى از مستطرفات سرائر مى خوانیم که امام صادق(علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند: «أکْثَرُ أهْلِ الْجَنَّةِ الْبُلْهُ; بیشترین بهشتیان افراد کم خرد هستند». راوى عرض مى کند: منظورتان ابلهان و افراد مجنون و بیمار است؟ امام(علیه السلام) مى فرماید: «نه»، «الّذینَ یَتَغافَلُونَ عَمّا یَکْرَهُونَ یَتَبالَهُونَ عَنْهُ; منظورم کسانى است که در برابر عوامل ناراحتى تغافل مى کنند و خود را به بى خبرى مى زنند»(3). (4)*****پی نوشت:(1). خطبه 26 .(2). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 34.(3). مستطرفات السرائر، ص 566.(4). سند گفتار حکیمانه: مرحوم خطیب تنها منبعى که براى این کلام پرمعناى حکیمانه جز نهج البلاغه نقل کرده غررالحکم آمدى است که در آنجا به جاى «وَالاْلَمِ» «وَ إلاّ لَمْ» آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 173)
امام (ع) فرمود: «أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ إِلَّا تَرْضَ أَبَداً»:چشم پوشى از خار و خاشاك كنايه از فروخوردن خشم و تحمل سختى است كه خود فضيلتى از شاخه هاى شجاعت است چون طبيعت دنيا آميخته با سختيهايى است كه بيشتر اوقات انسان درگير آنهاست پس اگر با تحمل با آنها برخورد نكند، بلكه با خشم و غضب و خشونت برخورد كند، همواره خشمگين و برافروخته خواهد بود. چون تا دنيا هست سختى نيز ادامه دارد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 285
الثانية بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(202) و قال عليه السّلام: اغض على القذى و إلّا لم ترض أبدا. (79135- 79126)
اللغة:(الاغضاء): التغافل عن الشيء و الاغضاء إدناء الجفون بعضها ببعض، و منه قول القائل في مدح عليّ بن الحسين عليه السّلام:يغضى حياء و يغضى من مهابته فلا يكلّم إلّا حين يبتسم (القذا) بالفتح و القصر: ما يقع في العين و الشراب من تراب أو تبن أو وسخ أو غير ذلك- مجمع البحرين.المعنى:نبّه عليه السّلام إلى أنّ شئون الحياة في هذه الدّنيا مشوبة بالمكدّرات، سواء كان من الأولاد أو الزوجات أو الأحبّاء أو الأعداء، فلا يخلو أيّ انسان ممّا يكدّره و يخالف هواه و ما اشتهاه، فلا بدّ من الاغضاء و صرف النظر عمّا يخالف مشتهاه و يخلق لنفسه رضا و راحة من الحياة، و إلّا فلم يرض أبدا و لا يتهيّأ لأحد كلّ ما يرضاه و يتمنّاه.الترجمة:فرمود: چشم بربند از خار و خاشاك جام زندگى، و گرنه هرگز دلپسند تو نگردد.چشم بر بند از خس و خاشاك دهر ورنه باشد زندگيّت جام زهر
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص17
اغض على القذى و الا لم ترض ابدا. «بر خار و خاشاك و رنج چشم فروبند و گرنه هرگز راضى نخواهد شد.»
شاعرى نظير اين سخن را چنين سروده است: هر كس از دوست خود و برخى از آنچه در اوست چشم پوشى نكند، در حالى كه خشمگين و سرزنش كننده است مى ميرد... ديگرى چنين سروده است: اگر گاهى آب را با آنكه خاشاك در آن است، نياشامى تشنه مى مانى و كدام يك از مردم آبشخورش همواره صاف و زلال است.
و گفته شده است: از روزگار چشم فرو پوش و گرنه بر زمين مى افكندت.
و گفته شده است: با روزگار ستيز مكن هر چند به خواسته خود نرسى و در قبال روزگار تسليم باش كه اگر چنين باشى پس از منع به تو خواهد بخشيد و براى تو پس از سنگدلى نرم مى شود و اگر نپذيرى تو را مجبور به تسليم در برابر ناخوشامدهايش مى كند.