تلاوت قرآن در ماه رمضان (اقبال الاعمال)
۱۸ اسفند ۱۳۹۴ 0 ادعیه و زیاراتالجزء الأول؛ أبواب أحكام شهر رمضان؛ الباب الخامس فيما نذكره من سياقة عمل الصائم في نهاره و فيه فصول؛ فصل فيما نذكره من أن القرآن أنزل في شهر رمضان و الحث على تلاوته فيه
جلد اول، باب های احکام ماه رمضان؛ باب پنجم: طریقه عمل روزه دار در روز ماه رمضان؛ فصل نهم نزول قرآن در ماه رمضان و ترغیب به تلاوت آن:
أما نزوله في شهر رمضان فيكفي في البرهان قول الله جل جلاله (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ)[1] و إنما ورد في الحديث أن نزوله كان في شهر الصيام إلى السماء الدنيا ثم نزل منها إلى النبي ص كما شاء جل جلاله في الأوقات و الأزمان و أما الحث على تلاوته فيه فذلك كثير في الأخبار و لكنا نورد حديثا واحدا فيه تنبيه لأهل الاعتبار
درباره نزول قرآن در ماه رمضان همين برهان و دليل بس كه خداوند مى فرمايد: (ماه رمضانى كه قرآن در آن فرو فرستاده شده است.) و در حديث آمده است: «قرآن در ماه رمضان به پايين ترين آسمان (دنیا) نازل شد، سپس از آنجا به صورتى كه خداوند-جلّ جلاله-مى خواست به صورت تدريجى و در زمان طولانى به پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-نازل گرديد.»و اما درباره ترغيب و تشويق به تلاوت قرآن در ماه رمضان روايات فراوانى وارد شده است. ما براى توجه پندگيرندگان، فقط يك حديث را ذكر مى كنيم.
عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ
«علىّ بن مغيره» مى گويد: به امام كاظم-عليه السّلام-عرض كردم:
قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَبِي سَأَلَ جَدَّكَ ع عَنْ خَتْمِ الْقُرْآنِ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ فَقَالَ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ
پدر من از جدّ شما-عليه السّلام-درباره ختم قرآن در هر شب پرسيد
قَالَ افْعَلْ فِيهِ مَا اسْتَطَعْتَ فَكَانَ أَبِي يَخْتِمُهُ أَرْبَعِينَ خَتْمَةً فِي شَهْرِ رَمَضَانَ
و ايشان فرمود: در ماه رمضان چنين كن و هر قدر توانستى در ماه رمضان قرآن بخوان.
ثُمَّ خَتَمْتُهُ بَعْدَ أَبِي فَرُبَّمَا زِدْتُ وَ رُبَّمَا نَقَصْتُ وَ إِنَّمَا يَكُونُ ذَلِكَ عَلَى قَدْرِ فَرَاغِي وَ شُغُلِي وَ نَشَاطِي وَ كَسَلِي
از اين رو، پدرم در ماه رمضان چهل بار قرآن را ختم مى كرد و من نيز بعد از پدرم با توجه به اندازه فراغت و اشتغال و نشاط و بى حالى، چهل بار و يا بيشتر و يا كمتر ختم مى كردم
فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْفِطْرِ جَعَلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص خَتْمَةً وَ لِفَاطِمَةَ ع خَتْمَةً وَ لِلْأَئِمَّةِ ع خَتْمَةً
و وقتى روز فطر فرا مى رسيد، يك ختم قرآن را براى رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- و يك ختم براى حضرت فاطمه -عليها السّلام-و يك ختم براى ائمّه-عليهم السّلام-قرار مى دادم
حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَيْهِ [إِلَيْكَ] فَصَيَّرْتُ لَكَ وَاحِدَةً مُنْذُ صِرْتُ فِي هَذِهِ الْحَالِ فَأَيُّ شَيْءٍ لِي بِذَلِكَ
تا اين كه به شما مى رسيدم و يك ختم را براى شما قرار مى دادم و عمل من تا كنون به اين صورت بوده است. اين عمل من چه ثوابى دارد؟»
قَالَ لَكَ بِذَلِكَ أَنْ تَكُونَ مَعَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قُلْتُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَلِي بِذَلِكَ قَالَ نَعَمْ ثَلَاثَ مَرَّات
فرمود: «ثواب اين عمل آن است كه در روز قيامت با آنان خواهى بود.» با تعجب گفتم: «اللّه اكبر من اين ثواب را دارم؟ !» حضرت سه بار فرمود: «بله.»
فصل فيما نذكره مما ينبغي أن يقرأ في مدة الشهر كله
فصل یازدهم مقدار قرائت قرآن در ماه رمضان
فصل فيما نذكره مما يدعى به عند نشر المصحف لقراءة القرآناعلم أنه من بلغ فضل الله عليه إلى أن يكون متصرفا في العبادات المندوبات بأمر يعرفه في سره فيعتمد [فيعمد] عليه فإنه كان مقدار قراءته في شهر رمضان- بقدر ذلك البيان و أما من كان متصرفا في القراءة بحسب الأمر الظاهر في الأخبار فإنه بحسب ما يتفق له من التفرغ و الإعذار فإذا لم يكن له عائق عن استمرار القراءة في شهر الصيام- فليعمل
هركس به فضل خدا به اين مقام رسيده باشد كه عبادتهاى مستحب او براساس دستور الهى باشد كه در دل خود بدان آگاه مىگردد، بر همان اعتماد كند و مقدار قرائتش در ماه رمضان براساس همان بيان الهى باشد، اما كسى كه به حسب دستور ظاهرى موجود در روايات قرائت مىكند، مقدار قرائت او بايد براساس فراغت و عدم وجود عذر و يا وجود آن باشد. بنابراين، اگر مانعى از استمرار قرائت قرآن در طول ماه رمضان نداشته باشد، پس عمل کند به
مَا رُوِيَ عَنْ وَهْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
روايتى كه «وهب بن حفص» نقل مىكند كه از امام صادق-عليه السّلام-:
سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ فِي كَمْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ قَالَ فِي سِتٍّ فَصَاعِداً قُلْتُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ فِي ثَلَاثٍ فَصَاعِداً
پرسيدم: «انسان در چه مدت قرآن را قرائت مىكند؟» فرمود: «در شش روز يا بيشتر.» عرض كردم: «در ماه رمضان چطور؟» فرمود: «در سه روز يا بيشتر.»
وَ رَوَيْتُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ قُولَوَيْهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
و يا به روايت ديگر از آن حضرت كه فرمود:
لَا يُعْجِبُنِي أَنْ يُقْرَأَ الْقُرْآنُ فِي أَقَلَّ مِنْ شَهْرٍ
خوشم نمىآيد كه قرآن در كمتر از يك ماه قرائت شود
أقول و اعلم أن المراد من قراءتك القرآن أن تستحضر في عقلك و قلبك أن الله جل جلاله يقرأ عليك كلامه بلسانك فتسمع مقدس كلامه و تغترف بقدر إنعامه و تستفهم المراد من آدابه و مواعظه و أحكامه فإن قلت لا يقوم ضعف البشرية و الأجزاء الترابية بقدر معرفة حرمة الجلالة الإلهية فليكن أدبك في الاستماع و الانتفاع على مقدار [قدر] أنه لو قرأ عليك بعض ملوك الدنيا كلاما قد نظمه و أراد منك أن تفهم معانيه و تعمل بها و تعظمه فلا ترضى لنفسك و أنت مقر بالإسلام أن يكون الله جل جلاله دون مقام ملك في الدنيا يزول ملكه لبعض الأحلام و إن قلت لا أقدر على بلوغ هذه المرتبة الشريفة فلا أقل أن يكون استماعك و انتفاعك بالقراءة المقدسة المنيفة كما لو جاءك كتاب من والدك أو ولدك القريب إليك أو من صديقك العزيز عليك فإنك إن أنزلت الله جل جلاله و كلامه المعظم دون هذه المراتب فقد عرضت نفسك الضعيفة لصفقة خاسر أو خائب
هنگام قرائت قرآن، با عقل خود توجه داشته باش كه خداوند-جلّ جلاله-سخن خود را با زبان خود بر تو مى خواند و تو به كلام مقدّس او گوش فرامى دهى و به اندازهى بخشش او بدان اعتراف كن و از خداوند بخواه كه مراد خود از آداب، پندها و احكام يادشده در قرآن را به تو بفهماند و اگر بگويى: ضعف بشرى و جسم خاكى توان شناخت حرمت جلال الهى را ندارد، حد اقل ادب تو به هنگام گوش فرادادن به كلام الهى و بهره مندى از آن، به همان مقدار باشد كه يكى از پادشاهان دنيا، سخنى را منظّم ساخته و براى تو بخواند و از تو بخواهد كه معناى سخن او را دريافته و بدان عمل نموده و آن را بزرگ بدارى. بنابراين، تو كه ادّعا مى كنى مسلمان هستى، به اين راضى مشو كه مقام خداوند-جلّ جلاله-در نزد تو كمتر از مقام يكى از پادشاهان دنيا باشد كه گاه سلطنتش در اثر به خواب رفتن از بين مى رود. و اگر بگويى: توان رسيدن به اين مرتبهى والا را نيز ندارم، دست كم گوش فرادادن و بهره مندى تو از اين قرائت مقدّس و بزرگ مانند آن باشد كه نامه اى از پدر يا فرزند يا دوست عزيزت به تو رسيده باشد. اگر خداوند-جلّ جلاله-و كلام معظّم او در نزد تو كمتر از اين ها ارزش داشته باشد، قطعا نفس ضعيف خود را در معرض معاملهى زيانبار يا بى بهره قرار داده اى.
[1]) سوره البقره، آیه 185
[1]) سوره البقره، آیه 185