شرح مناجات شعبانیه (قسمت چهارم)

شرح مناجات شعبانیه (قسمت چهارم)

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0

 

 


 

اِلهى اِنْ كُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَىَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ؛ اِلهى كَاَنّى بِنَفْسى واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْكَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلى عَلَیْكَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَّمَدْتَنى بِعَفْوِك.
معبود من! اگر من شایستگى دریافت رحمت تو را ندارم، از تو سزاوار است كه با گشایش پهناورت بر من ببخشایى؛ معبود من! مى ‏بینم كه نزدیك است نفس من در محضرت و رو در روى تو قرار گیرد، در حالى كه بر نفس من نیكویى توكلم بر تو، سایه افكنده است. تو هر آنچه كه سزاوار است مى‏گویى و مرا در عفو و چشم ‏پوشى خود غرق مى‏كنى.

نكاتى از این فراز

1. شایستگى نداشتن بندگان براى كسب رحمت الهى؛

2. توكل و تكیه بر خدا و غرق شدن در دریاى عفو او.

«اِلهى اِنْ كنتُ غیرَ مُستأهِل؛ شروط نبودن قابلیت براى دریافتِ رحمت الهى»

ز میان آنچه اهل‏بیت علیهم‏السلام در مناجات‏هایشان مطرح كرده‏اند این بوده است كه ازپروردگارشان، مى‏خواستند كه با آنها آن گونه كه سزاوار خداوندى اوست رفتاركند، نه آن چنان كه در خورِ آنها است؛ یعنى خداوند به فضل و بزرگوارى وكبریایى خود نظر افكند نه به اعمال ناقص و ناچیز و اندكِ بندگانش.
براى نمونه، در دعاى پر فیض سمات این عبارت دو بار ذكر شده است: «وَافْعَلْبى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بى ما اَنَا اَهْلُه؛ پروردگارا! با من آنچه سزاوار توست رفتار نما و آن گونهكه لیاقت من است رفتار منما».
و نیز در دعاى كميل مى‏خوانيم: «وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ؛ خدایا! با من، آن گونه كه تواهلِ آنى معامله فرما.»
آنچه از مطلب فوق استفاده مى‏شود این است كه امام علیه‏السلام مى‏خواهد بگوید:اگر من، سزاوار دریافت رحمتت نمى‏باشم، تو اهل جود و رحمتى ـ و از اینطریق مرا مشمول رحمتت خواهى نمود ـ . از این عبارت، نكته دیگرى نیزمى‏توان استفاده نمود و آن اینكه: ناچیز شمردن خویش و اعمال نیك خود و چشمدوختن به جود و رحمت خداوندى، از جمله معارفى است كه در جاى جاىادعیه اهل بیت علیهم ‏السلام مشهود و سایه گستر مى‏باشد. همان گونه كه سید الساجدین دردعاى ابوحمزه ثمالى این گونه به خداوند خویش عرضه مى ‏دارد: وَ ما اَنَا یا رَبِّ وَ ما خَطَرى هَبْنى بِفَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِكَ.

من كه مى‏ باشم اى پروردگار من! و چه مقامى نزد تو دارم؟ مرا به فضل وكرَمت ببخش و به عفو رحمتت بر من منت گذار.
و در جاى دیگر مى ‏فرمايد: مَولانا فَقَدْ عَلِمْنا ما نَسْتَوْجِبُ بِاَعْمالِنا وَ لكِنْ عِلْمُكَ فینا و عِلْمُنا بِاَنَّكَ لا تَصْرِفُناعَنْكَ وَ اِنْ كُنّا غَیْرَ مُسْتَوْجِبینَ لِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیْنا وَ علىالْمُذْنِبینَ بِفَضْلِ سَعَتِكَ فَامْنُنْ عَلَیْنا بِما اَنْتَ اَهْلَهُ.
مولاى ما! ما مى‏دانیم كه به سبب اعمال ناشایست خود، چیزى جز محرومىاز رحمتت را مستحق نیستيم، لكن اینكه تو به احوال ما و فقر و بیچارگى ماآگاهى و اینكه مى‏دانیم كه از درگاه فیضت محروم باز نمى‏گردیم، ما را بهدرگاه كَرَمت امیدوار مى‏كند و اگر چه مستوجب رحمت تو نمى‏باشیم، اما توشایسته آنى كه بر ما و گنه‏كاران به فضل و رحمتِ وسیعت، جود و بخششكنى. پس تو به آنچه سزاوار بزرگوارى توست بر ما احسان فرما.

حاصل سخن آنكه، عبارتِ مورد بحث از مناجات، در مقام بیان این نكته استكه: بنده به هر حالى شایستگى دریافت رحمتِ الهى را ندارد، بلكه این خداونداست كه فضل و رحمتش بنده‏اش را در مى‏یابد و او را مورد مهرِ خود قرار مى ‏دهد.

«اِلهى كَاَنّى بِنَفْسى واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْكَ؛ توكل بر خداوند»

توكل بر خداوند بزرگ، یكى از آموزه‏هاى قرآنى و وحیانى و از خصلت‏هاىبسیار پسندیده‏اى است كه هیچ پیامبر و امام و بزرگى از این صفت بى‏بهره نبودهاست.
در قرآن كریم آمده است: «و مَنْ یَتَوَكَّلُ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر كه به خداوند توكّل كند،خدا او را كفایت مى ‏كند.» (طلاق: 3)
در آیه دیگر، توكل را علامت مؤمن بودنِ شخص دانسته و چنین فرمودهاست: «وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُوا اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ؛ اگر مؤمن هستید بر خدا توكّل كنید». (مائده: 23)
و در اخبار نیز از امام صادق علیه‏ السلام وارد شده است كه فرمود: «اِنَّ الْغِنا وَ الْعِزَّ یَجُولانِفَاِذا ظَفَرا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ اَوْطَنا؛ بى ‏نیازى و عزت در حركتند هنگامى كه محل توكل را بیابند، درآنجا وطن مى ‏گزینند».(41)
همچنین پیامبر اكرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله در شب معراج از پیشگاه خداوند سؤال كرد:پروردگارا! «اَىُّ الْاَعْمالِ اَفْضَلُ»؟ چه عملى از همه اعمال، برتر است؟
خداوند متعال فرمود: «لَیْسَ شَىْ‏ءٌ عِنْدى اَفْضَلَ مِنَ التَّوَكُّلِ عَلَىَّ و الرِّضا بِما قَسَمْتُ؛چیزى در نزد من، با فضیلت‏تر و برتر از توكل بر من، و خشنودى به آنچه قسمت كرده ‏امنیست».(42)

سالك راه توكل ز بلا محفوظ است     پیش سیمرغ، رهِ امن و خطرناك، یكى است

لامع

سنایى نيز گوید:

گر توكل تو را بر اوست همى     خود بدانى كه رزق از اوست همى
پس به كوى توكل آور رخت     بعد از آنت پذیره آید بخت
در توكل یك سخن بشنو     تا نمانى به دست دیو، گِرو

معناى توكل

به بیانى ساده، معناى توكل اینكه: آدمى در هر اقدام و كارى كه انجام مى‏دهد، قبلاز هر چیز، به مشیت و خواست خداوند نظر داشته باشد و اعتماد اصلى او در واقعدر هر حالى و در هر كارى، به خداوند بزرگ باشد نه چیز دیگر.

و نیز در معناى توكل گفته‏ اند:
«توكل به معناى واگذارى شخص است امور خود را بر مالك خود و اعتماد بروكالت او، و مالك شخص، كسى است كه مقتدر باشد بر مصالح شخص. وبالجمله، توكل، دلبستگى و اعتماد كامل به پروردگار است و این مقام، از كمالمعرفت است، زیرا انسان هر اندازه خدا را بهتر بشناسد و از قدرت و رحمت وحكمت او زیادتر آگاه گردد، دلبستگى او به آن ذات بى ‏همتا، زیادتر گردد.

توكل، مقام والایى است كه جز خواص از عرفا و موحدان، آن را درك نمى‏كنند. بهطور كلى، معیار شناختن توكل، اعتماد به حق است و گسستن از غیر».(43)

چون تو رو از غیر حق برتافتى     نقدِ اسرار توكل یافتى
این بنا را هر كه مى‏خواهد ثبات     مرده باید بود او را در حیات

حسینى هروى

همچنین از پیامبر اسلام صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله نقل شده كه فرمود: از پیكِ وحىِ خدا، جبرئیل پرسیدم، توكل چیست؟ گفت: اَلْعِلْمُ بِاَنَّ الْمَخْلُوقَ لا یَضُرُّ وَ لا یَنْفَعُ، وَ لا یُعْطى وَ لا یَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمالُ الْیَأْسِ مِنَالْخَلْقِ فَاِذا كانَ الْعَبْدُ كَذلِكَ لَمْ یَعْمَلْ لِاَحَدٍ سِوَى اللّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ سِوَى اللّهِ فَهذاهُوَ التَّوَكُّلُ.

توكل، آگاهى و علم به این واقعیت است كه مخلوق نه زیان مى‏ رساند و نه نفعو نه عطاى واقعى به دستِ آنهاست و نه آنكه منع از عطا در اصل به دستآنهاست. و نیز توكل چشم پوشيدن از خلق است. پس هرگاه، بنده‏اى به چنین معرفتى دست پیدا نمود، جز براى خدا كار نمى‏ كند و از غیر او امیدى ندارد.پس این است معناى توكل.(44)

نیست كسبى از توكل خوب‏تر     چیست از تفویض، خود محبوب‏تر؟
آنكه او از آسمان باران دهد     هم تواند كو ز رحمت نان دهد
آنكه با اسباب روزى داده بود     بى ‏سبب هم مى‏تواند اى عُنود

مولانا

بارى امام علیه‏ السلام در این فراز از مناجات، با سرمایه نفیس توكل به پیشگاه خداوندمى ‏رود، و حداقل ثمره ‏اى كه از شجره طوباى «توكل» نصیب خویش مى ‏سازد،میوه خوشگوار عفو و غفران الهى مى ‏باشد، همانگونه كه پس از آن فرمود: «فَقُلْتَما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِكَ؛ پس تو اى خدا، آنچه سزاوار تو بود گفتى و مرا دردریاى عفوت غرق كردى».

توكل بر غیر خدا

تمام موجودات جهان هستى، ذاتا فقیرند و از خود چیزى ندارند و اگر هم واجدچیزى باشند، از خودشان نیست، بلكه اِفاضه خداوند در حق آنان مى‏باشد.

تو چو جانى ما مثالِ دست و پا     قبض و بسطِ دست از جان شد روا
تو چو عقلى ما مثال این زبان     این زبان از عقل دارد صد بیان
تو مثال شادى و ما خنده‏ایم     كه نتیجه شادى فرخنده‏ایم
روز و نور و مَكْسَب و تابم تویى     شب قرار و خلوت و خوابم تویى

مولانا

چنانچه در قرآن نیز آمده است: «یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ؛ اى مردم! همه شما فقیر و محتاجیدبه خدا، و خدا بى ‏نیاز و ستوده صفات مى‏ باشد». (فاطر: 15)

زانكه محتاجند این خلقان، همه     از گدایى گیر تا سلطان همه

مولانا

بنابراین، چون مخلوقات، ذاتا فقیر بوده و چیزى از خود ندارند؛ هر كه درگرفتارى‏ها خداى خویش را كه تمام حاجت‏ها به دست او و تمام نیكى‏ها در خانهاوست فراموش كند، و به آستانه غیر او كه در واقع، فقیر و بى ‏نوا مى‏ باشند پناه آورد، تهى ‏دست و فقیر و مسكین، بازخواهد گشت.

در این رابطه، روایتى دل‏نشین وجود دارد، كه ذكر آن، زینت این نوشتارخواهد بود:
امام صادق علیه ‏السلام فرمود: كه خداى تبارك و تعالى مى ‏فرماید: «به عزت و جلالم سوگند آرزوى هركس را كه به غیر من امید بندد، به نومیدى قطع مى‏ كنم و نزد مردم بر او جامه خوارى مى ‏پوشم، و او را از تقرب خود مى ‏رانم و از فضلم دور مى ‏كنم. او در گرفتارى ‏ها به غیر من آرزو مى ‏بندد، در صورتى كه(رفع) گرفتارى ‏ها به دست من است و به غیر من امیدوار مى ‏شود و در فكر خوددرِ خانه جز مرا مى ‏كوبد، با آنكه كلیدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِخانه من براى كسى كه مرا بخواند باز است.
كیست كه در گرفتارى ‏هاى خود به من امید بندد و من امیدش را قطع كرده باشم؟كیست كه در كارهاى بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم.
مگر آن بنده نمى ‏داند كه چون حادثه ‏اى از حوادثِ من، او را بكوبد، كسى جز به اذنِمن آن را از او برندارد؟ اگر همه اهل آسمان‏ها و زمین به من امید بندند، و به هر یك ازآنها به اندازه امیدوارى همه دهم، به قدر عضو مورچه‏اى از مُلكِ من كاسته نشود».(45)

در این بازار عطّاران مرو هر سو چو بیكاران     به دُكّان كسى بنشین كه در دُكّان شكر دارد
نه هر كِلكى شِكَر دارد نه هر زیرى زِبَر دارد     نه هر چشمى نظر دارد، نه هر بحرى گُهر دارد

مولانا

نكته آخر

توكل كردن بر خدا به معناى رها نمودن اسباب و ترك تلاش نیست، بلكه مقصوداین است كه آدمى هر كارى را از راه اسبابش انجام دهد و در حدّ توان، بكوشد،ولى نتیجه را به مسبّب الاسباب یعنى خداوند واگذارد و از او خواهان باشد.

علامه مجلسى در این باره مى‏ گوید: «معناى توكل، ترك تلاش نیست و نیز معناى آن دست يازيدن به امورخطرناك به هواىِ توكل بر خداوند، نمى‏باشد، بلكه شخصى باید به وسایل واسباب، براى وصول به مقصودش متوسل شود، بدون حرص و هرگونه افراط كارى. چیزى كه هست اینكه اعتماد اصلى و واقعى او به سعى و تلاش و اسبابنباشد، بلكه اعتماد او بر مسبّب الاسباب باشد».(46)
چنانچه در حكایتى آمده است: «مردى به همراهِ شترش، نزد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمد وگفت: یا رسول اللّه! مى‏خواهم شترم را رها كنم و بر خدا توكل كنم كه از آنمحافظت كند تا من برگردم. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: این سخن ناصحیح است، بلكه توباید ابتدا شتر را ببندى و آن‏گاه بر خدا توكل كنى».(47)

گفت آرى گر توكل رهبرست     این سبب هم سنت پیغمبرست
گفت پیغمبر به آواز بلند     با توكل زانوى اُشتر ببند
رمزِ الكاسب حبیبُ اللّه شنو     از توكّل، در سبب كاهل مشو

مولانا


پی نوشت:

41.اصول كافى، ج 3، ص 105.
42. سفینة البحار، ج 4، ص 744. (ماده وَكَلَ).
43. سیدجعفر سجادى، فرهنگِ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 145.
44. بحارالانوار، ج 15، ص 14.
45. اصول كافى، ج 3، صص 108 و 109.
46. سفینة البحار، ج 4، ص 744.

47.رساله قشیریّه، ص 247.

منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث