نیت هنگام راهی شدن به سوی نماز عید فطر
۰۱ تیر ۱۳۹۵ 0 ادعیه و زیاراتالجزء الأول؛ أبواب أحكام شهر رمضان؛ الباب السابع و الثلاثون فيما نذكره من وظائف يوم عيد الفطر؛ فصل فيما نذكره من النية في توجهه إلى صلاة العيد
جلد اول، باب های احکام ماه رمضان؛ باب سی و ششم- اعمال و وظایف مخصوص روز عید فطر؛ فصل نهم، نيت هنگام راهى شدن بهسوى نماز عيد:
أيها الأخ المقبل بإقبال مولاه عليه لتعلم كيف تحضر بين يديه ارحم ضعف روحك و اقبل مشورة نصيحك و فكر في تعظيم من هو مقبل عليك و طهر قلبك من الشواغل التي تحول بينك و بين إحسانه إليك و وف المجلس ما تقدر عليه من حقه العظيم و امض على ما تريد من الصراط المستقيم و لتكن نيتك و قصدك طلب رضاه و الدخول في حماه و اعتقاد المنة لله جل جلاله فيما هداك إليه و أهلك أن تعمله لديه و قم به إليه قيام التمام بالإقبال عليه و اعلم أن المتوجهين إلى الله جل جلاله في اليوم الذي سماه جل جلاله عيدا لعبيده و إنجازا لوعوده [لوعده] و أمرهم بالخروج إليه و الوفادة عليه فإن الناس المتوجهين فيه على أصناف فصنف خرجوا و قد شغلتهم هيبة الله جل جلاله و عظمته و ذهول العقول عن مقابلة رحمته [حرمته] و إجابة دعوته حتى صاروا كما يصير من لم يحضر أبدا عند خليفة فاستدعاه للحضور بين يدي عظمته الشريفة فإنه يكون مترددا بين الحياء و الخجالة للقاء تلك الجلالة و بين خوف سوء الآداب و بين أمواج العجز عن الجرأة بالخطاب و التماس الجواب و بين الفكر فيما ذا عساه يكون قد اطلع الخليفة عليه من أحواله و سوء أعماله فتشغله هذه الشواغل عن بسط كف سؤاله و إطلاق لسان حاله و صنف توجهوا إلى الله جل جلاله و هم ذاكرون ما تولاه الله جل جلاله لهم من بناء السماوات و الأرضين و ما بينهما و فيهما من منافع الدنيا و الدين و تسييرهم من لدن آدم عليه أفضل التحيات في طرقات مخالفات [مخافات] الولادات و النجاة من آفات ألوف السنين [ألوف سنين] إلى حين هذه الغايات و قيامه لهم خلفا بعد سلف بما احتاجوا إليه من الأقوات و جميع الحاجات فأخجلهم ما مضى من إنعامه و ما حضر من إكرامه عن طلب شيء آخر من شريف مقامه و صنف رأوا أن بضائع ما مكنهم فيه من الاختيار قد عاملوه فيها بالخسران و ودائع ما سلم إليهم من الاقتدار على عمارة دار القرار قد خانوا فيها من [في] السر و الإعلان فكساهم ذل الخيانة في الأمانة عار الخجل و الوجل حتى ما بقي عندهم فراغ لرجاء و لا أمل و صنف خرجوا يوم العيد على مراكب دالة أعمالهم و التبسط في سؤالهم لابسين ثوب الغفلة عن خالق مراكب إمكانهم و فاطر قالب أعمالهم مدة حياتهم و زمانهم و عن المنة عليهم في الإنشاء و البقاء و ما اشتمل عليه وجودهم من النعماء و الآلاء فهؤلاء كالعميان المحتاجين إلى قائد و كالمرضى الذين يحتاجون إلى طبيب يقبلون منه و إلى عائد و صنف خرجوا يطلبون أجرة ما عملوه في شهر رمضان و قد بسطوا على أنفسهم لسان حال المحاسبة لهم على ما عمل معهم مولاهم من الإحسان و قال لسان حال عدله إذا كان كل منكم يطلب أجرة فعله فاذكروا أفعالنا لأجلكم قبل وجودكم و مدة حياتكم من لدن أبيكم آدم و عملنا مع آبائكم و أمهاتكم و جدودكم و فكروا في أجرة كل من استخدمناه في مصلحتكم من الملائكة و الأنبياء و المرسلين و الملوك و السلاطين و غيرهم من جميع عبيدنا من الماضين و الحاضرين فانظروا مقدار الفاضل عن أجرة أعمالنا فأدوه إلينا ثم تعرضوا لسؤالنا حيث عدلتم عن باب الاعتراف لنا بالفضل و وقفتم على باب طلب الأجرة بالعدل و صنف فكروا في ما عمل مولاهم من قبل إنشائهم بطول بقائهم و من أول آبائهم إلى حين فنائهم و ما يحتاجون أن يعمل معهم في دار بقائهم فاستحقروا ما كانوا فيه من أعمالهم و لم يبق لها محل في حضرة ابتهالهم و ما بقي لهم لسان حال و لا بيان مقال يذكرونها في حضرة آمالهم و سؤالهم بل مدوا أكف لسان الحال قبل الوجود إلى كعبة الكرم و الجود و صنف خرجوا إلى الله جل جلاله و قد لبسوا خلع المعرفة بقدر المنة عليهم و بإقباله جل جلاله عليهم و حضورهم للإحسان إليهم و ليس لهم خاطر و لا ناظر يتردد منذ نشروا إلى حيث حضروا في غير طرق الاعتراف بالمنن للمالك الأرحم و الاشتغال بحمد جلاله الأعظم و يتمنى لسان حالهم أن لو كان لهم قدرة أن يكونوا موجودين في الأزل و ما لا يزال مع وجوده و كل منهم باذل غاية مجهوده في خدمة معبوده و شكر جوده لرأى ذلك قاصرا عن مقصوده و لو لا خوف المخالفة لما يراه لتمنى كل منهم أن لا يفارق باب الخدمة دنياه و آخرته فما أسعد موقف هؤلاء العبيد في يوم العيد فاقتد أيها الأخ بأهل هذا الحظ السعيد و سر في آثارهم و اهتد بأنوارهم
اى برادر روىآورندهى من به مولا و پروردگار خود به واسطهى اقبال خداوند بر تو، توجه داشته باش كه در پيشگاه او چگونه حضور پيدا كنى. بر ضعف روح خود رحم آر و نصيحت اين بنده خيرخواه را بپذير و در بزرگداشت كسى كه بر تو روى آورده، بينديش و دل خود را از امورى كه ميان تو و احسان او حايل مىگردد، بپرداز و در حدّ توان، حقّ بزرگ او را در اين مجلس بهطور كامل ادا كن، سپس بر راه راستى كه اراده كردهاى، رهسپار شو و نيت و قصد تو از اين كار، تحصيل خشنودى و ورود در قرقگاه او باشد و به اين مطلب اعتقاد داشته باش كه خداوند-جلّ جلاله-با رهنمون شدن تو به اين نكته و اعطاى شايستگى عمل در پيشگاهش، بر تو منّت نهاده است. بنابراين، با عمل و اقبال و توجه به او، كاملا بهسوى او راهى شو. اقسام توجهكنندگان به خدا در روز عيد؛ توجهكنندگان به خداوند-جلّ جلاله-در روز عيد كه از منزل خارج شده و بر درگاه او وارد مىشوند، روزى كه خداوند آن را عيد بندگان و وقت وفاى به وعده ناميده است، چندين دستهاند: 1. گروهى بهسوى او بيرون مىروند، درحالىكه هيبت و عظمت خداوند، آنان را به خود مشغول ساخته و عقلشان از رويارويى با حرمت [رحمت]و اجابت دعاى او، پريده است و چنان گرديدهاند كه گويى تا آن زمان نزد هيچ سلطانى حاضر نشدهاند و ناگهان سلطان، آنان را براى حضور در برابر عظمت خود فراخوانده است. چنين كسى قطعا در اثر رويارويى با آن همه عظمت، در كشاكش حيا و شرم و بيم از سوء ادب، و امواج عجز از گستاخى مخاطب قرار دادن خداوند و درخواست پاسخ از او و اينكه شايد آن سلطان بر احوال و اعمال بد او اطّلاع پيدا كرده باشد، قرار مىگيرد و اين افكار او را از گشودن دست گدايى و اظهار درخواست خود با زبان حال، باز مىدارد. 2 . گروهى ديگر به خداوند-جلّ جلاله-توجه مىكنند، درحالىكه به ياد مىآورند كه چگونه او متولّى امور آنان است. و چگونه آسمانها و زمينها و موجودات بين آن دو و منافع دينى و دنيوىاى را كه در آنها وجود دارد آفريده و آنان را از زمان حضرت آدم-بهترين درودها بر او-در راه بيم تولّد رهسپار نموده و از آسيبهاى هزار ساله تا به اين زمان كه بدان رسيدهاند نجات داده است و نيز به ياد مىآورند كه چگونه خداوند ما يحتاج آنان، اعمّ از روزى و ديگر خواستهها را نسل اندر نسل برآورده است و انديشهى انعام گذشته و اكرام حاضر خداوند، از اينكه چيز ديگرى به جز مقام شريف او را بخواهند، آنان را به شرم و خجالت واداشته است. 3 . دستهاى ديگر ملاحظه كرده و ديدهاند با كالاهايى كه خداوند اختيارش را به آنان داده، به زيان رفتار كردهاند و به سپردههايى كه خداوند قدرت آبادى سراى استقرار آخرت را به آنان داده، در نهان و آشكار خيانت نمودهاند و خوارى خيانت در امانت، لباس ننگ خجالت و بيم و هراس را به آنان پوشانده است، به حدّى كه ديگر براى اميد و آرزو فراغت پيدا نمىكنند. 4 . گروهى ديگر سوار بر مركبهاى ناز اعمال و با گشادگى در خواهش و درخواست بيرون مىآيند، درحالىكه در طول حيات و زمان زندگى خود لباس غفلت از آفرينندهى اين مركبها و پديدآورندهى قالب اعمال را به تن كردهاند و از خدايى كه ايجاد و ابقاى آنان به دست او است و نعمتها و عطايايى را كه از آن برخورداراند، به آنان منّت نهاده است در غفلتاند. اينان در واقع همانند نابينايانى هستند كه به عصاكش نياز دارند و مانند بيمارانى كه به طبيب و بيمارپرسى نيازمندند تا آنان را بپذيرند. 5. دستهاى ديگر بيرون مىآيند درحالىكه خواهان پاداش اعمال خود در ماه رمضان هستند و زبان حالشان حاكى از حسابكشى از نيكىهايى است كه مولاى آنان به آنان نموده است. اين در حالى است كه زبان حال عدل الهى به آنان مىگويد: اگر خواهان پاداش اعمالتان هستيد، كارهاى ما براى خودتان پيش از وجودتان و در زمان زندگى خود از زمان پدرتان حضرت آدم-عليه السّلام-و نيز رفتار ما با پدران و مادران و نياكانتان را به ياد آوريد و دربارهى پاداش تمام كسانى كه آنان را در مصلحت شما به كار گرفتهايم-مانند فرشتگان، پيامبران، فرستادگان، پادشاهان، سلاطين و بندگان گذشته و حاضر ما-بينديشيد و ببينيد چقدر از پاداش اعمال شما زياد مىآيد، سپس آن را به ما بپردازيد و آنگاه پاداش از ما بخواهيد، چرا كه شما از درگاه اعتراف به تفضّل ما روگردانيده و بر درگاه طلب پاداش از روى عدل و داد، ايستادهايد. 6 . گروهى ديگر دربارهى كار مولايشان و دربارهى خود پيش از ايجاد تا ابقاى طولانى در جهان توسّط خداوند و نيز دربارهى پدران نخستينشان تا مرگ خود و به امورى كه در سراى دنيا بدان نياز دارند، مىانديشند. از اينرو، اعمال خود را كوچك مىشمارند و در كنار ابتهال و تضرّعشان به درگاه الهى، نه جايگاهى براى اعمالشان مىماند و نه زبان حال و يا گفتارى تا در كنار آرزوها و خواستههايشان، اعمال خود را ذكر كنند، بلكه با همان زبان حال كه پيش از وجود داشتند، دست نياز به كعبهى كرم و جود الهى دراز مىكنند. 7 . گروهى ديگر بهسوى خداوند-جلّ جلاله-از منزل بيرون مىآيند، درحالىكه به اندازهى بخشش و اقبال و توجه خداوند-جلّ جلاله-و حضورشان براى درخواست نيكى خداوند، خلعتهاى معرفت را به تن كردهاند و در ذهن و نظرشان، از زمان وجودشان تا اين هنگام كه براى نماز عيد حاضر مىشوند، به جز انواع اعتراف به بخشش خداوندگار، كه مهربانترين بخشنده است و اشتغال به ستايش جلال او كه بزرگترين جلال است، نمىگذرد با زبان حال چنين تقاضا مىكنند كه اگر قادر بودند از ازل تا ابد باوجود خدا، جاودانه موجود باشند و با تمام توان در بندگى معبود خود و سپاسگزارى در برابر جود و بخشش او بكوشند، باز خود را از رسيدن به مطلوب قاصر مىديدند و اگر بيم مخالفت با نظر خداوند-جلّ جلاله-در ميان نبود، آرزو مىكردند كه در دنيا و آخرت از درگاه بندگى او جدا نشوند. چه خوشبختانه است ايستادن اين دسته از بندگان در روز عيد! پس اى برادر، از اين نيكبختان پيروى كن و گام بهجاى گام اينان بنه و به انوارشان رهنمون شو.