وَ قَالَ (علیه السلام): سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ، خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ.
و فرمود (ع): گناهى كه اندوهگينت سازد، در نزد خدا بهتر است از كار نيكى كه به خودپسنديت وادارد.
و آن حضرت فرمود: كار زشتى كه تو را برنجاند، نزد خداوند از عملى كه تو را دچار خود بينى نمايد بهتر است.
ارزش پشيمانى و زشتى غرور زدگى (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: گناهى كه تو را پشيمان كند بهتر از كار نيكى است كه تو را به خود پسندى وا دارد.
[و فرمود:] گناهى كه تو را زشت نمايد نزد خدا بهتر است از كار نيكى كه پسندت آيد.
امام عليه السّلام (در نكوهش خود بينى) فرموده است:سيّئه و بدى كه ترا اندوهگين سازد (مانند دروغى كه بگوئى و پشيمان شوى كه چرا گفتى) نزد خدا بهتر است از حسنه و خوبى (مانند نماز خواندن يا روزه گرفتن) كه ترا بخود بينى و سرفرازى وادارد (زيرا پشيمانى گناه را برطرف مى نمايد و خود بينى در حسنه گناهى است كه آنرا تباه مى گرداند).
امام(عليه السلام) فرمود: كار بدى كه تو را ناراحت (و پشيمان) مى سازد نزد خدا بهتر است از كار نيكى كه تو را مغرور مى كند.
بلاى عُجب:امام(علیه السلام) در این سخن کوتاه و پرمحتوا به نکته مهمى اشاره مى فرماید که در سیر و سلوک انسان به سوى خدا بسیار تأثیرگذار است. مى فرماید: «کار بدى که تو را ناراحت (و پشیمان) مى سازد نزد خدا بهتر است از کار نیکى که تو را مغرور مى کند»; (سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَة تُعْجِبُکَ).دلیل آن روشن است، زیرا انسان معصیت کارى که از عمل زشت خود ناراحت مى شود به سوى پشیمانى و توبه و جبران آن گام بر مى دارد حال آنکه آن کس که از کار نیک خود مغرور مى گردد گامى به سوى ریاکارى بر مى دارد. توبه آثار شوم آن معصیت را مى شوید در حالى که غرور عُجب و ریا از کارهاى نیک، انسان را به پرتگاه گناهان کبیره مى کشاند.در حدیثى از پیغمبر اکرم مى خوانیم: «مَنْ رَأى أنَّهُ مُسىءٌ فَهُوَ مُحْسِنٌ; کسى که خود را بدکار مى داند او نیکوکار است».(1)به گفته مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه عکس این مطلب نیز صادق است و آن اینکه گفته شود «مَنْ رَاى إنَّهُ مُحْسِنٌ فَهُوَ مَسىءٌ; کسى که خود را نیکوکار بداند بدکار است» زیرا عُجب و غرور احسانش را تباه کرده و چه بسا سخنانى که ایمان را نیز از اساس متزلزل سازد.(2)در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «خداوند متعال به داود وحى فرستاد: «بَشِّرِ الْمُذْنِبینَ وَانْذُرِ الصِّدیقینَ; گنهگاران را بشارت ده و صدیقین (والا مقام) را بیم ده» (داود تعجب کرد و) عرض کرد: اى پروردگار چگونه چنین چیزى ممکن است؟ خداوند فرمود: گنهکاران (پشیمان و نادم) را بشارت ده که من توبه آنها را مى پذیرم و از گناهانشان صرف نظر مى کنم و صدیقین را بیم ده که از اعمالشان عُجب به خود راه ندهند».(3)در حدیث دیگرى از آن حضرت چنین آمده است که مى فرماید: دو نفر وارد مسجد شدند یکى عابد بود و دیگرى فاسق اما هنگامى که از مسجد خارج مى شدند فاسق، جزء صدیقان شده بود و عابد از فاسقان. سپس فرمود: این بدان رو است که چون عابد وارد مسجد شد به عبادت خود مى بالید و در این فکر بود و فاسق هنگامى که وارد شد فکرش در پشیمانى بود و پیوسته از گناهان خویش استغفار مى کرد.(4)این سخن را با حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم: خداوند به آن حضرت وحى فرستاد که بعضى از بندگان من در مسیر عبادت تلاش مى کند و شب از خواب خوش و بستر لذت بخش بر مى خیزد و مشغول عبادت مى شود و خود را در عبادت من به سختى و تعب مى اندازد. گاه من او را یک شب یا دو شب گرفتار خواب مى کنم تا در مسیر صحیح گام بردارد، زیرا هنگامى که به خواب مى رود و صبح بیدار مى شود نسبت به خود خشمگین است و خود را سرزنش مى کند و اگر او را در آنچه از عبادت من مى خواهد آزاد بگذارم، چه بسا عُجب و خودپسندى به او عارض شود و از این راه حالتى به او دست دهد که هلاکش در آن است(5). (6)*****پی نوشت:(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 20، ص 317، ح 641.(2). فى ظلال، ج 4، ص 245.(3). کافى، ج 2، ص 314، ح 8.(4). همان، ح 6.(5). همان، ص 60، ح 4.(6). سند گفتار حکیمانه: این جمله نورانى را صاحب کتاب عقد الفرید و همچنین سبط بن جوزى در تذکره آورده اند. ابن ابى الحدید نیز در الحکم المنثورة آن را با تفاوتى ذکر کرده (که نشان مى دهد آن را از منبع دیگرى گرفته است). (مصادر نهج البلاغه، ج 4 ص، 46). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله با جمله هاى پرمعناى مشابه دیگرى به عنوان جزیى از وصیت نامه امام(علیه السلام) به فرزندش امام مجتبى آمده است. (تمام نهج البلاغه، ص 973).
امام (ع) فرمود: «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ»:مقصود امام (ع) از بدى و گناهى كه تو را غمگين سازد، عملى مانند گناهى است كه از انسان سر مى زند، در نتيجه او پشيمان شده و نسبت به انجام آن كار غمگين مى شود، و مقصود از عمل نيك كه انسان را به خودبينى وادارد، امثال نماز، و يا صدقه اى است كه بدان وسيله خودبينى و غرور حاصل مى شود. اما اين كه چنان گناه و بدى در نزد خدا بهتر از اين نيكى است، از آن رو است كه پشيمانى كه به دنبال بدى مى آيد گناه را از بين مى برد، در صورتى كه آن خوبى كه در پى آن خودخواهى است با نابودسازى و محو كردن نيكى داراى اثر بد و پستى است كه صفحه دل را سياه مى سازد، بنا بر اين آن بدى سهلتر و در نزد خدا بهتر است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 85
الثالثة و الاربعون من حكمه عليه السّلام:(43) و قال عليه السّلام: سيّئة تسوءك خير عند اللَّه من حسنة تعجبك. (74510- 74500)اللغة:(السيّيء) القبيح يقال هو سيّيء الظنّ أى لا يظنّ خيرا في النّاس، السّيئة ج: سيّئات مؤنث السيّيء، نقيض الحسنة: الخطيئة- المنجد.الاعراب:تسوءك جملة فعلية صفة لسيئة جوزت الابتداء بها.المعنى:كلّ عمل يصدر من الفاعل المختار يبدأ من شعور قلبى يدعو إليه، و يتعقّب بوجدان باطني يترتّب عليه، و إنّما يوزن هذا العمل بهذا الشّعور الّذي دعا إليه و بهذا الوجدان الّذي ترتّب عليه، فمن استشعر تعظيم رجل فعمل عليه يعدّ فعله تعظيما و إن أخطأ في أداء الصنيعة أو كيفيّة الصنيعة، و من أهان رجلا ثمّ ندم و أعذر بجبران هذا التأثر الوجدانى سوء عمله، فمن ارتكب سيئة بداعى شهوته أو طمعه ثمّ تأثر من عمل نفسه و استاء به فكانه ندم و طلب العذر و العفو فتدارك سوء فعله و من دخله العجب من حسنة أتى بها و رأى فيها نفسه فقد أزال إخلاصه و عمله للّه تعالى فكأنّه استرجع عمله من اللَّه و حوّله إلى نفسه الشيطانيّة و أبطله.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 86
الترجمة:گناهت كه تو را بد آيد، به از كار نيكت كه خودبينى فزايد.گناهي كه كردارش آزاردت به از كار نيكى كه عجب آردت
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص266
سيّئة تسؤك خير عند الله من حسنة تعجبك «گناهى كه تو را زشت آيد در پيشگاه خداوند بهتر از كار نيكى است كه تو را شگفت آيد.»
اين سخن حق است زيرا هر گاه گناهى از انسان سر زند و او را زشت آيد و پشيمان شود و به راستى توبه كند، توبه او گناهش را از ميان مى برد و عقابى را كه مستحق آن بوده است، بر طرف مى سازد و پاداش توبه هم براى او حاصل مى شود. ولى آن كس كه واجبى را اطاعت مى كند و مستحق ثواب مى شود اگر بر خود شيفته شود و به خداوند متعال با علم خود ناز فروشد و بر مردم تكبر كند، ثواب عبادتش به سبب شيفتگى و غرور و ناز كردن به خداوند متعال از ميان مى رود، نه ثوابى مى برد و نه عقابى مى بيند و آن دو يكديگر را نفى مى كند، و ترديد نيست آن كس كه ثواب توبه براى او فراهم مى شود و عقاب معصيت از او ساقط مى گردد، بهتر از كسى است كه كارى انجام دهد كه نه برايش سودى داشته باشد و نه زيانى.