وَ قَالَ (علیه السلام): بَقِيَّةُ السَّيْفِ [أَنْمَى] أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً.
بَقِيَّةُ السَّيْف: كسانيكه در جنگ شركت مى كنند و از آن زنده باز مى گردند.
و فرمود (ع): آنان كه از شمشير مى رهند، بيش از ديگران بمانند و صاحب فرزندان بيشترى شوند.
و آن حضرت فرمود: به جا ماندگان از جنگ عددشان پايدارتر، و توالد و تناسلشان بيشتر است.
مردم پس از جنگها (سياسى، نظامى):و درود خدا بر او، فرمود: باقى ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان با دوام تر، و فرزندانشان بيشتر است.
[و فرمود:] آنچه از كشتار برهد ديرتر پايد و بيشتر زايد.
امام عليه السّلام (در بقاى نسل و فرزندان نيكان) فرموده است:مانده از شمشير (كه در كارزار شرافت كشته نشده اند) از شما باقى تر و از فرزند بيشتر است (مانند فرزندان حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام و پيروان آن بزرگوار كه بسيار و باقى و پايدارند بخلاف دشمنان فرومايه اش كه با انبوهى اثر و نشانه اى از آنان باقى نماند).
امام(عليه السلام) فرمود: باز ماندگان شمشير، دوام و بقايشان فزون تر و فرزندانشان بيشترند.
نسل پربار:امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز خود به نكته پيچيده اى اشاره كرده كه شارحان در تفسير آن به زحمت افتاده اند مى فرمايد: «باز ماندگان شمشير دوام و بقايشان زيادتر و فرزندانشان بيشتر است»; (بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً، وَأَكْثَرُ وَلَداً).اشاره به طوايفى است كه دشمنان بى رحمانه از آنها قربانى گرفتند; ولى باقى ماندگانشان بقاى بيشتر دارند و فرزندانشان فزون تر خواهند بود. همان گونه كه در ذكر سند اين كلام حكمت آميز گفته شد تجربه هاى تاريخى اين حقيقت را تأييد و مورخان به طوايفى اشاره كرده اند كه عدد كثيرى از آنها كشته شد ولى چندان نگذشت كه فرزندانشان به طور چشمگيرى فزونى يافتند. نمونه بارز آن ـ چنان كه گفتيم ـ فرزندان اميرمومنان على(عليه السلام) بودند كه بنى اميه آنها را هر جا يافتند از دم شمشير گذراندند و بنى عباس نيز بى رحمانه از آنها قربانى گرفتند ولى نسل آنها به قدرى فزونى يافته كه بحمدالله در تمام بلاد عدد كثيرى از آنها ديده مى شود.درباره اينكه چه رابطه اى ميان آن كشتار بى رحمانه و فزونى باقى ماندگان است بعضى از شارحان مانند «ابن ميثم» معتقدند كه رابطه طبيعى در ميان اين دو نمى توان يافت تنها عنايات الهيه و الطاف خداوندى است كه به چنين مظلومانى چنان بركتى در نسل مى دهد.بعضى ديگر مانند مرحوم كمره اى در شرح اين عبارت آن را اشاره به مسئله انتخاب اصلح كه نتيجه تنازع بقاست مى دانند وى مى گويد: به هنگام تنازع بقا (درگيرى هايى كه در ميان افراد و قبائل براى ادامه حيات رخ مى دهد) آنها كه قوى ترند باقى مى مانند و آنها كه ضعيف ترند كشته مى شوند و قوى ترها نسل پربارتر و زاد و ولد بيشترى دارند، ازاين رو جمله «أقْوى عَدَداً وَ أكْثَرُ وَلَداً» در مورد آنها صادق است.ولى تفسير روشن ترى براى كلام امام(عليه السلام) مى توان گفت كه رابطه طبيعى صدر و ذيل آن را روشن مى سازد و آن اين كه اقوامى كه شهيد و قربانى مى دهند بازماندگانشان در نظر توده هاى مردم عزيز و شريف مى شوند و به همين دليل مردم دوست دارند از آنها داماد بگيرند و به آنها عروس بدهند و همين سبب مى شود كه زاد و ولد آنها فزونى يابد. به تعبير ديگر ارتباط سببى با آنها مايه افتخار و اعتبار است و همين امر موجب مى شود كه مردم براى برقرار ساختن چنين رابطه اى تلاش و كوشش كنند. ما در عصر و زمان خود نيز مى بينيم كه يكى از امتيازاتى كه به هنگام خواستگارى براى عروس يا داماد ذكر مى كنند اين است كه مى گويند از خانواده شهداست تا طرف مقابل به ازدواج به اين خانواده ترغيب شود. البته جمع ميان تفسيرهاى بالا امكان پذير است، هر چند تفسير اخير مناسب تر است.*****پی نوشت:(1). سند گفتار حکیمانه: از جمله کسانى که پیش از سیّد رضى این کلام پر بار را نقل کرده اند ابن عبد ربه در عقد الفرید در باب توقیعات الخلفا است; ولى به جاى أبْقا عَنْ ماء ذکر کرده است و جاحظ نیز آن را در کتاب البیان و التبیین آورده و نیز ابن قتیبه در عیون الاخبار و آنها غالباً تأیید کرده اند که تاریخ نشان داده طوائفى از مسلمین که دشمنان عده زیادى از آنها را کشته اند باقى ماندگان به سرعت فزونى یافتند و عدد کثیرى را تشکیل دادند که نمونه اتمّ آن آل ابى طالب است که با شهادت عدد کثیرى از فرزندان آنها چنان نمو و رشد کرده اند که جهان را گرفته اند. (با اقتباس از مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 81)
امام (ع) فرمود: «بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً»:در اين سخن، چيزى جز عنايت پروردگار بر باقى ماندن نوع بشر و حفظ و پايدارى آن و جايگزينى كشته ها با بازماندگان، به نظر من نمى رسد. و خداوند داناتر به حقايق است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 130
الثمانون من حكمه عليه السّلام:(80) و قال عليه السّلام: بقيّة السّيف أبقى عددا، و أكثر ولدا. (75252- 75243)
المعنى:قال المعتزلي في شرحه: قال شيخنا أبو عثمان: ليته لما ذكر الحكم ذكر علّته و قال ابن ميثم رحمه اللَّه: لا أرى ذلك إلّا للعناية الالهيّة ببقاء النوع و حفظه و إقامته- إلخ.أقول: هذا حكم يعلّل نفسه و من القضايا الّتي برهانها معها و لكن لم يلتفت إليه هذا الشيخ، و لم يوضحه ابن ميثم و اكتفى بكونه من عناية اللَّه و نحن نعتقد بأنّ كلّ شيء من عنايته، و لكنّ الكلام في شرح هذه العناية.و كان نظره عليه السّلام في هذه الحكمة إلى أصل انتخاب الأحسن الأصل الرابع من اصول فلسفة النشوء و الارتقاء الّذي بحث فيه العلماء المعاصرون في اروپا منذ قرون و افتخروا بكشفه كأنه أصل علميّ لم يهتد إليه الأوائل.و حاصله أنّ مواليد المادّة بأجمعها في تنازع مستمرّ لعلل لا يقتضي المقام ذكرها، و هذا التنازع يؤدّي إلى فناء الأرذل و بقاء الأحسن، و هذا هو سرّ التطوّر الدائم في الكائنات، و الأحسن الباقى هو بقية السيف الّتى وقعت في كلامه عليه السّلام و معنى كونها أبقى عددا و أكثر ولدا، أنّه هذا الخارج من معركة التنازع أشدّ و أقوى، و يتولّد منه أكثر ممّا فنى في التنازع، و هنا بحث طويل لا يسع المقام الخوض فيه، و العاقل يكفيه الاشارة.الترجمة:آنچه از دم شمشير بجا ماند، آبديده تر و پرثمرتر است.آنكه از پيكار بر جا مانده است پايدار است ثمر آورتر است
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص301
بقية السيف انمى عددا، و اكثر ولدا. «باز مانده شمشير از لحاظ شمار نمو كننده تر و از نظر فرزند فزون تر است.»
شيخ ما ابو عثمان جاحظ در باره اين كلمه نخست گفته است اى كاش اين حكم را كه بيان كرده است علت آن را هم مى فرمود. سپس گفته است: مصداق اين گفتار را در شمار فرزندان و اعقاب خود على عليه السّلام و زبير و خاندان مهلب و امثال ايشان كه سخت مورد حمله و كشتار واقع شده اند، مى بينم.
زنى از خوارج را پيش زياد آوردند، زياد به او گفت: همانا به خدا سوگند شما را درو مى كنم درو كردنى و شما را بى شمار نابود مى سازم. گفت: هرگز، كه كشتار مايه كاشتن و روييدن ماست. و چون خواست او را بكشد آن زن با جامه خويش خود را پوشيده داشت. زياد گفت: پرده اش را بدريد كه خدايش لعنت كناد. گفت: خداوند پرده و پوشش اولياى خود را نمى درد، و آن كس كه پرده اش به دست پسرش دريده شده است، سميه است، زياد گفت: در كشتن او شتاب كنيد، خداى از رحمت خود دورش دارد و آن زن كشته شد.