أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ. وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ [بِمَوَاقِعِ] بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ، فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا، فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً.
اهْل القِبْلَة: كسى كه بخدا و رسول ايمان دارد و همراه با مسلمين بسوى يك قبله نماز مى گذارد.الْغِيَر: دگرگون كردن، تغيير دادن.
تواصىهمديگر را سفارش ميكنندقفوابايستيدتبينواتحقيق و كشف كنيد
اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم و آن بهترين چيزى است كه بندگان خدا بايد يكديگر را به آن سفارش كنند. بهترين كارها در نزد خدا آن است كه با پرهيزكارى انجام پذيرد.جنگ ميان شما و اهل قبله آغاز شده است و اين پرچم را حمل نتواند كرد، مگر كسى كه بينا و شكيبا باشد و جاى حق را بشناسد. به هر چه به آن مأمور شده ايد، عمل كنيد و از هر چه شما را نهى كرده اند، دست بداريد. در كارى شتاب مكنيد، مگر آن گاه، كه به حقيقت آن آگاه گرديد. بسا شما كارى را ناخوش داريد و رأى ما در آن چيز ديگر باشد.
بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش مى كنم، كه تقوا بهترين چيزى است كه عباد حق يكديگر را به آن سفارش مى كردند، و از بهترين عاقبتها نزد خداست.بين شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده، و اين پرچم را به دوش نمى كشد مگر آن كه اهل بصيرت و استقامت و داناى به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور مى شويد انجام دهيد، و از آنچه نهى مى گرديد باز ايستيد، و در كارى تا دقيقا بررسى نكنيد شتاب نورزيد، زيرا آنچه را شما (از روى جهل) منكر آن هستيد ما را قدرت تغيير آن هست.
اى بندگان خدا شما را به تقوا و ترس از عذاب خدا سفارش مى كنم، زيرا تقواى الهى بهترين سفارش مؤمنان، و بهترين پايان نامه كار در پيشگاه خداست.مردم هم اكنون آتش جنگ بين شما و اهل قبله شعله ور شده است، و اين پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و با استقامت و عالم به جايگاه حق به دوش نمى كشند. بنابر اين آنچه فرمان دادند انجام دهيد، و از آنچه نهى كردند توقّف كنيد، و در هيچ كارى تا روشن نشود شتاب نكنيد، زيرا در آنچه شما اكراه داريد توان تغييراتى داريم.
بندگان خدا شما را به پرهيزگارى وصيّت مى كنم، كه پرهيزگارى بهترين چيزى است كه بنده خدا ديگرى را وصيّت كند كه آن را پيشه گيرد، و نزد خدا بهترين كارها آن است كه به تقوى پايان پذيرد.ميان شما و اهل قبله در جنگ گشوده شد، و اين علم را برندارد مگر آن كه بينا و شكيباست، و داند كه حقّ در كجاست. پس بدانچه شما را فرمان داده اند روى آريد، و از آنچه شما را بازداشته اند دست بداريد و تا چيزى را آشكارا ندانيد، شتاب مياريد. چه، بود كه ما را در آنچه ناخوش مى داريد رايى ديگر بود -اگر آنچه خواهيد با كتاب و سنّت برابر بود-.
قسمت سوم خطبه:(5) اى بندگان خدا شما را بتقوى و ترس از خدا سفارش مى نمايم، زيرا تقوى بهترين چيزى است كه بندگان همديگر را بآن توصيه و سفارش كنند، و نزد خدا بهترين عاقبتها است (بهترين كارها كارى است كه در دنيا بتقوى خاتمه يابد)(6) و بتحقيق دروازه جنگ بين شما و اهل قبله (كه بظاهر مسلمانند) گشوده شده، و كسى حامل و بدست گيرنده اين بيرق (جنگ با ايشان و شرائط آن) نيست مگر آنكه (بحقائق) بينا و (در سختيها) شكيبا و بآنچه كه حقّ و درست است دانا باشد (خلاصه جنگ ما با ياغيان اهل قبله كه در نظر شما بزرگ مى نمايد از روى جهل و غفلت از احكام خدا نمى باشد، بلكه طبق دستور او است)(7) پس بجا آوريد آنچه را كه بآن مأمور مى گرديد، و عمل نكنيد بآنچه را كه از آن منع مى شويد، و در كارى مشتابيد (در قبول و ردّ آن عجله نكنيد) تا تحقيق نمائيد (امر و نهى ما را در آن بفهميد) زيرا حقّ ما است تغيير دادن آنچه را كه شما (از روى نادانى) انكار مى كنيد (بسا كه چيزى را انكار نمائيد و صلاح در قبول آن باشد، و بسا قبول مى نماييد و مصلحت در ردّ آن است، پس چون بحقائق آگاه نيستيد در هر امرى گفتار ما را بپذيريد).
اى بندگان خدا، شما را به تقواى الهى (و ترس از عذاب خدا) توصيه مى کنم; چرا که تقوا بهترين چيزى است که بندگان، يکديگر را به آن سفارش مى کنند و بهترين پايان کار در پيشگاه خداست. هم اکنون درهاى نبرد ميان شما و (فتنه جويان از) اهل قبله گشوده شده است و اين پرچم (جهاد با مسلمانان منحرف) را جز افراد بينا، با استقامت و آگاه به موارد حق بر دوش نمى کشند ; پس آن چه را به شما فرمان داده شده انجام دهيد و در برابر آن چه نهى شده، توقّف نماييد و در هيچ کارى عجله نکنيد تا به اندازه کافى درباره آن تحقيق کنيد; زيرا ما در برابر آن چه نمى پسنديد راه هاى تغيير (و جايگزين) داريم.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج6، ص: 513-509
دستوراتى درباره نبرد با فتنه جويان:امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه، اصحاب خود را براى پيکار با ظالمان و طاغيان امت آماده مى کند. در ابتدا آن ها را به تقوا سفارش مى فرمايد و مى گويد: «اى بندگان خدا، شما را به تقواى الهى (و ترس از عذاب خدا) توصيه مى کنم; چرا که تقوا بهترين چيزى است که بندگان، يکديگر را به آن سفارش مى کنند و بهترين پايان کار در پيشگاه خداست» (أُوصِيکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَى اللهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ، وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الاُْمُورِ عِنْدَاللهِ).قرآن مجيد نيز بر اين معنا تأکيد مى کند که تنها کسانى گرفتار خسران نمى شوند که يکديگر را به حق و شکيبايى سفارش کنند که نتيجه آن تقواست (وَالْعَصْرِ إِنَّ الاِْنسَانَ لَفِى خُسْر إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ).و نيز مى فرمايد: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى)(1) ; فرجام نيک از آن تقواست» و درجاى ديگر فرموده: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)(2) ; فرجام نيک از آنِ پرهيزکاران است».امام(عليه السلام) سپس در ادامه اين سخن مى فرمايد: «هم اکنون درهاى نبرد ميان شما و (فتنه جويان از) اهل قبله گشوده شده است و اين پرچم (جهاد با مسلمانان منحرف) را جز افراد بينا، با استقامت و آگاه به موارد حق بر دوش نمى کشند» (وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لاَ يَحْمِلُ هذَا الْعَلَمَ إِلاَّ أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ).آن گاه در ادامه مى فرمايد: «آن چه را به شما فرمان داده شده انجام دهيد و در برابر آن چه نهى شده، توقّف نماييد و در هيچ کارى عجله نکنيد تا به اندازه کافى درباره آن تحقيق کنيد ; زيرا ما در برابر آن چه نمى پسنديد راه هاى تغيير داريم» (فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ، وَقِفُوا عِنْدَ مَا تَنْهَوْنَ عَنْهُ ; وَ لاَ تَعْجَلُوا فِي أَمْر حَتَّى تَتَبَيَّنُوا، فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْر تُنْکِرُونَهُ غِيَراً(3)).جمله «وَ لاَ يَحْمِلُ هذَا الْعَلَمَ» اشاره به اين است که ما نخستين بار دراسلام، مجبور شده ايم که با افرادى که مدعى اسلام و اهل قبله اند به دليل بغى و طغيانشان پيکار کنيم و اين امر براى ظاهربينان و کوته فکران، بسيار مشقت بار است ; لذا اين پرچم را جز آگاهان با استقامت و کسانى که حق را از باطل به خوبى مى شناسند، کسى ديگر نمى تواند بر دوش کشد.و جمله هاى «فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ...» اشاره به اين است که اين راهِ پرمسئوليتى است ; با دقّت در آن راه، گام بر داريد و کاملا گوش به فرمان باشيد و نظم و انضباط را به دقّت رعايت کنيد.و جمله «فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْر تُنْکِرُونَهُ غِيَراً» اشاره به اين است که در مسائل اجرايى جنگ و جزئيات کارها گاه امام و فرمانده دستوراتى مى دهد که مطابق ميل اکثريت مردم نيست ; مثلا دستور مى دهد که از طرف شمال به بصره حمله کنيد ; ولى اکثريت آن را مشکل مى پندارند و ترجيح مى دهند از طرف جنوب حمله کنند. امام(عليه السلام) مى فرمايد: «در اين گونه موارد; عجله نکنيد در آن جا که خلاف شرع و مصلحت نيست، ما تغييراتى مى دهيم و خواست شما را تأمين مى کنيم; همچنين اگر مردم شکايتى مثلا از بعضى فرمانداران داشته باشند من همچون عثمان اصرارى بر ابقاى آن ها ندارم و نظر مردم را در آن جا موافق شرع و مصلحت است مى پذيرم و اين همان موضوع انعطاف است».يکى از ويژگى هاى مدير و فرمانده لايق آن است که به افکار مردم احترام بگذارد و در آن جا که اصول محفوظ مى ماند با آن ها آهنگ باشد.بعضى از شارحان نهج البلاغه، تفسيرهاى ديگرى براى اين جمله گفته اند که مناسب به نظر نمى رسد; مثل اين که «غير» به معناى مصالح باشد ; يعنى امورى را که شما انکار مى کنيد، مصالحى دارد که نمى دانيد; در حالى که تفسير «غير» به مصالح، با مفهوم اين واژه سازگار نيست. احتمالات ديگرى نيز در کلمات بعضى از شارحان نقل شده که چون با ظاهر کلمات امام هماهنگ نبود، از آن صرف نظر کرديم.* * *نکته:گفتگويى با عمار ياسر در جنگ صفين:شک نيست که اگر اهل قبله و گروهى از مسلمين اقدام به امورى کنند که پايه هاى اسلام را متزلزل کند و يا قيام بر ضدّ حکومت اسلامى باشد، بايد ارشاد شوند و از طرق مسالمت آميز آن ها را به راه حق بازگردانند ; ولى اگر به خلاف کارى خود ادامه دادند چاره اى جز اين نيست که آن ها را با زور بر سرجاى خود بنشانند و اين کار براى افراد سطحى نگر و کوتاه فکر خوش آيند نيست ; لذا امام(عليه السلام) مى فرمايد: اين پرچم را تنها افراد بينا و شکيبا و عالم و آگاه بر دوش مى کشند.در حوادث جنگ صفين چنين نقل شده است: «يکى از ياران عمار ياسر مى گويد: ما در جنگ صفين، همراه على(عليه السلام) تحت فرماندهى عمار بوديم. ناگاه مردى صف را شکافت و به ما رسيد و گفت: عمار کدام است؟عمار صدا زد: منم.آن مرد گفت: سخنى دارم آشکارا بگويم يا پنهان؟عمار گفت: اختيار با توست.آن مرد گفت: آشکارا مى گويم. من در مبارزه با معاويه و پيروانش از ساعتى که از خانه بيرون آمدم ترديدى نداشتم و مى دانستم آن ها گمراهند و اين وضع تا ديشب ادامه داشت ; ولى خوابى ديدم که مرا مردّد ساخته است. در خواب ديدم منادى ما اذان گفت و به يگانگى خدا و رسالت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) شهادت داد. منادى آن ها همين طور. نماز بر پا شد. همه مانند هم نماز خوانديم. همه يکنواخت تلاوت قرآن مى کرديم (از خواب بيدار شدم) شک و ترديد مرا فرا گرفت با خود گفتم: اگر آن ها بر باطلند، پس چرا همه چيز آن ها مثل ماست؟ خدا مى داند آن شب بر من چه گذشت!عمار گفت: صاحب آن پرچم سياه را که در برابر ماست مى شناسى؟ او عمرو عاص است. من همراه با پيامبر(صلى الله عليه وآله) در برابر همين پرچم، سه بار جهاد کرده ام و اين دفعه چهارم است و او از آن سه نوبت بهتر نشده ; بلکه بدتر و فاجرتر هم شده است. آيا تو در غزوه بدر و احد و حنين شرکت داشتى؟ يا پدرت شاهد آن ها بوده است که براى تو خبرآورد؟ او گفت: نه.عمار گفت: موقعيت امروز ما در خدمت على(عليه السلام) همان موقعيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز بدر و احد و حنين است و مرکز پرچم آن ها همان مرکز پرچم هاى مشرکان و احزاب است.آيا آن لشکر و کسانى را که در آن هستند مى بينى؟ به خدا سوگند! من دوست داشتم که تمام آن هايى که همراه با معاويه براى مبارزه با ما آمده اند و از اهداف ما جدايند همگى يک انسان بودند و من آن انسان را از بين مى بردم... آيا حقيقت را براى تو روشن ساختم؟آن مرد گفت: آرى، بر من روشن شد.عمار گفت: حالا هر يک از دو گروه را که مى خواهى انتخاب کن».(4)اين واقعه و مانند آن نشان مى دهد که ظاهر اسلامى اين گروه هاى مخالف که پوششى براى نيّات شوم آن ها بود، افراد ساده دل را فريب مى داد و امام(عليه السلام) با سخنان ياد شده به اين گونه افراد هشدار مى داد.****پی نوشت:1. طه، آيه 132.2. اعراف، آيه 128.3. «غير» به معناى حوادث و تغييراتى است که در زندگى انسان ها رخ مى دهد و در خطبه ياد شده به معناى هرگونه تغيير است.4. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد 5، صفحه 256 (با کمى تلخيص) ـ اين داستان را «نصر بن مزاحم» در صفحه 321 کتاب صفين نيز نقل کرده است.
«اوصيكم عباد الله بتقوي الله فانها خير ما تواصي العباد به و خير عواقب الامور عند الله» (اي بندگان خدا، شما را به تقواي الهي توصيه ميكنم، زيرا وصيت به تقوي بهترين وصيتي است كه مردم درباره يكديگر انجام ميدهند و شايستهترين عواقب امور (پايان همه امور زندگي) است در نزد خدا.)***«و قد فتح باب الحرب بينكم و بين اهل القبله. و لا يحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق. فامضوا لما تومرون به و قفوا عند ما تنهون عنه و لا تعجلوا في امر حتي تتبينوا، فان لنا مع كل امر تنكرونه غيرا» (اكنون جنگ ميان شما و اهل قبله (بعضي از گروههاي مسلمانان) آغاز شده است و پرچم اين جنگ را بر دوش نبايد بگيرد مگر كسي كه بينا به امور و شكيبا و به موارد حق دانا باشد. پس حركت كنيد به سوي آنچه ماموريت داريد و توقف كنيد در جايي كه از اقدام نهي شدهايد، در هيچ مسئلهاي عجله نكنيد تا تحقيق كامل درباره آن نموده باشيد. زيرا براي ما در هر امري كه منكر آن ميشويد، تغييراتي (يا ابعادي) است.)مسئوليت گلاويز شدن و جنگ با هممكتبان بيشتر و شديدتراست:اين يك اصل است كه رويارويي و تقابل دو جزء از يك مجموعه متشكل، بسيار حساستر و خطرناكتر است از دو شييء جدا از يكديگر و مستقل. اشتراك در يك مجموعه متشكل، يعني اشتراك در يك وحدت جامع اجزايي متعدد كه هر اندازه آن وحدت عميقتر و عاليتر باشد مانند (دين) ارتباط آن اجزاء با يكديگر حساستر و عميقتر ميباشد، لذا طبيعي است كه مديريت و انواع فعاليتها در اين گونه موارد، به علم و معرفت و فقه و حقوق و تقوي و خلوص و اراده نيرومند بيشتر احتياج دارد تا در موارد ديگر، زيرا يك خطاي ناشايست نه تنها ممكن است هزاران، بلكه ميليونها انسان باايمان را از حقوق قانوني خود محروم بسازد، بلكه امكان دارد موجب اختلال در اصول و مباني آن مجموعه متشكل گردد كه در يك وحدت الهي، همه افراد و گروهها را مجتمع ساخته است. به همين جهت است كه موارد جنگهاي داخلي در يك مكتب، مشكلترين كارزارها بوده و برآمدن از عهده آنها به سختترين فداكاريها و معرفت و تقوي احتياج دارد.
امام (ع) در دنباله اين سخنان به تقوا و پرهيزگارى سفارش مى كند، زيرا پرهيزگارى و دورى جستن از معصيت خداوند بهترين توشه اى است كه انسان آن را در كوششها و جنبشهاى زندگيش دنبال مى كند، از اين رو تقوا نيكوترين چيزى است كه بايد بندگان خدا به يكديگر سفارش كنند.فرموده است: «و قد فتح باب الحرب... غيرا»:اين گفتار مشتمل بر اعلام حكم متجاوزان و سركشان از اهل قبله است كه بطور اجمال بيان، و تفصيل آن را به اوامرى كه در باره جنگ با آنان صادر مى كند احاله فرموده است، زيرا مردم پيش از رويداد جنگ جمل تكليف خود را در باره جنگ با اهل قبله نمى دانستند و آگاه نبودند كه سنّت و حكم شرعى در اين باره چيست تا اين كه مسائل آن را از آن حضرت فرا گرفتند، از شافعى«» نقل شده كه گفته است: اگر على (ع) نمى بود احكامى كه در باره متجاوزان از اهل اسلام است به هيچ وجه شناخته نمى شد.فرموده است: «و لا يحمل هذا العلم إلّا أهل البصر»:يعنى پرچم مقابله با ستمكاران و متجاوزان اهل قبله را جز صاحبان بينش و خردهاى برتر كسى نمى تواند به دوش كشد، و آنانى كه در برابر رويدادهاى ناگوار شكيبايى، و در قبال وسوسه ها از شتاب خوددارى و به موارد حقّ آگاهى دارند مى توانند آن را رهبرى كنند، بايد دانست كه در آن زمان مسلمانان جنگ با اهل قبله يعنى نبرد با يكديگر را گناهى بزرگ و مهمّ مى شمردند، و با ترس و بيم در اين امر شركت مى كردند، از اين رو امام (ع) فرموده است كه پرچم قيام عليه متجاوزان اهل اسلام را جز آنانى كه بر شمرده كسى نمى تواند به دوش كشد، و واژه عَلَم (پرچم) در خطبه به فتح لام روايت شده است. و معناى آن روشن است زيرا در جنگ، پرچمدار، به منزله مدار و محور است و دلهاى رزمندگان به آن بسته است، لذا لازم است كسى كه رايت اين كار را بر عهده دارد به صفاتى كه ذكر فرموده آراسته باشد تا بتواند هر كارى را در محلّ و موقع خود انجام دهد.سپس امام (ع) مردم را به اصولى كلّى توجّه مى دهد كه در هنگام عزيمت براى نبرد با متجاوزان اهل قبله رعايت كنند، و عبارت است از اين كه به هر چه فرمان داده مى شوند اقدام كنند و از هر چه نهى مى شوند دست باز دارند، و در باره كارى كه آن را به خوبى روشن و مشخّص نكرده اند شتاب نورزند، مراد از جمله اخير اين است كه در انكار امرى كه آن حضرت انجام و يا فرمان داده، پيش از آن كه چگونگى و فايده آن را از او جويا شوند شتاب نكنند، زيرا آن حضرت مى تواند هر امرى را كه ناپسند آنهاست تغيير دهد يعنى اگر حقيقة در آن امر مصلحت و سودى نباشد در آن دگرگونى به عمل آورد، اين كه امام (ع) دستور مى دهد اگر امرى مورد ناخشنودى و انكار آنهاست چگونگى آن را روشن سازند براى اين است كه امكان دارد آنچه ناپسند آنهاست در حقيقت زشت و ناپسند نباشد، و به سبب ناآگاهى به علل و مصالح، آن را زشت شمارند و با زبان يا عمل به انكار آن بشتابند و در نتيجه دچار خطا و لغزش شوند.يكى از شارحان در باره گفتار آن حضرت كه فرموده است: «فإنّ لنا عند كلّ أمر ينكرونه غيرا» گفته است: اين سخن اشاره دارد به اين كه او مانند عثمان نيست كه آنچه را نهى مى كرد و مردم اعتنا نكرده مرتكب آن مى شدند درنگ كند، بلكه هر چيزى را كه مسلمانان ناخوش مى دارند و عرف و شرع اقتضاى دگرگونى آن را دارد نسبت به تغيير آن اقدام مى كند.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 162
أوصيكم عباد اللّه بتقوى اللّه فإنّها خير ما تواصى العباد به، و خير عواقب الأمور عند اللّه، و قد فتح باب الحرب بينكم و بين أهل القبلة و لا يحمل هذا العلم إلّا أهل البصر و الصّبر، و العلم بمواقع الحقّ، فامضوا لما تؤمرون به، و قفوا عند ما تنهون عنه، و لا تعجلوا في أمر حتّى تتبيّنوا فإنّ لنا مع كلّ أمر تنكرونه غيرا.المعنى:الفصل الثالث:في الوصيّة بما لا يزال يوصى به و الاشارة إلى أحكام البغاة إجمالا و هو قوله عليه السّلام (اوصيكم عباد اللّه بتقوى اللّه) الّتي هي الزاد و بها المعاد (فانّها خير ما تواصى العباد به و خير عواقب الامور عند اللّه) يعني أنّها خير أواخر الامور لكونها خير ما ختم به العمل في دار الدّنيا أو أنّ عاقبتها خير العواقب (و قد فتح باب الحرب بينكم و بين أهل القبلة) أى الاخذين بظاهر الاسلام (و لا يحمل هذا العلم) أى العلم بوجوب قتال أهل القبلة و بشرايطه و في بعض النّسخ هذا العلم محرّكة فيكون إشارة إلى حرب أهل القبلة و القيام به أى لا يحمل علم الحرب و لا يحارب (إلّا أهل البصر و الصبر) أى أهل البصيرة و العقل و أهل الصّبر و التحمّل على المكاره (و العلم بمواقع الحقّ) و ذلك لأنّ المسلمين كانوا يستعظمون حرب أهل القبلة و من أقدم منهم عليه أقدم على خوف و حذر، فقال عليه السّلام إنّ هذا العلم ليس يدركه كلّ أحد و إنّما له قوم مخصّصون.قال الشّافعي: لولا عليّ عليه السّلام لما علم شيء من أحكام أهل البغى و هو كما قال (فامضوا لما تؤمرون به و قفوا عند ما تنهون عنه و لا تعجلوا في أمر) و لا تسرعوا في إنكاره و ردّه إذا استبعدتموه بأوهامكم (حتّى تتبيّنوا) و تثبّتوا و تسألوا عن فايدته و علّته (فانّ لنا مع كلّ أمر تنكرونه) و تستبعدونه (غيرا).قال الشّارح المعتزلي أى لست كعثمان اصرّ على ارتكاب ما أنهى عنه بل أغير كلّ ما ينكره المسلمون و يقتضى الحال و الشرع تغييره.و قال الشارح البحرانى: أى إنّ لنا مع كلّ أمر تنكرونه قوّة على التغيير إن لم يكن في ذلك الأمر مصلحة في نفس الأمر فلا تسرعوا إلى إنكار أمر لفعله حتى تسألوا عن فائدته فانه يمكن أن يكون انكاركم لعدم علمكم بوجهه.قال العلّامة المجلسيّ «ره» و يمكن أن يكون المعنى أنّ لنا مع كلّ أمر تنكرونه تغييرا أى ما يغيّر إنكاركم، و يمنعكم عنه من البراهين السّاطعة أو الأعم منها و من السّيوف القاطعة إن لم ينفعكم البراهين.أقول: و ذلك مثل ما وقع منه في أمر الخوارج فانّهم لمّا نقموا عليه ما نقموا روّعهم عن الانكار عليه بالبيانات الشافية و الحجج الوافية حتّى ارتدع منهم ثمانية
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 163
آلاف و كانوا اثنى عشر ألفا و لمّا أصرّ الباقون و هم أربعة آلاف على اللّجاج، و لم ينفعهم الاحتجاج، قطع دابرهم بسيف يفلق الهام، و يطيح السواعد و الأقدام.تذر الجماجم ضاحيا هاماتها بله الأكفّ. كأنّها لم تخلق حسب ما عرفته تفصيلا فى شرح الخطبة السادسة و الثلاثين و غيرها.الترجمة:وصيّت ميكنم من شما را اى بندگان خدا بتقوى و پرهيزكارى خدا پس بدرستى كه آن تقوى بهترين چيزيست كه وصيت كرده اند بندگان بان، و بهترين عواقب اموراتست نزد خدا، و بتحقيق مفتوح شد باب جنگ در ميان شما و در ميان أهل قبله، و حامل نمى شود اين علم بوجوب قتال أهل قبله را مگر أهل بصيرت و صبر، و مگر صاحب علم بمواضع حق پس امضاء بكنيد هر چيزى را كه مأمور مى شويد بان و توقف نمائيد نزد چيزى كه نهى كرده مى شويد از آن، و تعجيل نكنيد در كارى تا اين كه درست بفهميد حقيقت آن را پس بدرستى كه ما راست با هر چيزى كه شما انكار نمائيد آن را تغيير و تبديلي.