شعر شهادت امام حسن علیه السلام
۲۷ آبان ۱۳۹۴ 0از شرار زهر کین چون منقلب شد مجتبی(ع)
پاره پاره جگر او ریخت در طشت طلا
آه و افسوس از حسن (ع) و ز غربت آن بی قرین
در وطن بُد بی کس و بی یاور و بی اقربا
خورد بسی خون جگر زان مردمان تیره دل
عاقبت شد جگرش صد پاره از جور و جفا
رفت با قلب پریشان پیش جد و باب و مام
شد مدینه در عزایش در غم و ماتم سرا
از غم مرگش شکست پشت حسین(ع) قلب نبی(ص)
فاطمه (س) در شیون و زاری علی (ع) اندر نوا
شد یتیم عبدالله و قاسم پسرهایش الیم
جعفر و عباس و عون و فضل و عثمان در عزا
آل هاشم جملگی اندر عزا به شکسته دل
وا حسن (ع) گویان شدند جمع در سرای مجتبی(ع)
مسلم و عبدالله و جعفر به گردن دست غم
زینب و کلثوم (س) را هر لحظه بانگ وا اخا
آل هاشم نعش پاکش را به تابوت روی دوش
زان سرا بیرون نمودند بانگ شیون شد بپا
تا سپارند آن گل پژمرده را بر باغبان
پیکر پاکش به بردند نزد قبر مصطفی (ص)
صبر عباس (ع) دلاور شد تمام از آن ستم
در حضور شاه مظلومان به گفتا ای اخا
ده اجازه تا که یک لحظه برآرم تیغ خود
شهر یثرب را تهی سازم از این ناپاکها
با فرمود حسین (ع) از صبر وصیت این بود
مصبحت باشد برادر چاره ائی نبود به ما
شاعر: حسین ایوبی
منبع: دیوان محزون، (مدح و مراثی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، حسین ایوبی، تهران: انتشارات وفا،1392،صص 126،127.