وقایع  روز بیست و پنجم ذی القعده

وقایع روز بیست و پنجم ذی القعده

۰۶ آذر ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع

۱- روز دحوالارض

۲- خروج حضرت رضاعليه‌السلام از مدينه به مرو

 مأمون بعد از استقرار در خلافت، حكومت عراق را به حسن به سهل تفويض كرد و خود در بلده مرو اقامت نمود در اطراف بعض ممالك برخى از سادات به طمع خلافت مخالفت اظهار كردند . اين خبر به گوش مأمون رسيد . او با وزير خود مشورت نمود راءى ايشان بر اين قرار گرفت كه حضرت رضاعليه‌السلام را از مدينه به مرو طلب نمايند و وليعهد كنند تا ساير سادات دندان طمع از خلافت بردارند . حضرت در اول قبول نمى كرد ولى چون اصرار از اعتدال گذشت قبول فرمودند . جهت وداع  با قبر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داخل مسجد مى شد و مكرّر قبر مبارك را وداع مى كرد و برمى گشت و صداى حضرت به گريه بلند مى شد تا اينكه امروز از مدينه به سوى مرو خارج شد.

۳- شهادت جناب ابراهيم بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن على عليه‌السلام درسال ۱۴۵ قمری 

در سال ۱۴۵ قمری  در ماه جمادى الاخرة جناب محمد برادر ابراهيم كه از بزرگان اهل بيت است در مدينه خروج نمود و عامل منصور را به قتل رسانيد و حجاز را تصرف كرد و تمام اهل مكه و مدينه تابع وى شدند و مالك بن انس فقيه مدينه فتوا مى داد كه مردم او را يارى كنند . چون اين خبر به منصور دوانقى رسيد عيسى برادرزاده اش را جهت جنگ با محمد صاحب نفس زكيّه به مدينه فرستاد تا اينكه جمعى از ياران محمد گريختند و جمعى كشته شدند . آخرالامر محمد بن قحطبه ملعون شمشيرى به سينه محمد زد و او را به خاك انداخت و سر نازنين او را از بدن جدا نمود و به نزد منصور فرستاد و منصور آن سرا را به زندان نزد پدرش عبدالله محض ‍ فرستاد.محمد را به اين جهت نفس زكيّه مى گفتند كه چون يقين به قتل خود نمود دفترى كه در او اسماء بيعت كنندگان بودند سوزانيد تا  به دست دشمنان نيافتد و باعث گرفتارى آنها نشود.در وقت شهادت محمد برادرش ابراهيم در بصره بود و سه روز به آخر رمضان مانده خبر شهادت محمد به او رسيد. در اول رمضان سال ۱۴۵ قمری ابراهيم در بصره خروج كرد و جماعتى بى شمار با او بيعت كردند و منصور در همين سال به بناء شهر بغداد پرداخت . دراین میان به او خبر دادند كه ابراهيم بن عبدالله در بصره خروج كرده و بر اهواز و فارس غلبه نموده جز خونخواهى برادرش و كشتن منصور قصدی ندارد . منصور از بناء بغداد دست كشيد و سوگند ياد كرد به عيش و لذت مشغول نشود تا سر ابراهيم را نزد او بياورند يا سر او را نزد ابراهيم ببرند . منصور عيسى را به جنگ ابراهيم فرستاد.از اهالى كوفه از ابراهيم خواسته بودند به كوفه بيايد كه در آنجا صد هزار تن در انتظار مقدم او هستند  . اهالى بصره مخالفت مى كردند ولى ابراهيم به جانب كوفه حركت كرد و شانزده فرسخ به كوفه مانده در زمين باخمری از اراضى طف دو لشكر تلاقى كردند وجنگ شروع شد . ابراهيم بر لشكر منصور ظفر يافت . ناگاه تيرى از رامى غير معلوم بر ابراهيم رسيد . ابراهيم تكمه هاى قباى خود را گشود كه حرارت معركه را دفع كند.  ناگاه تيرى ديگر از رامى غير معلوم بر گودى گلوى وى اصابت كرد . بى اختيار دست به گردن اسب درآورد و در سال ۱۴۵ قمری در ۲۵ ذيقعده ابراهيم وفات كرد و سر او را بريدند و به نزد عيسى آورده او نيز آن  را  به سوی منصور فرستاد  در حالي كه ابراهيم ۴۸ ساله بود. قبرش در با خمرى است كه در شانزده فرسخى كوفه مى باشد . چنانكه دعبل خزاعى  گفته:

                                                                    و اُخرى بارض الجوز جان محلُّها                              و قبر ببا خمرى لدى الغربات

منبع:
کتاب حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث