وضع مدينه پس از شهادت حضرت زهرا و تحقق پيشگويي هاي آن حضرت
۱۶ آذر ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلامبعد از شهادت حضرت زهرا(س)، دستگاه خلافت، براي مقابله با آنان که در خارج از مدينه باابوبکر بيعت نکرده بودند و گروهي از ايشان نيز از قبايل مرتّد بودند، سپاهياني فرستاد. در آن لشکرکشيهايي کسي از انصار را سرکرده سپاه قرار ندادند و دستگاه حکومت، يکسره، قريشي شد[1] قريش را در همه چيز بر غير قريش مقدّم مي داشتند. در شهرهايي که فتح کردند، اُمراي لشکر و واليان شهرها را همه از قريش گماشتند[2] .
بدين سبب، انصار فقير شدند و عقب افتادند تاجايي که نان شب نداشتند. اينکه در سيره حضرت سجّاد(ع) و حضرت باقر(ع) و حضرت صادق(ع) مي خوانيم که شبانه به در خانه فقراي مدينه مي رفتند و به آنان نان و پول مي رساندند، آن فقرا فرزندان همان انصار بودند.
مُعَلَّي بن خُنَيس يکي از اصحاب امام صادق(ع) مي گويد: امام را ديدم که در شب تاريک از خانه بيرون آمد و بر دوش خود باري داشت. گفتم: اي پسر رسول خدا، اجازه دهيد به شما کمک کنم. فرمود: اين بار را بايد خود بردارم. و به راه افتاد. من هم به دنبال آن حضرت رفتم. چيزي از آن بار بر زمين افتاد.
حضرت خم شد و گفت: خدايا اين را به دستم برسان. آن را پيدا کرد و در توبره اي که بر دوشش بود انداخت و به سقيفه بني ساعده[3] رفت و بالاي سر هر يک از آنان که خوابيده بودند دو قرصه نان گذاشت. وقتي که باز مي گشت، مُعَلَّي بن خُنَيس از آن حضرت پرسيد: اي پسر رسول خدا، آيا اينان حقّ (امامت) را مي شناسند؟ فرمود: اگر اينان حق رإ مي دانستند، ما نمک سائيده خانه مان را هم با آنان قسمت مي کرديم؛ نه، اينها حق را نمي شناسند[4] .
حضرت سجاد(ع) نيز غذا به درِ خانه ها مي برد. اهل آن خانه ها در کنارِ درِ خانه هايشان در انتظار آن کس که شب به آنجا مي آمد مي ايستادند و غذا را از وي مي گرفتند. در وقتِ غسل دادن پيکر آن حضرت، ديدند که پشت وي پينه بسته است. از حضرت باقر(ع) علّت را پرسيدند. فرمود: از بارهايي است که شبها بر دوش مي کشيد[5] چون حضرت سجّاد(ع) وفات کرد کمک هايي که شبانه به مردم مي شد قطع گرديد. در آن هنگام بود که دريافتند آن کسي که به درِ خانه هايشان غذا مي آورد حضرت سجاد(ع) بوده است[6] .
تمام اين فقرا از انصار بودند. امّا قريش، صاحبان ثروت و جاه و کنيزان و در عيش و طرب بودند. عبدالرّحمن بن عوف وقتي که مُرد (در زمان عثمان) طلاهايش را آوردند تا عثمان در ميان وارثان او قسمت کند. آنقدر طلا در مجلس خلافت به روي هم انباشته شد که فاصله بين دو طرف مجلس را پُر کرد و دو طرف مجلس همديگر را نمي ديدند![7] .
اينها از مواردي بود که حضرت زهرا(س) به زنان انصار پيشگويي فرمود که کارشان به اينجا مي رسد. کارشان به بالاتر از آن هم رسيد. وقتي که لشکر يزيد در وقعَه حَرَّه آمدند به مدينه و قتل عام کردند، يزيد دستور داده بود که لشکريان، سه روز، آنچه مي خواهند بکنند[8] .
انصار را قتل عام کردند، به طوري که در مسجد پيامبر(ص) خون به راه افتادند؛ آنچه در خانه هابود به يغما بردند؛ هزار دختر بي شوهر بعد از اين واقعه باردار شدند[9] .
الف) بعد از اين [فتح مکه] تا روز قيامت، فردي از قريش را نمي شود کشت (صحيح مسلم، 1409؛ سنن دارمي، 198: 2؛ مسند احمد، 3: 412 و 4: 213).
ب) هر کس به قريش توهين کند، خدا او را پست کند (مسند احمد،1: 64و171و176و83؛ مسند طيالسي، حديث 209).
ج) مردم در امر حکومت تابع قريش اند. مسلمانِ اين امّت تابعِ مسلمانِ قريش و کافرشان تابع کافر قريش است (صحيح بخاري،2: 176؛ صحيح مسلم،1415؛ مسند احمد1: 101و2: 243و261و319و395 و433؛ مسند طيالسي،313، حديث 2380).
د) حکومت از آنِ قريش است. حتّي اگر دو نفر روي زمين باشند، قريش بايد بر آنها حکومت کند (صحيح بخاري، 4: 155 مسند احمد، 2: 29 و 93 و 128؛ صحيح مسلم، 1452؛ مسند طيالسي، 264، حديث 1956).
هـ) امر قريش را فرمان بَريد و کاري به کارهايشان نداشته باشيد (مسند احمد،4: 260؛ مسند طيالسي، حديث 1185).
[2] البتّه چون حضرت امير (ع) به حکومت رسيد، اين انحصار حکومت قريشي را در هم شکست. بيت المال را، بالسويه، در ميان مردم تقسيم کرد و همچون پيامبراکرم (ص) فرقي ميان قريش و غير قريش نگذاشت. خود نيز، همچون بقيه مسلمين، تنها سه دينار برداشت و قنبر غلام خود هم سه دينار داد. در انتصابات از افراد غير قريشي هم استفاده کرد و انصار را به امارات ولايات منصوب نمود. مثلاً عثمان بن حُنَيف را والي بصره و برادر او را والي مدينه کرد و قيس بن سعد بن عباده و پس از او مالک اشتر را والي مصر و ديگري را والي اسکندريه کرد. در مقابل، معاويه قريشي را از حکومت شام عزل نمود و در خواست طلحه و زبير را براي احراز مقام ردّ کرد. البته يکي دو نفر از قريش را هم به کار گماشت،، لکن انحصار حکومت در قريش را از بين برد.(براي تفصيل بيشتر، نگاه کنيد به: نقش ائمّه دراحياي دين، مؤلف،14: 159 به بعد.)
[3] همان جايي که انصار جمع شدند تا براي سعد بن عباده بيعت بگيرند، بعدها فقراي انصار در آنجا مي خوابيدند. در سقيفه بني ساعده کسي جز انصار نبود.
[4] بحارالانوار،47: 20، روايت 17. - بحارالانوار،47: 20، روايت 17.
[5] حليهالاولياء، ابونعيم اصفهاني،3: 136، چاپ پنجم، بيروت، 1407 هـ کشف الغمه علي ابن عيسي اِرْبِلي2: 289، چاپ تبريز، 1381 هـ مناقب ابن شهر آشوب، 4: 154؛ خصال صدوق، تصحيح علي اکبر غفاري، صص 517 و 518.
[6] کشف الغمَه اِرْبلي،2: 289؛ نورالابصار في مناقب آل بيت النبيّ المختار، ص 140، چاپ قاهره؛ بحارالانوار،46: 88، چاپ مکتبه الاسلاميه، 1394 هـ.؛ مناقب ابن شهر آشوب، با تصحيح و تعليق سيد هاشم رسولي محلّاتي، 154: 4، چاپ قم؛ طبقات ابن سعد،5: 222؛ دار صادر بيروت؛ اسعاف الرّاغبين در حاشيه نورالابصار، الشيخ محمّدالصّبان، ص 219؛ الأتحاف بحب الاشراف، الشيخ عبداللّه الشَّبراوي الشافعي، ص 136، افست قم. نيز بنگريد به: حليه الاولياء، ابونعيم اصفهاني، ص 140 و بحارالانوار،46: 88 و تذکره خواصّ الاُمَّه، سبط ابن الجوزي، ص 327، چاپ نجف، 1383 هـ.
[7] مروج الذّهب مسعودي، 2: 340، به تحقيق يوسف اَسْعَد داغر، چاپ بيروت.
[8] طبري،7: 11؛ ابن اثير،3: 47؛ و ابن کثير،8: 220.
[9] تاريخ ابن کثير،6: 234 و8: 32.
منبع: کتاب سقیفه علامه عسکری