اعمال قبل از دعاهای روز عرفه (اقبال الاعمال)
۲۲ تیر ۱۳۹۵ 0 ادعیه و زیاراتالجزء الأول؛ هذا مبدأ ذكر الأعمال الأشهر الثلاثة أعني شوال و ذي قعدة و ذي حجة من كتاب الإقبال، الباب الثالث فيما يختص بفوائد من شهر ذي الحجة و موائد للسالكين صوب المحجة، فصل فيما نذكره من أدعية يوم عرفة
جلد اول، شروع ذکرهای اعمال ماه های سه گانه، یعنی شوال، ذی القعده و ذی الحجه از کتاب اقبال الاعمال، باب سوم، فوائد ماه ذی الحجه، فصل بیست و دوم، دعاهای روز عرفه (ابتدا اعمال قبل از دعا و دعای پیامبر-صلی الله علیه و آله- در روز عرفه:
اعلم أنني وجدت في الروايات اختلافا فيما نذكره قبل الشروع في الدعوات-: فقال جدي أبو جعفر الطوسي
اعمال پيش از دعاها؛ روايات در رابطه با اعمالى كه پيش از شروع به خواندن دعاها بهجا آورده مىشود، مختلف است: جدّم «ابو جعفر طوسى» در اينباره چنين گفته است:
فإذا وقفت للدعاء فعليك بالسكينة و الوقار و احمد الله تعالى و هلله و مجده و أثن عليه و كبره مائة تكبيرة و احمده مائة مرة و سبحه مائة و اقرأ قل هو الله أحد[1] مائة مرة
«وقتى آمادهى خواندن دعا شدى، با آرامش و وقار به ستايش و تهليل و تمجيد و ثناى خدا بپرداز و صد بار تكبير «اللّه أكبر» و صد بار تحميد «ألحمد للّه» و صد بار تسبيح «سبحان الله» بگو و صد بار سورهى «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ» را بخوان.»[2]
وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الطِّرَازِيُّ فِي كِتَابِهِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ ع
«محمد بن على طرازى» نيز در كتاب خود، بنابر روايتى از امام صادق-عليه السّلام-
مِثْلَ هَذَا الْعَدَدِ فِي التَّكْبِيرِ وَ التَّحْمِيدِ وَ التَّسْبِيحِ وَ زَادَ عَلَيْهِ وَ هَلِّلْهُ مِائَةَ مَرَّةٍ
تعداد تكبير و تحميد و تسبيح را درست به همين تعداد نقل كرده و افزون بر آن صد بار تهليل «لا إله إلاّ اللّه» را نيز افزوده
كما قدمناه ثم قال في عدد قراءة قل هو الله أحد مائة مرة كما قدمناه ثم قال و إن أحببت أن تزيد على ذلك فزد و اقرأ سورة القدر[3] مائة مرة
و سپس صد بار «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را ذكر كرده و در ادامه گفته است: «اگر دوست داشتى، بيش از اين انجام ده و سورهى «قدر» را نيز صد بار بخوان.»
وَ وَجَدْتُ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى عَنْ مَوْلَانَا الصَّادِقِ ع مَا هَذَا لَفْظُهُ
در حديث ديگر از مولايمان امام صادق-عليه السّلام-آمده است:
تُكَبِّرُ اللَّهَ تَعَالَى مِائَةَ مَرَّةٍ وَ تُهَلِّلُهُ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ تُسَبِّحُهُ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ تُقَدِّسُهُ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ تَقْرَأُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ[4] مِائَةَ مَرَّةٍ وَ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ ص مِائَةَ مَرَّةٍ
« صد بار تكبير، صد بار تهليل، صد بار تسبيح بگو و صد بار تقديس خدا را بهجا آور[5] و صد بار «آية الكرسى» را بخوان و صد بار بر پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-صلوات بفرست.»
أقول فليكن الاستظهار لأخراك أرجح عندك من الاحتياط لدنياك فلو أن سلطانا جعل لرعيته يوما يحضرون بين يديه و يعرضون حوائجهم عليه و كانت الرعية مفتقرة في كل شيء إليه و اختلف عليهم خواص السلطان فيما عينه الملك من لفظ الكلام الذي يعرض عليه وقت الحضور بين يديه لطلب ما يحتاجون إليه من الإحسان أ ما كانوا يستظهرون لكل طريق في الاحتياط و الاستظهار بذكر الألفاظ في جميعها التي ذكرها لهم الخواص عن الشفيق و أقول يا أيها الرجل المتشرف بنور المعقول و المنقول و هداية الرسول أنت تعلم أنك لو تعلمت تلك الألفاظ جميعها على التفصيل ثم دخلت إلى بين يدي ذلك السلطان الجليل و تلوتها بلسانك و أنت معرض عنه أو مشغول بغيره عن الالتفات إليه و أدب القرب منه فإنك تشهد على نفسك بالجهل بقدر السلطان و إنك قد عرضت نفسك للحرمان أو الهوان فإذا لا يجوز أن تدخل حضرت السلطان إلا و أنت مقبل عليه بالقلب و اللسان و جميع الجنان و الأركان [و الإمكان] فكذا ينبغي أن يكون حالك مع الله جل جلاله المطلع على الأسرار فتكون عند تلاوة هذه الأذكار حاضرا بعقلك و لبك و معظما للألفاظ و المعاني بلسانك و قلبك و مجتهدا أن يصدق فعالك مقالك فإذا تلوت الله أكبر فيكون على سرائرك و ظواهرك آثار أنه لا شيء أعظم من الله جل جلاله الذي تتلفظ بتكبيره فلا تشغل قلبك في تلك الحال بشيء غيره من قليل أمرك أو كثيره [و كثيره] و إذا تلوت تحميده و قلت الحمد لله فقد شهدت أن الحمد ملكه و أنه أحق به من سواه فلا يكن في خاطرك محمود عندك ممن أحسن إليك في دنياك أرجح مقالا و لا أصلح إخلاصا و إقبالا و إذا تلوت تسبيحه و تنزيهه فليكن خاطرك منزها له عن أن تؤثر عليه سواه و أن يشغلك عنه في تلك الحال غيره ممن ترجوه أو تراه و إذا تلوت تهليله و قرأت آية الكرسي و قل هو الله أحد فليكن عليك تصديق الاعتراف له بأن إلهك الذي لا يشغلك عنه هواك و لا دنياك و أنك مملوكه و عبده المفتقر إليه المشغول به اشتغالا يشهد بتحقيقه سرك و نجواك و إذا قرأت سورة ليلة القدر فليكن قلبك معظما للفظه الشريف الذي جعلك نائبا [نائبة] لتلاوته بين يديه و كأنك تقرأ لفظه المقدس عليه معترفا بحقها بأبلغ ما يصل جهدك إليه و إذا صليت على النبي ص فاذكر أنهم غير محتاجين إلى دعائك لهم بالصلاة عليهم بعد ما تعرفه من أن الله تعالى جل جلاله صلى هو و ملائكته عليهم لكن قد ورد في الحديث أن أبواب الإجابات تفتح لطلب الصلوات عليهم في الدعوات و إذا فتحها الله جل جلاله لقبول الصلاة عليهم في مناجاتك كان أرحم و أكرم أن يغلقها عما تدعوه عقيب ذلك من حاجاتك و مهماتك أقول فإذا عملت في تلاوة هذه الأمور على ما ذكرناه رجوت لنفسك أن تكون عبدا عرف حق مولاه و قبل منه فيما يدعوه و دعاه و ظفر برضاه و كان مسعودا في دنياه و أخراه
مراقبهى باطن به هنگام اعمال يادشده؛ در هر حال، لازم است در امور اخروى بيش از امور دنيوى احتياط كنى. بنابراين، همان گونه كه اگر پادشاهى روز خاصى را براى مردم مشخص كند كه در پيشگاه او حاضر شوند و حوايج خود را به او عرضه بدارند و مردم در همهى امور به او نيازمند باشند و خواص پادشاه كه از سوى او معين شدهاند، نحوهى سخن گفتن با پادشاه،هنگام شرفياب شدن به محضرش را به آنان بياموزند تا چيزهايى را كه به آنها نيازمندند، با آن الفاظ از پادشاه درخواست كنند. مردم به هر نحو ممكن رعايت احتياط نموده و همهى سخنانى را كه خواص پادشاه از روى شفقت و مهربانى به آنها آموختهاند، در محضر پادشاه عرضه مىدارند. اكنون تو نيز-كه به نور هدايت خرد و احاديث و فرستادهى خدا مشرّف شدهاى-بدان كه اگر همهى سخنانى را كه براى بار يافتن به حضور خداوند لازم است بياموزى و آنگاه به پيشگاه آن پادشاه بزرگ وارد شوى و آن الفاظ را تنها با زبان ادا كنى، در حالى كه با دل از او و رعايت ادب در پيشگاه او روى گردانده و به غير او توجه داشته باشى، قطعا به نادانى خود نسبت به آن پادشاه بزرگ گواهى دادهاى و خود را براى محروميت يا خوار شمرده شدن آماده كردهاى. بنابراين، لازم است با اقبال قلب و زبان و همهى اعضا و جوارح، به محضر آن پادشاه بزرگ وارد شوى و در پيشگاه خدايى كه از همهى اسرار تو آگاه است، چنين باشى و هنگام قرائت اذكار يادشده، عقل و قلبت حاضر باشد و اين الفاظ و معانى را با زبان و قلب بزرگ بدارى و بكوشى كه كردارت، گفتارت را تصديق كند. بر اين اساس، هرگاه «أللّه أكبر» مىگويى، سعى كن نشانههاى اين سخن كه مىگويى خداوند-جلّ جلاله-بزرگتر از هر چيز است، از ظاهر و باطن تو نمودار گردد و در آن حال، قلبت را به هيچچيز ديگر از امور كوچك و بزرگ مربوط به خود مشغول مكن؛ و وقتى خدا را ستايش مىكنى و «ألحمد للّه» مىگويى، در واقع گواهى مىدهى كه ستايش از آن او است و او از هر چيز ديگر به ستايش سزاوارتر است. بنابراين، سعى كن كه هيچ شخص ستودهاى كه در امور دنيوى به تو نيكى كرده، از لحاظ گفتار و اخلاصورزى و توجه و اقبال، نزد تو بر خدا ترجيح نداشته باشد؛ و زمانى كه خدا را به تسبيح و تنزيه ياد مىكنى، سعى كن كه خاطرت از اينكه مبادا ديگرى را بر او مقدم بدارى و يا در آن حال، غير او كه بدان اميد دارى و يا در منظر تو است، دل تو را به خود مشغول نسازد؛ و آنگاه كه او را تهليل مىكنى و «آية الكرسى» و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را مىخوانى، اعتراف به اين باورها از وجود تو نمايان گردد كه خداوند معبود تو است و هوا و هوس و دنيا، تو را از او به خود مشغول نمىسازد و تو مملوك و بندهى نيازمند به او هستى و چنان سرگرم اويى كه باطن و مناجات تو با او بر تصديق آن گواهى مىدهند؛ و زمانى كه سورهى «قدر» را مىخوانى، با قلب خود از سخنان شريف الهى تعظيم كن، خداوندى كه تو را جانشين خود براى تلاوت آن در پيشگاهش قرار داده است و بهگونهاى آن را قرائت كن كه گويى سخنان مقدس او را با اعتراف به حق آن، با تمام توان، در حضور او براى او مىخوانى؛ و وقتى كه بر پيامبر اكرم-صلوات اللّه عليه و آله-صلوات مىفرستى، به اين نكته توجه داشته باش كه آن بزرگواران به دعا و درود تو نياز ندارند، چرا كه خداوند متعال -جلّ جلاله-و فرشتگان بر آنان درود مىفرستند، بلكه از آن جهت براى آنان صلوات بفرست كه در حديث وارد شده است، ابواب اجابت دعا براى كسانى كه هنگام دعا به درگاه خدا بر آن بزرگواران صلوات مىفرستند، گشوده مىگردد و خداوندى كه درهاى اجابت دعا را براى پذيرش مناجات تو و صلوات و درخواست رحمت براى آن بزرگواران مىگشايد، مهربانتر و بزرگوارتر از آن است كه درهاى اجابت را به روى حوايج و خواستههاى مهم تو كه در پى آن از او مىخواهى، ببندد. اگر هنگام خواندن اذكار يادشده به صورتى كه يادآور شديم عمل كنى، اميد داشته باش كه بندهى حقشناس هستى و در دعاى خود به خدا اعتراف نموده و او را خواندهاى و در نتيجه به خشنودى او دست خواهى يافت و در دنيا و آخرت نيكبخت خواهى شد.
[5]) «تقديس» به معناى منزه دانستن خداوند از هرگونه آلايش است و واژهى «قدّوس» بر اين معنا دلالت دارد.